2️⃣ فعالیت برخی از ارادتمندان امیر المؤمنین در کوفه
به طور کلّی بخش قابل توجیه از جمعیت کوفه را اعراب جنوبی تشکیل می دادند که تعدادی از آنها، آشکارا به اهل بیت (ع) گرایش داشتد. این علاقه بر اثر شناخت شخصی، و یا فعّالیت برخی از بزرگان و صحابۀ پیامبر (ص) به وجود آمده بود، چنان که پیش تر از مالک اشتر، حذیفۀ بن یمان و صعصعة بن صوحان نقل گردید؛ همچنین دیگر بزرگانی که این عقاید را داشتند، در کنار بی عدالتی موجود در جامعه، موجب فزونی ارادت به امام (ع) در این شهر شد.
این قبیل اشخاص، عموما به جهت سوابق درخشان در اسلام، مصاحبت با پیامبر (ص)، جهاد در راه خدا، داشتن صفات نیک و دوری از رذائل، در میان مردم و قوم خود از کلام نافذی برخوردار بودند. برخی از آنان که در بیان عقاید خود، شهامت داشتند، از این طریق، آگاهی لازم را به جامعه منتقل نمودند. در این باره می توان به اقدام هاشم بن عتبة بن ابی وقاص، معروف به هاشم مرقال اشاره کرد. وی پس از ملاحظۀ سستی ابو موسی اشعری در اخذ بیعت مردم کوفه با علی (ع) ، به نزد وی رفت و پس از سرزنش او گفت: مردم عثمان را کشتند و خاص و عام انصار با علی بیعت کرده اند. از آن می ترسی که اگر با علی بیعت کنی، عثمان از آن جهان بازآید و تو را ملامت کند؟ هاشم پس از این سخنان با دست راست، دست چپ خود را گرفت و گفت: دست چپ از آن من و دست راستم از آن امیر المؤمنین علی (ع) است. با او بیعت کردم و به خلافتش راضی شدم. پس از اینکه هاشم مرقال به این صورت بیعت کرد، برای ابو موسی عذری باقی نماند، برخاست و بیعت کرد و بعد از او بزرگان و معاریف کوفه نیز با علی (ع) بیعت کردند 📚(ابن اعثم کوفی، 1411 ق: 438 /2).
13)
⚪️انتخاب کوفه به عنوان مرکز خلافت اسلامی
امام (ع) پس از پایان جنگ جمل، دیگر به مدینه باز نگشت و برای نخستین بار، شهری به جز مدینه را به عنان مرکز خلافت اسلامی قرار داد. حضرت در سخنانی با مردم کوفه، با صراحت این انتخاب را به علّت درگیری های درون خلافت اسلامی و حمایت آنان از خود ذکر می کند.
1⃣گسترش مرزهای جغرافیایی جهان اسلام
با اینکه از رحلت پیامبر اعظم (ص)تا خلافت امام (ع) نزدیک به 25 سال می گذشت، اما در طول این مدّت، خلافت اسلامی از محدودۀ شبه جزیرۀ عربستان به طرف دو امپراتوری ساسانی و روم گسترش یافته بود. این امر اقتضا می کرد در خصوص مکان مرکز خلافت اسلام تغییراتی صورت گیرد. باوجوداین، به دلیل جایگاه و سابقۀ ارزشمند شهر مدینه به عنوان اوّلین شهر اسلامی و سپس مرکز حکومت پیامبر (ص) این ضرورت نادیده انگاشته شد. مدینه در شبه جزیرۀ عربستان می توانست نقش یک مرکز را ایفا نماید، اما پس از فتوحات اسلامی در جنوب غربی خلافت و با فاصله ای طولانی از این سرزمین ها قرار داشت؛ در مقابل، کوفه تقریبا در قلب جهان اسلام واقع شده بود.
14)
2️⃣حمایت اهل کوفه از امیر المؤمنین علی (ع)
با آغاز فتوحات اسلامی بسیاری از افراد دلاور و با نفوذ، از مدینه، مکه و دیگر مناطق شبه جزیره به مناطق جدید و خصوصا کوفه مهاجرت نمودند. اشخاصی که هنوز در مکه و مدینه اقامت داشتند، بعضا نظر مساعدی به امام نداشتند؛ به عنوان مثال بنی امیه که پس از خلیفۀ سوم در امور سیاسی و اقتصادی نفوذ بسیار یافتند، کاملا با وی مخالفت می کردند؛ زیرا علی (ع) در کنار پیامبر (ص) بزرگان بنی امیه را که سردمداران کفر بودند، به قتل رسانده بود.
در جریان جنگ جمل، صفین و نهروان کمک چندانی از شبه جزیره برای امام ارسال نشد، بلکه بار اصلی بر عهدۀ مردم کوفه قرار داشت. تردیدی وجود ندارد که در کوفه نیز افراد مخالف و به خصوص بی تفاوت و فرصت طلب نیز حضور داشتند و آنها نیز فعّالیت خود را براساس شرایط و منافعشان تنظیم می کردند.
15)
3️⃣تغییر اوضاع و شکل گیری شرایط نوین
خلع معاویه از استانداری شام و سرپیچی او از دستور امیر المؤمنین (ع) موجب ایجاد شرایط جدیدی در درون خلافت اسلامی شد. فاصلۀ طولانی میان مدینه و شام باعث می شد تا عملا خلیفۀ اسلام به دور از مناطق وسیع جهان اسلام باشد و معاویه که بر شام تسلّط داشت، از این شرایط، بیشترین استفاده را می برد و دیگر مناطق را با زر و زور تسلیم خود می نمود.
مجموعۀ این عوامل، موجب شد تا امام، کوفه را به عنوان مرکز خلافت اسلامی برگزیند. متأسفانه در این شهر نیز افراد سودجو و عافیت طلب، پس از جنگ صفّین، اذهان بسیاری را مشوّش کردند و شبهات و ایرادات خود را آزادانه در جامعه انتشار دادند. در نتیجه، عصیان، سرپیچی و زمزمه های مخالفت در کوفه گسترش یافت. در این شرایط باز هم حمایت و پشتیبانی از امام (ع) عمدتا بر عهدۀ مردم کوفه بود و از این رو، حضرت آنها را از همۀ مسلمانان برتر و برگزیده تر می خواند📚 (ثقفی کوفی، 1355: 625/2).
16)
enc_16720816203898851822984.mp3
4M
🔊🔉نواهنگ فوقالعاده محشر
بسیار عالی و فوقالعاده زیبای
فاعتبروا باصدای حنیف طاهری
🎼فاعتبروا فاعتبروا یا اولی الابصار
فاعتبروا فاعتبروا از در و دیوار
اون لحظه که علی❤️ تنها شه
زهرا🌹 تو شعله ها میسوزه
این درس روشن تاریخه
این قصه ، قصه هر روزه
#اسلام_محمدی
#ولایت
#غدیر_را_فراموش_نکنیم
#فاطمیه_سند_حقانیت_شیعه
#انقلاب_اسلامی
#شیعه_خانه_امام_زمان
#غیرت_دینی
#بی_تفاوت_نباشیم
#وسط_خوابی
#زمینه_سازی_برای_ظهور
#بحق_الزهرا_عجل_لولیک_الفرج
#پیشنهاد_دانلود 👌👌👌👌👌
⤴️از دست ندیها
😍😭😍😭😍😭😍😭😍
👆👆👆👆👆👆👆👆👆
👌👌👌👌👌👌👌👌👌
✅☑️✅☑️✅☑️✅☑️✅
✔️✔️✔️✔️✔️✔️✔️✔️✔️
@ala_allah
🟣فرصت ها و تهدیدها در کوفه
با اتّفاقاتی که در ماه های نخستین خلافت امیر المؤمنین به وقوع پیوست و در نهایت، منجر به جنگ جمل در بصره گردید، مردم کوفه با حمایت از خلیفه، شرایط نوینی برای خود در جهان اسلام به وجود آوردند. در این شهر با توجه به قابلیت هایی که بیان شد، از جمله وجود برخی از چهره های باتقوا و انقلابی در صورت دفع تهدیدها، می توانست نام کوفه به شکل گیری در تاریخ، ماندگار شود. در واقع، هر پژوهشگری که تاریخ اسلام در قرن اوّل هجری را معالعه می کند، نه فقط در دوران خلافت امیر المؤمنین علی (ع) ، بلکه در چندین واقعۀ بسیار مهم دیگر از قبیل قیام عاشورا، نهضت توّابین، قیام مختار ثقفی، شورش دیر جماجم و دیگر وقایع مشابه در می یابد که در تمام موارد مذکور، در وهلۀ نخست کوفیان با شور و اشتیاق خاصّی در صحنه حضور می یابند، به گونه ای که تصوّر می شد بهترین فرصت برای پیروزی نهضت فراهم آمده است، اما دیری نمی پایید که آن فرصت از دست می رفت و به تهدیدی برای نهضت بدل می شد.
بر این اساس، مجموعه ای از مدح و ذم ها که بعضا متضاد به نظر می آیند، در مورد اهل کوفه نقل شده است، حال آنکه برخی از آنان در شرایطی شایستۀ مدح و متقابلا تعدادی دیگر در موقعیت های دیگری سزاوار مذمت بوده اند. به بیان دیگر، مصادیق آنها با یکدیگر متفاوتند و تضادی وجود ندارد. از جمله علی (ع) در آغاز ورود به کوفه فرمود: آفرین بر تو ای کوفه! هوایت چه خوش و خاکت چه پربرکت است. کسی که از تو بیرون می رود، به سوی گناه می رود و هرکه بر تو وارد می شود، به سوی رحمت می آید 📚(دینوری، 1409 ق: 189).
خلیفۀ دوم در مورد کوفیان گفت: «آنها نیزۀ خدا، ذخیرۀ ایمان و جمجمۀ اعراب هستند»📚 (ابن سعد، 1957: 7/6). از سلمان فارسی در این مورد چنین نقل شده است: «کوفه گنبد و بارگاه اسلام است. روزی آید که همۀ مؤمنان در آن منزل گزینند یا هوای آن را در سر پرورند» 📚(مسعودی، 1409 ق: 192/32).
در مقابل، نکوهش های بسیاری نیز در این خصوص نقل شده است، حتی بی وفایی مردم کوفه چنان اشتهار یافت که از آن به عنوان ضرب المثل استفاده می شد، مانند«الکوفي لا یوفي»، یعنی اهل کوفه وفا ندارد یا مثل اهل کوفه بی پروا و زنهارخواه است📚 (دهخدا، 1361: ذیل کوفی). علی (ع) مردم کوفه را به شتران بی سرپرستی تشبیه می کند که هرگاه از یک سو گرد هم آیند، از سوی دیگر پراکنده می شوند
📚 (مفید، 1387 ق: 135)
17)
⚫️رشد تزلزل و خیانت در کوفه
امام س از پیروزی قاطع در جنگ جمل، از بصره به کوفه آمد و این شهر را مرکز خلافت خود قرار داد، اما علی رغم این موفّقیت، تنها کسانی که در باورهاشان نسبت به امام ثبات قدم داشتند، تا آخرین لحظه از وی حمایت نمودند. نیروهای مخالف و بی تفاوت به علل مختلف، از جمله عدالت امام، رعایت حقوق غیر اعراب به خصوص ایرانیان، و جلوگیری از ریخت و پاش در بیت المال، با طرح شبهات توسّط برخی کج فهمان و برخی عوامل دیگر به تدریج آشکارا در فعّالیت های ضد خلیفه حضور یافتند این فعالیت ها پس از جنگ صفّین شدّت یافت.
18)
1️⃣ منفعت پرستی و فرصت طلبی
آنچه در جریان حکمیت در جنگ صفّین به شکل مخالفت صریح با امام (ع) تجلّی پیدا کرد، حادثه ای آنی نبود، بلکه جریان فکری ریشه داری بود که معاویه و همراهانش نیز از آن اطّلاع داشتند و حتی در تحقّق آن مساعدت کردند. معاویه به خوبی می دانست که برخی از رهبران قبایل و اشراف کوفه دیر یا زود در برابر عدالت علی (ع) در تمام امور، از جمله عدالت اقتصادی و اجتماعی موضع گیری خواهند نمود و براساس پایگاه قبیله ای خود، بخش های قابل توجهی از مردم کوفه از آنان حمایت بی چون وچرا خواهند کرد.
یکی از سردمداران این جریان در کوفه، اشعث بن قیس بود. وی از بزرگان یمن محسوب می شد که در اواخر حیات رسول اکرم (ص) مسلمان شد، اما پس از رحلت پیامبر (ص) مرتد گردید و به اسارت مسلمانان درآمد. امام پس از ورود به کوفه با آگاهی از بی تقوایی وی، او را عزل و خواهان رسیدگی به اموالش گردید. اشعث پس از دریافت نامۀ امام (ع) تصمیم داشت مانند برخی دیگر از اشراف عراق به نزد معاویه پناه گیرد، اما وجود املاک و بستگانش در عراق و مخالفت برخی از اطرافیان وی، موجب شد تا از این تصمیم منصرف و رهسپار کوفه شود. ظاهرا از این زمان به بعد، بین اشعث و معاویه مکاتبه برقرار گردید 📚 (بلاذری، بی تا: 80/3).
اشعث در نبرد صفین ریاست قبیلۀ کِنده را بر عهده داشت. وقتی امام او را از قبایل یمنی برکنار کرد، موجب نخستین اختلاف در سپاه امام گردید که ماجرا با گماردن وی بر قسمت چپ سپاه عراق خاتمه یافت. زمانی که سپاه معاویه قرآن ها را بر نیزه ها آویختند، اشعث بن قیس با بی شرمی به امام گفت: «باید در پی مالک اشتر بفرستی تا از جنگ باز ایستد؛ در غیر این صورت، چنانکه عثمان را کشتیم، تو را نیز خواهیم کشت» 📚(ابن اعثم کوفی، 1411 ق: 174 /3).
این شخص و دیگر همپالکی هایش به ظاهر در سپاه امام بودند، اما پس از اینکه منافع خود را در خطر دیدند، از هر فرصتی برای ضربه زدن به خلافت امام (ع) استفاده کردند. آنها همواره در کوفه علیه خلیفۀ اسلام تحریک می کردند، چنان که حکمیت و حتی داور را بر امام تحمیل نمودند.
19)
2⃣ عدم شناخت مقام ولایت و امامت
برخی از بزرگان و مشاهیر کوفه از قبیل عمار یاسر، مالک اشتر، حجر بن عدی، هاشم مرقال، عدی بن حاتم، خزیمة بن ثابت انصاری، صعصعة بن صوحان و امثالهم، علی (ع) را به عنان ولی خدا و وصی پیامبر (ص) باور داشتند و بسیاری از این افراد یا دوستانشان همچون مسیب بن نجبه، رشید هجری، میثم تمّار و کمیل بن زیاد براساس همین باور به دست بنی امیه به شهادت رسیدند، اما همراهی سایرین با امام براساس این اعتقاد نبود. آنان تا حدودی نسبت به جنبه هایی از فضایل امام و برتری آن حضرت نسبت به دیگران اطلاع داشتند، ولی حمایتشان از وی تا اندازه ای بود که مال و جانشان آسیب نبیند. در غیر این صورت، ترجیح می دادند به گونه ای دیگر عمل نمایند.
20)
3⃣ گروه گرایی
آنچه معمولا در بررسی کوفه در عصر امام علی (ع) مورد توجه پژوهشگران واقع نشده است، وجود گروه های متعدّد غیررسمی است که معمولا در قالب پوشش قبایل مختلف قرار داشتند و بعدها جریان خوارج نیز از داخل همین گروه ها شکل گرفت و چهرۀ خشن و معاند خود را در مقابل خلافت امام نمایان ساخت. نقطۀ مشترک این گروه ها، عدم شناخت مقام امامت و استناد به برداشت های شخصی خود از مسائل و وضعیت موجود بود. در این خصوص، شواهد متعدّدی وجود دارد که تنها به دو مورد آن اشاره می شود.
امیر المؤمنین پس از ارسال پیک، برای قانع کردن معاویه به اطاعت، و اطّلاع یافتن از پاسخ منفی وی آماده شدنش برای جنگ، فرمان داد که مردم را در مسجد حاضر کنند. پس از آن، بر فراز منبر رفته فرمود: فرستاده ای که به شام اعزام داشته ام، به من خبر داده است که معاویه با اهل شام به سرعت به سوی عراق می آید. نظر شما چیست و چه باید کرد؟ آیا حاضرید به مقابلۀ او بروید؟
21)
در چنین شرایطی حد اقل انتظار این بود
که همانند اطاعت شامیان از معاویه، مردم کوفه امام را با آن سابقه و جایگاه درخشان، مورد حمایت قرار دهند، اما هر دسته و گروهی سخن خود را تکرار می کرد و بین آنان جرّ و بحث آغاز شد. امام درحالی که می فرمود: «انّا للّه و انّا الیه راجعون، خلافت را پسر هند جگرخوار برد، از منبر پایین آمد»📚 (ابن ابی الحدید، 1378 ق: 95/4).
در هنگام اعزام نیروها به خارج از کوفه، برای جنگ با معاویه نیز عدّه ای از یاران عبد اللّه بن مسعود مانند عبیده سلمانی و ربیع بن خثیم همراه چهارصد تن از قاریان کوفه به حضور خلیفه رسیده گفتند: با اینکه به برتری شما معترف هستیم، در مورد این جنگ شک و تردید داریم. از آنجا که شما و مسلمانان به گروهی نیاز دارید که با مشرکان جنگ کنند، ما را -به جای عزیمت به جنگ با معاویه-برای نگهداری یکی از مرزهای مملکت اسلامی اعزام کن تا در آنجا جهاد کنیم 📚 (دینوری، 1409 ق: 205).
امام نیز طبق درخواست آنان اقدام نمود.
22)
4⃣ عدالت اجتماعی
پس از رحلت پیامبر اعظم (ص) به تدریخ عدالت اقتصادی از میان مسلمانان رخت بربست و اشرافیتّ جدیدی شکل گرفت که به نوعی احیاءکنندۀ اشرافیت حکومت های شاهان بود. در جامعه نیز ظلم و اجحاف به اقوام غیرعرب، از جمله ایرانیان، امری عادّی قلمداد می گردید 📚(ابن عبدربه، 1372 ق: 413/3).
امام نسبت به پارسیان (ایرانیان ) که تعدادشان در کوفه به هزاران تن می رسید، با مهربانی رفتار نمود. بدیهی است که این برخورد محبت آمیز و بزرگوارانه برخی از اشراف و رهبران قبایل متعصّب را به شدّت خشمگین و آزرده سازد. آنها بارها به این رفتار حضرت اعتراض نمودند و برخی از آنان، امام را تهدید کرده می گفتند: اگر به موالی (ایرانیان) بیش ازاین رو نمایی و آنان را برکشی، به نزد معاویه خواهیم رفت 📚 (ثقفی کوفی، 1355: 24 ).
در رأس این تعصّب جاهلی، اشراف کوفه قرار داشتند. اشعث بن قیس چهرۀ شاخص آنان در میان حاضران در مسجد کوفه، در مقابل آن حضرت ایستاد و گفت: این گروه سرخ پوستان (موالی) بر ما اعراب، در نزدیکی به تو غلبه کردند و مقرّبان تو شدند... آن حضرت در پاسخ ناراحت شده فرمود: «کیست که عذر مرا نزد این شکم گنده های بی خاصیت بخواهد... و مردمی هم آفتاب می خورند برای ذکر خدا، حال او مرا وامی دارد که دورشان کنم و از ستمکاران باشم 📚(همان: 25). یعقوبی نیز در این خصوص می گوید: علی (ع) مردم را در عطا برابر نهاد و کسی را بر کسی دیگر برتری نداد و موالی را چنان عطا داد که عرب اصیل را، و در این باب با او سخن گفتند. پس درحالی که چوبی از زمین برداشت و آن را در میان دو انگشت خود نهاد، گفت، تمام قرآن را تلاوت کردم و برای فرزندان اسماعیل بر فرزندان اسحاق به اندازۀ این چوب برتری نیافتم 📚(یعقوبی، 1373 ق: 82/2).
23)