eitaa logo
خیمه گاه امام زمان عجل الله تعالی
209 دنبال‌کننده
7.6هزار عکس
7هزار ویدیو
147 فایل
فرهنگی ؛ اجتماعی
مشاهده در ایتا
دانلود
16.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
جواب منطقی و زیبا به منافقین و سلطنت طلبان و ... در مورد شعار 👌دیدن این کلیپ برای همه واجبه به خصوص نسل دهه هفتادی و هشتادی و نسل جدید
📍 که اغتشاشگرا دنبال میکنند، قبلا که در سوریه دنبال شد به این نتیجه رسیده بود!
هدایت شده از بیداری قم
11.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 مستندات تکان دهنده‌ای که مدعیان را خلع سلاح می‌کند. 🔹 این کلیپ رو منتشر کنید تا همه بلد باشیم به نسل امروز درباره مخالفین نظام چه بگوییم! ⛔️ کانال رسمی 👇🏻 @janjalnews_org
+۱۸ آنقدر مرا با شلاق زدند که ناخن‌های پایم از جا پریدند و افتادند و ناخن‌های دستم نیز کنده شدند. در همان حال که خونین و مالین روی زمین افتاده بودم، به زور آب به دهانم ریختند؛ من هم تف کردم توی صورتشان. دست بردار که نبودند. جری‌تر شدند و به زور کمی دانه برنج به دهانم ریختند تا به خیال خودشان روزه مرا باطل کنند. برای اینکه خوشحال نشوند گفتم؛ باز من روزه‌ام، هرکاری کنید، حتی اگر در دهانم ادرار کنید، بازهم روزه‌ام باطل نمی‌شود، چون به زور است. ...مرا بردند و بعد از کتک مفصلی از مچ، پاهایم را بستند و وارونه آویزان کردند. بعد از دقایقی آمدند و مرا به روی زمین انداختند. بعد مجبورم کردند که روی چهارپایه‌ای بایستم و دستهایم را از طرفین به میخ طویله‌ای بر دیوار بستند و بعد چهارپایه را از زیر پاهایم کشیدند و مصلوبم کردند. تمام وزنم را کتف و مچ دست‌هایم تحمل می‌کرد. دستبند لحظه به لحظه بیشتر در مچ دستم فرو می‌رفت. خون به دستم نمی‌رسید. پنجه‌هایم بی‌حس شده بودند. به همین اکتفا نکردند و شروع کردند به شلاق زدن به کف پا و روی پایم... آن شب من لخت و عور بودم. شمعی روشن کردند. پارافین ذوب شده چکه چکه روی بدنم می‌ریخت و می‌سوزاند و پوست را سوراخ می‌کرد. گاهی هم شعله آن را بین بیضه‌ها می‌گرفتند و موها را آتش می‌زدند. با فندک روشن هم موهای بدنم و ریشم را می‌سوزاندند. از سوزش درد به خود می‌پیچیدم. با ناخن گیر یکی یکی موها را می‌کندند و هی تکرار می‌کردند: امشب، شب آخر است. یک کمدی تراژیک تمام به اجرا گذاشته بودند. پنبه آغشته به الکل را به دور انگشت شست پا می‌بستند و بعد آن را آتش می‌زدند. این پنبه شاید دو دقیقه دور انگشتم می‌سوخت. یا پنبه فتیله شده را درون نافم می‌گذاشتند و آتش می‌زدند. گاهی خاکستر سیگار را روی بدنم می‌ریختند. کاری از دستم برنمی‌آمد جز داد زدن. از اعماق وجود فریاد می‌زدم... مرا لخت آویزان می‌کردند و گاهی بر آلت تناسلی‌ام شلاق می‌زدند که بر اثر همین ضربات باد کرده بود... تا ساعت دو نیمه شب مرا به هرشکلی که می‌توانستند اذیت و شکنجه کردند. وقتی دیدند جواب نمی‌گیرند به زیر آپولو بردند. همه بازجویان از اتاق خارج شدند. آپولو صندلی دسته داری بود که کف آن بیش از حد پهن بود. وقتی روی آن نشستم، پاهایم از ساق بیرون از صندلی می‌ماند. دست‌ها را از مچ با مچ‌بند قالبی به روی دسته صندلی پیچ و مهره و سفت کردند. وقتی که پیچ‌ها را سفت می‌کردند قالب‌ها بر مچ و ساق پاهایم فرو می‌رفت و به اعصاب فشار می‌آورد. فشار بر دست چنان بود که هر لحظه فکر می‌کردم خون از محل ناخن‌های دستم بیرون خواهد جهید. درد این لحظات به واقع خیلی بدتر و شدیدتر از درد شلاق بود. دست بیشتر و بیشتر پرس می‌شد و تمام اعصابم از توک پا تا فرق سرم تیر می‌کشید. به دست راست کمتر فشار می‌آوردند، زیرا بعد از پرس دست باد می‌کرد و دیگر نمی‌شد با آن اعتراف نوشت. بعد از مهار شدن دست‌ها و پاها، کلاه کاسکت مخروطی شکل را که از بالا آویزان بود بر سرم گذاشتند که تا زیر گلو می‌آمد. آن گاه به کف پاهایم شلاق زدند. وقتی از شدت درد فریاد می‌کشیدم، صدا در کلاه کاسکت می‌پیچید و گوشم را کر می‌کرد، نه می‌شد فریاد کشید و نعره زد و نه می‌شد درد ناشی از شلاق را تحمل کرد. هیچ منفذ و راه در رویی برای خروج صدا از کلاه کاسکت نبود و صدا در همان کلاه دفن می‌شد. گاهی شلاق را به کلاه می‌زدند، دنگ و دنگ صدا می‌کرد و سرم دوران می‌یافت و دچار گیجی و سردرد می‌شدم. عذاب آپولو واقعی و خرد کننده بود. پیچ‌ها را دائم شل و سفت می‌کردند... کار آن شب بازجویان خیلی طولانی شد. بعد از شلاق و آپولو مرا از اتاق حسینی بیرون بردند و دور دایره گرداندند تا پاهایم تاول نزند و باد نکند. بعد آویزانم کردند… مرا به اتاق شماره ۲۲ بردند. این اتاق شیب کمی داشت و کف آن خیس بود. مرا که لخت مادرزاد بودم کف اتاق نشاندند و گفتند بنویس. من دو زانو نشستم و با یک دستم ستر عورت می‌کردم و با دست دیگرم خودکار را گرفته بودم. از زور سرما دندان‌هایم به هم می‌سایید. از دماغ و دهانم بخار بلند می‌شد. دست و بدنم می‌لرزید. نمی‌توانستم چیزی بنویسم. سرما در بدنم رسوخ کرده و به مغز استخوانم رسیده بود... بخشی از کتاب خاطرات عزت شاهی (فصل شبهای کمیته مشترک یا همان موزه عبرت) عضو کانال شوید 🔻 https://eitaa.com/joinchat/1844903939C0e8d01846b
30.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. ♨️ این کلیپ را حتما ببینید ♨️ ♻️ چرا می‌گوییم جنبش فواحش (۱۸+) 🔰 حمید رسایی: بارها گفتیم و نوشتیم که مسأله حجاب سر نیست بلکه هدف اصلی اینها از شعار چیزی نیست جز ترویج فساد و فحشا و از بین بردن اصول اخلاقی حاکم بر خانواده‌های ایرانی. باور نمی‌کنید؟ کافی است این پازل‌های کنار هم چیده شده در این ۷ دقیقه را ببینید تا یقین کنید که با روبرو هستید... 🔹 باید به برخی گفت: اگر شما با این اقدامات موافق نیستید از این حرکت فاصله بگیرید
حضور همسر رییس جمهور برای اولین بار در یک سفر خارجی و گفت گو با رسانه ها، اون هم با سوابق علمی بالا، در شرایطی که در این مدت رسانه های خارجی بدترین تصویر رو از زن ایرانی به دنیا نشون دادن این پیام رو میده که ‎ اگه برای عده ای شعار و کاسبی بود،ولی برای ما سبک زندگی اسلامی است به لخت شدن نیست
هدایت شده از عاشقان امام زمان عج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🖌جشن غیرقابل پخش! اینجا عراق است و این جشن فارغ التحصیلی دانشجویان دختر عراقی است! از آنجا که در نظر غربزده های مسلط بر دانشگاههای ما اساسا دانشگاه بدون اختلاط دختر و پسر، راندمان تحصیل و نشاط را کاهش می دهد و خصوصا مشکی مهمترین عامل پوکی استخوان، کم کاری تیروئید، گشاد شدن دریچه قلب، گرفتگی عروق، تورم قوزک پای چپ، سستی لثه ها، تنبلی چشم در کودکان، ضعف قوه باه در آقایان، کاهش میزان نیترات بی غیرتی و.... می باشد لذا انتشار چنین تصاویری ممنوع و هرگونه صحبت درباره آن نشانه املیسم می باشد. @emamzaaaman
صهیونیست‌هایی که پارسال برای ما عکس مهسا_امینی رو تو سازمان ملل دست گرفتن و حرف از می‌زدن، مادر و دختر تو شکمش رو با هم شهید کردن اما صدایی از آنجلینا جولی و بقیه کثافت های حامی صهیونیست درنیومد!
8.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شهدای فتنه فراموش تان نمی کنیم ❤️ 🕊شادی ارواح طیبه شهدای فتنه صلوات
داشت در مورد میگفت، که یهو یاد این تیشرت سربازا و مردمشون افتادم: ‏با زدن زنان باردار، با یک تیر دو نشان بزنید!‌ √ @Roshangari_ir | روشنگری