eitaa logo
هِیْئَت عَلَمدارِکَربَلا(قم)
1.5هزار دنبال‌کننده
15.9هزار عکس
7.8هزار ویدیو
158 فایل
﷽ 💠هِیْئَت عَلَمدارِکَربَلا(قم)💠 جلسات هفتگی چهارشنبه شب ها -اطلاع رسانی مراسمات -بارگزاری تصاویر،صوت،فیلم -بارگزاری مطالب و اشعار مذهبی _تاسیس ۱۳۷۹ _آیدی خادم هیئت @alamdar112
مشاهده در ایتا
دانلود
با باد سردی ک تو صورتم خورد لرزیدم و دوطرف سوییشرتم و محکم تر جمع کردم... همینطور که سعی میکردم قدمامو بلندتر وردارم زیر لب به آسمون و زمین غر میزدم حالا ی روز که من بدبخت باید پیاده برم کلاس، هوا انقدر سرد شده... لباس گرم ترم نپوشیدم لااقل. مسیر هم که تاکسی خور نیس اه اه اه کل راهو مشغول غر زدن بودم انقدر تند تند قدم برمیداشتم ک نفسام ب شماره افتاد دیگه نزدیکای خونه معلمم بودم کوچه ی تاریک و که دیدم یاد حرف بابام افتادم که گفته بود اینجا خطرناکه سعی کن تنها نیای با احتیاط قدم ور میداشتم یخورده که گذشت حس کردم یکی پشت سرمه وقدم ب قدم همراهم میاد به خیال اینکه توهم زدم بی تفاوت به راهم ادامه دادم اما هر چی بیشتر میرفتم این توهم جدی تر از ی توهم ب نظر میرسید قدمامو تند کردم و به فرض اینکه یه ادم عادیه و داره راه خودشو میره و کاری با من نداره برگشتم عقب تا مطمئن شم بدبختانه درست حدس نزده بودم از شدت ترس سرگیجه گرفتم‌ اب دهنم و به زحمت قورت دادم وسعی کردم نفسای عمیق بکشم تا خواستم فرار و بر قرار ترجیح بدم و در برم یهو یه دستی محکم نشست رو صورتم و کشیدم عقب هرکاری کردم دستش و از رو دهنم ور دارم نشد چاقوشو گذاش رو صورتم و در گوشم گفت :هییییس خانوم خوشگلهه تو که نمیخوای صورتت شطرنجی شه ها ؟ لحن بدش ترسم و بیشتر کرد از اینهمه بد بیاری داشت گریه ام میگرفت خدایا غلط کردم اگه گناهیی کردم این بارم ببخش منو . از دست این مردتیکه نجاتم بده اخه چرا اینجا پرنده پر نمیزنه ؟؟ چسبوندم به دیوار و گفت :یالا کوله ات و خالی کن با دستای لرزون کاری ک گفت و انجام دادم‌ وسایل و ک داشتم میریختم پایین چشم خورد ب اینه شکسته تو کیفم ب سختی انداختمش داخل استینم کیف پولم و گذاشت تو جیبش بقیه چیزای کیفمم ی نگا انداخت و با نگاهی پر از شرارت و چشایی ک شده بودن هاله خون سرتا پام و با دقت برانداز میکرد چسبید بهم از قیافه نکرش چندشم شد دهنش بوی گند سیگار میداد با پشت دستش صورتم و لمس کرد و گفت:جوووون حس کردم اگه یه دیقه ی دیگه تو این وضع بمونم ممکنه رو قیافه نحسش بالا بیارم اب دهنم‌و جمع کردم و تف کردم تو صورتش محکم با پشت دست کوبید تو دهنم و فکم و گرفت و گفت: خوبه خوشم میاد از دخترای این مدلی داشتم فکر میکردم یه ادم چوب کبریت مفنگی چجوری میتونی انقدر زور داشته باشه فاصله امون داشت کم تر میشد با اینکه چادری نبودم و حجابم با مانتو بود ولی تا الان هیچ وقت ب هیچ نامحرمی انقدر نزدیک نشده بودم از عذابی که داشتم میکشیدم بغضم ترکید و زدم زیر گریه ولی نگاه خبیثش هنوز مثه قبل بود آینه رو تو دستم گرفتم وقتی دیدم تو ی باغ دیگه اس از فرصت استفاده کردم و با تمام زور ناچیزم آینه رو از قسمت تیزیش کشیدم رو کمرش صدای آخش بلند شد دیگه صبر نکردم ببینیم چی میشه با تمام قدرت دوییدم از شانس خیلی بدم پاهام به یه سنگ گنده گیر کرد و با صورت خوردم زمین دیگه نشد بلند شم بهم رسیده بود به نهایت ضعف رسیدم و دیگه نتونستم نقش دخترای شجاع و بازی کنم گریه ام ب هق هق تبدیل شده بود هم از ترس هم از درد اینبار تو نگاهش هیچی جز خشم ندیدم بلندم کرد و دنبال خودش کشوند هرچی فحشم از بچگی یاد گرفته بود و نثارم کرد همش چهره ی پدرم میومدم تو ذهنم و از خودم بدم میومد مقاومت کردم ،از تقلاهای من کلافه شده بود چاقوش و گذاشت زیر گلوم و گفت : دخترجون من صبرم خیلی کمه میفهمی ؟ خیلی کم یهو .... :فاطمه زهرا درزی وغزاله میرزاپور ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌⚘ ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @alamdar_qom79 ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
💠تربیت نسل مهدوی 📌شیوه های آموزش نماز به فرزندان 1⃣ روش انگیزشی،ایجاد انگیزه در فرزندان 🌱روش انگیزشی، در مراحل ابتدایی نمازگزاری فرزندان بسیار کارساز است. تشویق، تأیید، پاداش و هدیه دادن، از ابزارهای این روش است که والدین می توانند در تربیت دینی و جذب فرزندانشان به نماز از آن بهره بگیرند. 🌱در مراحل اولیه نمازگزاری، وقتی کودک روی زمین دراز می کشد و صورت خود را به سجاده و مُهر می مالد، به جای آنکه پای او را گرفته، حالتش را به صورت سجده بزرگسالان درآوریم، بهتر است همان رفتار کودکانه اش را تشویق و تأیید کنیم. تشویق سبب می شود که این رفتار مطلوب بارها و بارها تکرار شود و به موازات رشد ذهنی و حرکتی کودک زمینه یادگیری سجده کردن هم فراهم می شود. 🌱اگر کودک جمله ای و حتی کلمه ای از نماز را به زبان آورد، باید او را جدا تشویق کرد. هنگامی که کودک کلمه «اللّه اکبر» یا «لا اله الا اللّه » را به زبان جاری کند، مستحق پاداش پدر و مادر است. می توان در کنار سجاده ای که او نماز می خواند، هدیه را به عنوان پاداش قرار داد و یا برای اولین باری که توانست نماز خود را به درستی و زیبایی خواند، جشن کوچک و کم هزینه را برپا کرد و هدیه ای برای یادگار اولین نماز او به او داد. 🌱در این باره نوع رفتار امام خمینی رحمه الله با نوه اش به هنگام نماز بسیار آموزنده است. یکی از نوه های امام می گوید: «وقتی بچه بودم، یک بار که امام مشغول نماز خواندن بود، من هم رفتم پشت سر ایشان ایستادم و همان کارهایی را که ایشان انجام می دادند، من هم تکرار می کردم. پس از اتمام نماز امام چند جلد کتاب کودکان که همان جا بود، برداشتند به عنوان هدیه به من دادند. بعدها هر موقع من به اتاق امام می رفتم، یا ایشان مرا می دید، از من می پرسید آیا نمازت را خوانده ای یا نه؟ اگر می گفتم بله، می گفتند: آفرین». 💠 ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌⚘ ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @alamdar_qom79 ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯
╰✰🌼﷽🌼✰╮ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 💐 تشرف حسن بن مثله جمکرانى (دستورساخت بنای مسجد جمکران) ✍🏼شیخ بزرگوار، حسن بن مثله جمکرانى (ره )، مى گوید: شب سه شنبه، هفدهم ماه مبارک رمضان سال نود و سه، در خانه ام خوابیده بودم.  ناگاه نیمه شب جـمعى به در منزل آمدند و مرا از خواب بیدار کرده و گفتند: برخیز و دعوت امام مهدى صاحب الزمان (عج ) را اجابت کن که تو را خواسته اند. برخاستم و آماده شدم و به آنها گفتم : بگذارید پیراهنم را بپوشم . صدایشان بلند شد: "هو ما کان قمیصک"، یعنى این پیراهن مال تو نیست. خـواستم شلوار را بپوشم . صدایشان آمد که "لیس ذلک منک فخذ سراویلک"، یعنى این شلوار، شلوار تو نیست . شلوار خودت را بپوش . من هم شلوار خودم را پوشیدم . خواستم به دنبال کلید در خانه بگردم . صدایى آمد که "الباب مفتوح" ، یعنى در بازاست . وقتى از منزل خارج شدم، عده اى از بزرگان را دیدم . سلام کردم . جواب دادند وخوش آمد گویى کردند. بعد هم مرا، تا جایى که الان محل مسجد است، رساندند. وقتى خوب نگاه کردم، دیدم تختى گذاشته شده و فرش نفیسى بر آن پهن است وبالشهاى خوبى روى آن قـرار دارد. جـوانـى سى ساله بر آن تخت نشسته و به بالش تکیه کرده است . پیرمردى در مـحـضـرش نشسته و کتابى در دست دارد و برایش مى خواند، و حدود شصت مرد در آن مکان در اطراف او نماز مى خوانند: بعضى از آنها لباسهاى سفید و بعضى لباس سبز به تن داشتند. آن پیرمرد حضرت خضر (ع ) بود. او مرا نشانید. 🌼امام زمان، حضرت بقیه اللّه الاعظم ارواحنافداه مرا به نام خودم صدا زده و فرمودند: برو به حسن بن مسلم بگو، تو چند سال است که این زمین را آباد مى کنى و مى کارى و ما آن را خراب مى کنیم و پنج سال است که در آن کشت مى کنى . ... 📚برکات حضرت ولى عصر (عج) ـ خلاصه العبقرى الحسان 💖الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج💖 ∞═┄༻↷🌼↶༺┄═∞  
29.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بچه هیئتی باید اینجوری باشه ... 🟢 💠هيْئَت عَلَمدارِكَربَلا(قم)💠 ⚘اَݪٰلّہُـمَّ؏َجِّل‌ݪِوَلیِّڪَ‌الفَرَجـ‌⚘ ╭━━⊰❀🇮🇷❀⊱━━╮ @alamdar_qom79 ╰━━⊰❀♥️❀⊱━━╯