دیدی این بدن‌ها خسته میشن، فرسوده میشن، قلب‌ها و دل‌ها هم همینجور ملول میشن؛ برای از بین بردن خستگی روح برید دنبال سخنان حکمت‌آمیز! |مولا‌علی_علیه‌السلام_حکمت197نهج‌البلاغه|

*از جمله اون سخنانی که روحتون رو تازه می‌کنه کتابای آیت‌الله‌حائری‌شیرازی هستش، از جمله حکومت‌جهانی‌خدا و تفکر!

*از جمله بعضی از نامه‌های آشیخ‌محمد‌بهاری، کتاب تذکره‌المتقین

*از جمله حکمت‌های‌نهج‌البلاغه که حق‌اش این بود اولین مصداق گفته بشه!

البته بعضی از شارحان هم گفتن حکمت که باعث دررفتن خستگی روح میشه محدود به حرف نیست، مثلا یه عکس، مثلا یه منظره، مثلا!

نجف به رقص درآرد مرا به‌رغم کسالت ز لطف کم نگذارد علی به‌رغم جلالت به اختیار کشیدم ز جبر خویش خجالت خلیل و موسی و عیسی و نوح و ختم رسالت نشسته در علم جبر و اختیار تو هر پنج... اگر طهور شود منجسی به آب مضافی رسد عدوی علی از کدورتش سوی صافی ببند کام و مزن نزد شاه، حرف اضافی بحار و مختصر و عروه و مکاسب و کافی عریضه ای است که افتاده در بحار تو هر پنج... |محمدسهرابی|

حق شعراش اینه که خودش با اون صدای بم بشینه زیر ایوون طلای مولا بخونه و بشینیم پاش هو بکشیم!

این جوونای دانشجویی که دم از مبارزه و اینا میزنن رو وقتی مطالبشونو میخونم یاد ماریوس پونتمرسی و رفیقاش تو بینوایان می‌افتم!

درباره بعضی تعابیر و تشبیه‌ها گفتید، خب جواب اولش اون پستی که ریپلای کردم. جواب بعدی هم یه بیت از حضرت حافظ: در کارخانه‌ای که ره عقل و فضل نیست فهم ضعیف رای فضولی چرا کند؟! فلذا بذاریم به پای فهم ضعیف خودمون!

قسام بهشت و دوزخ آن عقده گشای ما را نگذارد که درآییم ز پای تا کی بود این گرگ ربایی، بنمای سرپنجهٔ دشمن افکن ای شیر خدای |حضرت‌حافظ|

در مورد امیرالمومنین هستش این شعر: *قسام بهشت و دوزخ: قسیم الجنه و النار: لقب امیرالمومنین *شیرخدای: اسدالله

این تعریفه‌ها؛ چرا گارد می‌گیرید؟! ماریوس از قهرمانای داستان بود.