#شعر
🔸️شعر هنوز کوچیکه پاهام
🌸دویدم و دویدم
🌱به کفشهایی رسیدم
🌸کفشها صدام میکردند
🌱نگاه به پام میکردند
🌸دیدم بزرگ و چاقند
🌱پشت در اتاقند
🌸مثل دو تا دوست بودند
🌱هر دو سیاه پوست بودند
🌸گفتند: بیا جلوتر
🌱ما رو بپوش راه ببر
🌸گفتم: شما سیاهین
🌱خیلی قشنگ و ماهین
🌸ولی برای پاهام
🌱بزرگه کفش بابام
@alefbam
#شعر
🌼شعر دکمه رو خسته کردم
🌸دویدم و دویدم
🌱به دکمهای رسیدم
🌸دکمه رو پیرهنم بود
🌱 پیرهن من تنم بود
🌸دکمه رو خسته کردم
🌱هی باز و بسته کردم
🌸دکمه پرید و در رفت
🌱قل خورد کنار در رفت
🌸گفتم بیا: عزیزم
🌱 می خوام تو رو بدوزم
🌸دکمه به من گفت: برو
🌱که دوست ندارم تو رو
🌸هر روز منو با سوزن
🌱هی میدوزی به پیرهن
🌸کلافه کردی منو
🌱دوست ندارم سوزنو
@alefbam
#شعر
🔸️شعر شتر نبود پلنگ بود
🌸دویدم و دویدم
🌱به یک شتر رسیدم
🌸یه دم با چار تا پا داشت
🌱یه کله رو هوا داشت
🌸گردن اون دراز بود
🌱پالتوش بلند و ناز بود
🌸یه پالتوی خال خالی
🌱شیک و قشنگ و عالی
🌸گفتم شاید پلنگه
🌱میخواد با من بجنگه
🌸پلنگ که قد کوتاهه
🌱فکر شکار ماهه
🌸کی گفته این پلنگه؟
🌱زرافهای قشنگه
@alefbam
#شعر
🔸️شعر ماهی به من آب داد
🌸دویدم و دویدم
🌱به ماهیای رسیدم
🌸ماهی به من آب داد
🌱یه عالمه حباب داد
🌸حبابو بردم تو کوچه
🌱دادم به چند تا مورچه
🌸مورچهها خوشحال شدند
🌱مشغول فوتبال شدند
🌸یه مورچه توپ رو شوت زد
🌱داور بازی سوت زد
🌸آهای کمی یواشتر
🌱فوتش بکن به اینور
🌸این توپ فقط حبابه؟!
🌱شوتش کنی خرابه
@alefbam