الفلاممیم
[وَ خَیْرِ مَنْ تَقَمَّصَ وَ ارْتَدَی...] و او بهترین کسیست که قمیص بر تنداشته و ردا بر دوشاند
[و نور ابصار الوَری]
و او نورِ چشمان تمام دنیاست...
|زیارتآلیاسین|
امروز حسینخرازی، احمدکاظمی، همت، باکری و تکتک شهدایِ شما، بیش از یک مرجع تقلید رهروی میشوند! نه درفقه! در سلوک.
|شهیدحاجقاسمسلیمانی|
الفلاممیم
*نمبارون
*بویخاکنمخورده
*رطوبت
*بویخاصکوچهپسکوچههاینجف
*برقگنبد
*خورشیدبالایگنبد
الفلاممیم
[والعادیاتِ ضَبحا] سوگند به اسبان دوندهاى كه نفسشان به شماره افتاد. |1-100|
[فالموریاتِ قَدحا]
و سوگند به اسبانی که با کوبیدن سُمشان از سنگها جرقه میجهانند.
|2-100|
هدایت شده از 𝒞𝓇𝒾𝓈𝓉𝒾𝒶𝓃ℴ ℛℴ𝓃𝒶ℓ𝒹ℴ//////🗿🗿ℂ𝕣𝕚𝕤𝕥𝕚𝕒𝕟𝕠 ℝ𝕠𝕟𝕒𝕝𝕕𝕠
*آهنگ یوسف پیامبر ماشین کپسول گاز
*مبلهای خستهی کنار جاده
*زودتر بریم موکب پیدا کنیم ؛غروب شد
*بلندگوی مرکز مفقودین
*مای بارد؛مای بارد
*موکبمختارثقفی،با تمثال فریبز عربنیا
هدایت شده از 📎خاصگرام📎
*صدای کر کننده باسم کربلایی
*ال دار کردن تمام کلمات فارسی
*کوهی از کفش در ورودی حرم حضرت پدر
*صدای تلق تلق خوردن استکانهای قهوه عربی
*نیازمندهایِ چادر به سر با پوشیه با صدای ضبط شده و بلندگوی دستی داخل وادیالسلام
*بوی هیزم+صدایِ حلیب حلیب گفتن پشت سرهم اول صبح
*گهواره تاب دادن زنهای عراقی
*تمثالهای حضرات
*دمعهالرقیه، الامام العباس
و اینکه از ما نیستین اگه سوارِ «ستوته» نشده باشین:))
*داخل نت سرچ کنید «ستوته»
هدایت شده از | هـیــــمــــا |
خرما و ارده *
کوله ها *
لحظه دیدن گنبدِ محصور در داربستها*
بازرسی های بدنی *
انبوه تلنبار شده کفش در ورودی زنان*
جوراب های خیلی خاکی *
کابل های برقِ در هم تنیده *
کوچه های خاکی شبیه به هم *
ریزگرد ها و سرماخوردگی هایبیموقع*
تلویزیون حسین و ابوالفضل*
.
.
.
عطش*
هدایت شده از شایدیهریحانه⁶¹⁰!
*کبابترکیایموکب110
*عکسگرفتنباستونتاریختولدمون
*انتهاۍشارعالقبله
*عمودهایقرارکهاخرش5داشت
*عمود118،عمودِقرارِامامحسنیها
*سرویسبهداشتیایبدونشلنگ:|
*وایفایمجاناً
*اَهکانکتنمیشه
*شهربدونشهرداریو
پلیسراهنماییرانندگی
*کوهخرماواردهوکنجد
*گرمایپدرومادرداربعداذونظهر
*گیتورودیموکبصاحبالزمان
*مبیتللنساء
*پلیلیستاربعین
هدایت شده از - الحَنیـن -
*زیارت وداع
*کوله های آویزان روی حصار های بین الحرمین
*شای عراقی
*موتورهای مسافربری
*پریدن روی فضای خالی کابین و محل بار کامیون
*چادر های گِلی
*لَب لبی
*هلا بیکم بالزوار ابو سجاد
هدایت شده از عُـرف
*قبر شهید ذوالفقاری تو وادی السلام
*قهوه های نصف شب
*دو راهی آخر که همه میمونن بین عمود سبزا و قرمزا
*موکب امام رضا
*موکب 780 که سد مجید میخوند
*کباب ترکی بزرگه که بعد 785بود
*عود های بزرگی که تو وادی السلام میسوزوندن
*طناب قهوهای ها که پیرزنا میفروختن
*اون بچه ها که عطر میزدن
همینها، اینها، نمیبینیشان؟ تو نمیبینی؟ همه هستند، همه هستند، نمیبینیشان؟ کفن و قمقمه. نگاه کن، نگاه کن!
«تشنهای، تو تشنهای برادرم. بنوش آب!»
نگاه کن، نگاه کن! چه رستخیز روشنی! منم، تویی و دیگران. تویی، منم و دیگران. چه رستخیز روشنی. کلاهخود و چکمه و یراق. یکی به آفتاب میدهد سلام، یکی به آب. یکی به آسمان نیاز میبرد، یکی به خاک. یکان یکان بروز میکنند، از پناه خاک، از شکَفتهای دره هلاک، از حوالی و حدود تپههای تاک، تپهها و تنگههای کهنه و عمیق، پوده و عتیق، از درون خاک، از مغاکها، مثل رویش و شکفتنِ عجیب سنگها و خارها. پوست پوستهای خاک میشکَفت و میشکُفت از آن کسی - تنی. تنی که با کفن، تنی که بی کفن. بیرقی به دست یا نشانهای به نوک نیزهای. تکه پارهای نشانِ رایتی - پارهژندهای؛ ژندهای سیاه، ژندهای سپید، ژندهای کبود، سبز، ارغوانی و بنفش و سرخ و هرچه رنگ؛ رنگها پریدهرنگ...
|محموددولتآبادی،طریقبسملشدن|