❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝ ﷽ #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمتــ_بیستوهفتمـ #حسینیه مےخواستمـ بشینم همانجا و
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝
﷽
#سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمتــ_بیستوهشتمـ
#حسینیه
آدمـ خوبے بود. اما منـ نامهـ اعمالمـ خیلے خالے شده بود. به جوان پشتــ میز گفتمـ: درستـه او آدم خوبے است اما من همین طوری نمےگذرمـ دستـ من خالے استـ هر چه مےتوانے از او بگیر .🧐🤓
جوان هم رو به من ڪرد و گفتـ: این بنده خدا یڪ وقفـ انجام داده ڪه خیلے با برڪتـــ بوده و ثواب زیادی برایش مےآید. او یڪ حسینیه در شہرستان شما، خالصانه برای خدا ساخته استــ ڪه مردم از آن استفاده مےڪنند. اگر بخواهے ڪل ثواب حسینیه اش را مےگیرم و در نامه عمل تو مےگذارم تا او را ببخشی .📚📚
با خودمـ گفتمـ: "ثواب یڪ حسینیه به خاطر یڪ تہمتــ؟؟؟! خیلے خوبه!! بنده خدا این پیرمرد خیلے ناراحتـ و افسرده شد. اما چاره اے نداشتــ . ثواب یڪ وقفــ بزرگ را به خاطر یڪ تہمتــ داد و رفتـ به سمتـ بہشت برزخے. 🌴🌱🌹🌻
برای تهمتــ به یڪ نوجوان یڪ حسینیه را ڪه با اخلاص وقف ڪرده بود!! داد و رفت.👣
اما تمامـ حواس منـ در آن لحظه به این بود ڪه وقتے ڪسے به خاطر تہمتـ به یڪ نوجوان چنین خیراتے را از دستــ مےدهد. پس ما ڪه هر روز و هرشب مشغول قضاوت ڪردن و حرف زدن هستیمـ چه عاقبتے خواهیمـ داشتـ؟؟!!🧐🤨
ما ڪه حتے پشتــ سر مسؤولین ، دوستان و آشنایان خودمان هر چه مےخواهیمـ مےگوییمــ. 😜🤪
باز جوان پشت میز به عظمتــ آبــــروے مؤمــن اشاره ڪرد.☝️☝️
#ادامه_دارد
ـــــــــــــــ|••🦋🌿••|ـــــــــــــــ
『@alahassanenajmeh』