هدایت شده از
•
.
˼عشقگناهیبودڪهدرصفِمحشر
منفعلاستهـرڪهایـنگناهندارد!˹
_شیخمحمدبهارۍ،تذڪرهالمتقین_
@Meshkat610」
الفلاممیم
خیلی خیلی نوکرم!
*خودم خیلی باهاش صفا میکنم
این یه هفته که نیستم اینو داشته باشین
حذف بعضی حرفها، تکرار نکردن بعضی چیزها به خاطر این نیست که ازشون صرف نظر کرده باشیم،
شاید به خاطر اینه که حوصله نداریم به جماعت بد(کند)فهم توضیح بدیم.
هدایت شده از [سردرگم]
وقتی میرم تو بعضی کانالها انگار کافرم:/
خب بابا یکم انرژی بده به بچه حزب اللهی ها..
چیه همش نقد و سرکوب و اخلاص ندارین و پروفتون شهادته اما اینجوری رفتار میکنید و اینا:/
یکم از خوبی های نسل جوون حزب اللهی بگید همونطور که آقا توی بیشتر سخنرانی هاشون تاکید میکنن بر روی نسل جوون و کارآمد بودنشون!
خیلی وقت بود میخواستم باز اینجا بنویسم. کلمات از مغزم شره کند و بیاید روی این کاغذ و به قول معروف صفا کنیم! شما را نمیدانم ولی قدیمیهایِ کانال متنخوانند.
بگذریم! بالاخره این مناسبت بهانه شد و گفتم متنکی نوشته باشم.
الفلاممیم
خیلی وقت بود میخواستم باز اینجا بنویسم. کلمات از مغزم شره کند و بیاید روی این کاغذ و به قول معروف صف
روز خیبر شد و جنگ بالا گرفت. مرحب جلو آمده بود و قد علم کرده بود مقابل بوتراب. اما حضرتش گرماگرم جنگ رجز میخواند و فخر میفروخت به تسمیهاش توسط مادرش.
«انا الذی امی سمتنی حیدره»
میگویند مرد جنگی هست و رجزخوانیاش. میگویند رجزهای مرد است که آدم میکشد. میگویند بنت اسد داخل شد به کعبه؛ سه روز شد و بیرون آمد با پسرش. ابوطالب حاضر نبود. نامش را گذاشت "حیدر". اهل لغت میگویند حیدر نوعی از شیر است و اینطور گفتهاند که شجاعترینش و قویترینش.
الغرض. از مادرها میگفتم. مولودکعبه و پسرِ بنتاسد شد دستپرورده و داماد پیغمبر و همسر بهترین مادران عالم.
الفلاممیم
روز خیبر شد و جنگ بالا گرفت. مرحب جلو آمده بود و قد علم کرده بود مقابل بوتراب. اما حضرتش گرماگرم جنگ
نمیدانم، بگویم، نگویم؟! به دلم افتاد. گفتهاند بخشی از مقام مادرها به خاطر حملِ فرزند است آن هم نُه ماه. مادر است و علاقهاش به آن حمل. از همان روزهای اول تا وضع حمل. اصلا عشق مادر به فرزندش مثَل است. حالا در نظر داشته باشید که این مادر بهترین مادران عالم باشد.
در روایات است جبرئیل امین وحی نازل کرد به نبی. خبر رسید به وصی و بعد سیده زنان عالم. نمیدانم چندمین بار در این عالم بود که قبل از مصیبت کربلا بهترین اولاد آدم نشستند به روضهخواندن.
از همان روزی که حمل شروع شد تا روز وضع کراهت داشت آن مادر. کلامِ خداست:«حَمَلَتْهُ أُمُّهُ كُرْهًا وَوَضَعَتْهُ كُرْهًا».
برایتان سوال است مگر میشود آخر، مادر و کراهت از فرزند؟
نمیدانم جبرئیل آنروز از چه گفت. حرفش از حلقوم بود؟ حرفش از انگشتر بود؟ از بوریا حرفی پیش آمد یا آن سه روز را گفت؟ زبانم لال از نوهای که آخر شبیه خود مادر میشود گفت؟
نمیدانم.