eitaa logo
مرکز مطالعات اسلامی علامه عسکری
562 دنبال‌کننده
559 عکس
75 ویدیو
2 فایل
اینجا حفظ و نشر آثار علامه عسکری است، برای احیاء مکتب اهل‌بیت حفظ و نشر یعنی فقط چاپ و نشر نیست بلکه استمرار راه علامه است حرکتی در راستای ظهور منجی (عج) ☘️نشر کتب ☘️کلاس‌های آموزشی ☘️پاسخ به شبهات ارتباط با ادمین @alaskari_org 🌍 www.alaskari.org
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 قسمت هفدهم 🔸مصاحبه کننده🔸 استاد! چگونه این اندازه احادیث غیر صحیح – که فرمودید – وارد حدیث شیعه شده است؟ 🔸علامه عسکری🔸 این سؤال شما موضوع گفتگوهای مفصلی است که سال ها قبل، بین ما و مرحوم آیت الله بروجردی و مرحوم آیت الله خویی صورت می گرفت، با آقای بروجردی مفصلتر وبا آقای خویی کم تر. هر دو این بزرگواران، بینش خوبی در شناخت احادیث مکتب خلفا از مکتب اهل بیت داشتند. پاسخ من که نتیجه تحقیقات بنده در این موضوع است، این است که به دو طریق: یک دسته از این احادیث، از اصل، مربوط به مکتب خلفا هستند و من آنها را «روایات منتقله » نامیده ام. بزرگان محدثان ما در رفتار با احادیث غیر فقهی، آسانگیر بودند و آن طور که باید و شاید، سند و متن را بررسی نمی کردند ولذا بخشی از این احادیث، وارد مجامیع حدیث و تفاسیر و مصنفات شیعه شد. به عنوان نمونه، احادیث اختلاف قرائات (که معنایشان این است که قرآن به چند و جه آمده است )، وارد تفسیر التبیان شده و از آن جا به مجمع البیان رفته و از آن جا به تفسیر ابو الفتوح رازی و از آن جا به تفسیر گازر تا به مستدرک الوسائل یا فصل الخطاب حاجی نوری رسیده است. اگر مرحوم شیخ طوسی خود را متعهد می دانست که در غیر احادیث احکام هم عملیات شناخت راوی و نقد سند و متن را به کارگیرد، هیچ گاه در تفسیر خودش (التبیان) از کتاب القرائات سیاری حدیثی نقل نمی کرد. البته بزرگان ما هم در آن روزگار، روش ها، دلایل و مشکلات خودشان را داشته‌اند که ما از آنها اطلاع کافی نداریم؛ ولی همین اندازه تسامح آنها تأثیر بسیار گسترده ای در بینش جامعه شیعه در قرون گذشته داشته است؛ این تأثیرات در جلسات خصوصی بین من و دو مرجع بزرگواری که نام بردم، مطرح می شد. بین من وآقای بروجردی بحث هایی در این زمینه شد که نمی شود چاپ کرد… دسته دوم، احادیث زنادقه است. این احادیث، در مکتب خلفا روایت می شده اند و غلات هم اینها را روایت می کرده اند. در دو کتاب عبد الله بن سبا و خمسون مئة صحابی مختلق نشان داده ام که چگونه این احادیث را به دروغ به صحابه نسبت می داده اند. این احادیث، در کتب تفسیر، اخلاق و دعای ما هم رخنه کرده اند که نمونه هایش را در جلد دوم القرآن الکریم و روایت المدرستین و جلد هفتم قیام الائمه بإحیاء الدین ذکر کرده ام. اینها همان روایاتی هستند که اهل سنت به خاطر آنها به ما طعنه می زنند. غلات هم از همین احادیث استفاده می کردند و فقط یک «علی » در وسط آنها جا می دادند. غلات به خاطر هیمن کارهایشان ملعون ائمه بودند و حتی محدثان قم، بعضی از آنها را از شهر، بیرون کردند. 📚 منبع: مجله علوم حدیث 🔶 @alaskari_farsi 🌍 www.alaskari.org
🍃 قسمت هجدهم 🔸مصاحبه کننده🔸 چه موضوع یا موضوعات حدیثی را برای تحقیق، پیشنهاد می کنید؟ 🔸علامه عسکری🔸 به نظر من می رسد که امروز، کاری که شاید از کار مرحوم وحید بهبهانی هم بهتر و بزرگ تر باشد، این است که بیاییم و قیام کنیم به پاکسازی مجموعه های حدیثمان. حوزه علمیه ما امروز باید گروه هایی را در رشته های مختلف، موظف کند که هر کدام، احادیث یک موضوع را بررسی کنند و هر حدیثی را که از غیر پیامبر و اهل بیت است، شناسایی و معرفی کنند… چه در عقاید، چه در اخلاق و آداب، چه در تفسیر، و… 🔸مصاحبه کننده🔸 ببخشید استاد! آیا فایده یا نتیجه خاصی از این طرح در نظر دارید؟ 🔸علامه عسکری🔸 بله؛ فایده اولش، به دست آوردن یک مجموعه معارف خالص تری از دین (طبق مکتب اهل بیت) است. فایده دیگرش حل بسیاری از تعارضات و پاسخگویی بسیاری از شبهات است که در اصل، اهل سنت باید پاسخ آنها را بدهند وربطی به منظومه معرفتی اهل بیت ندارند و بی خودی ذهن و روح ما مشغول آنها ست (مثل همان نمونه قرائات و بحث تحریف قرآن ). به هر حال، قصدمان جدال و تشدید تفرقه نیست. مشکل این است که به هر صورت، در مکتب خلفا، جعل به گستردگی صورت گرفته است. معاویه کارخانه حدیث سازی راه انداخت. گروهی برای رضای خدا و تشویق به اسلام و ایمان، جعل حدیث کردند. در همین مکتب، فرقه هایی ظهور کردند که دروغ گفتن را جایز شمردند. اسرائیلیات را هم روایت کردند. اگر ائمه ما در حل تعارض احادیث دو مکتب، ترجیح حدیث مکتب اهل بیت را توصیه کرده اند، به خاطر آن است که تمام این کارهایی که شمردیم، در نزد شیعه حرام و منهی و ممنوع بود. امامان اهل بیت، غلات و جاعلان و دروغگویان را از خود می راندند و به نام، معرفی می کردند. ما ناچاریم که در برابر حدیث مکتب خلفا احتیاط پیشه کنیم. 📚 منبع: مجله علوم حدیث 🔶 @alaskari_farsi 🌍 www.alaskari.org
🍃 قسمت نوزدهم 🔸مصاحبه کننده🔸 درباره موقعیت کتب اربعه در نزد شیعه هم مطالبی بفرمایید. 🔸علامه عسکری🔸 اینها امهات کتب حدیثی ما هستند. اتصال ما با پیامبر (ص) و اهل بیت (ع)، به واسطه این چهار کتاب است. من در همان سخنرانی در ترکیه تشریح کرده ام که ارزیابی ما از این چهار کتاب، چیست. بین این کتاب‌ها و معصوم، یک واسطه هست و آن، اصول چهار صدگانه شیعه است؛ یعنی کتاب‌های کوچکی که حدیثشان را از معصوم گرفته بودند. کتب اربعه، اصول کار ما هستند، اما در مکتب اهل بیت، فقط قرآن را معصوم از خطا وسهو و نسیان می دانیم و نه هیچ کتاب دیگر را. لذا احادیث این کتاب‌ها هم قبل از هر استفاده ای باید زیر ذره بین قواعد اصولی و درایی بروند. 📚 منبع: مجله علوم حدیث 🔶 @alaskari_farsi 🌍 www.alaskari.org
بیش از چندین مرتبه نظر مرحوم علامه عسکری (ره) را در خصوص روایتی که به نقل از حضرت صاحب الأمر (عج) در خصوص کتاب شریف «الکافی» شیخ کلینی (اعلى الله مقامه الشریف) مشهور شده است را از این مرکز جویا شده‌اند و ما بر آن شدیم تا پاسخی مستدل و مبتنی بر دیدگاه‌های مرحوم علامه عسکری ارائه نمائیم. به طور اتفاقی به سایتی برخوردیم با عنوان «www.al-shia.blog.ir» که ضمن ارائه‌ی پاسخی جامع و دقیق، به نظر مرحوم علامه هم اشاره کرده است. فلذا تصمیم گرفته شد، پاسخ این سایت، عینا در این جا نقل شود (البته با ذکر منبع). خواندن این مطلب خالی از لطف نیست، ملاحظه فرمائید:👇 https://alaskari.org/fa/آیا-الکافی-برای-شیعیانمان-کافی-است؟/ 🔶 @alaskari_farsi 🌍 www.alaskari.org
🍃 قسمت بیستم 🔸مصاحبه کننده🔸 استاد! آخرین کتابی که از شما دیده‌ایم، القرآن الکریم و روایات المدرستین است که یک تحقیق حدیثی – قرآنی است. بفرمایید که: این کتاب، چند جلد خواهد شد و چه هدفی را دنبال می کند؟ 🔸علامه عسکری🔸 حتماً می دانید که حاجی نوری کتابی دارد با عنوان فصل الخطاب فی تحریف کتاب رب الارباب. این کتاب، چاپ سنگی بود و کم تر کسی از شیعه و سنی آن را دیده بود. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران، احسان ظهیر با پول وهابی ها فصلی از این کتاب را – که حاوی احادیث شیعه در باب تحریف قرآن بود – چاپ کرد و اسمش را هم گذاشت: الشیعة و القرآن. این کتاب و امثال آن، باعث شدند که بعد از انقلاب، حدود دویست کتاب کوچک و بزرگ در رد شیعه فقط در هند بچاپ برسند. در حالی که اصل حرف حاجی نوری اشتباه است، روش تحقیقش اشکال دارد و مستنداتش هم یا اعتبار ندارند، یا شیعی نیستند و یا ربطی به موضوع ندارند و درک و فهم او خطا بوده است. در کتاب القرآن و روایات المدرستین، سعی کرده ام تمام اعتقادات شیعه را در باره قرآن، شفاف و مستند و دسته بندی شده بیاورم. اصطلاحات مربوط به قرآن را و تاریخ جمع و تدوین آن را آورده و بعد به بحث های مقدماتی جایگاه قرآن در دو مکتب پرداخته ام و از جمله «مصونیت قرآن از تحریف » را بحث کرده ام و در همین جلد دوم، تعداد زیادی روایات اهل سنت را حتی از صحاح آورده ام که دال بر تحریف قرآن اند؛ اما یکی یکی ثابت کرده ام که اشکال سندی و متنی دارند و حتی خیلی از آنها به وسیله زنادقه به صحابه نسبت داده شده اند و کلاً این گونه روایات، اصل درستی ندارند. یکی از ابواب کتاب حاجی نوری، استدلال به این احادیث اهل سنت است که دلالت بر تحریف دارند؛ اما اعتبار ندارند. مثل این داستان که عایشه به مردانی که می خواستند از او حدیث بشنوند می گفت پنچ نوبت از شیر دختران خواهر یا برادر او بخورند تا به او محرم شوند. وقتی همسران پیامبر به او اعتراض کردند که این حکم را از کجا آورده است، گفت: «سوره بر شاخه نخل نوشته شده بود که ناسخ حکم پیشین رضاع بود. وقتی مشغول کفن و دفن پیامبر بودیم، بزی آمد و آن سوره را خورد! ». حاجی نوری به هر نقلی استناد می کند تا ثابت کند طبق روایت مشهور، هرچه در هر امت پیشین اتفاق افتاده، در این امت هم باید اتفاق بیفتد، ولو تحریف در کتاب! من پاسخ داده ام که بله، لفظ و معنای قران را تحریف کرده اند، اما نه در بین الجلدین آن، بلکه در دیگر گفته ها و نوشته ها. اراده تحریف کرده اند اما تحریفی در آن متن آسمانی رخ نداده است. چنان که ابراهیم را در آتش انداختند؛ اما او نسوخت و خدا حفظش کرد. جلد سوم کتاب هم به نقد و بررسی بیش از هزار روایت منسوب به شیعه است که حاجی نوری و احسان ظهیر آورده اند. من در مقدمه این بخش، آرای بزرگان علما و محدثان شیعه را در رد نظریه تحریف آورده ام، از ابن شادان – که معاصر ائمه است – تا مفید و سید مرتضی و شیخ طوسی و…. تا امام خمینی. اصلاً اجماع علمای شیعه بر این بوده که یک کلمه از قرآن، تغییر نکرده و جا به جا هم نشده است. بعد هم بیش از هزار روایت را یکی یکی سنداً و متناً بررسی کرده ام وضعف آنها را نشان داده ام و یا ثابت کرده ام که مقصود از آنها جدا شدن وحی بیانی (تفسیر پیامبر) از وحی قرآنی بوده است. نظریه خودم را هم آن جا طرح کرده ام که آیه ها و سوره ها و حتی کلمات و حروف قرآن، در یک نظم معنایی درونی خاص (شبیه نظم آوایی) قرار گرفته اند که من اسم آن را گذاشته ام «هنگ » و معتقدم که حتی جای کلمات و حروف قرآن را به سبب همین هنجار و نظم، نمی شود تغییر داد. گرچه شاید من امروز نتوانم خوب این قضیه را ثابت کنم؛ اما مطمئنم که آیندگان ثابت خواهند کرد. چون من یک درک شخصی و یک حس شخصی از این «هنگ » دارم که انتقالش مشکل است. آن احادیثی که در کتب اهل سنت هست و به صحابه نسبت داده اند که پیامبر فرمود قرآن را می توانید به هر شکلی بخوانید، مشروط به این که آیه رحمت عذاب نشود و آیه عذاب رحمت نشود،… یا احادیثی که می گویند به جای «أقبل » در آیه می شود گذاشت «أسرع » یا «هَلُمَّ»… اینها پیداست که جعل کنندگانشان عرب نبوده اند. صحابه عرب بوده اند و به خوبی می دانسته اند که هیچ کدام از این افعال را نمی شود به جای هم به کار برد. به گمان من، زنادقه شام که مورد تأیید بنی امیه بودند ف چنین احادیثی را جعل کرده اند و به صحابه نسبت داده اند؛ کسی مثل ابن ابی العوجاء که بنی عباس در سال ۱۵۰ق، به خاطر همین جعل حدیث، او را کشتند و دروقت مرگ، گفت: «لئن قتلتمونی، فقد وضعت فیکم أربعة آلاف حدیث اُحلّل فیه ما حَرَّم الله و اُحرّم فیه ما أحَلَّ الله!». ادامه دارد... 📚 منبع: مجله علوم حدیث 🔶 @alaskari_farsi 🌍 www.alaskari.org
🍃 ادامه قسمت بیستم یک مثال دیگر در مورد واژه های قرآن بزنم. در سوره «تَبَّت » می خوانیم: «في جیدها حَبل من مسد ». در عرب، برای گردن، سه لفظ هست: جید، عنق، رقبه. هر کدام از این ها غیر از معنای عامّی که دارند، یک معنای خاص هم دارند ولذا نمی شود یکی را به جای دیگری به کار برد؛ یعنی فُصحا به کار نمی برند. در «عنق » گردن طبیعی که دراز و کوتاه دارد، مطرح است. در «رقبه »، نفس انسانی مطرح است و در «جید »، زیبایی خوابیده است. امام حسین (ع) در خطبه مکه اش می فرماید: «خط الموت علی ابن آدم مخطّ القلادة علی جید الفتاة… مرگ در سر نوشت بنی آدم، چون گردنبند بر گردن دختران جوان، رقم خورده است ». پس به جای «جید » نمی شود هیچ یک از آن دو را گذاشت؛ چون هنگ آیه یا نظم معنایی اش به هم می خورد. درک این نظم هم تخصص می خواهد و شاید من اگر در محیط عربی و ادبی بزرگ نمی شدم و این قدر برای فهم زبان عرب عصر پیامبر (ص) زحمت نمی کشیدم، چنین ادعایی نمی‌کردم. من بر اساس همین درک، تحقیق کردم و دیدم مثلاً سیاری، صاحب کتاب القرائات، ایرانی و کاتب آل طاهر بوده است. یا مثلاً دیدم بین سوره «ق» و حرف قاف و سوره «ص» و حرف صاد، رابطه هست. امیر المؤمنین (ع) در باره قرآن می فرماید: «لا تنقضی عجائبه». 📚 منبع: مجله علوم حدیث 🔶 @alaskari_farsi 🌍 www.alaskari.org
🍃 قسمت بیست و یکم 🔸مصاحبه کننده🔸 استاد! از امام راحل یاد کردید. اگر امکان دارد، از سابقه آشنایی تان با حضرت امام تعریف کنید. 🔸علامه عسکری🔸 حضرت امام در قم یک جمع دوستانه داشتند: آقا سید احمد لواسانی (برادر بزرگ تر آقا سید صادق) بود، حاج سید علی تهجدی (برادربزرگ تر من) بود، حاج شیخ محمد علی ادیب تهرانی بود و… که بقیه شان را یادم نیست. اخوی بزرگ تر من شاگرد میرزا حسین نایینی و هم بحث آیة الله خویی بود که از نجف آمد به قم و بعد رفت در ساوه ساکن شد. روی این حساب، من با حضرت امام از همان آغاز جوانی آشنا بودم. بعد هم که گفتم درس کلام و عقاید ایشان را شرکت می‌کردم تا رفتم عراق. در عراق، بعد از تبعید امام، به محض ورود ایشان به بغداد، با دو نفر از دوستان به پیشواز ایشان رفتیم و در کاظمین، عرض خدمات کردیم.آن روز، اتفاقاً هیچ کس دیگری نیامده بود. من آمده بودم با شیهد حاج عبد الصاحب دخیل – که بعثی ها او را در حوض اسید نیتریک انداختند – و شهید محمد هادی السبیتی. عرض کردیم: چه دستوری می فرمایید؟ چه کمکی از ما بر می آید؟ فرمودند: نه، کاری نداریم. البته من آن روزها – همانطور که شما اشاره کردید – در رأس سیاست شیعه در عراق بودم و «جماعة علماء بغداد و الکاظمیة » را اداره می‌کردم که شبیه «جامعه روحانیت مبارز تهران » بود ولذا نمی توانستم هیچ رابطه ظاهری با ایشان برقرار کنم، چون برای هر دو طرف، گرفتاری درست می شد. دیگر اعضای جماعت، آقای سید اسماعیل صدر، شیخ علی الصغیر، سید مهدی حکیم و سید هادی حکیم بودند. من آن روزها با رؤسای جمهور عراق در معارضه بودم و حضرت امام را فقط در مجامع و مجالس عمومی می توانستم ببینم. البته غیر از آن نوبت، سه بار دیگر هم در نجف به دیدنشان رفتم که شبانه رفتم و بحث سیاسی نکردیم. یک بار درباه اوضاع یکی از شهر های ایران گفتگو کردیم و من از عالم آن شهر (که حالامرحوم شده و اسم نمی برم )، شکایت کردم. امام هم فرمودند بدی اوضاع آن شهر، از همان عالم است. ان شب با شیخ نصره الله خلخالی بودم. بعد از خداحافظی از امام، دیدم فقط یک لامپ صد شمع در بیرونی ایشان روشن است. به شیخ نصر الله گفتم: چرا به اوضاع این بیت نمی رسید؟ گفت: ایشان خودش قبول نمی کند. 📚 منبع: مجله علوم حدیث 🔶 @alaskari_farsi 🌍 www.alaskari.org
إنّا لله و إنّا إلیه راجعون قال رسول الله (صلی الله علیه و آله): َ إِذَا مَاتَ الْعَالِمُ ثُلِمَ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْ‏ءٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة 🔶 @alaskari_farsi 🌍 www.alaskari.org
🔶 برخیز تا بپا داریم ولایت امیرالمؤمنین را🔶 🔸 راوی: سید احمد عسکری (فرزند علامه عسکری) ✒ در سفری که همراه علامه به شهرستان دزفول رفتیم، مسؤولین سازمان تبلیغات وقت شهرستان دزفول از علامه خواستند در مراسمی با عنوان ولایت امیر المؤمنین علی (ع) سخنرانی کند، مراسم قرار بود روز شنبه برگزار شود ولی مرحوم علامه بدلیل عارضه قلبی و منع پزشکی این سخنرانی را نپذیرفتند. شب جمعه من در کنار ایشان در اتاق خوابیده بودم. ساعت حدوداً ۱:۳۰ بامداد بود که متوجه شدم حضرت علامه در خواب پریشان و گریان است و حالت عادی ندارد من بالای سر علامه آمدم و به ایشان گفتم که اگر کسالت شدید است به بیمارستان مراجعه کنیم ولی ایشان فرمودند مشکلی نیست. تا نماز صبح بیدار بودم وقتی مرحوم علامه برای نماز بیدار شدند به بنده فرمودند به آقای قارم (مدیر دفتر امام جمعه شهرستان دزفول) بگو برای سخرانی با موضوع ولایت امیرالمؤمنین می‌آیم. صبح شنبه به همراه علامه به محل سخنرانی رفتیم علامه عسکری در سخرانی خود واقعه همان خواب شب جمعه را بازگو کردند که شب جمعه در خواب امام حسین (ع) را دیدم و به پای امام افتادم و پایشان را بوسیدم امام حسین (ع) دست بنده را گرفتند و فرمودند برخیز برویم تا بپاداریم ولایت امیرالمؤمنین را و من فهمیدم که باید در این مجلس شرکت و سخرانی کنم. 🔶 @alaskari_farsi 🌍 https://alaskari.org/fa/سخنرانی-برای-ولایت/
🍃 قسمت بیست و دوم 🔸مصاحبه کننده🔸 استاد! آیا شما از حضرت امام به عنوان «محدث » به معنی اصطلاحی اش شناختی دارید؟ 🔸علامه عسکری🔸 امام، هم به معنای خاص کلمه استاد حدیث و علوم حدیث بود و هم به معنای عامش از مصادیق «فارجعوا فیها الی روات أحادیثنا ». اصولاً فقهای بزرگ شیعه بر حدیث هم تسلط دارند. این طور نیست که یک سر بروند سراغ فقه و اصول. مسیری طولانی طی می شود. فقیه شیعه در واقع، چند تا دکتری می گیرد تا گواهی اجتهاد به او می دهند. به همین خاطر است که من به اسلام شناسی استادانی که از پاریس و لندن می آیند، اعتماد ندارم و کار آنها را سطحی و التقاطی و ویرانگر می دانم. امام، علاوه بر آن تبحر عمومی فقها، یک محدث موفق هم بود؛ چون جامعیت کم نظیری داشت. من در میان علمای شیعه به جامعیت ایشان، کسی را در ذهن ندارم. این طور جامعیتی مسلماً در فهم از حدیث، تأثیر می گذارد. چهل حدیث ایشان را نگاه کنید، یا شرح حدیث جنود عقل و جهل و یا شرح دعای سحر را. اینها آینه مهارت او در فهم حدیث اند. امام، در رجال و نقد رجال هم خیلی دقیق است. مثلاً احمد بن محمد سیاری، صاحب کتاب القرائات را «در نهایت ضعف » معرفی می کند [۴] و کتب روایی حاجی نوری را «غالباً فاقد اعتبار » می داند و می گوید: و العجب من معاصریه کیف ذهلوا و غفلوا حتی وقع ما وقع مما بکت علیه السماوات و کادت تدکدک علی الأرض. فقهای ما غالباً تکلیفی بیشتر از بحث ها و آثار فقهی برای خودشان قائل نبودند؛ اما امام، وقتی دید حکمی زاده در تعالیم پیامبر اهل بیت (ع) تردید افکند، درس و بحثش را گذاشت کنار و کشف اسرار را تألیف کرد که در روزگار خودش حرف آخر بود و جامع ترین پاسخ بود. همین وظیفه شناسی بود که انقلاب را به ثمر رساند و الآن من و شما داریم در باره حدیث وعلوم حدیث بحث می کنیم و دانشکده اصول الدین داریم [۶] آن همه آرامش روحی، آن همه قوت در مقابله با طاغوت، آن استقامت در برابر مشکلات ومصائب،… محصول تهذیب عمیق و جدیت در کسب علم و معرفت بود. این را من از همان روز اول شروع نهضت امام، درک کردم ولذا هیچ گاه، نه در انقلاب و نه در فتنه های بعدش و نه درجنگ، در درستی راه ایشان و سلامت نفس ایشان، تردید نکردم. یک خاطره برایتان تعریف کنم… پس از واقعه ضرب و شتم طلاب در مدرسه فیضیه، در حسینیه ام در بغداد، برای شهدا ختم گذاشتم و بچه های ما بغداد را پر کردند از شعارها و دیوار نوشته های «ولاتحسبن الذین قتلوا في سبیل الله أمواتاً… ». بعدش من به حج رفتم و آنجا سعودی ها داشتند «الجامعة الاسلامیه » را تأسیس می کردند. بن باز، مرا دعوت کرد. من رفتم آن جا و در سخنرانی ام به وضع مسلمان ها در الجزایر و فلسطین اشاره کردم و ادامه دادم که در ایران هم دانشگاهی شبیه «الأزهر » هست به نام «فیضیه » و شاید خبر ندارید که چندی پیش، طلابش را زدند و کشتند و… در همان سفر حج، بعد از عرفات، ابوالأعلی مودودی در مسجد بزرگی سخنرانی داشت. من و شهید عبد المنعم الشوکی هم رفته بودیم. ابو الأعلی آن روز در جهان اسلام، خیلی مطرح بود و دنبال نظریه خلافت اسلامی را گرفته بود. او در سخنانش گفت که مسلمان ها هشت چیز نیاز دارند تا به شوکت عصر نبوی باز گردند. مجری جلسه، امام همان مسجد بود. من دوست همراهم را فرستادم که بگو یکی از علمای بغداد، مطالبی در تأیید سخنان مودودی دارد. او رفت و گفت «کبیر علماء بغداد » و انها فکر کردند که علی القاعده آن عالم باید سنی باشد (چون عبد المنعم هم چپیه داشت و نه عمامه ). من رفتم پشت تریبون و در کنار او که پیرمردی بود و نشسته بود، ایستادم و از او تعریف مختصری کردم و گفتم که کتاب‌های او را خوانده ام و اضافه کردم که به نظر من، مسلمان ها فقط سه چیز لازم دارند: یکی شناخت و بررسی سنت پیامبر اکرم به معنای عامش (نه فقط صحیحین ). دومی وحدت مسلمان ها و حمایت جدی از یکدیگر است. این جا بود که دوباره روضه مدرسه فیضیه را خواند و گفتم: شاید شما خبر ندارید که چنین شده است و چنان شده است… سوم، ایمان است، ایمانی مثلاً بلال و خباب و عمار و سیمه، و داستان شکنجه ها و مقاومت های آنها را در همین سرزمین حجاز گفتم و آن قدر جدی وعمیق گفتم که خودم گریه ام گرفت و سنی ها هم که اصلاً گریه نمی کنند، ایستاده و نشسته به هق هق افتادند و اشکشان در آمد و بعد از صحبت، سر وصورت مرا می بوسیدند. وقبل از آن، من به بیت المقدس رفتم و در مسجد اقصی نماز خواندم و آن جا هم دوباره روضه شهدا مدرسه فیضیه را خواندم. 📚 منبع: مجله علوم حدیث 🔶 @alaskari_farsi 🌍 www.alaskari.org
🔶 ماجرای اجتهاد شهید صدر🔶 🔸 راوی: حجة الاسلام و المسلمین سلیمی (خواهر زاده علامه عسکری) ✒مرحوم علامه عسکری عنایت خاص و توجه زیاد به شهید بزرگوار آیة الله العظمیٰ سید محمد باقر صدر (أعلىٰ الله مقامه الشريف) داشت و خیلی به ایشان ابراز علاقه می‌کرد. حتی در برهه‌ای هم شهید صدر از اساتید دانشکده علامه عسکری در عراق بود و در واقع مرحوم علامه عسکری خیلی به ایشان اهمیت می‌داد. معروف است که شهید صدر در سنین جوانی (قبل از سنّ ۲۰ سالگی) به درجه‌ی اجتهاد رسیده بود. اما به علّت سنّ پایینی که داشت آیة الله العظمیٰ خویی (رحمة الله عليه) حاضر نبود برای ایشان اجازه‌ی اجتهاد بنویسد. مرحوم علامه‌ی عسکری می‌گفت: «در جلسه‌ای که با حضور علماء در نجف برگزار شده بود، من بودم، شهید صدر هم حضور داشت، مرحوم آیة الله خویی نیز حاضر بود.» علامه عسکری می‌گفت: من مقابل همگان رو کردم به آیة الله خویی و گفتم که: «آیا [شما قبول دارید که] سید محمد باقر صدر مجتهد است یا نه؟» آقای خویی گفت: «مجتهد است» بعد علامه گفت: همان جا به آقای خویی گفتم: «پس اجازه‌ی اجتهاد [ایشان را] به من بدهید» در کل آیة الله خویی به این راحتی‌ها برای کسی اجازه‌ی اجتهاد نمی‌نوشت. علامه عسکری با این اقدام، مقابل همگان از آیة الله خویی برای اجتهاد شهید صدر استشهاد گرفت و ایشان مجبور شد که اجازه‌ی اجتهاد شهید صدر را بنویسد. 🔶 @alaskari_farsi 🌍 https://alaskari.org/fa/ماجرای-اجازه-اجتهاد-شهید-صدر/
🔶 ماجرای اجتهاد شهید صدر به روایتی دیگر🔶 مطالعه این ماجریٰ به روایتی دیگر، هم زوایای دیگری را روشن می‌کند و هم سند نقلمان را تقویت. کتابی که تصویرش را بالا مشاهده می‌کنید شرح‌حال شهید صدر بر اساس مدارک و مستندات تألیف شده و همین ماجریٰ در آن روایت شده است. ✒ ترجمه متن عربی: 🔸 اجازه‌ی اجتهاد آیة الله خویی (ره) به سید صدر (ره)🔸 در اوائل تکلیف سید صدر، علامه عسکری، از آیة الله خوئی شنید که می‌گوید: «سید محمد باقر مجتهد است». وقتی سید صدر آن را شنید، به سید مرتضی عسکری اصرار کرد که در این باره اجازه‌ی مکتوبی از آیة الله خویی بگیرد در حالی که سید خویی به سبب کمی سنّ سید صدر، به ایشان نمی‌داد. در یکی از مجالسی که مجموعه‌ای از علماء در آن حاضر بودند، علامه عسکری از روی قصد، سعی کرد آیة الله خویی را در رودربایستی بیاندازد. از ایشان پرسید: «آیا سید محمد باقر صدر مجتهد است یا نه؟» پاسخ داد: «مجتهد است»، سپس علامه به ایشان گفت: «پس اجازه‌ی اجتهاد به من بدهید» و همین‌طور شد. 📚 منبع: کتاب «محمد باقر الصدر، السيرة و المسيرة في حقائق و وثائق»، تألیف أحمد عبد الله ابو زید العاملي، مؤسسة العارف للمطبوعات: ۱۴۲۷هـ - ۲۰۰۶م، بيروت-لبنان، ج۱، ص۲۸۳ و آن هم به نقل از گفت‌وگوی شبکه‌ی المنار با سید مرتضی عسکری؛ کلام سید مرتضی عسکری در تاریخ ۱۶ / محرّم / ۱۴۲۲ هـ در یادکرد شهید صدر؛ مؤلف می‌افزاید، این مطلب را حاج ابو احسان نعمانی نیز برایش در تاریخ ۴ / ۱۲ / ۲۰۰۴ م نقل کرده است. 🔶 @alaskari_farsi 🌍 https://alaskari.org/fa/ماجرای-اجازه-اجتهاد-شهید-صدر/
🔶 متن اجازه‌ی اجتهاد شهید صدر🔶 «مرکز تألیف، اسناد و انتشارات نجف اشرف» در صفحات مجازی خود [اینستاگرام و تلگرام]، تصویر اجازه‌ی اجتهاد شهید صدر به قلم آیة الله خویی را منتشر کرده است. ✒ ترجمه متن: «بسم الله الرحمن الرحیم علامه‌ی فاضل، نورِ چشم عزیزِ من محمد باقر صدر (سربلندی‌اش مستدام) در حوزه‌ی علمیه‌ی ما در نجف اشرف پرورش یافت و در مباحث اصولی و فقهی ما حاضر شد در نتیجه جدیت و اجتهاد کرد تا آن که به ملکه‌ی استنباط و اجتهاد رسید. می‌توانید پیرامون نظر او سخن بگویید که سخن او اجتهاد شرعی است. و از خداوند متعال امیدوارم که بوسیله‌ی او اعلام دین برافراشته شود و او را عَلَمی برای مسلمین قرار دهد. و سلام بر همه برادران مؤمنمان و نیز رحمت خدا و برکات او. ابو القاسم الموسوی الخوئی (مُهر)» 📚 منبع: مرکز تألیف، اسناد و انتشارات نجف اشرف https://www.instagram.com/p/CFNsbNEFuL7/ 🔶 @alaskari_farsi 🌍 https://alaskari.org/fa/ماجرای-اجازه-اجتهاد-شهید-صدر/
🍃 قسمت بیست و سوم 🔸مصاحبه کننده🔸 استاد! به عنوان آخرین سوال، بفرمایید که این دانشکده (دانشکده اصول الدین)، چگونه شکل گرفت؟ 🔸علامه عسکری🔸 آن دانشکده ای که من در بغداد تأسیس کردم، با کودتای حزب بعث [در ۱۹۶۸ م] و خروج من از عراق، تعطیل شد. در ایران، من برای فعالیت‌های تبلیغی و علمی و آموزشی به فکر ایجاد مؤسسه‌ای افتادم و این طوری بود که پیش از انقلاب، با همکاری جمعی از دوستان، «مجمع علمی اسلامی» را در تهران تأسیس کردم. این مجمع، شورای علمی و فعالیت‌های فرهنگی و آموزشی داشت و تعدادی کتاب درسی علوم اسلامی تألیف و تحقیق و منتشر کرد که لابد دیده‌اید. فعالیت این مجمع، به تدریج، محدود شد به انتشارات و نشر همان کتاب‌های درسی حوزوی. وقتی شورای عالی انقلاب فرهنگی مقررات تأسیس مراکز آموزش عالی غیر دولتی – غیر انتفاعی را تصویب کرد، بنده به همراه چهار نفر از دوستان، درخواستی برای تأسیس «دانشکده اصول الدین» دادیم که در دی ماه ۱۳۷۴ با آن موافقت شد و دانشکده در مهر ماه ۱۳۷۵ در قم و سال بعد هم در قم و تهران، برای کارشناسی ارشد علوم قرآن و حدیث، دانشجو گرفت. سال ۷۷ هم شعبه دزفول، شروع به کار کرد که فقط مقطع کارشناسی را دارد. 🔸مصاحبه کننده🔸 باز هم از لطف شما و فرصتی که به این گفتگو اختصاص دادید، سپاسگزارم. 🔸علامه عسکری🔸 من هم از شما تشکر می کنم. خداوند به شما و همکارانتان در دارالحدیث، توفیق بدهد. 📚 منبع: مجله علوم حدیث 🔶 @alaskari_farsi 🌍 www.alaskari.org
السّلام علیک یا فاطمة الزهراء 🔶 @alaskari_farsi 🌍 www.alaskari.org
🔶 پسر حضرت زهراء نیستم اگر جوابت را ندهم🔶 راوی: حجت الإسلام و المسلمین سلیمی (خواهر زاده علامه عسکری) زمانی، مناظره‌ای شده بود بین سید محمد تیجانی با یکی از وهابی‌ها به نام «عثمان خمیس». در آن مناظره، عثمان خمیس جسارتی به حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) کرد . ما فیلم این مناظره را برای علامه عسکری بردیم. به یاد دارم ایشان داشتند فیلم را می‌دید، رسیدند به آن صحنه‌ای که عثمان خمیس به حضرت زهراء (س) جسارت کرد. مرحوم علامه آن‌قدر ناراحت شدند، از جایشان برخاستند و محکم زدند روی دستشان و گفتند: «پسر حضرت زهراء نیستم اگر جوابت را ندهم». علامه عسکری خیلی مورد عنایت حضرت زهراء بودند. ایشان می‌فرمودند: «همانطور که علامه امینی مورد عنایت امیر المؤمنین (علیه السلام) بود، من هم نظر کرده‌ی حضرت زهراء (س) هستم». برای همین اواخر عمر ایشان برایشان مکاشفه‌ای شد و حضرت زهراء (س) را هم دیدند. 🔶 @alaskari_farsi 🌍 https://alaskari.org/fa/پسر-حضرت-زهرا-نیستم-اگر-جوابت-را-ندهم/
صلى الله عليك يا اميرالمؤمنين صلي الله عليك يا فاطمة الزهراء يا بنت محمد . بخشی از وصیت حضرت زهراء (س) به امیر المؤمنین: «أَنْتَ أَوْلَى بِي مِنْ غَيْرِي حَنِّطْنِي وَ غَسِّلْنِي وَ كَفِّنِّي بِاللَّيْلِ وَ صَلِّ عَلَيَّ وَ ادْفِنِّي بِاللَّيْلِ وَ لَا تُعْلِمْ أَحَداً وَ أَسْتَوْدِعُكَ اللَّهَ وَ أَقْرَأُ عَلَى وُلْدِيَ السَّلَامَ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة» . «یا على! تو از دیگران براى (غسل و كفن) من مقدم هستى، پس من را حنوط كن و غسل بده و شبانگاه کفنم کن و بر بدنم نماز بگذار، شبانه من را به خاک بسپار و احدى را از فوت من آگاه نکن، من تو را بخدا می‌سپارم و تا روز قیامت به فرزندانم سلام می‌رسانم». . 📚 منبع: بحار الأنوار، ج۳، ص۲۱۴ 🔶 @alaskari_farsi 🌍 www.alaskari.org
🔶 اگر به من اجازه دهند…🔶 راوی: حجت الإسلام و المسلمین سلیمی (خواهر زاده علامه عسکری) گاهی اوقات که علامه به حمام می‌رفتند، آقا زاده‌هایشان ایشان را می‌بردند و کمرشان را کیسه می‌کشیدند. ما هم دوست داشتیم که افتخار این خدمت نصیب ما شود و آخرش قسمت من شد تا یکی دو بار کمر ایشان را کیسه بکشم. داخل حمام بودیم. به مرحوم علامه گفتم: «حاج آقا! من یک چیزی از شما می‌خواهم.» با شوخی و خنده می‌گفت: «پول نخواه هر چی می‌خواهی بگو!» من هم می‌گفتم: «نه حاج آقا پول نمی‌خواهم از شما.» گفتند: «چی می‌خواهی؟» گفتم: «حاج آقا می‌شه من را آن دنیا شفاعت کنید؟» علامه عسکری حالتی داشتند، وقتی می‌خواست به یک چیزی فکر کند، شانه‌هایش را بالا می‌بردند، سرشان را پایین می‌آوردند و چشم‌هایشان را می‌بستند. برایمان ثابت شده بود که این حالت علامه یعنی یک حسّ ناراحتی است. ناراحت می‌شدند، به فکر فرو می‌رفتند. من هم خیلی ناراحت و پشیمان شدم که چرا این سؤال را از ایشان کردم؟! سکوتشان قریب به ۵ الی ۶ دقیقه طول کشید (حالا یا کمتر یا بیشتر) و جوابی به من ندادند. من هم دیگر هیچ صحبتی نکردم و به خودم گفتم که بیش از این مایه اذیت حاج آقا نشوم. بعد از این مدت سرشان را بلند کردند و گفتند: «علی! به دو شرط این کار را برایت می‌کنم.» گفتم: «چی حاج آقا شرطش؟» فرمودند: «اولا این اجازه را به من بدهند که شفاعت کنم. ثانیا این که تو هم خودت را اهل شفاعت بکن.» یعنی اعمالت را جوری انجام بدهی تو این دنیا که آن دنیا این لیاقت برایت ایجاد بشود که بتوانم تو شفاعت کنم. علامه عسکری حتی نسبت به این سؤال هیچ تعارفی با من نداشتند. مثلا بگویند: «آره إن‌شاءالله و…». ایشان با صراحت به من فهماند که «تلاش بکن خودت را اهل شفاعت بکنی» قصدشان این بود که «مراقب اعمالت باش» ایامی که ما با مرحوم علامه بودیم خیلی دوران مغتنمی بودند. همیشه حسرت و غصه آن دوران را می‌خورم. 🔶 @alaskari_farsi 🌍 https://alaskari.org/fa/اگر-به-من-اجازه-دهند/
🔶دولت ماییم🔶 راوی: حجت الإسلام و المسلمین سلیمی (خواهر زاده علامه عسکری) مرحوم علامه عسکری، نقل می‌کردند: در آن دورانی که امام خمینی تبعید شده و اوائلی که ایشان به نجف آمده بودند، یک عده از علمای نجف، به سبب برخورد‌های تندی که امام خمینی نسبت به دولت منحوس محمد رضا پهلوی داشتند، خدمت آیة الله العظمیٰ سید محسن حکیم آمدند. آیة الله سید محسن حکیم آن هنگام یکی از مراجع بزرگ شیعه بود و علامه عسکری دست راست ایشان به حساب می‌آمد. آن عده به قول خودشان نسبت به اقدامات حضرت امام خمینی معترض بوده و معتقد بودند که «ایشان خیلی علیه دولت شاه صحبت می‌کند و… ما هم یکسری برنامه‌های اسلامی و فرهنگی در ایران داریم، با این حرف‌هایی که ایشان می‌زند، برنامه‌های ما را هم آن جا متوقف می‌کند و حساب ایشان را بر گردن ما هم می‌گذارند…» برای همین از آیة الله حکیم خواسته بودند که با امام خمینی صحبت بکند تا به قول معروف، ایشان مقداری کوتاه بیاید و این قدر تند صحبت نکند. آقای حکیم هم پذیرفته بودند و بنا شد جلسه‌ای با حضور چند تن از مراجع عراق آن زمان برگزار شود. از جمله حاضران در این جلسه آیة الله سيد محسن حکیم، آیت الله شاهرودی، علامه عسکری و امام خمینی و چند نفر دیگر بودند. علامه می‌افزود: آیة الله حکیم به حضرت امام گفته بود که ما با شما موافقیم و این شاه را قبول نداریم. این مرد بر حق نیست. اما شما هم این قدر تند نروید. می‌خواهید کاری بکنید، برنامه‌ای دارید، با این شدت و حدّت عمل نکنید که ما اگر یک وقت برنامه‌ای یا کاری داشتیم بتوانیم انجام دهیم؛[مرحوم علامه عسکری می‌گفتند که کلام آیة الله حکیم این بود]: «یک کاری بکنيد اگر فردا خواستیم ریشی برای این دولت گرو بگذاریم آن‌ها بپذیرند و حرف ما را زمین نزنند.» علامه می‌گفتند: وقتی صحبت‌های آقای حکیم تمام شد. حضرت امام خیلی عصبانی شدند و ایستادند به طوری که عبا از یک دوش ایشان افتاد وفرمودند: «سید! من نمی‌خواهم دولتی باشد که شما بخواهید ریش برای آن‌ها گرو بگذارید، دولت ماییم. دولت شمایید. آن‌ها باید به فکر باشند که برای ما ریش گرو بگذارند، نه این که ما نگران باشیم» بعد هم حضرت امام با همان عصبانیت از مجلس خارج شدند. مرحوم علامه می‌گفتند وقتی ایشان از مجلس خارج شدند، آقای حکیم دستی بر ریششان کشیدند وفرمودند: «بالا غیرتا این سید راست می‌گوید. کجاها را دارد می‌بیند. دولت ماییم. این‌ها باید از ما حساب ببرند.» 🔶 @alaskari_farsi 🌍 https://alaskari.org/fa/خاطرات-علامه-عسکری/دولت-ماییم/
📗 انتشار کتاب: «مع علي الوردي في کتابه وعاظ السلاطین» ✒ تألیف: علامه سید مرتضی عسکری «علی الوَردی» یکی از روشنفکران سکولارِ عراقی‌ست، -مشابه «کسروی» جامعه خودمان- که دیدگاه‌های لیبرالی وی نزد اهالی اندیشه در عراق آشناست. علامه عسکری در رد و پاسخ به شبهات او، این کتاب را تألیف و منتشر می‌کند. کتاب پیرامون موضوعات «اخلاق»، «حجاب»، «پدیده‌ی انحراف جنسی» و «شبهه جبری‌گری» می‌پردازد. این کتاب به زبان اصلی یعنی عربی است. ترجمه‌ی فارسی آن به زودی از مرکز مطالعات اسلامی علامه عسکری، منتشر خواهد شد. إن‌شاءالله. اطلاعات بیشتر:👇 🌍 https://alaskari.org/fa/product/کتاب-مع-علي-الوردي-في-وعاظ-السلاطين/ . 🔶 @alaskari_farsi 🔶 @alaskari_farsi