❀شَـھٖـید؏ٰـݪاءحَـسَـݩنِـجـمِـہْ❀🇵🇸
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝ ﷽ #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمتــ_شصتمـ #تنهایی آن روز در بيمارستان، با دعا و ا
⇜[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝
﷽
#سه_دقیقه_در_قیامت
#قسمتــ_شصتویڪمـ
#نشانهها
پس از ماجرايے ڪه براے پسر معتاد اتفاق افتاد، فهميدمـ ڪه من برخے از اتفاقات آينده نزديڪ را همــ ديدهام.
نمےدانستمــ چطور ممڪن استــ. لذا خدمتــ يڪے از علما رفتمــ و اين موارد را مطرح ڪردمـ.☺️😔
ايشان هم اشاره ڪرد ڪه در اين حالت مڪاشفه ڪه شما بودی، بحثــ زمان و مڪان مطرح نبوده. لذا بعيد نيستــ ڪه برخے موارد مربوط به آينده را ديده باشيد.✋✋
بعد از اين صحبتــ، يقين ڪردم ڪه ماجراے شهادتـ برخے همڪاران من اتفاق خواهد افتاد.
يڪے دو هفته بعد از بهبودے من، پدرمــ در اثر يڪ سانحه مصدومـ شد و چند روز بعد، دار فانے را وداع گفتــ. خيلے ناراحتــ بودمــ، اما ياد حرف عموے خدا بيامرزمــ افتادمــ ڪه گفتــ: اين باغ برای من و پدرت هستــ و به زودی به ما ملحق مےشود.😢😢
در يكي از روزهای دوران نقاهتــ، به شهرستان دوران ڪودڪے و
نوجوانے سر زدمــ، به سراغ مسجد قديمے محل رفتمــ و ياد و خاطراتــ
ڪودڪے و نوجوانے، برايمـ تداعے شد.
💭💭
يڪے از پيرمردهای قديمی مسجد را ديدمــ. سلام و عليڪ ڪرديمــ
و برای نماز وارد مسجد شديمـ.
#ادامه_دارد
ـــــــــــــــ|••🦋🌿••|ـــــــــــــــ
『@alahassanenajmeh』