﷽
🕊 از این سه کبوتر ، یکی مال تو نیست
✍🏻 روایت یک رؤیای صادقه
🌷یادی از شهیدان علیرضا و فروزان موجودی به مناسبت سالروز شهادتشان
❤️شبی در صحن حرم امام رضا(ع) رحیم دلشکسته از نداشتن اولاد ، نگاهش را می دوزد به گنبد امام رئوف و در بین خواب و بیداری ، آقایی بزرگوار را می بیند که سه کبوتر به او می دهد و می گوید: این ها برای تو، اما یکی شان مال تو نیست و آن یک کبوتر از بین دستان رحیم پر می کشد و پرواز می کند.درحیم وقتی به خود می آید نه از آن آقا خبری هست و نه از کبوترها.
🔅هر سال در دهه ی محرم ، یک کبوتر می آید و می نشیند توی حیاط خانه ی دایه و دیگر نمی رود. یک بار سفید است، یک بار خاکستری و گاهی هم قهوه ای. «دایه» که بود، همیشه می گفت : «این کبوترها را علیرضا می فرستد» اسمشان را گذاشته بودیم: «کبوترعلیرضا» اصلاً شاید «کبوترِ فروزان» بودند.
🌴 روایتی کم نظیر از راز و رمز کبوتری که پرید و کبوترهایی که ۴۳ سال است می آیند و نمی روند
✍🏻 متن کامل این روایت جالب را در لینک زیر ببینید 👇🏻
https://alefdezful.com/1023
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️ صفحه اینستاگرام الف دزفول
🌐https://www.instagram.com/alefdezful
هدایت شده از الف دزفول
📗 شانزدهمین دوره مسابقهکتابخوانی
🔶 از کتاب راه ناتمام
( خاطرات زندگی شهید حمید محمود نژاد)
👌 حائز رتبه سوم پزشکی دانشگاه شیراز
🔘 روش تهیه کتاب و سوالات مسابقه:
1. کتابخانه مرکز فرهنگی و موزه دفاعمقدسدزفول
2. کتابخـانههای عمومی دزفول
3- تهیه pdf کتاب و شرکت در مسابقه از طریق لینک های زیر:
🔸دریافت سوالات مسابقه:
🔗 formafzar.com/form/w8662
🔸خرید نسخه پیدیاف کتاب:
🔗 formafzar.com/form/yuynd
⬆️ اطلاعات بیشتر در پوستر مسابقه
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️ صفحه اینستاگرام الف دزفول
🌐https://www.instagram.com/alefdezful
❤️ #روایت_عشق ❤️
☀️#فتح_بستان
🤝 با همکاری کانال «خاطرات یاران سید جمشید»
✍🏻 خاطرات عملیات طریق القدس
✳️به روایت سید سعید مرتضوی
3️⃣1️⃣ قسمت سیزدهم :
از داخل گوشم خون بیرون می آمد . ما تا عصر آنجا ماندیم و به همین ترتیب درگیری بود. نزدیک عصر دو پی ام پی که از عملیات ثامن الائمه (حصر آبادان) غنیمت گرفته بودیم و آرم و بیرق های سپاه رویشان بود، یک دفعه آمدند و داخل خاکریز عراقی ها رفتند و تانک های عراقی ها تا این پی ام پی ها را دیدند شروع به فرار کردند. آقای غلامحسین کلولی آن موقع از ناحیة گردن مجروح شده بود ولی به عقب نمی رفت و می گفت: باید بالای سر بچه ها باشم. ایشان با دیدن این صحنه گفت: بچه ها بلند شوید عراقی ها دارند فرار می کنند. ما هم دنبال تانک هایشان دویدیم. در همان قسمت کفی که بین این جاده و آن جاده بود، می دویدیم و با کلاش به آن ها تیراندازی می کردیم. گروه گروه شده بودیم. من، عبدالحسین عباس دمی، غلام ابوطالب و یکی دوتا از بچه ها که پنج نفر بودیم، یک گروه شدیم. ما از خشابهای سر کمرمان استفاده نمی کردیم. غلام ابوطالب که هیکلش درشت تر بود، از داخل کوله پشتی اش خشاب در می آورد وبه ما می داد. وقتی فشنگ¬ها تمام می شدند، خشاب را پرت می کرد و دوباره از داخل کوله اش خشاب بیرون می آورد. خلاصه به تانک هایشان رسیدیم و آنها در می رفتند. بچه ها مرتب داخل تانک هایشان نارنجک می انداختند و دنبالشان می رفتیم. تا آخر تنگة چذابه رفتیم که دیگر قرار بود آن جا پدافند کنیم. آن جا را هم بدون حمله و تلفات گرفتیم. به یاد ندارم تا آن قسمت که رفتیم کسی زخمی شده باشد. بعد از این که آن جا را گرفتیم، مستقر شدیم. دیدیم ماشینهای عراقی حواسشان نیست که اینجا کسی هست و در حال فرار، از وسط ما رد می شوند. بعضی هایشان تیر می خوردند، بعضی ها همینطور رد می شدند و بعضی ماشین ها وقتی رد می شدند فکر می کردیم ماشین های خودمان هستند.
🔻 این روایت را در الف دزفول ببینید 👇🏻🔻
🆔 https://alefdezful.com/nsop
🔻لینک عضویت کانال «خاطرات یاران سید جمشید»👇🏻
🆔https://eitaa.com/sayedjamshid
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️ صفحه اینستاگرام الف دزفول
🌐https://www.instagram.com/alefdezful
❤️ #روایت_عشق ❤️
☀️#فتح_بستان
🤝 با همکاری کانال «خاطرات یاران سید جمشید»
✍🏻 خاطرات عملیات طریق القدس
✳️به روایت سید سعید مرتضوی
4️⃣1️⃣ قسمت چهاردهم :
به هر حال یک لودر آمد و بین جادة سمت چپی و سمت راستی خاکریزی زد و جاده را بست ودو جاده را به هم وصل کرد. سمت چپ جاده باتلاق و سمت راست آن هم تپة رملی بودو فقط بین این دو جاده می شد تردد کنیم. عرض آن حدود 200 متر و می توانست یک گردان آن را پوشش بدهد. اگر عراق آن را حفظ می کرد، دیگر ما نمی توانستیم جلوتر برویم، اگر ما حفظش می کردیم، با یک گردان می توانستیم آن را پوشش بدهیم. بالاخره همان جا پدافند کردیم. شب لودر آمد و شروع به خاکریز زدن کرد و چون زمینش ماسه ای بود، خاکریز سریع بالا می آمد. شب تا صبح آنجا بودیم. اول صبح نزدیک ساعت 7، یکی از بچه های روحانی از تیپ امام حسین که سیمای قشنگی داشت، رنگ روشن، چشمان سبز و موهای بور و قیافة بسیار نورانی داشت همراهمان بود. عمامه هم سرش و آرپی جی زن بود. ایشان گفت: بچه ها بیایید عراقی ها آمدند. عراق شروع به پاتک کرد. ما از خاکریز کوتاهی که آن جا بود بالا کشیدیم و همین که نشستیم، همان جا یک گلوله خمپارة60 پایین آمد. غلام ابوطالب و آن روحانی که همراهمان بود ترکش خوردند، من هم به کمرم خورد. یک لحظه کمرم سوخت و گفتم: عبدالحسین، کمرم سوخت، کمرم سوخت...گفت: نه چیزی نیست، کمرت سوراخ شده و سوخته ولی ترکش رد شده است. به آقای عباس دمی گفتم عبدالحسین تو غلام ابوطالب را پانسمان کن من هم می روم و این بندة خدا(شیخ روحانی) را پانسمان کنم. پشتش سوراخ بزرگی شده بود و خیلی خون می آمد، می خواستم با پد خونش را بند بیاورم؛ همین که پد را پشتش گذاشتم و یک فشار دادم، چشمش باز ماند. نگاه کردم دیدم شهید شد. او را به زمین گذاشتم و آمدم نفر پایینی را ببندم، دیدم این بندة خدا روده هایش از شکمش بیرون افتاده اند ولی از بالای شکمش سالم بود.
🔻 این روایت را در الف دزفول ببینید 👇🏻🔻
🆔 https://alefdezful.com/nsop
🔻لینک عضویت کانال «خاطرات یاران سید جمشید»👇🏻
🆔https://eitaa.com/sayedjamshid
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️ صفحه اینستاگرام الف دزفول
🌐https://www.instagram.com/alefdezful
🎁 اختصاصی الف دزفول
📶1️⃣ انتشار برای اولین بار
🌷🌷آن شب سرد پاییزی
✍🏻❤️روایت شهادت مظلومانه شهید عبدالرحیم مقومی ژولا از شهدای دوران انقلاب اسلامی به بهانه سالروز شهادتش
☀️نیم ساعتی نگذشته بود که صدای تیر سکوت شب را شکافت . من و برادرم خدایی ( شهید خدایی خراط نژاد) از جا پریدیم و دویدیم سمت درب خانه و از خانه زدیم بیرون و در همان لحظه بود که دیدیم جیپ ژاندارمری با سرعت از توی خیابان ابوریحان توی خیابان طالقانی پیچید و با سرعت رفت به سمت پمپ بنزین.
😭🌹اولین تصویری که دیدم جوانی بود که روی زمین افتاده بود، با سری متلاشی شده. چند قدم جلوتر رفتم. اگر نیم ساعت پیش رحیم را با این لباس ها درب مغازه حاج عبدالرضا ندیده بودم، شاید شناسایی اش امکان نداشت.
🌹مردم هنوز مشغول ریختن خاک روی پیکر مطهر رحیم بودند که جوانی دوان دوان از دور رسید که مدام فریاد می زد: «صبر کنید! صبر کنید!»
☀️ جوان کیسه ی کوچکی توی دستش بود و دوان دوان خودش را رساند به آن چند نفری که داشتند خاک می ریختند روی مزار. با آنها پچ پچی کرد و دیدم که آنان دوباره مشغول خالی کردن خاک های مزار رحیم شدند.
🔻این روایت را در الف دزفول مرور کنید 👇🏻🔻
🌎 https://alefdezful.com/rs8m
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
🌴❤️ به بهانه سالروز شهادت پدر موشکی ایران، شهید حسن طهرانی مقدم :
☀️ وصیت کرده بود روی مزارم بنویسید: اینجا مدفن کسی است که می خواست اسرائیل را نابود کند.
⭕️ حالا روی خاک صهیونیست های به درک واصل شده باید بنویسند : اینجا گور کسی است که به وسیله ی موشک های طهرانی مقدم نابود شد.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️ صفحه اینستاگرام الف دزفول
🌐https://www.instagram.com/alefdezful
📚 کتاب «خط مقدم» نوشته سرکار خانم فائضه غفارحدادی در خصوص بخشی از زندگی سردار شهید حسن طهرانی مقدم است.
⭕️ سال 1399 یادداشت کوتاه زیر را در خصوص این کتاب نوشتم.👇🏻
🔸«خط مقدم» یک دوره ی کامل آموزش مدیریت است. نه از آن مدیریت هایی که در دانشگاه ها و آموزشگاه ها تدریس می کنند. یک فصل کامل ، عملی و عملیاتی از «مدیریت جهادی». مدیریتی که «نمی شود» ها و «نمی توانیم» ها را کنار می زند و شیرینی «توانستن» را به آدم می چشاند.
🔹«خط مقدم» گاهی تو را بر آن میدارد تا همپای قهرمانان روایتش هنگام شلیک موشک یا ساختن قطعه ای از قطعات آن از جایت برخیزی و مشت های گره کرده ات را به افتخار بالا ببری و تکبیر بگویی و گاهی تو را وادار می کند از خشم خیانت هایی که می شود، دندان به هم بسایی و گاه هم در اوج تحیر کاری می کند که انگشت به دهان بمانی و گاه در نمایش بی بدیل امدادهای غیبی ، دلت را به سجده وادار می کند.
🔸خط مقدم را به خیلی ها معرفی کرده ام و ندیدم کسی از خواندش به وجد نیامده باشد.
یادم نمی رود یکی از رفقایم که مدیرعامل یک شرکت فنی و مهندسی است، برایم نوشت: «خط مقدم برنامه های شرکت مرا به اندازه ی 20 سال پیشرفت داد»
🔸خط مقدم را توصیه می کنم. به شدت هم توصیه می کنم. کتابی است که ممکن است حتی مسیر زندگی تان را هم متحول کند و باعث شود در روند حرکتتان تصمیم های جدیدی بگیرید
این یادداشت به دست نویسنده ی کتاب رسید و در خصوص آن نوشت:
«با خواندن این یادداشت ترغیب شدم، کتابی را که خودم نوشته ام، دوباره بخوانم»
✴️لینک عضویت کانال الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
73.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 مستند «مردی با آرزوهای دوربرد»
🎁 مستند «مردی با آرزوهای دور برد»، با نگاهی متفاوت به زندگی شهید حسن طهرانی مقدم، پدر موشکی ایران، پرداخته است و علاوه بر آن به بیان روند پیشرفت صنعت موشکی ایران و شبیه سازی پاسخ محکم جمهوری اسلامی ایران به حملات احتمالی اسراییل به ایران نیز می پردازد.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️ صفحه اینستاگرام الف دزفول
🌐https://www.instagram.com/alefdezful
🎁 اختصاصی الف دزفول
📶1️⃣ انتشار برای اولین بار
🌷🌷پدر موشکی ایران ، برای کدام بانوی شهید دزفولی گریست؟
😭❤️روایتی بانوی شهید دزفولی که سردار شهید حسن طهرانی مقدم با شنیدن روایت شهادتش ، گریست
🔻این روایت بی نظیر و دردآلود را در الف دزفول مرور کنید 👇🏻🔻
🌎https://alefdezful.com/n6lk
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️ صفحه اینستاگرام الف دزفول
🌐https://www.instagram.com/alefdezful
❤️ #روایت_عشق ❤️
☀️#فتح_بستان
🤝 با همکاری کانال «خاطرات یاران سید جمشید»
✍🏻 خاطرات عملیات طریق القدس
✳️به روایت سید سعید مرتضوی
5️⃣1️⃣ قسمت پانزدهم :
نگاهم می کرد و می گفت تو رو خدا زخمم را ببند. یک باند سه گوش آوردم، روده ها را داخل شکمش گذاشتم و با باند سه گوش بستم. از بس از او خون رفته بود، رنگش سفید شده بود. خلاصه چند نفر زخمی بودند که آنها را جمع کردیم. یک آمبولانس از نوع مینی بوس های بنزینی کوچک داشتیم که بچه ها را داخلش گذاشتیم وبه طرف عقب حرکت کرد و آن ها هم مرتب با تانک به طرفش شلیک می کردند، چون ماشین بلند و مشخص بود. خلاصه بچه ها شهید شدند چون زخم هایشان خیلی ناجور بود. ما اگر می خواستیم از این طرف جاده رد شویم، تیربار روی جاده بود و بچه ها را می زد. ما تا شب درگیر بودیم. شب عراقی ها پاتک کردند. بچه هایی که در سنگر با هم بودیم، شهید شدند؛ اسمهایشان یادم نیست، یکی شهید عزیز حسینی بود. ما سه، چهار نفر در سنگر بودیم که یک دفعه گفتند: عراقی ها آمدند. بچه ها بالا رفتند و روی خاکریز شروع به تیراندازی کردند. صبح که شد دیدیم جنازة تکاورهای عراقی، جلوی خاکریز افتاده اند. حالا نگو اینها که آمده اند از خاکریز بالا بیایند، بچه ها می پرسند شما کی هستید؟ وقتی عربی صحبت می کنند می فهمند عراقی ها هستند و فریاد می زنند: بچه ها عراقی ها آمدند و... بعد هم شروع به تیراندازی کردند. ما تعدادمان خیلی کم بود و چند زخمی هم داشتیم. اگر مثلاً یک تیپ کامل عراق می آمد و ما می خواستیم جلویش بمانیم، خدا باید کمک می کرد وگرنه ما اینقدر نبودیم که بتوانیم در برابر نیروهای تکاور و ورزیده¬شان، با هیکلهای دومتری و با آن کلاه های کج سبز، مقاومت کنیم. به هر ترتیب آن شب هم گذشت.
🔻 این روایت را در الف دزفول ببینید 👇🏻🔻
🆔 https://alefdezful.com/nsop
🔻لینک عضویت کانال «خاطرات یاران سید جمشید»👇🏻
🆔https://eitaa.com/sayedjamshid
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️ صفحه اینستاگرام الف دزفول
🌐https://www.instagram.com/alefdezful
﷽
🌹 یارِ در گهواره
✍🏻روایت هایی از شهید غلامرضا کلاهی ( به مناسبت سالروز شهادتش )
🌴🌷شهیدی مظلوم از شهدای اول جنگ که تا کنون شاید نامش را هم نشنیده اید
⚠️این اتفاق تازه ای نیست. بسیاری از رفقای شهدا، دست مرا توی حنا می گذارند و برای از رفیق شهیدشان گفتن همکاری نمی کنند. امروز و فردا می کنند و آخر سر هم هیچ! برای همین است که از بسیاری شهدا، خصوصاً شهدای سال های ابتدایی جنگ گاهی حتی یک خط اطلاعات هم نداریم.
🌹فضای هنرستان را براي دشمن بسيار خطرناک جلوه می داد. او مجموعه ای از دانش آموزان را به واسطه ی دوره ها و دور همی ها، بسیار پرشور و پرانرژی و با انگیزه و مسلط تربیت کرده بود که جَو کلاس ها را در دست می گرفتند و به گروهک ها و جریان های انحرافی اجازه ظهور و بروز نمی دادند.
❤️همیشه می گفت: «این جلسات به هیچ قیمتی نباید تعطیل شود!» و بارها در حاليكه او و رفقایش در مسجد بودند، درگيري شدت مي يافت و گاه در این درگیری ها جانشان به خطر مي افتاد و راهشان بوسيله مزدوران شاه بسته مي شد و مجبور مي شدند كه از كوچه پس كوچه ها استفاده كنند، ولي حاضر به تعطيل کردن این جلسات ارزشمند نبودند.
✍🏻 این روایت را در الف دزفول ببینید 👇🏻
🌎https://alefdezful.com/3dut
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
﷽
☀️ این پیرفرزانه ی روشن ضمیر ، « مرحوم ملاکاظم ناجی دزفولی» پدر شهیدان محمدحسین و عبدالامیر ناجی دزفولی و پدر همسر شهید جاویدالاثر «محمد روغن چراغی » است.
✍🏻 قبلاً از او و زمانه و زندگی و سبک عاشقانه و خدایی زیستنش در الف دزفول گفته ام. 👇🏻🔻 اینجا 🔻👇🏻
🌎 https://alefdezful.com/614
😭 امروز روایتی به گوشم رسید که تمام وجودم سوخت. حالم بد شد. دلم گرفت و کامم تلخ شد و اولین تصویری که در ذهنم شکل گرفت، تصویر این پیر خدایی بود.
❤️ مردانی مرد و الهی که شاید دیگر شبیه شان هم در زمین پیدا نشود.
⏳ ان شالله فردا این درد را می ریزم روی دایره! البته سربسته و مبهم!
🤲🏻 ان شالله
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️ صفحه اینستاگرام الف دزفول
🌐https://www.instagram.com/alefdezful
❤️ #روایت_عشق ❤️
☀️#فتح_بستان
🤝 با همکاری کانال «خاطرات یاران سید جمشید»
✍🏻 خاطرات عملیات طریق القدس
✳️به روایت سید سعید مرتضوی
6️⃣1️⃣ قسمت شانزدهم :
دو سه روزی می شد که در خط بودیم. اینقدر تلفات داشتیم که وقتی تیرهای اسلحه ام تمام می شد، خشاب عوض نمی کردم، اسلحه را می انداختم و با اسلحة دیگری تیراندازی می کردم. تیربار سر خاکریز بود، نوارش که تمام می شد، آن را عوض نمی کردم، می رفتم اسلحة بعدی را می گرفتم؛ یعنی اینقدر تلفات زیاد شده بود که دیگر اسلحه ها را کامل انداخته بودم. ما فقط تیراندازی می کردیم. کارمان فقط تیراندازی بود. آن دو روز که ما در خط بودیم، خیلی سخت گذشت. دیگر بچه ها انگشت شمار شدند. گفتند باید به عقب بیایید. ما را حرکت دادند و به عقب بردند. وقتی عقب آمدیم دیدم بچه ها چه کار کرده اند؟! در آن قسمت که مأموریت ما بود یکی از عراقی ها زنده نمانده بود. ده تا ده تا، بیست تا بیست تاعراقی ها روی هم افتاده بودند یعنی بچه ها همه را زده بودند. یک شب هم نزدیک پل سابله ماندیم. عرب هایی که در منطقه ساکن بودند محاصره شده بودند. بچه ها شروع به جمع آوری عشایر کردند که آن ها هم خیلی خوشحال بودند. زن، بچه، مرد، پیرزن و پیرمرد حرکت می کردند و با حیواناتشان از بستان به سمت سوسنگرد می آمدند چون آن جا آزاد شده بود، داشتند به عقب می آمدند. یادم نیست ما را از آن جا به کجا بردند ولی در نهایت ما را با اتوبوس به سمت دزفول آوردند،
🔻 این روایت را در الف دزفول ببینید 👇🏻🔻
🆔 https://alefdezful.com/nsop
🔻لینک عضویت کانال «خاطرات یاران سید جمشید»👇🏻
🆔https://eitaa.com/sayedjamshid
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️ صفحه اینستاگرام الف دزفول
🌐https://www.instagram.com/alefdezful
🎁پست ویژه الف دزفول
⭕️ماهی های بی غیرت⭕️
✍🏻روایت هایی از شهید مظلوم غلامحسین پرچه خوار زاده
⚠️ پیشنهاد می کنم این پست الف دزفول را حتما بخوانید. خصوصا بند آخرش را که دست نوشته های دردآلود غلامحسین است.
😭⚫️ هر کس از او برایم می گفت از مظلومیت و صبوری و آرامشش می گفت. از فقری که بر زمانه و زیستنش حاکم بود و پرستاری هایش از پدر و مادر پیرش. از دست های پرتوان اما پینه بسته ای که حاصل سالها کار کردن در کوره آجر پزی بود و از یتیمی زودهنگام دختربچه هایش و مگر او 25 سال بیشتر داشت ؟
✅ من وقتی تصویر پیکر غلامحسین را دیدم، دلم جریحه دار شد. حق دادم به مادران شهدایی که پسرشان را اروند با خود برد. حق دارند که یک عمر است ماهی نمی خورند.
✍🏻وصیتنامه غلامحسین از آن وصایاست که باید ده ها بار خواند و همزمان با آن گریست.
😭🌷و تو اي دخترم فاطمه خداوند خواست تا تو يتيم شوي و جزء دختران شهدا باشي! اگر كسي سراغ پدرت را گرفت بگو با حضرت مهدي(عج) خواهد آمد.
❤️🌴چند روزی از شهادتش گذشته بود که پیکرش را پیدا کردند. نه بعضی تصاویر قابل وصف است و نه بعضی روایت ها قابل نقل. پیکرش تقریباً سالم مانده بود ، اما سر و صورت و گردنش. . . !
⭕️ الف دزفول را ببینید 👇🏻
🌐https://alefdezful.com/zp55
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA