eitaa logo
❀شَـھٖـید؏‍ٰـݪاءحَـسَـݩ‌نِـجـمِـہْ❀🇵🇸
493 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
14 فایل
وقتےبراےِدنیاےِبقیہ‌ازدنیاٺ‌گذشتے میشےدنیاےِیھ‌دنیاآدم! آره همون‌قضیه‌«عزّتِ بعدِ شھادت» اینجا‌ دعوت‌ شدہ‌ۍ‌خو‌د‌ِ شھیدی🌱🌻 اطلاعاتمونھ⇩ @alahassanenajmeh_ir نـٰاشنـٰاسمونہ⇩ https://harfeto.timefriend.net/16639225622260
مشاهده در ایتا
دانلود
❀شَـھٖـید؏‍ٰـݪاءحَـسَـݩ‌نِـجـمِـہْ❀🇵🇸
💔 از ازل خاک درت بود گِل هستی من دست من نیست که اینگونه شدم #عاشق تو " أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَ
💔 مرا در بر بگیر ای مهربان هرچند می‌دانم ندارم طاقت آغوش یک دریا زلالی را ... " أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰا" •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌• @alahassanenajmeh •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌•
•💔• . جآےِخآلےِتو‌را‌هیچڪَس‌اِحسآس‌نَڪَرد! بہ‌گَمآنَم‌ڪہ‌بہ‌دورےِ‌تو‌عآدَت‌ڪَردیم . 🥀✨ 🌱🌸 || •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌• @alahassanenajmeh •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
اے صبا گر بگذرے بر کوے مھرافشان ‌دوست؛ یار ما را گو سلامے... دل‌ همیشہ ‌‌یاد اوست :)💚🌱 کلیپے از 🌷 💫 •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌• @alahassanenajmeh •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌•
📜قسمتی از نامه حضرت صاحب الزمان عج به شیخ مفید 🔹از عهدشکنی‎ها و پشت‌ سر گذاشتن عهد و پیمان‎ها با اطلاعیم(که همین عوامل موجب بدبختی و دوری شما از حریم ولایت شده است). گویی اینها از لغزش‎های خود خبر ندارند، با همه گناهان، ما هرگز امور شما را مهمل نگذاشته، شما را فراموش نمی‌کنیم و اگر عنایات و توجهات ما نبود، مصائب و حوادث زندگی شما را در بر می‌گرفت و دشمنان شما را از بین می‌بردند. 🔸پس، از خداوند بترسید و تقوا پیشه کنید و به خاندان رسالت مدد رسانید. در برابر فتنه‌هایی که پیش می‌آید و البته عده‌ای در این آزمایش و برخورد با فتنه‌ها هلاک می‌شوند، مقاومت کنید و البته همه اینها از نشانه‌های حرکت و قیام ما هست. اوامر و نواهی ما را متروک نگذارید و بدانید که علی‌رغم کراهت و ناخشنودی کفار و مشرکان، خداوند نور خود را تمام خواهد کرد. 🌱 ❥•@alahassanenajmeh
یـا‌عِمـادَ‌مَـݩ‌لـا‌‌عِمـادَ‌لَہُ🌿 اۍ‌تڪیہ‌گاه‌آنڪہ‌تڪیہ‌گاه‌ندارد،،، ❥•@alahassanenajmeh
و برای یک دلتنگ ثانیه ها مثل دقایق دقیقه ها مثل ساعات ساعت ها مثل ایام و روز ها مثل ماه میگذرد...
📸⃟ ⃟🗞 ‌‌ •. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌گمانم‌یڪ‌جا؎ڪاࢪمۍلنگد!! عڪس‌ومتن‌همخوانۍ‌نداࢪد.. عڪس‌بامیڪاپ‌ڪامل‌و‌حجاب‌مدࢪن.. امامتن‌با‌‌نام‌بنت‌الحُسین(: ! •. [ •• •• ] [ •• ••] •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌• @alahassanenajmeh •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌•
❀شَـھٖـید؏‍ٰـݪاءحَـسَـݩ‌نِـجـمِـہْ❀🇵🇸
⇜‌[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝ ﷽‌ #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمتــ_شصت‌ویڪمـ #نشانه‌ها پس از ماجرايے ڪه براے پ
⇜‌[ 😍📚 ]⇝ ﷽‌ يڪباره ياد صحنه‌هايے افتادمـ ڪه از حساب و ڪتاب اعمال ديده بودمـ. ياد آن پيرمردي كه به من تهمت زده بود و به‌ خاطر رضايتــ من، ثواب حسينيه‌اش را به من بخشيد.🍃🍃 اين افڪار و صحنه ناراحتي آن پيرمرد، همينطور در مقابل چشمانم بود. باخودمـ گفتمـ: بايد پيگيری ڪنمــ و ببينمـ اين ماجرا تا چه حد صحت دارد. هرچند مےدانستم ڪه مانند بقيه موارد، اين هم واقعی است. اما دوست داشتم حسينيه‌ای ڪه به من بخشيده شد را از نزديك ببينم. به آن پيرمرد گفتمــ: فلانی را يادتان هستــ؟ همان ڪه چهار سال پيش مرحوم شد. ✨🍃 گفتــ: بله، خدا نور به قبرش بباره. چقدر اين مرد خوب بود. اين آدم بےسر و صدا ڪار خير مےڪرد. آدم درستے بود. مثل آن حاجے ڪمــ پيدا مےشود. گفتم: بله، اما خبر داری اين بنده خدا چيزي تو اين شهر وقف كرده؟ مسجد، حسينيه؟!🕌🕌 گفت: نميدانمــ. ولی فلانے خيلے با او رفيق بود. حتماً خبر دارد. الان همــ داخل مسجد نشسته. بعد از نماز سراغ همان شخص رفتيمـ. ذڪر خير آن مرحومـ شد و سؤالم را دوباره پرسيدمـ: اين بنده خدا چيزي وقف كرده؟⁉️❓ اين پيرمرد گفت: خدا رحمتش كند. دوست نداشت ڪسے خبردار شود، اما چون از دنيا رفته به شما مےگويمــ. ايشان به سمت چپ مسجد اشاره ڪرد و گفت: اين حسينيه را مےبينے ڪه اينجا ساخته شده. همان حاج آقا كه ذكر خيرش را ڪردے اين حسينيه را ساختــ و وقف ڪرد. نمےدانے چقدر اين حسينيه خير و بركت دارد.🍃✨ الان هم داريمــ بنايے مےڪنيمــ و ديوار حسينيه را برمےداريم و ملحقش مےڪنيم به مسجد، تا فضا برای نماز بيشتر شود.🍃🍃 من بدون اينڪه چيزے بگويمــ، جوابـ سؤالمـ را گرفتمــ. بعد از نماز سرۍ به حسينيه زدمـ و برگشتمــ. من پس از اطمينان از صحتــ مطلبــ، از حقمــ گذشتمــ و حسينيه را به بانے اصلی‌اش بخشيدم. ✨🍃✨ شب با همسرم صحبتــ مےڪرديم. خيلے از مواردے ڪه برای من پيش آمده، باورڪردنی نبود. بالبخند به خانممـ گفتمــ: اون لحظه آخر به من گفتند: به‌ خاطر دعاهاے همسرتــ و دخترے ڪه تو راه دارے شفاعتــ شدۍ. به همسرم گفتم: اين هم يڪ نشانه است. اگه اين بچه دختر بود، معلوم ميشه ڪه تمام اين ماجراها صحيح بوده. در پاييز همان سال دخترمـ به دنيا آمد.😍😍 اما جدای از اين موارد، تنها چيزے ڪه پس از بازگشت، ترس شديدی در من ايجاد مےڪرد و تا چند سال مرا اذيتــ مےڪرد، ترس از حضور در قبرستان بود! من صداهای وحشتناڪے مےشنيدمــ ڪه خيلے دلهره‌آور و ترسناڪ بود.😳😖 ً اما اين مسئله اصلا در ڪنار مزار شهدا اتفاق نميافتاد. در آنجا آرامش بود و روح معنويت ڪه در وجود انسانها پخش مےشد. ✨🍃✨ لذا براي مدتے به قبرستان نرفتمــ و بعد از آن، فقط صبح‌هاۍ جمعه راهے مزار دوستان و آشنايان مےشدمــ. اما نڪته مهمــ ديگری را ڪه بايد اشاره ڪنم اين است ڪه: من در ڪتاب اعمالمـ و در لحظات آخر حضور در آن دنيا، ميزان عمر خودم را ڪه اضافه شده بود مشاهده كردم. به من چند سال مهلت دادند ڪه آن هم به پايان رسيده! من اڪنون در وقتهاے اضافه هستمـ!⌛️⌛️ اما به من گفتند: مدت زمانے ڪه شما براي صله رحمــ و ديدار والدين و نزديڪانت مےگذارے جزو عمر شما محسوب نمےشود. همچنين زمانے ڪه مشغول بندگے خالصانه خداوند يا زيارت اهلبيت هستيد، جزو اين مقدار عمر شما حساب نمےشود. ـــــــــــــــ|••🦋🌿••|ـــــــــــــــ 『@alahassanenajmeh
❀شَـھٖـید؏‍ٰـݪاءحَـسَـݩ‌نِـجـمِـہْ❀🇵🇸
⇜‌[ #به_وقت_رمان😍📚 ]⇝ ﷽‌ #سه_دقیقه_در_قیامت #قسمتــ_شصت‌ودومـ #نشانه‌ها يڪباره ياد صحنه‌هايے اف
⇜‌[ 😍📚 ]⇝ ﷽‌ ديگر يقين داشتمــ ڪه ماجرای شهادتــ همڪاران من واقعی استــ. در روزگارۍ ڪه خبری از شهادت نبود، چطور بايد اين حرف را ثابت مےڪردمـ؟ برای همين چيزی نگفتمــ. اما هر روز ڪه برخے همڪارانمــ را در اداره مےديدمـ، يقين داشتمــ يڪ شهيد را ڪه تا مدتے بعد، به محبوب خود خواهد رسيد ملاقات مےڪنمــ.😍😍 هيجان عجيبے در ملاقات با اين دوستان داشتمــ. مےخواستمــ بيشتر از قبل با آنها حرف بزنم و ... من يڪ شهيد را ڪه به زودی به ملاقات الهے مےرفتــ مےديدمــ. اما چطور اين اتفاق مےافتد؟ آيا جنگے در راه استــ!؟🤔🤔 چهار ماه بعد از عمل جراحے و اوايل مهرماه 1394 بود كه در اداره اعلام شد: ڪسانے ڪه علاقمند به حضور در صف حرم هستند، مےتوانند ثبت نام كنند.📝📝 جنب‌وجوشے در ميان همڪاران افتاد. آنها ڪه فڪرش را مےڪردمـ، همگے ثبت نامـ ڪردند. من هم با پيگيری بسيار توفيق يافتمــ تا همراه آنها، پس از دوره آموزش تڪميلے، راهے سوريه شومــ.✈️✈️ آخرين شهر مهمــ در شمال سوريه، يعنے شهر حلبــ و مناطق مهمــ اطراف آن بايد آزاد مےشد، نيروهای ما در منطقه مستقر شدند و ڪار آغاز شد. چند مرحله عمليات انجامــ شد و ارتباط تروريستها با ترڪيه قطع شد. محاصره شهر حلبــ ڪامل شد.🇮🇷💪 مرتبــ از خدا مےخواستمــ ڪه همراه با مدافعان حرمــ به ڪاروان شهدا ملحق شومــ. ديگر هيچ علاقه‌ای به حضور در دنيا نداشتم.🤲📿 مگر اينڪه بخواهمــ برای رضای خدا ڪاری انجامـ دهمـ. من ديده بودم ڪه شهدا در آن سوی هستے چه جايگاهے دارند. لذا آرزو داشتمـ همراه با آنها باشمــ. ڪارهايمــ را انجامـ دادمـ. وصيتنامه و مسائلے ڪه فڪر مےڪردمــ بايد جبران ڪنمــ انجامــ شد. آماده رفتن شدمــ.👨‍✈️👨‍✈️ به ياد دارم ڪه قبل از اعزامـ، خيلے مشڪل داشتمــ. با رفتن من موافقتــ نميشد و... اما با ياری خدا تمام ڪارها حل شد. ناگفته نماند ڪه بعد از ماجراهايے ڪه در اتاق عمل برای من پيش آمد، ڪل رفتار و اخلاق من تغيير ڪرد. يعنے خيلے مراقبتــ از اعمالمــ انجام مےدادمـ، تا خداے نڪرده دل كسي را نرنجانمــ، حق الناس بر گردنمــ نماند. ديگر از آن شوخےها و سرڪار گذاشتنها و... خبري نبود.✋✋ يڪ دو شبــ قبل از عملياتــ، رفقای صميمی بنده ڪه سالها با همــ همڪار بوديمــ، دور هم جمع شديمــ. يڪے از آنها گفتــ: شنيدمــ ڪه شما در اتاق عمل، حالتے شبيه مرگ پيدا ڪرديد و... خلاصه خيلے اصرار ڪردند ڪه برايشان تعريف كنم. اما قبول نڪردمــ. من برای يڪے دو نفر، خيلے سر بسته حرف زده بودمــ و آنها باور نڪردند. لذا تصميمــ داشتمــ ڪه ديگر برای ڪسے حرفے نزنم.😶🤫 جوادمحمدی، سيديحيے براتے، سجادمرادی، برادر ڪاظمے، برادر مرتضی زارع و شاهسنايی و... در ڪنار همــ بوديمــ. آنها مرا به يڪے از اتاق‌های مقر بردند و اصرار ڪردند ڪه بايد تعريف ڪنے.🤗😤 من هم ڪمي از ماجرا را گفتمــ، رفقای من خيلے منقلب شدند. خصوصاً در مسئله حق‌الناس و مقامــ شهادتــ. چند روز بعد در يڪے از عملياتها حضور داشتم. در حين عمليات مجروح شدمــ و افتادمــ🤕🤒. جراحت من سطحي بود اما درستــ در تيررس دشمن افتاده بودمــ. هيچ حرڪتے نمےتوانستمــ انجامـ دهمـ. ڪسے همــ نمےتوانستــ به من نزديڪ شود. شهادتين را گفتمـ. در اين لحظات منتظر بودم با يڪ گلوله از سوی تڪ تيرانداز تڪفيرۍ به شهادتــ برسم.🕊🕊 در اين شرايط بحرانے، عبدالمهدی ڪاظمی و جواد محمدے خودشان را به خطر انداختند و جلو آمدند. آنها خيلی سريع مرا به سنگر منتقل ڪردند. خيلی از اين ڪار ناراحت شدمـ. گفتم: چرا اين ڪار رو كرديد؟ ممڪن بود همه ما رو بزنند. جواد محمدي گفت: تو بايد بمانے و بگويے ڪه در آن سوی هستے چه ديده‌اے.👌👌 چند روز بعد، باز اين افراد در جلسه‌اے خصوصے از من خواستند ڪه برايشان از برزخ بگويمــ. نگاهے به چهره تك‌تك آنها ڪردم. گفتم چند نفری از شما فردا شهيد مےشويد. سڪوتے عجيبــ در آن جلسه حاڪم شد. با نگاه‌های خود التماس مےڪردند ڪه من سڪوت نڪنمــ.😢😥 حال آن رفقا در آن جلسه قابل توصيف نبود. من تمام آنچه ديده بودم را گفتمــ. از طرفے برای خودمــ نگران بودمــ. نڪند من در جمع اينها نباشمــ. اما نه. ان شاء الله ڪه هستمـ.🤲🤲 ـــــــــــــــ|••🦋🌿••|ـــــــــــــــ 『@alahassanenajmeh
❀شَـھٖـید؏‍ٰـݪاءحَـسَـݩ‌نِـجـمِـہْ❀🇵🇸
[محکم‌گرھ‌بزن دل‌مارابہ‌زلف‌خویش اےدستگیرِدرگنھ‌افتاده‌ها‌] #صلے‌الله‌علیڪ‌یااباعبدالله #اللهم‌ال
[•⛅️•] یک محبت میکنی مارا حرم دعوت کنی؟ گریه کردن بر شما گفتی اثر دارد حسین😇🌿 - السلام اےھمه‌ۍ عشق و مسلمانیِ مَنـ💔 •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌• @alahassanenajmeh •┈┈••✾•🇱🇧🥀🇮🇷•✾••┈┈‌•