eitaa logo
آلبوم خاطرات دفاع مقدس
120 دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
1.7هزار ویدیو
10 فایل
کانال جهت جمع آوری خاطرات بازگو نشده و عکسهای رزمندگان و شهدای عزیز که در آلبوم شخصی شما بزرگواران بایگانی شده است میباشد. 🌐ارسال نظر : @kosaronnabi135 @Ya_hossein99
مشاهده در ایتا
دانلود
‌ 🔸 ماجرای جشن تولد⭐️ جشن تولد يكي از دوستانمان بود باجهاد تصميم گرفتيم با هم برويم وبرايش كادو بخريم. من به جهاد يكي از بهترين پاساژ هارو براي خريد معرفي كردم که به آنجابرويم اما جهاد مخالفت كرد و از من خواست كه به يكي از مغازه ها براي خريد كردن برويم وقتي رسيديم ديدم كمي چهرش درهم رفت و وسرش پايين بود از او سوال كردم اتفاقي افتاده ؟ گفت :دلم ميگيرد وقتي جوانان را اينگونه ميبينم ديدم نگاهش به آن سمت خيابان رفت چند دخترو پسر مشغول شوخي باهم وحركات سبكانه اي بودن دستش را روي شانه ام گذاشت وگفت: برويم .به داخل مغازه رفت وسريع چيزي براي هديه انتخاب كرد وبرگشتيم در داخل ماشين سرش پايين وزياد حرف نميزد مگر اينكه من با او صحبت ميكردم و او پاسخ دهد. شب ،هنگامي كه ميخواستيم به مهماني برويم ناگهان اورا جلوي در خانه خود ديدم وپرسيدم اينجا چيكار ميكني ؟من فكر ميكردم رفتي!؟ گفت: من نميام، ولي از طرف من هديه را به او بده وتبريك بگو . از او علت اينكار را سوال كردم، گفت: شنيدم جايي كه تولد را گرفته اند مكان مناسبي براي شركت ما نيست ما آبروي حزب الله و جوانان اين راهيم ،آنوقت خودمان نامش را خراب كنيم؟! 🎙راوی : یکی از دوستان شهید 🌷 https://eitaa.com/albom_shohada اللهم عجل لولیک الفرج ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
816.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 آقـــــازاده بود .... اونم چـــه آقا زاده ای... 💫 آقـــازاده گی رو از علی اکبر حسیـــن یادگــرفتــه بود... 😍 آخــــرشـــم راه ســـعادت رو پیــدا کـــرد و آســمانی شـــد.... 🕊 🌱«سالروز آسمانی شدنت مبارک بـرادر» 🌱 🤲الّلهُمَّ‌عَجِّلْ‌لِوَلِیِّکَ‌الْفَرَج🌸 https://eitaa.com/albom_shohada اللهم عجل لولیک الفرج ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
«🌿» -میگن‌چرا‌میخوای‌شهید‌شی؟! +میگم‌دیدید‌وقتی‌یه‌معلم‌رو دوست‌داری.. خودتو‌میکشی‌تو‌کلاسش‌نمره ‌²⁰بگیری‌و‌لبخند‌رضایتش‌دلت‌رو ‌آب‌کنه؟! منم‌دلم‌برا‌لبخند‌خدام‌تنگ‌شده(:" میخوام‌شاگرد‌اول‌کلاسش‌شم♥️!' مثل داداش جهاد 🙂 آقـازاده‌لبنانی https://eitaa.com/albom_shohada اللهم عجل لولیک الفرج ─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
‌ 🔸 ماجرای جشن تولد⭐️ جشن تولد يكي از دوستانمان بود باجهاد تصميم گرفتيم با هم برويم وبرايش كادو بخريم. من به جهاد يكي از بهترين پاساژ هارو براي خريد معرفي كردم که به آنجابرويم اما جهاد مخالفت كرد و از من خواست كه به يكي از مغازه ها براي خريد كردن برويم وقتي رسيديم ديدم كمي چهرش درهم رفت و وسرش پايين بود از او سوال كردم اتفاقي افتاده ؟ گفت :دلم ميگيرد وقتي جوانان را اينگونه ميبينم ديدم نگاهش به آن سمت خيابان رفت چند دخترو پسر مشغول شوخي باهم وحركات سبكانه اي بودن دستش را روي شانه ام گذاشت وگفت: برويم .به داخل مغازه رفت وسريع چيزي براي هديه انتخاب كرد وبرگشتيم در داخل ماشين سرش پايين وزياد حرف نميزد مگر اينكه من با او صحبت ميكردم و او پاسخ دهد. شب ،هنگامي كه ميخواستيم به مهماني برويم ناگهان اورا جلوي در خانه خود ديدم وپرسيدم اينجا چيكار ميكني ؟من فكر ميكردم رفتي!؟ گفت: من نميام، ولي از طرف من هديه را به او بده وتبريك بگو . از او علت اينكار را سوال كردم، گفت: شنيدم جايي كه تولد را گرفته اند مكان مناسبي براي شركت ما نيست ما آبروي حزب الله و جوانان اين راهيم ،آنوقت خودمان نامش را خراب كنيم؟! 🎙راوی : یکی از دوستان شهید 🌷 ✦‎‌‌‌࿐჻ᭂ❣🌸❣჻ᭂ࿐✦