🎁تنها کاری مقبول است که خالصاً لِوجه الله باشد
✍🏻انتشار دستنوشته هایی از شهید روح الله سوزنگر به مناسبت سالروز شهادتش
🌷با اینکه فوق لیسانس داشت و استاد دانشگاه بود، اما حتی بچه دبستانی های مسجد را هم تحویل می گرفت.
🌴امسال بیست وهفتمین سالی است که او دیگر نیست. شهیدی که هیچگاه پرونده شهادت دنیایی برایش تشکیل نشد. چون آن روزها هنوز کمتر کسی بود که به واسطه ی عوارض شیمیایی ، آسمانی شود و هنوز کمتر کسی می دانست چه درد و رنجی در انتظار برخی از بچه هایی است که شیمیایی شده اند.
🔅❤️امروز یکی از دستنوشته های او را برای اولین بار منتشر می کنم. حرف های ظریف، گفتار عمیق و معرفت بالایی در این واژه ها موج می زند.
✅👇🏼👇🏼 الف دزفول را ببینید 👇🏼👇🏼👇🏼
🌐https://alefdezful.com/y313
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
#روزهای_رختشورخانه
🌹✍🏻 «روزهای رختشورخانه» بُرشی است از کتاب «عصمت» به نویسندگی «سرکار خانم سیده رقیه آذرنگ».
در این فصل از کتاب «عصمت» که به روایت « حاجیه خانم فاطمه سلطان ملک » مادر بزرگوار شهیدان والامقام «عصمت و علیرضا پورانوری» است، به حضور این بانوی والامقام و تعداد زیادی از بانوان شهرستان دزفول در رختشورخانه بیمارستان کلانتری اندیمشک برای شستشوی لباس و پتوهای رزمندگان و شهدا و . . . اشاره شده است.
«روزهای رختشورخانه» روایتی مستند از تلاش و تکاپو و ایثار بانوان دزفولی در آن حوض های خونین است. سطرهایی که بیانگر حقایق و رخدادهایی است که متاسفانه این روزها از تاریخ و وقایع بیمارستان کلانتری حذف گردیده است.
⭕️ روزهای رختشور خانه
5️⃣ قسمت پنجم
تا این را شنیدند، در ورودی را باز کردند و ما با عجله رفتیم سمت پذیرش. مشخصات شوهرش را از ما پرسیدند و اتاقی که بستری شده بود را نشانمان دادند. شوهرش خیلی زخمی شده و ترکش خورده بود. خانم حسینزاده شرایط جسمانی همسرش را از پرستارها پرسید. با اینکه حال و روزش مساعد نبود، خیلی زود از ماندن کنار همسرش دل کند و او را با آن همه وابستگیای که بینشان بود، به خدا سپرد.
به من گفت: «بدو بریم سمت رختشویخونه. هنوز کلی لباس و پتو هست.»
دوباره برگشتیم رختشویخانه و مشغول شدیم.
وقتی حمله یا عملیاتی بود، باید میرفتیم رختشویخانه؛ چون تعداد شهدا زیاد بود. میگفتند: «بیمارستان مکان تخلیۀ شهدا شده»
مثل عملیات فتح المبین که پشت سر هم شهید و مجروح میآوردند، در این عملیات خیلی از بچههای رزمندۀ دزفول به شهادت رسیدند. گاهی ما در آنجا اسامی شهدایی از دوستان یا آشنایانمان را که میشنیدیم، اشک امانمان نمیداد. گاهی هم خانوادههای شهدا کنارمان بودند و وقتی اسامی شهدایشان را میشنیدند، شروع میکردند به سر و سینه زدن. بقیۀ خانمها هم همراهی میکردند و در ماتمشان شریک میشدند، اشک میریختند و نوحه میخواندند: «این گل پرپر از کجا آمده؟/ از سفر کرب و بلا آمده»
حتی گاهی از اُسرای مجروح عراقی هم برای مداوا به بیمارستان میآوردند و حجم کار سنگینتر میشد. پتوها و ملحفهها پشتهپشته روی هم جمع میشد. حین کار کردن، از تعاونی سپاه دزفول برایمان کمپوت و کلوچه میآوردند، ولی من لب نمیزدم. اگر حتی تشنه بودم، تحمل میکردم تا به خانه برسم و آب بنوشم. با دیدن آن همه لباس خونی و آن همه جوان رشید که داشتند برای امنیت ما جان میدادند، دلم نمیآمد قطرهای آب از گلویم پایین برود.
یک روز مشغول شستن بودیم، که صدای فریاد یکی از خانمهای دزفولی با چهرهای سبزه، قدبلند و لاغراندام، که از دم در مسجد هر روز صبح همراهمان میآمد، بلند شد، در حالی که یک پلاک و یک لباس، که نام پسرش روی آن نوشته شده بود را وسط حوضی که تا زانو توی آب و خون بودیم بالا گرفته بود. آنقدر بیتابی کرد، که موجهای آب به همراه لباسها و تکان پاهای خانمهایی که به سمتش میدویدند، به این طرف و آن طرف دیوارههای حوض میکوبید.
⬅️ ادامه دارد
⭕️مرور این مطلب در الف دزفول 👇🏻
🌎 https://alefdezful.com/jb25
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🆔 https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
⭕️ صفحه اینستاگرام الف دزفول
🆔https://www.instagram.com/alefdezful/
🌷 این عکس را بزرگ کنید
✍🏻 روایت هایی از شهید عبدالکریم عباسی
🌷 گاهی وقت توزیع غذا شلوغ می شد و نان خالی هم این وسط غنیمت بود. من در آن هیاهوی توزیع ناهار، کریم را دیدم که فارغ از تمام اتفاقات دور و برش رفته است یک گوشه و مشغول کارهای خودش است. تعجب کردم. با خودم گفتم مگر کریم ناهار نمی خورد. ماجرا را از دوستان که پیگیر شدم، فهمیدم کریم روزه می گیرد.
🌹سلطانعلی قاسمی، از رفقای صمیمی اش بود. وقتی سلطانعلی توی عملیات طریق القدس شهید شد، حال و روزش به هم ریخت. آمد و گفت: «خدا رو قسم میدم که اگر شهادت رو نصیبم کرد، فقط با یه تیر شهید بشم!»
🌐 الف دزفول را ببینید 👇🏻
🌐 https://alefdezful.com/zzzi
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🆔 https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🎁 پست فوق ویژه الف دزفول
🎥 مستند معراج شهدای دزفول
✍🏻🌹 آیا می دانستید محل فعلی دانشگاه جندی شاپور دزفول ، با آغاز عملیات فتح المبین ، محل «معراج شهدا » بوده و پیکر هزاران شهید این عملیات به این محل منتقل شده و سپس به شهر و دیارشان روانه شده اند ؟
🚛 می دانستید در این محل ده ها کانتینر و ماشین مجهز به سردخانه جهت نگهداری پیکر شهدا مستقر بوده است ؟
😭طبق گفته شاهدان ، در بخشی از این دانشگاه تعدادی از استادکاران مشغول ساختن چندین هزار تابوت برای پیکر شهدا بوده اند.
☀️امروزه هیچ رد و نشانه ای از آن اتفاق مقدس ، در دانشگاه جندی شاپور دزفول وجود ندارد و کمتر کسی از این ماجرا با خبر است
🌷حتی تصاویر بسیار اندکی که بیانگر آن روزهای پُرالتهاب این نقطه مقدس از زمین است ، به جای مانده که عمدتا به دلیل وجود پیکر تکه و پاره شهدا در تصاویر قابل پخش نیست.
📻 روایتی که یقیناً بسیاری از مردم و حتی خود دزفولی ها هم از آن بی خبر هستند .
❤️ ای کاش این اتفاق پاک شده از تاریخ دفاع مقدس دزفول ، به بهترین شکل روایت و در تاریخ ثبت شود و یادمان و نمادی از آن معراج شهدای آسمانی در این محل از دانشگاه صنعتی جندی شاپور دزفول ساخته شود.
👇🏻مستند معراج شهدای دزفول را در الف دزفول ببینید👇🏻
🌎https://alefdezful.com/cjyt
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🌷 اگر مُردَم، برایم لباس سیاه بپوشید و ماتم زده باشید
✍🏻 روایت هایی از شهید مسعود گرگ زاده (حکمت)
💌 وصیت جالب یک شهید
🌷 در آن سن و سالِ نوجوانی، اصلاً انتظار نداشت کسی مثل حاج صادق عیادتش بیاید. انگار دردهایش از یادش رفت. آن روز یک روز فراموش نشدنی برای مسعود بود.
🌹من با نقشه مش حمید موافقت كردم و چند روز بعد وقتی برای بررسی اوضاع و احوال مسعود دوباره به او مراجعه كردم با كمال تعجب مش حمید صالح نژاد گفت «هر چقدر در تمرينات به او فشار وارد كرده و كارهايی را كه احتمال میدادم در توان او نباشد به او واگذار كردهام، او با علاقه انجام داده و اظهار گلايه هم نكرده است.نقشه مان برای برگرداندن مسعود کلاً شکست خورد.
🌐 الف دزفول را ببینید 👇🏻
🌐https://alefdezful.com/bjwu
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🆔 https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
1️⃣✍🏻 انتشار برای اولین بار در الف دزفول
❤️ پهلوی راستش . . .
🎁✍🏻روایت هایی از شهید غلامرضا پاپی علی کولی
✅تازه هوا تاریک شده بود که در گوشه ای برای شام خوردن مسقر شدیم. شام که مقداری سوپ بود بین بچه ها توزیع شد. در این حال و هوا بودیم که صدای ناله ای به گوشم رسید. تعجب کردم. گفتم شاید برای یکی از بچه ها حادثه ای رخ داده است. به دنبال صدا رفتم. در کمال ناباوری چشمم افتاد به غلامرضا.
🔆مدتی پیش از اینکه به شهادت برسد، خواب دیدم که پهلوی راستش تیر خورده و شهید شده است. با گریه از خواب بیدار شدم و زیر لب برای سلامتی اش دعا کردم اما حال و روز دلم، چیز دیگری بود و آرام شدنی نبود.
🌷 عملیات فتح المبین که شروع شد، هر لحظه منتظر شنیدن خبری بودم که تلخ ترین خبر عالم برایم بود و بالاخره آن لحظه فرا رسید.
⭕️✍🏻 مشروح روایات را در الف دزفول ببینید👇🏻🔻
🌎https://alefdezful.com/exbb
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
#روزهای_رختشورخانه
🌹✍🏻 «روزهای رختشورخانه» بُرشی است از کتاب «عصمت» به نویسندگی «سرکار خانم سیده رقیه آذرنگ».
در این فصل از کتاب «عصمت» که به روایت « حاجیه خانم فاطمه سلطان ملک » مادر بزرگوار شهیدان والامقام «عصمت و علیرضا پورانوری» است، به حضور این بانوی والامقام و تعداد زیادی از بانوان شهرستان دزفول در رختشورخانه بیمارستان کلانتری اندیمشک برای شستشوی لباس و پتوهای رزمندگان و شهدا و . . . اشاره شده است.
«روزهای رختشورخانه» روایتی مستند از تلاش و تکاپو و ایثار بانوان دزفولی در آن حوض های خونین است. سطرهایی که بیانگر حقایق و رخدادهایی است که متاسفانه این روزها از تاریخ و وقایع بیمارستان کلانتری حذف گردیده است.
⭕️ روزهای رختشور خانه
6️⃣ قسمت ششم
همهمهای بلند شد. هر کس دلداریاش میداد، اما آن همه بیقراری پایان نداشت. با دیدن آن نشانهها فهمیده بود پسرش به شهادت رسیده است. قیامتی به پا شد. خانمها بلند بلند به سر و سینه میزدند و با اشکی که به پهنای صورت میریختند میخواندند: «فریاد یا محمدا! فریاد یا محمدا! محمدی، محمدا!»
پروین ترابی میخواست هر طور شده خانمها را آرام کند، اما فایدهای نداشت. این تصویر که مادری میان آن همه لباس رزمنده، لباس خونآلود و ترکشخوردۀ پسر خودش را به دست بگیرد، برایمان سخت جگرسوز بود.
روزهای بعد هم همینطور از این اتفاقات زیاد به چشم میدیدیم. یک بار هم پروین ترابی از دم در بلند گفت: «خانمها... یا الله!...خانمها... یاالله»
همان طور که مشغول شستن لباسها بودیم، خودمان را جمع و جور کردیم و چادرهایمان را محکم گرفتیم زیر چانهمان. گروهی عکاس و خبرنگار همراه خانم ترابی وارد مکان رختشویخانه شدند. خانم ترابی گفت: «اینها خبرنگار خارجیاند. از انگلیس و فرانسه آمدهاند. یکیدو تا هم خبرنگار ایرانی همراهشونه. میخوان از فعالیت خانمها در جنگ گزارش بگیرن.»
خودش برای تعریف اوضاع و حجم زیاد کارهای رختشویخانه رفت پشت میکروفون خبرنگارها شروع کرد به صحبت کردن و با ناراحتی، در حالی که بغض راه گلویش را بسته بود، با صدای بلند گفت: «آقای رفسنجانی! شنیدیم بین مردم کوپن توزیع کردید و همین الآن همه باید بروند توی صف، تا اقلام مورد نیازشون رو تهیه کنند. آخه الآن؟! این چه جور برنامهریزیه توی این شرایط شهرهای جنگی؟ مگه نمیبینید اینجا دریای خون شده؟! مگه نمیبینید؟»
تا این را گفت، چند نفر از حفاظت سپاه آمدند داخل سالن رختشویخانه و تمام دوربینها را جمع کردند و به خانم ترابی گفتند: «کسی حق نداره از فضای داخل اینجا عکس بگیره و یا مصاحبهای داشته باشه. شما هم به حفاظت سپاه معرفی میشید، که بدون هماهنگی با کسی مصاحبه نکنی. بابت این کارتون باید جوابگو باشید، خواهر»
همان لحظه خانم ترابی و خبرنگارها را از آنجا بیرون کردند. هیچکدام نمیدانستیم چه اتفاقی برای خانم ترابی افتاده و ذهنمان درگیر شده بود. یکی از خواهران که برای پهن کردن ملحفه و لباسها بیرون رفته بود گفت: «خانم ترابی همراهشون نرفت. فکر کنم برگشت دزفول»
⬅️ ادامه دارد
⭕️مرور این مطلب در الف دزفول 👇🏻
🌎 https://alefdezful.com/jb25
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🆔 https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
⭕️ صفحه اینستاگرام الف دزفول
🆔https://www.instagram.com/alefdezful/
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#اختصاصی
🎥 کشف پیکر مطهر شهیدی با دست و پای بسته در منطقه عملیاتی شرهانی
🗓 ۱۹ مهرماه ۱۴۰۳
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🆔 https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
☀️بنام خدا
🎁 پست ویژه به مناسبت سالروز شهادت شهید امیر کنجدکار
🌷شهید دومزار دزفولی
✍🏻روایتی که تا کنون نشنیده اید.
⭕️روایت یک شهید مظلوم ارتش که پیکرش در آبادان دفن شد و مزار یادبودش در دزفول است.
🌴روایتی سراسر مظلومیت ، از شهیدی که شاید تا کنون نامش را هم نشنیده باشید.
✳️شهدای دزفول همه مظلومند و در این بین شهدای ارتشی مظلوم تر. در الف دزفول به ندرت اتفاق افتاده است به شهدای ارتش پرداخته باشم. دلیلش را نمی دانم. چون هر شهیدی که مهمان الف دزفول می شود، مهمان شدنش روایتی دارد و قصه ای برای خودش. اصلاً انگار خودشان هستند که تصمیم میگیرند پنجره الف دزفول رو به آنها باز شود و امروز شهیدی مهمان الف دزفول است که روایتی خاص و خواندنی دارد. شهیدی که شاید کمتر کسی قصه غریبی او را شنیده باشد.
🎁قسمت اول این روایت در الف دزفول 👇🏻
🌐 https://alefdezful.com/0721
🎁قسمت دوم این روایت در الف دزفول 👇🏻
🌐 https://alefdezful.com/0722
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🌷 جای من خوب است مادر!
✍🏻 روایت هایی از شهید غلامعلی حسن بنواری
✳️جمعی از بچه ها (حدود بیست نفر) چند متری دورتر از من بودند. بین اونا هم غلام علی بنواری بود. خدایا نمی دونم چطور بگم هنوز هم وقتی یادم میاد چند دقیقه ای بهتم میزنه. آره، هنوز صدای سوت توی گوشمه، سوتی کشید و خمپاره ی ۱۲۰ بود که بین این بچه ها خورد و همه ی اونا پرپر شدند.
🌹گفتند خمپاره بهش اصابت کرده و شهید شده. تنش پاره پاره شده بود. خیلی از این حرفها ناراحت می شدم. اینا حرفهایی بود که درباره ی شهادت غلام علی می زدند و برای یه مادر سخته این جور چیزها رو بشنوه.
مدام این حرفها رو با خودم تکرار می کردم تا این که یه شب به خوابم اومــد و گفت: . .. . .
🌐 الف دزفول را ببینید 👇🏻
🌐 https://alefdezful.com/i5sz
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🆔 https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🌷🌷 روایت این پرسپکتیو دردآلود را ان شالله به زودی در الف دزفول منتشر خواهم کرد.
❤️روایت هشت مزار همسایه ی هم . . .
✍🏻🌴 روایت خانواده ای که همه با هم آسمانی شدند
⚫️برای دفن شهدا باید 8 مزار حفر می شد. کار سخت و زمان بری بود . لذا با بیل مکانیکی بخشی از زمین حفر و شهدا دفن می شوند
🤲🏻🏴 روایت عروسی که فقط 14 روز از عروسی اش گذشته بود
🎁به زودی در الف دزفول
⏳ منتظر باشید
🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷
✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول
🌐www.alefdezful.com
✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻
🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
✴️لینک عضویت کانال تلگرام الف دزفول👇🏻
🌐 https://t.me/joinchat/AAAAADv7Upe6LMS6phucgA