eitaa logo
آلبوم خاطرات دفاع مقدس
121 دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1هزار ویدیو
7 فایل
کانال جهت جمع آوری خاطرات بازگو نشده و عکسهای رزمندگان و شهدای عزیز که در آلبوم شخصی شما بزرگواران بایگانی شده است میباشد. 🌐ارسال نظر : @kosaronnabi135 @Ya_hossein99
مشاهده در ایتا
دانلود
چندجا خیلی سخت گذشت گوشه‌هایی از مراسم تدفین شهدای کرمان 🥀
📚 📝زندگی نامه شهید محمد فرومندی 🖋نوشته ی داوود امیریان 🔸اگر دوست دارید بیشتر از شخصیت ستودنی ایشان بدانید، به این کتاب از نشر ستاره‌ها سر بزنید و در قسمتی از آن بخوانید: ((آنچه باعث عزت و عظمت شماست، حضورتان در جبهه‌هاست و آنچه وسیلهٔ عذاب وجدان و سرافکندگی، عدم صبر و تحمل‌تان بر مشکلات. شما وارثان خون‌دادگان و خون دل خوردگان هستید و اگر این گونه عمر نگذرانید، ادعای سربازی امام خمینی را نکنید. که او فرزند امام حسین (ع) است.)) https://eitaa.com/albom_shohada اللهم عجل لولیک الفرج ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
13 دی ماه روز تولد امیرحسین افصلی بود، که در حادثه کرمان به شهادت رسید، متن زیر برای امیرحسین است👇
دخترها لطیف‌ترند عزیزکم برای همین است که هیچ قلبی نبوده که پریشان آن دخترکِ گوشوارِ قلبیِ صورتی پوش نشده باشد. تو اما پسری، مردی.هشت سالت شده بود. شاید از دو سه هفته قبل هی توی‌خانه می‌پرسیدی: - دقیقا چند روز مونده تا تولدم؟ و بعد تاکید می‌کردی که دوست داری کیک تولدت پاری سن ژرمن باشد. هرچند مادرت شنیده بود که آرام به دوستت گفته بودی: من دیگه خیلی مسی رو دوست ندارم. شنیدم به اس.را.ییلی.ها کمک کرده. و مادرت قند توی دلش آب شده. شاید از اول هفته گفته بودی: - مهمونی تولدم‌ رو بندازید جمعه. آخه چهارشنبه با دوستام قرار گذاشتیم که حتما بریم پیش سردار. و بعد چشم‌هایت برق زده بود که: - لطفا تو کادوهام‌ یه قمقمه چریکی و یه ساعت هوشمند هم باشه. و برادرت زیر لب غر زده که چه کم توقع! شاید سه شنبه شب بدخواب شده بودی. مادر را صدا کرده بودی و او آمده بود کنارت. دستهایت را گرفته بود و مثل این طور وقتها به پوستر حاج.ق که روبروی تختت زده‌ بودی اشاره کرده و گفته: بیا ۵ تا صلوات واسه سردار بفرستیم. بعدش برات یکی از خاطره‌هاش می‌گم تا خوابت ببره عزیزدلم. شاید صبح چهارشنبه دست مادرت را بوسیده بودی که: -روزت مبارک‌مامان. دوست دارم وقتی بزرگ شدم، برات روز مادر یه انگشتر خوشگل بخرم. و مادرت سرت را بوسیده که : همین که گفتی به اندازه‌ی گرفتن جواهرات سلطنتی شادم کرد. و هر دو خندیده‌ بودید و نمی‌دانستید این بوسه آخرین هدیه‌ی روز مادر توست. شاید وقت رفتن پیش سردار زودتر از همه لباس پوشیده بودی و دویده بودی‌ دم در. پدرت کاپشن‌ات را برداشته بود و به زور تن‌ات کرده بود که: - هوا سوز داره پسرجون، سرما میخوری... و نمی‌دانسته که تو تا ابد دیگر مریض نخواهی شد. شاید دم موکبی توی صف ایستاده بودی و دوتا لیوان شربت گرفته بودی. یکی را همانجا خودت سرکشیده بودی و آن دیگری را به هزار زحمت رسانده بودی به مادر! هرچند نصف بیشترش ریخته بود اما معرفت آن دستهایی که شربت را رسانده بود قلب مادرت را گرم کرد. هرچند نمی‌دانسته این آخرین چیزی است که از دستان مردانه‌ی پسرش می‌گیرد. شاید صدای انفجار که بلند شده... آه صدای انفجار وای از انفجار رها کنم که اینجایش به واژه نمی‌آید. تو پسری شاید کسی برایت ننویسد. اما می‌دانی جانم؟ مهم محبت اصیلی بود که تو در دلت داشتی ومسیر درستی بود که تو در آن قدم گذاشتی تو با همین ها توانستی لج آنهایی را که مسی بهشان کمک کرده بود در بیاوری. آدمهای خبیثی که سالهاست دستشان به خون بی‌گناه آلوده است...تو از مسی خیلی قوی‌تر مرد! تولدت میان آسمان مبارک قهرمان نوشته حبیبه آقایی پور 13 دی ماه روز تولد امیرحسین افضلی بود، که در حادثه کرمان به شهادت رسید 🥀
💌 🌹شهـــید احمد کاظمی : 🌷┤♥️ ! 🔴 برای خوشایند هیچ کس جنهم نروید. 🗓 ۱۹ دی، سالروز آسمانی شدن شهید احمد کاظمی https://eitaa.com/albom_shohada اللهم عجل لولیک الفرج ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─