🔴کاغذهای برات از آتش برای اموات!
✅آقای حاج شیخ اسماعیل جاپلقی گفت: جوانی به عتبات رفته و شش ماه در آن جا بود.
🔆در ابتدای ورود، شبی در خواب دید در وادی السلام نجف است و کاغذهایی از آسمان میریزد و مردگان جمع میکنند؛ ولی یک نفر ایستاده و هیچ اعتنایی به آنها نمیکند!!
💠جوان گفت: نزدیک رفته، پرسیدم: این کاغذها چیست؟
جواب داد: دعای مسلمانان دنیا که میگویند: اللهم اغفر للمؤمنین والمؤمنات، به این صورت برای مردگان میآید؛
🌀این کاغذها، برات آزادی از آتش جهنم است.
❇️پرسیدم: چرا شما استفاده نمیکنید؟
♦️ گفت: من پسری دارم که شبهای جمعه یک کاسه آب برای من میفرستد، این کاغذها را برای کسانی که کسی را ندارند، میگذارم.
🔰 پرسیدم: اسم پسرت چیست؟
گفت: حسین و در نزدیکی صحن #امام_حسین (علیه السلام) ، بساط خرازی پهن میکند.
🔷 صبح که از خواب بیدار شدم، به نشانی ای که گفته بود رفتم و آن جوان را دیدم.
گفتم: شما پدر دارید؟
جواب داد: نه، مدتی است که از دنیا رفته است.
🔶 پرسیدم: برایش خیرات میفرستید؟ گفت: من چیزی ندارم، فقط شبهای جمعه یک کاسه آب به نیت او میدهم.
♻️پس از شش ماه، دوباره همان منظره را در خواب دیدم؛ ولی این بار، آن مرد که از آن کاغذها برنمیداشت، برمیداشت.
☘ پرسیدم: شما که گفتید این کاغذها را برای افرادی میگذارم که کسی برایشان خیرات نمیکند، پس چرا حالا برمیداری؟
❄️گفت: دو هفته است که آب برایم نیامده...
💥صبح که از خواب بیدار شده و از احوال آن جوان جویا شدم، گفتند: دو هفته قبل از دنیا رفته است.
☀️ به ما بپیوندید 👇
http://eitaa.com/joinchat/1582039040C6a7a30e470
🔴کاغذهای برات از آتش برای اموات!
✅آقای حاج شیخ اسماعیل جاپلقی گفت: جوانی به عتبات رفته و شش ماه در آن جا بود.
🔆در ابتدای ورود، شبی در خواب دید در وادی السلام نجف است و کاغذهایی از آسمان میریزد و مردگان جمع میکنند؛ ولی یک نفر ایستاده و هیچ اعتنایی به آنها نمیکند!!
💠جوان گفت: نزدیک رفته، پرسیدم: این کاغذها چیست؟
جواب داد: دعای مسلمانان دنیا که میگویند: اللهم اغفر للمؤمنین والمؤمنات، به این صورت برای مردگان میآید؛
🌀این کاغذها، برات آزادی از آتش جهنم است.
❇️پرسیدم: چرا شما استفاده نمیکنید؟
♦️ گفت: من پسری دارم که شبهای جمعه یک کاسه آب برای من میفرستد، این کاغذها را برای کسانی که کسی را ندارند، میگذارم.
🔰 پرسیدم: اسم پسرت چیست؟
گفت: حسین و در نزدیکی صحن #امام_حسین (علیه السلام) ، بساط خرازی پهن میکند.
🔷 صبح که از خواب بیدار شدم، به نشانی ای که گفته بود رفتم و آن جوان را دیدم.
گفتم: شما پدر دارید؟
جواب داد: نه، مدتی است که از دنیا رفته است.
🔶 پرسیدم: برایش خیرات میفرستید؟ گفت: من چیزی ندارم، فقط شبهای جمعه یک کاسه آب به نیت او میدهم.
♻️پس از شش ماه، دوباره همان منظره را در خواب دیدم؛ ولی این بار، آن مرد که از آن کاغذها برنمیداشت، برمیداشت.
☘ پرسیدم: شما که گفتید این کاغذها را برای افرادی میگذارم که کسی برایشان خیرات نمیکند، پس چرا حالا برمیداری؟
❄️گفت: دو هفته است که آب برایم نیامده...
💥صبح که از خواب بیدار شده و از احوال آن جوان جویا شدم، گفتند: دو هفته قبل از دنیا رفته است.
☀️ به ما بپیوندید 👇
http://eitaa.com/joinchat/1582039040C6a7a30e470
☘ کاغذهای برات از آتش برای اموات.
🖌 آقای حاج شیخ اسماعیل جاپلقی گفت : جوانی به عتبات رفته و شش ماه در آن جا بود.
🖌 در ابتدای ورود ، شبی در خواب دید در وادی السلام نجف است و کاغذهایی از آسمان میریزد و مردگان جمع میکنند ؛ ولی یک نفر ایستاده و هیچ اعتنایی به آنها نمیکند!!
🖌 جوان گفت : نزدیک رفته پرسیدم : این کاغذها چیست؟
🖌 جواب داد : دعای مسلمانان دنیا که میگویند : اللهم اغفر للمؤمنین والمؤمنات ، به این صورت برای مردگان میآید
🌀 این کاغذها ، برات آزادی از آتش جهنم است.
❓پرسیدم : چرا شما استفاده نمیکنید؟
♦️ گفت : من پسری دارم که شبهای جمعه یک کاسه آب برای من میفرستد ، این کاغذها را برای کسانی که کسی را ندارند ، میگذارم.
❓ پرسیدم : اسم پسرت چیست؟
گفت : حسین و در نزدیکی صحن #امام_حسین (علیه السلام) بساط خرازی پهن میکند.
🔷 صبح که از خواب بیدار شدم ، به نشانی ای که گفته بود رفتم و آن جوان را دیدم.
گفتم : پدر شما در قید حیات است؟ جواب داد : نه ، مدتی است که از دنیا رفته است.
🔶 پرسیدم : برایش خیرات میفرستید؟ گفت : من چیزی ندارم ، فقط شبهای جمعه یک کاسه آب به نیت او میدهم.
🖌 پس از شش ماه ، دوباره همان منظره را در خواب دیدم ؛ ولی این بار ، آن مرد که از آن کاغذها برنمیداشت ، برمیداشت.
❓ پرسیدم : شما که گفتید این کاغذها را برای افرادی میگذارم که کسی برایشان خیرات نمیکند ، پس چرا حالا برمیداری؟
🖌 گفت : دو هفته است که آب برایم نیامده...
💥صبح که از خواب بیدار شده و از احوال آن جوان جویا شدم ، گفتند : دو هفته قبل از دنیا رفته است.
☀️ به ما بپیوندید 👇
http://eitaa.com/joinchat/1582039040C6a7a30e470
🔴 کاغذهای برات از آتش برای اموات !
✍ مرحوم آیت الله حاج شیخ اسماعیل جاپلقی گفت :
🖌 جوانی به عتبات رفته و شش ماه در آن جا بود.
🖌 در ابتدای ورود ، شبی در خواب دید در وادی السلام نجف است و کاغذهایی از آسمان میریزد و مردگان جمع میکنند ؛ ولی یک نفر ایستاده و هیچ اعتنایی به آنها نمیکند!!
🖌 جوان گفت : نزدیک رفته ، پرسیدم : این کاغذها چیست؟
🖌 جواب داد : دعای مسلمانان دنیا که میگویند : اللهم اغفر للمؤمنین والمؤمنات ، به این صورت برای مردگان میآید.
🖌 این کاغذها ، برات آزادی از آتش جهنم است.
❓ پرسیدم : چرا شما استفاده نمیکنید؟
🖌 گفت : من پسری دارم که شبهای جمعه یک کاسه آب برای من میفرستد ، این کاغذها را برای کسانی که کسی را ندارند ، میگذارم.
❓ پرسیدم : اسم پسرت چیست؟
گفت : حسین و در نزدیکی صحن #امام_حسین (علیه السلام) ، بساط خرازی پهن میکند.
🖌 صبح که از خواب بیدار شدم ، به نشانی ای که گفته بود رفتم و آن جوان را دیدم.
گفتم : پدر شما در قید حیات است ؟
جواب داد : نه ، مدتی است که از دنیا رفته است.
🖌 پرسیدم : برایش خیرات میفرستید؟ گفت : من چیزی ندارم ، فقط شبهای جمعه یک کاسه آب به نیت او میدهم.
🖌 پس از شش ماه ، دوباره همان منظره را در خواب دیدم ؛ ولی این بار ، آن مرد که از آن کاغذها برنمیداشت ، او هم برمیداشت.
🖌 پرسیدم : شما که گفتید این کاغذها را برای افرادی میگذارم که کسی برایشان خیرات نمیکند، پس چرا حالا برمیداری؟
🖌 گفت: دو هفته است که آب برایم نیامده...
🖌 صبح که از خواب بیدار شده و از احوال آن جوان جویا شدم، گفتند : دو هفته قبل از دنیا رفته است.
☀️ به ما بپیوندید 👇
http://eitaa.com/joinchat/1582039040C6a7a30e470