eitaa logo
عشق عالمیان
1.1هزار دنبال‌کننده
14.5هزار عکس
22.4هزار ویدیو
120 فایل
حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه الشریف: ما در رعایت حال شما کوتاهی نمی کنیم و یاد شما را از خاطر نبرده ایم ، که اگر جز این بود گرفتاریها به شما روی می آورد و دشمنان شما را ریشه کن می کردند. تبلیغات : https://eitaa.com/joinchat/231997676Cdc05ca2c01
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ 🌹 : در بیان سبب شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و ضربت ابن ملجم مرادی علیه اللَّعنة 🌹 🌸 مشهور میان علمای شیعه آن است که در شب نوزدهم ماه مبارک رمضان سنهٔ چهلم از هجرت در وقت طلوع صبح حضرت سید اوصیاء علی مرتضی صلوات الله علیه از دست شقی ترین امت ابن ملجم مرادی لعین ضربت خورد، و چون ثلثی از شب بیست و یکم آن ماه گذشت روح مقدسش به ریاض جنان پرواز کرد و مدت عمر شریفش شصت و سه سال بوده، ده ساله بود که حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم به پیغمبری مبعوث گردید و به آن حضرت ایمان آورد و بعد از بعثت سیزده سال با آن حضرت در مکه ماند و بعد از هجرت به مدینه با آن حضرت ده سال در مدینه بود و پس از آن بله مصیبت حضرت رسول مبتلا شد و بعد از آن حضرت سی سال زندگانی فرمود، دو سال و چهار ماه در خلافت ابوبکر و یازده سال در خلافت عمر و دوازده سال در خلافت عثمان به سر برد. و خلافت ظاهریهٔ آن حضرت قریب به پنج سال کشید و در اکثر آن مدت با منافقان مشغول قتال و جدال بود و پیوسته بعد از حضرت رسول مظلوم بود و اظهار مظلومیت خویش می فرمود و از کثرت نافرمانی و نفاق مردم خویش دل تنگ بود و طلب مرگ از خدا می نمود و کرّة بعد کرّة از شهادت خود به دست ابن ملجم خبر می داد و گاهی می فرمود که چه مانع شده است بدبخت ترین امت را که محاسن مرا از خون خضاب کند. 📚 منتهی الآمال 💐 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 💐 ❣کانال مـــنتظران ظہور❣👇 ╭┅═ঊঈ❤️ঊঈ═┅╮ @abasalehal_mahdi ╰┅═ঊঈ❤️ঊঈ═┅╯
﷽ 🌹 : در بیان سبب شهادت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و ضربت ابن ملجم مرادی علیه اللَّعنة 🌹 🌸 و در آن ماه رمضانی که واقعهٔ شهادت آن جناب در آن ماه اتفاق افتاد بر منبر اصحاب خویش را اعلام فرمود که امسال به حج خواهید رفت و من در میان شما نخواهم بود و در آن ماه یک شب در خانهٔ امام حسن علیه السلام و یک شب در خانهٔ امام حسین علیه السلام و یک شب در خانهٔ حضرت زینب علیها السلام دختر خود که در خانهٔ عبدالله بن جعفر بودز افطار می فرمود و زیاده از سه لقمه تناول نمی فرمود، از سبب آن حالت می پرسیدند می فرمود امر خدا نزدیک شده است می خواهم خدا را ملاقات کنم و شکم من از طعام پر نباشد و بعضی نگاشته‌اند که یک روز از بالای منبر به جانب فرزندش امام حسن علیه السلام نظری افکند و فرمود ای ابا محمد از این ماه رمضان چند روز گذشته است عرض کرد سیزده روز پس به جانب امام حسین علیه السلام نظری کرد و فرمود ای ابا عبدالله از این ماه رمضان چند روز باقی مانده؟ عرض کرد هفده روز پس حضرت دست بر محاسن شریف خود زد و در آن روز لحیهٔ آن جناب سفید بود و فرمود: وَاللهِ لَیَخضِبُهٰا بِدَمِهٰا اِذِ انْبَعَثَ اَشقیها. بخدا قسم که اشقی امت این موی سفید را با خون سر خضاب خواهد کرد. پس این شعر را انشاد فرمود: اُریدُ حَیاتَهُ وَ یُریدُ قَتلی/ عَذیرَکَ من خَلیلِکَ مِن مُرادٍ و اما کیفیت مقتل آن حضرت چنانکه جماعتی از بزرگان نقل کرده اند چنین است که گروهی از خوارج که از آن جمله عبدالرحمن بن ملجم بود بعد از واقعهٔ نهروان در مکه جمع شدند و هر روز اجتماعی می کردند و انجمنی می ساختند و بر کشتگان نهروان می گریستند یک روز در طی سخن همی گفتند علی و معاویه کار این امت را پریشان ساختند اگر هر دو تن را می کشتیم این امت را از زحمت ایشان آسوده می ساختیم، مردی از قبیلهٔ اشجع سر برداشت و گفت بخدا قسم که عمرو بن عاص کم از ایشان نیست بلکه اصل فساد و ریشهٔ فتنه اوست. پس سخن بر این نهادند که هر سه تن را باید کشت، ابن ملجم لعین گفت علی را من می کشم حجاج بن عبدالله که معروف به برک بود کشتن معاویه را بذمهٔ خویش نهاد، و دادویه که معروف به عمروبن بکر تمیمی است قتل عمروعاص را بر ذمّه نهاد چون عهد به پای بردند با هم قرار دادند که باید هر سه تن در یک شب بلکه در یک ساعت کشته شوند و سخن بر این نهادند که شب نوزدهم ماه رمضان هنگام نماز بامداد که ایشان حاضر مسجد شوند در انجام این امر اقدام نمایند، پس یکدیگر را وادع کرده برک طریق شام گرفت و عمرو سفر مصر کرد و ابن ملجم لعین به جانب کوفه روان شد و هر سه شمشیر خود را مسموم ساختند و مکنون خاطر را مکتوم داشتند و انتظار روز میعاد می بردند تا گاهی که شب نوزدهم رسید. 📚 منتهی الآمال 💐 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 💐 ❣کانال مـــنتظران ظہور❣👇 ╭┅═ঊঈ❤️ঊঈ═┅╮ @abasalehal_mahdi ╰┅═ঊঈ❤️ঊঈ═┅╯
﷽ 🌹 : در بیان شهادت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و ضربت ابن ملجم علیه اللّعنة 🌹 🌸 بامداد آن شب برک بن عبدالله با شمشیر زهر آب داده داخل مسجد شد و در میان جماعت از قفای معاویه بایستاد آنگاه که معاویه به رکوع یا به سجود رفت تیغ بکشید و بر ران او زد، معاویه بانگی در داد و در محراب در افتاد مردمان در هم رفتند و برک را بگرفتند و معاویه را به سرای خویش بردند و طبیب حاذق حاضر کردند چون طبیب زخم او را دید گفت این ضربت از اثر شمشیر زهر آب داده است و عرق نکاع را آسیب رسیده است اگر خواهی این جراحت بهبودی پذیرد و نسل تو منقطع نشود باید با آهن سرخ کرده موضع جراحت را داغ کرد آنگاه مداوا کرد و اگر چشم از فرزند می پوشی با مشروبات معالجه توان کرد معاویه گفت مرا تاب و توان نیست که با حدیدهٔ محماة صبر کنم و مرا دو فرزندم یزید و عبدالله کافی است پس او را با شراب عقاقیر مداوا کردند تا بهبودی یافت و نسل او منقطع گشت و بعد از صحت امر کرد تا از بهر او در مسجد مقصوره‌ای بنا کردند و پاسبانان بگماشت تا او را حراست کنند. پس برک را حاضر ساخت و فرمان داد تا سر از تنش برگیرند گفت الأمان و البشارة معاویه گفت چیست آن بشارت گفت رفیق من رفته است که علی را در این وقت بکشد اکنون مرا حبس کن تا خبر رسد اگر علی را کشته اند آنچه خواهی بکن و اگر نه مرا رها کن که بروم علی را به قتل رسانم و سوگند یاد کنم که باز به نزد تو آیم که هر چه خواهی در حق من حکم کنی پس بنابر قولی معاویه امر کرد تا او را حبس کردند تا گاهی که خبر شهادت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام رسید به شکرانهٔ قتل علی او را رها کرد. 📚 منتهی الآمال 💐 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 💐 ❣کانال مـــنتظران ظہور❣👇 ╭┅═ঊঈ❤️ঊঈ═┅╮ @abasalehal_mahdi ╰┅═ঊঈ❤️ঊঈ═┅╯
﷽ 🌹 : در بیان سبب شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و ضربت ابن ملجم علیه اللّعنه 🌹 🌸 ابن ملجم دانست که آن ملعونه با او در مذهب موافقت دارد گفت بخدا سوگند که من نیز به این شهر نیامده‌ام مگر برای این کار، قطام گفت که من از قبیلهٔ خود جمعی را با تو همراه می کنم که تو را در این امر معاونت کنند پس کس فرستاد به نزد وردان بن مجالد که از قبیلهٔ او بود و او را برای یاری ابن ملجم طلبید. و ابن ملجم نیز در این اوقات که مصمّم قتل علی بود وقتی شبیب بن بَجرَه را که از قبیلهٔ اسجع بود و مذهب خوارج داشت دیدار کرد گفت ای شبیب هیچ توانی که کسب شرف دنیا و آخرت کنی؟ گفت چه کنم؟ ابن ملجم ملعون گفت که در قتل علی مرا اعانت کنی، شبیب گفت یابن ملجم مادر به عزای تو بگرید اندیشهٔ ام هولناک کرده‌ای چگونه بدین آرزو دست توان یافت؟ ابن ملجم گفت چندین ترسان و بد دل مباش در مسجد جامع کمین می سازیم و هنگام نماز فجر بروی می تازیم و کار او را با شمشیر می سازیم و دل خود را شفا می بخشیم و خون خود را باز می جوئیم. چندان از اینگونه سخن کرد که شبیب را قوی دل ساخت و با خود همدست و همداستان نمود و او را با خود به نزد قطام برد و در این هنگام آن ملعونه در مسجد اعظم بود و قبّه و خیمه از برای او بر پا کرده بودند و به اعتکاف مشغول بود، پس ابن ملجم از اتفاق شبیب با خود قطام را آگهی داد آن ملعونه گفت هرگاه که خواستید او را به قتل آرید در اینجا به نزد من آیید پس آن دو ملعون از مسجد بیرون شدند و چند روزی به سر بردند تا شب چهارشنبه نوزدهم رسید پس ابن ملجم با شبیب و وردان به نزد قطام در مسجد حاضر شدند آن ملعونه بافتهٔ چند از حریر طلبید و بر سینه های ایشان محکم به بست و شمشیر های زهر آبداده را بداد تا حمایل کردند و گفت چون مردان مرد انتهاز فرصت برید و چون هنگام رسید وقت را از دست ندهید آن سه تن از نزد آن ملعونه بیرون شدند و در مقابل آن دری که حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام از آن داخل مسجد می شد بنشستند و انتظار حضرت امیرالمؤمنین را می بردند. و هم در این ایام که این سه ملعون به این خیال بودند وقتی اشعث بن قیس را دیدار کرده بودند و او را از عزم خویشتن آگهی داده بودند اشعث نیز اعانت ایشان را بر ذمّه نهاده بود تا در این شب که لیلهٔ نوزدهم بود او نیز حسب الوعدهٔ خویش به نزد ایشان آمد. 📚 منتهی الآمال 💐 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 💐 ❣کانال مـــنتظران ظہور❣👇 ╭┅═ঊঈ❤️ঊঈ═┅╮ @abasalehal_mahdi ╰┅═ঊঈ❤️ঊঈ═┅╯
﷽ 🌹 : در بیان سبب شهادت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و ضربت ابن ملجم علیه اللَّعنه 🌹 🌸 و ابن شهراشوب و غیره روایت کرده‌اند که حضرت در تمام آن شب بیدار بود و برای نماز شب بیرون نرفت بخلاف عادت همیشهٔ خویش. امّ کلثوم عرض کرد ای پدر این بیداری و اضطراب شما در این شب برای چیست؟ فرمود در صبح این شب من شهید خواهم شد، عرض کرد بفرمایید جعده به مسجد رود و با مردم نماز گذارد، (جعده فرزند هبیتره است و مادرش امّ هانی خواهر امیرالمؤمنین است) فرمود بگویید جعده به مسجد رود و با مردم نماز گذارد فرمود که از قضای الهی نمی توان گریخت و خود آهنگ رفتن به مسجد نمود. و روایت شده که در آن شب آن حضرت بیدار بود و بسیار بیرون می رفت و به آسمان نظر می افکند و می فرمود بخدا قسم که دروغ نمی گویم و دروغ به من گفته نشده این است آن شبی که مرا وَعده شهادت داده‌اند پس به مضجع خویش بر می گشت پس زمانی که فجر طالع شد اِبن نَبّاح مؤذن آن حضرت درآمد و ندای نماز در داد حضرت به آهنگ مسجد برخاست چون به صحن خانه آمد مرغابیان چند که در خانه بودند بخلاف عادت از پیش روی آن حضرت درآمدند و پر می زدند و فریاد و صیحه همی کردند بعضی خواستند که ایشان را برانند حضرت فرمود دَعُوهُنَّ فَاِنَّهُنَّ صَوآئحُ تَتبَعُها نَوآئحُ یعنی بگذارید ایشان را به حال خود همانا ایشان صیحه زنندگانند که از پی نوحه کنندگان دارند. و به روایتی امّ کلثوم یا امام حسن علیه السلام عرض کرد ای پدر چرا فال بد می زنی فرمود فال بد نمی زنم ولکن دل شهادت می دهد که کشته می شوم یا آنکه فرمود این سخن حقی بود که به زبانم جاری شد، آنگاه سفارش مرغابیان را به امّ کلثوم نمود و فرمود ای دخترک من بحق من بر تو که این ها را رها کنی زیرا که محبوس داشتی چیزی را که زبان ندارد و قادر نیست بر سخن گفتن هرگاه گرسنه یا تشنه شود پس آنها را غذا ده و سیراب کن و اگر نه رها کن بروند و از گیاه های زمین بخورند و چون به در خانه رسید قلاب در کمر بند آن حضرت بند شد و از کمر مبارکش باز شد حضرت کمر را محکم بست و اشعاری چند انشاد کرد که از جمله این دو بیت است: (مورخ امین مسعودی گفته در خانهٔ آن حضرت از تنهٔ درخت خرما بود و در باز نمی شد و مشکل شده بود فتح آن حضرت در را از جا کند و کناری نهاد و ازار خود بگشود و محکم بست و این دو شعر را انشاد فرمود) اُشدُد حیازیمک للموت فان الموت لاقیکا ولا تجرع عن الموت اذا حل بنادیکا ولا تغربالدهر و ان کان یوافیکا کما اضحکک الدهر کذاک الدهریبکیکا مضمون اشعار آنکه ای علی ببند میان خود را برای مرگ پس همانا مرگ تو را ملاقات خواهد نمود، و جزع مکن از مرگ وقتی که نازل شود به منزل تو، و مغرور مشو به دنیا هر چند با تو موافقت نماید، همچنانکه دهر تو را خندان گردانیده است همچنین تو را به گریه خواهد در آورد پس گفت الهی مرگ را بر من مبارک کن و لقای خود را بر من خجسته فرمای. 📚 منتهی الآمال 💐 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 💐 ❣کانال مـــنتظران ظہور❣👇 ╭┅═ঊঈ❤️ঊঈ═┅╮ @abasalehal_mahdi ╰┅═ঊঈ❤️ঊঈ═┅╯
﷽ 🌹 : در بیان سبب شهادت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و ضربت ابن ملجم علیه اللَّعنه 🌹 🌸 امّ کلثوم از شنیدن این کلمات فریاد وا ابتاه و واغوثاه برداشت و امام حسن علیه السلام از قفای پدر بیرون رفت چون به آن حضرت رسید عرض کرد همی خواهم با شما باشم، حضرت فرمود که تو را سوگند می دهم به حقی که از برای من است برتو که برگردی امام حسن علیه السلام به خانه باز گشت و با امّ کلثوم محزون و غمگین نشستند و بر احوال و اقوالی که از پدر بزرگوار مشاهده کرده بودند می گریستند. و از آن سوی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام وارد مسجد گشت و قندیل های مسجد خاموش بود آن حضرت در تاریکی رکعتی چند نماز بگذاشت و لختی مشغول تعقیب گشت آنگاه بر بام مسجد آمد و انگشتان مبارک بر گوش نهاد و بانگ اذان در داد و چون آن حضرت اذان می گفت هیچ خانه در کوفه نبود مگر آنکه صدای اذانش به آنجا می رسید آنگاه از مأذنه بزیر آمد و خدای را تقدیس و تهلیل می گفت و صلوات می فرستاد آنگاه از بام بزیر آمد و این چند بیت را قرائت فرمود: خَلّوُا سَبیلَ المُؤمِنِ المُجاهِدِ/ فِی اللهِ لایَعبُدُ غَیرَ الواحِد وَ یُوقِظُ النّاسَ اِلَی المَساجِدِ پس به صحن مسجد درآمد و همی گفت الصَّلوة الصَّلوة و خفتگان را برای نماز از خواب بر می انگیخت و ابن ملجم ملعون در تمام آن شب بیدار بود و در آن امر عظیم که اراده داشت تفکر می کرد. این هنگام که امیرالمؤمنین خفتگان را برای نماز بیدار می کرد او نیز در میان خفتگان بر وی در افتاده بود و شمشیر مسموم خود را در زیر جامه داشت، چون امیرالمؤمنین بدو رسید فرمود برخیز برای نماز و چنین مخواب که این خواب شیاطین است، بر دست راست بخواب که خواب مؤمنان است یا بطرف چپ بخواب که خواب حکماء است و بر پشت بخواب که خواب پیغمبران است. آنگاه فرمود قصدی در خاطر داری که نزدیک است از آن آسمان ها فرو ریزد و زمین چاک شود و کوهسار ها نگون گردد و اگر بخواهم می توانم خبر داد که در زیر جامه چه داری و از او در گذشت و به محراب رفت و به نماز ایستاد. و اما ابن ملجم با اینکه کرّة بعد کرّة گوشزد او گشته بود که امیرالمؤمنین را اشقای امت شهید می کند و گاهی قطام را می گفت می ترسم من آن کس باشم و بر آرزو دست نیابم. 📚 منتهی الآمال 💐 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 💐 ❣کانال مـــنتظران ظہور❣👇 ╭┅═ঊঈ❤️ঊঈ═┅╮ @abasalehal_mahdi ╰┅═ঊঈ❤️ঊঈ═┅╯
﷽ 🌹 : در بیان سبب شهادت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و ضربت ابن ملجم علیه اللَّعنه 🌹 🌸 و آن شب تا بامداد در اندیشهٔ این امر عظیم بود عاقبت سیلاب شقاوت او این خیالات گوناگون را چون خس و خاشاک به طوفان فنا داد و عزم خویش را در قتل امیرالمؤمنین علیه السلام درست کرد و بیامد در پهلوی آن استوانه که در پهلوی محراب بود جای گرفت، وردان و شبیب نیز در گوشه‌ای خزیدند، چون امیرالمؤمنین در رکعت اول سر از سجده برداشت شبیب ابن بجره اول آهنگ قتل آن حضرت کرد و بانگ زد که للهِ الحُکمِ یا عَلی لالَکَ و لا لِأصحابِکَ یعنی حکم خاص خداوند است تو نتوانی از خویشتن حکم کنی و کاردین را به حکومت حَکَمَین بازگذاری این بگفت و تیغ را براند شمشیر او بر طاق آمد و خطا کرد. از پس او ابن ملجم آمد بیتوانی شمشیر خود را حرکتی داد این کلمات بگفت و شمشیر بر فرق آن حضرت فرود آورد و از قضا ضربت او به جای زخم عمروبن عبدود آمد و تا موضع سجده را بشکافت آن حضرت فرمود: بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ عَلٰی مِلَّةِ رَسُول اللهِ فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبَةِ. سوگند به خدای کعبه که رستگار شدم و صیحهٔ شریفه‌اش بلند شد که فرزند یهودیه ابن ملجم مرا کشت او را مأخوذ دارید اهل مسجد چون صدای آن حضرت شنیدند در طلب آن ملعون شدند و صداها بلند شد و حال مردم دگرگون شده بود پس همه به سوی محراب دویدند که آن حضرت در محراب افتاده و فرق مبارکش شکافته شده و خاک بر می گیرد و بر مواضع جراحت می ریزد و این آیهٔ مبارکه می خواند: مِنها خَلَقناکُم وَ فیها نُعیدُکُم وَ مِنها نُخرِجُکُم تارَةً اُخریٰ. یعنی از زمین خلق کردم شما را و در زمین بر می گردانم شما را و از زمین بیرون می آورم شما را بار دیگر پس فرمود که آمد امر خدا و راست شد گفتهٔ رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم مردم ان دیدند که خون سرش بر روی محاسن شریفش جاری است و ریش مبارکش به خون خضاب شده و می فرماید: هذا ما وَعَدَنَا اللهُ وَ رَسُولُهُ این همان وعده است که خدا و رسول به من داده‌اند و هم هنگام ضربت ابن ملجم بر فرق آن حضرت زمین بلرزید و دریاها به موج آمد و آسمان ها متزلزل گشت و درهای مسجد به هم خورد و خروش از ملائکه آسمان ها بلند شد و باد سیاهی سخت بوزید که جهان را تاریک ساخت و جبرئیل در میان آسمان و زمین ندا در داد چنانکه مردمان بشنیدند و گفت: بخدا سوگند که در هم شکست ارکان هدایت و تاریک شدستاره‌های علم نبوت و برطرف شد نشان های پرهیزکاری و گسیخته شد عروة الوثقای الهی و کشته شد پزسر عم محمد مصطفی و شهید شد سید اوصیاء علی مرتضی شهید کرد او را بدبخت ترین اشقیاء. 📚منتهی الآمال 💐 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 💐 ❣کانال مـــنتظران ظہور❣👇 ╭┅═ঊঈ❤️ঊঈ═┅╮ @abasalehal_mahdi ╰┅═ঊঈ❤️ঊঈ═┅╯
﷽ 🌹 : در بیان سبب شهادت حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام و ضربت ابن ملجم علیه اللَّعنه 🌹 🌸 بعد از لختی حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام چشم بگشود و این کلمه می فرمود: اِرْقَقُوا یا مَلآئِکَةَ رَبّی بی. یعنی ای فرشتگان خدا با من رفق و مدارا کنید آنگاه امام حسن علیه السلام به آن حضرت عرض کرد این دشمن خدا و رسول و دشمن تو ابن ملجم است که حقتعالی تو را بر او نیرو داد و در نزد تو حاضر ساخت امیرالمؤمنین به جانب آن ملعون نگریست و به صدای ضعیفی فرمود یابن ملجم امری بزرگ آوردی و مرتکب کار عظیم گشتی آیا من از بهر تو بد امامی بودم که مرا چنین جزا دادی آیا من تو را مورد مرحمت نکردم و از دیگران برنگزیدم آیا به تو احسان نکردم و عطای تو را افزون نکردم با آنکه می دانستم که تو مرا خواهی کشت لکن خواستم حجّت بر تو تمام شود و خدا انتقام مرا از تو بکشد و نیز خواستم که از این عقیدت برگردی و شاید از طریق ضلالت و گمراهی روی بتابی پس شقاوت بر تو غالب شد تا مرا بکشی ای شقی ترین اشقیاع. ابن ملجم این وقت بگریست و گفت اَفَاَنتَ تُنقِذُ مَن فی النّار. یعنی آیا تو نجات می توانی داد کسی را که در جهنم است و خاص آتش است آنگاه حضرت سفارش او را به امام حسن کرد و فرمود ای پسر با اسیر خود مدارا کن و طریق شفقت و رحمت پیش دار آیا نمی بینی چشم های او را که از ترس چگونه گردش می کند و دلش چگونه مضطرب می باشد. امام حسن عرض کرد این ملعون تو را کشته است و دل ما را به درد آورده است امر میکنی که با او مدارا کنیم فرمود ای فرزند ما اهلبیت رحمت و مغفرتیم پس بخوران به او از آنچه خود می خوری و بیاشام او را از آنچه خود می آشامی پس اگر من از دنیا رفتم از او قصاص کن و او را بکش و جسد او را به آتش نسوزان و او را مُثله مکن یعنی دست و پا و گوش و بینی و سایر اعضای او را قطع مکن که من از جدّ تو رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم که فرمود مُثله مکنید اگر چه به سگ گزنده باشد و اگر زنده ماندم من خود داناترم که با او چه کار کنم و من اولی می باشم به عفو کردن چه ما اهل بیتی می باشیم که با گناهکار در حق ما جز به عفو و کرم رفتار دیگر ننمائیم این وقت آن حضرت را از مسجد برداشته با نهایت ضعف و بیحالی آن جناب را به خانه بردند و ابن ملجم را دست به گردن بسته در خانهٔ محبوس داشتند و مردمان در گرد سرای آن حضرت فریاد گریه و عویل در هم افکندند و نزدیک بود که خود را هلاک کنند و حضرت امام حسن در عین گریه و زاری و ناله و بیقراری با پدر بزرگوار خود گفت ای پدر بعد از تو برای ما که خواهد بود مصیبت تو برای ما امروز مثل مصیبت رسول خدا است گویا گریه را از برای مصیبت تو آموخته‌ایم. 📚 منتهی الآمال 💐 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 💐 ❣کانال مـــنتظران ظہور❣👇 ╭┅═ঊঈ❤️ঊঈ═┅╮ @abasalehal_mahdi ╰┅═ঊঈ❤️ঊঈ═┅╯
﷽ 🌹 : در بیان سبب شهادت حضرت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام و ضربت ابن ملجم علیه اللَّعنه 🌹 🌸 پس حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام نور دیدهٔ خود را به نزدیک خویش طلبید و دیده‌های او را دید که از بسیاری گریه مجروح گردیده پس به دست مبارک خود آب از چشمان حسن علیه السلام پاک کرد و دست بر دل مبارکش نهاد و فرمود ای فرزند خداوند عالمیان دل تو را به صبر ساکن فرماید و مزد تو و برادران تو را در مصیبت من عظیم گرداند و ساکن فرماید اضطراب تو را و جریان آب دیدگان تو را پس بدرستی که خداوند مزد می دهد تو را به قدر مصیبت تو پس آن حضرت را در حجره‌ای نزدیک مُصلای خود خوابانیدند زینب و امّ کلثوم آمدند و در پیش آن حضرت بنشستند و نوحه و زاری برای آن حضرت می کردند و می گفتند که بعد از تو کودکان اهل بیت را که تربیت خواهد کرد و بزرگان ایشان را که محافظت خواهد نمود، ای پدر بزرگوار اندوه ما بر تو دور و دراز است و آب دیدهٔ ما هرگز ساکن نخواهد شد. پس صدای مردم از بیرون حجره بلند شد به ناله و آب از دیده‌های آن حضرت جاری شد و نظر حسرت به سوی فرزندان خود افکند و حسنین علیهما السلام را نزدیک خود طلبید و ایشان را در بر کشید و روی های ایشان را می بوسید. شیخ مفید و شیخ طوسی روایت کرده اند از اصبغ بن نباته که چون حضرت امیرالمؤمنین را ضربت زدند و به خانه بردند من و حارث همدانی و سوید بن غَفَله با گروهی از اصحاب بر در سرای آن حضرت جمع شدیم چون صدای گریه و عویل از خانهٔ آن حضرت بلند شد ما نیز گریستیم و بانگ ناله و فغان برکشیدیم که ناگاه امام حسن از خانه بیرون شد و فرمود ای مردمان امیرالمؤمنان فرمان داده که به خانه های خویش باز شوید آن جماعت پراکنده شدند و من به جای خود ماندم بار دیگر صدای شیون از خانهٔ آن حضرت شنیدم و من نیز گریستم دیگر باره حضرت امام حسن از خانه بیرون آمد و فرمود که نگفتم به خانه های خود روید. گفتم بخدا سوگند یابن رسول الله که جانم یاری نمی کند و پایم قوت رفتار ندارد و تا امیرالمؤمنین را نبینم به جایی نمی توانم رفت پس بسیار گریستم و حضرت امام حسن داخل خانه شد و بعد از اندک زمانی بیرون آمد و مرا به اندرون خانه طلبید چون داخل شدم دیدم که امیرالمؤمنین را بر بالش ها تکیه داده‌اند و عصابهٔ زردی بر سرش بسته اند و روی مبارکش از بسیاری خونی که از سرش رفته است چنان زرد شده بود که ندانستم عصابه اش زردتر بود یا رنگ مبارکش، چون مولای خود را بر آن حال مشاهده کردم بی تاب شدم و در قدم محترمش افتادم و می بوسیدم و بر دیده های خود می مالیدم و می گریستم حضرت فرمود که ای اصبغ گریه مکن که من راه بهشت در پیش دارم، گفتم فدای تو شوم می دانم که تو به بهشت می روی من بر حال خود و بر مفارقت تو میگریم. 📚 منتهی الآمال 💐 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 💐 ❣کانال مـــنتظران ظہور❣👇 ╭┅═ঊঈ❤️ঊঈ═┅╮ @abasalehal_mahdi ╰┅═ঊঈ❤️ঊঈ═┅╯
﷽ 🌹 : در بیان سبب شهادت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و ضربت ابن ملجم علیه اللَّعنه 🌹 🌸 به روایت شیخ مفید : و از فضایل شاذان بن جبرئیل قمی نقل است که اصبغ بن نباته گفت که چون حضرت امیررالمؤمنین علیه السلام را ضربت زدند به همان ضربتی که از دنیا رحلت فرمود مردمان جمع شدند غبر دَرِ دارالأماره و قصد داشتند کشتن ابن ملجم را پس امام حسن علیه السلام بیرون آمد و فرمود معاشر الناس پدرم وصیت فرمود به من که امر ابن ملجم را تأخیر بیندازم تا وفات او پس هرگاه فوت فرمود او را بکشم والاّ پدرم خودش می داند با او شما بروید خدا رحمت کند شما را پس مردم رفتند و من نرفتم پس دیگر باره حضرت امام حسن بیرون آمد و فرمود ای اصبغ آیا نشنیدی قول مرا از قول امیرالمؤمنین گفتم بلی ولیکن چون دیدم حال او را دوست داشتم نظری بر آن حضرت کنم پس از او حدیثی بشنوم پس اجازهٔ دخول برای من بگیر رحمک الله پس حضرت داخل خانه شد و طولی نکشید که بیرون آمد و فرمود که داخل شو پس داخل خانه شدم دیدم که امیرالمؤمنین را دستمالی بر سرش بسته اند که زردی صورتش بر زردی آن دستمال غلبه کرده و از شدت آن ضربت و زیادتی زهر بکران خود را بر می دارد و یکی دیگر را می گذارد پس فرمود به من ای اصبغ آیا نشنیدی قول حسن را از قول من گفتم بلی یا امیرالمؤمنین ولیکن دیدم تو را به آن حالت دوست داشتم که نظری به شما افکنم و حدیثی از شما بشنوم فرمود به من بنشین پس نمی بینم تو را که دیگر حدیثی از من بشنوی بعد از امروز بدان ای اصبغ که من رفتم به عیادت رسول صلی الله علیه و آله و سلم همچنانکه تو الان به عیادت من آمدی پس فرمود به من ای ابوالحسن بیرون برو و در میان مردم ندا کن الصلوة جامعة پس برو بالای منبر و از مقام من یک پله پایین تر بنشین و بگو مردم: اَلا مَن عَقَّ والِدَیهِ فَلَعنَةُ اللهِ عَلیهِ اَلا مَن اَبِقَ مَوالیهِ فَلَعنَةُ اللهِ عَلَیهِ اَلا مَن ظَلَمَ اَجیراً اُجرَتَهُ فَلَعنَةُ اللهِ عَلَیه. یعنی هر که جفا کند با والدین خود پس لعنت خدا بر او باد و هر که بگریزد از مولای خود پس لعنت خدا بر او باد پس هر که ظلم کند اجیری را مزد او را پس لعنت خدا بر او باد. پس من بجا آوردم آنچه امر فرموده بود به من حبیب من رسول خدا پس برخاست کسی از پایین مسجد و گفت یا اباالحسن تکلم کردی به سه کلمه موجز پس شرح کن آنها را پس من جواب نگفتم او را تا خدمت پیغمبر برسیدم و گفتم به او آنچه آن مرد گفت اصبغ گفت پس حضرت گرفت دست مرا و فرمود بگشا دست خود را پس من گشودم دست خویش را پس حضرت گرفت یکی از انگشتان دست مرا و فرمود ای اصبغ همچنانکه من انگشت دست تو را گرفتم حضرت پیغمبر نیز یکی از انگشتان مرا گرفت پس فرمود ای ابوالحسن من و تو دو پدران این امت هستیم هر که ما را جفا کند پس لعنت خدا بر او من و تو مولای این امت هستیم هر که از ما بگریزد بر او باد لعنت خدا من و تو اجیر این امت هستیم هر که ظلم کند اجرت ما را پس لعنت خدا بر او پس فرمود آمین من هم گفتم آمین. 📚 منتهی الآمال 💐 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 💐 ❣کانال مـــنتظران ظہور❣👇 ╭┅═ঊঈ❤️ঊঈ═┅╮ @abasalehal_mahdi ╰┅═ঊঈ❤️ঊঈ═┅╯
﷽ 🌹 : در بیان سبب شهادت حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و ضربت ابن ملجم علیه اللَّعنه 🌹 🌸 اصبغ گفت پس بی هوش شد آن حضرت پس بهوش آمد و فرمود ای اصبغ هنوز نشسته‌ای گفتم بلی ای مولای من فرمود آیا زیاد کنم برای تو حدیثی دیگر گفتم بلی زادَکَ اللهُ مِن مَزیداتِ الخَیر فرمود ای اصبغ ملاقات کرد مرا رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در بعض راه های مدینه و من غموار بودم به نحوی که غم در صورت من ظاهر بود فرمود به من ای ابوالحسن می بینم تو را که در غم می باشی آیا می خواهی که حدیث کنم تو را به حدیثی که دیگر غم دار نشوی بعد از آن هرگز گفتم بلی فرماید هرگاه روز قیامت شود حقتعالی نصب فرماید منبری را که بلندی داشته باشد بر منبرهای پیغمبران و شهیدان پس امر فرمود حقتعالی تو را که بالای آن منبر بر آیی به یک پله پایین تر از من پس امر فرماید دو ملکی را که بنشینند پایین تر از تو به یک پله پس چون بالای آن منبر قرار گرفتیم باقی نمانند خلق اولین و آخرین مگر آنکه حاضر شوند پس ندا کند آن ملکی که پایین تر از تو نشسته به یک پله معاشر الناس هر که مرا میشناسد که میشناسد و هر که مرا نمیشناسد پس من بشناسانم خود را به او منم رضوان خازن بهشت همانا خداوند به من و کرم و فضل و جلال خود امر فرمود مرا که بدهم کلید های بهشت را به محمد و محمد امر فرمود مرا که بدهم آنها را به علی بن ابیطالب صلوات الله علیهما و آلهما پس شما ها را شاهد می گیرم در این باب پس بر می خزد آن ملکی که پایین تر از آن ملک است به یک مرتبه و ندا می کند به نحوی که می شنوند اهل موقف معاشر الناس هر که مرا می شناسد می شناسد و هر که نمی شناسد پس بشناسانم خودم را به او منم مالک خازن جهنم همانا حقتعالی به من و فضل و کرم و جلال خود امر فرمود مرا که بدهم کلیدهای جهنم را به محمد و محمد امر فرمود که بدهم آنها را به علی بن ابیطالب علیه السلام پس شما را شاهد می گیرم در این باب. امیرالمؤمنین فرمود پس می گیرم من کلید های بهشت و دوزخ را پس پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود یاعلی می گیری بالای دامن مرا و اهل بیت تو می گیرند بالای دامن تو را و شیعیان تو می گیرند بالای دامن اهل بیت تو را امیرالمؤمنین فرمود پس من دست های خود را بر هم زدم و گفتم به سوی بهشت می رویم یا رسول الله فرمود بلی به پروردگار کعبه قسم. اصبغ گفت پس شنیدم از مولای خود این دو حدیث را پس وفات فرمود آن حضرت صلوات الله علیه و آله. 📚 منتهی الآمال 💐 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 💐 ❣کانال مـــنتظران ظہور❣👇 ╭┅═ঊঈ❤️ঊঈ═┅╮ @abasalehal_mahdi ╰┅═ঊঈ❤️ঊঈ═┅╯
﷽ 🌹 : در بیان سبب شهادت امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام و ضربت ابن ملجم علیه اللَّعنه 🌹 🌸 بالجمله پس ساعتی مدهوش شد به سبب زهری که در بدن مبارکش جاری شده بود چنانکه حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم به سبب زهری که به او داده بودند گاهی مدهوش می شد و گاهی بهوش باز می آمد چون امیرالمؤمنین علیه السلام بهوش آمد امام حسن علیه السلام کاسه‌ای از شیر به دست آن حضرت داد حضرت گرفت اندکی تناول فرمود و بقیهٔ آن را برای ابن ملجم امر فرمود، دیگر باره سفارش کرد به حضرت امام حسن در باب اکل و شرب آن ملعون. شیخ مفید و دیگران روایت کرده اند که چون ابن ملجم را به حبس بردند امّ کلثوم گفت ای دشمن خدا امیرالمؤمنین را کشتی آن ملعون گفت امیرالمؤمنین را نکشته‌ام پدر تو را کشته‌ام، امّ کلثوم فرمود امیدوارم که آن حضرت از این ضربت شفا یابد و حقتعالی تو را در دنیا و آخرت معذب دارد، ابن ملجم گفت که آن شمشیر با هزار درهم خریده‌ام و هزار درهم دیگر داده‌ام که آن را به زهر آب داده‌اند و ضربتی بر او زده‌ام که اگر میان اهل زمین قسمت کنند آن ضربت را هر آینه همه را هلاک کند. ابوالفرج نقل کرده که به جهت معالجهٔ زخم امیرالمؤمنین اطبّاء کوفه را جمع کردند و عالم تر آنان در عمل جرّاحی شخصی بود که او را اثیر بن عمرو می گفتند چون در جراحت امیرالمؤمنین نگریست شُش گوسفندی طلبید که تازه و گرم باشد چون آن شش را حاضر کردند رگی از آن بیرون کشید آنگاه او را در شکاف زخم کرد و در آن دمید تا اطرفش به اقصای جراحت رسید و لختی بگذاشت پس برداشت و در آن نظر کرد بعضی از سفیدی مغز سر آن حضرت را در آن دید آن وقت به امیرالمؤمنین عرض کرد که وصیّت خود را بکن که ضربت این دشمن خدا کار خود را کرده و به مغز سر رسیده و دیگر کار از تدبیر بیرون شده. 📚 منتهی الآمال 💐 تا نیایی گره از کار بشر وا نشود درد ما جز به ظهور تو مداوا نشود 💐 ❣کانال مـــنتظران ظہور❣👇 ╭┅═ঊঈ❤️ঊঈ═┅╮ @abasalehal_mahdi ╰┅═ঊঈ❤️ঊঈ═┅╯
﷽ 🥀 : در ذكر اخبارى كه در شهادت حضرت سید الشهداء علیه السلام رسيده 🥀 🌴 و نيز از حضرت امام صادق عليه السّلام روايت كرده است كه فرمود: روزى حضرت امام حسين در دامن حضرت رسول عليه السّلام نشسته بود حضرت با اوبازى مى كرد و او را مى خندانيد پس عايشه گفت: يارسول اللّه! چه بسيار خوش دارى اين طفل را! حضرت فرمود كه واى برتو! چگونه دوست ندارم آن را وخوش نيايد مرا از او وحال آنكه اين فرزند ميوه دل من است ونورديده من است وبه درستى كه امّت من اورا خواهند كشت پس هركه بعد از شهادت او، او رازيارت كند حقّ تعالى براى اويك حجّ ازحج ّهاى من بنويسد، عايشه تعجّب كرداز روى تعجّب گفت كه يك حجّ ازحجّهاى تو؟ حضرت فرمود: بلكه دو حج ّاز حج ّهاى من باز او تعجّب كرد، حضرت فرمود: بلكه چهار حجّ وپيوسته او تعجّب مى كرد وحضرت زياده مى كرد و تاآنكه فرمود: نود حجّ از حجّهاى من كه با هر حجّى عمره بوده باشد. و شيخ مفيد و طبرسى و ابن قولويه و ابن بابويه (رضوان اللّه عليهم) به سندهاى معتبره از اصبغ بن نباته و غيره روايت كرده اند كه روزى حضرت اميرالمؤ منين عليه السّلام بر منبر كوفه خطبه مى خواند و مى فرمود كه از من بپرسيد آنچه خواهيد پيش از آنكه مرا نيابيد، پس به خدا سوگند كه هر چه سؤ ال كنيد از خبرهاى گذشته و آينده البتّه به آن شما را خبر مى دهم ؛ پس سعد بن ابى وقاص برخاست و گفت: يا اميرالمؤ منين! خبر ده مرا كه در سر و ريش من چند مو هست؟ حضرت فرمود كه خليل من رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلّم خبر داد كه تو اين سؤ ال از من خواهى كرد و خبر داد او مرا كه چند مو در سر و ريش تو هست و خبر داد كه در بن هر موئى از تو شيطانى هست كه ترا گمراه مى كند و در خانه تو فرزندى هست كه فرزند من حسين را شهيد خواهد كرد، و اگر خبر دهم عدد موهاى ترا تصديق من نخواهى كرد وليكن به آن خبرى كه گفتم حقيقت گفتار من ظاهر خواهد شد و در آن وقت عمر بن سعد كودكى بود و تازه به رفتار آمده بود لعنة اللّه عليه (در روايت (ارشاد) و (احتجاج) اسم سعد برده نشده بلكه دارد مردى برخاست و اين سؤ ال را نمود و حضرت همان جواب را فرمود و در آخر فرمود اگر نه آن بود كه آنچه پرسيدى برهانش مشكل است به تو خبر مى دادم عدد موهاى ترا لكن نشانه آن همان بچه تو است الخ. 📕 ◾ صدای گريه تان پير کرده عالم را بيا که با تو بپوشم لباس ماتم را ◾ ❣️کانال مـــنتظران ظہور❣️👇 ╭┅═ঊঈ❤️ঊঈ═┅╮ @abasalehal_mahdi ╰┅═ঊঈ❤️ঊঈ═┅╯
﷽ 🥀 : در ذكر اخبارى كه در شهادت حضرت سید الشهداء علیه السلام رسيده🥀 حميرى در (قُرب الا سناد) از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده است كه حضرت اميرالمومينن عليه السّلام با دو كس از اصحاب خود به زمين كربلا رسيد چون داخل آن صحرا شد آب از ديده هاى مباركش ريخت فرمود كه اين محل خوابيدن شتران ايشان است و اين محل فرود آوردن بارهاى ايشان است و در اينجا ريخته مى شود خونهاى ايشان، خوشا به حال تو اى تربت كه خونهاى دوستان خدا بر تو ريخته مى شود. شيخ مفيد روايت كرده است: عمر بن سعد به حضرت امام حسين عليه السّلام گفت كه نزد ما گروهى از بى خردان هستند كه گمان مى كنند من تو را خواهم كشت، حضرت فرمود كه آنها بى خردان نيستند وليكن عُلما و دانايانند، امّا به اين شادم كه بعد از من گندم عراق نخواهى خورد مگر اندك زمانى. و شيخ صدوق از حضرت صادق عليه السّلام روايت كرده است كه امام حسين عليه السّلام روزى بر امام حسن عليه السّلام وارد شد چون چشم وى بر برادر افتاد گريست و فرمود: اى اباعبداللّه! چه به گريه در آورد؟ گفت گريه من به جهت بلائى است كه به تو مى رسد، امام حسن عليه السّلام فرمود: آنچه به من مى رسد سمّى است كه به من مى دهند ولكن لايَوْمَ كَيَْومِك ؛ روزى چون روز تو نيست! سى هزار نفر به سوى تو آيند همه مدّعى آن باشند كه از امّت جدّ تواَند و منتحل دين اسلامند و اجتماع بر قتل و ريختن خون وانتهاك حرمت و سبى نساء و ذَرارى و غارت مال و متاع تو مى كنند و در اين هنگام لعنت بر بنى اميّه فرود مى آيد و آسمان خون مى بارد و هر چيز بر تو مى گريد حتّى وحوش در بيابانها و ماهي ها در درياها. 📕 🥀 ماجرای کربلا، شرح بلای زینب است عصر عاشورا، شروع کربلای زینب است ❣️کانال مـــنتظران ظہور❣️👇 ╭┅═ঊঈ❤️ঊঈ═┅╮ @abasalehal_mahdi ╰┅═ঊঈ❤️ঊঈ═┅╯