eitaa logo
الف دزفول
3.4هزار دنبال‌کننده
5.2هزار عکس
307 ویدیو
8 فایل
شهید آباد مجازی دزفول ارتباط با مدیر @alimojoudi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌷 🌷 🎁8️⃣1️⃣ نقش هجدهم : 🌴مزار شهید خدایی خراط نژاد 🌹 گلزار شهدای شهیدآباد دزفول 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🔅🔅 🌷0️⃣2️⃣ قسمت بیستم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✅«سلمان» یک داستان است. اما معمولاً قصه ها را حقایقی که دور و بر آدم ها رقم می خورد می سازند. «سلمان» حقایقی است که در قالب یک داستان روایت می شود تا به برخی ها بر نخورد وگرنه کوچه پس کوچه های این دیار پر است از «عمار»های قصه ی سلمان. ✍️ هر روز یک قسمت از قصه ی «سلمان» در الف دزفول منتشر می شود. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 . . . سلمان در برزخ گفتن و نگفتن ، افشا را به کتمان ترجیح می دهد : – بهش گفتم حاجی! شما همین الان گفتی : « این پیشوند و پسوندها همه اش مال دنیاس و بی اعتبار » آره؟! دوباره سوالمو تکرار کردم، اما جواب نمی داد. سکوت کرده بود. گفتم: لازم نیست تایید کنین! همین سکوتتون برام کافیه! حالا بذارید منم یه سوال ازتون بپرسم! اون روزی که شما سخنران یادواره ی شهدا بودین و تو بنرهای یادواره قبل از اسمتون نوشته بودن «مهندس» ، بچه های بسیج رو مجبور نکردین همه ی بنرها رو پایین بیارن؟ با اون همه خرجی که کرده بودن؟ مسئول دفتر شما نبود که تماس گرفت که حاجی پایه تِز دکتراست! باید قبل از اسمش می نوشتین دکتر! اگر این پیشوند و پسوندها اعتبار دنیاییه ، که هست! پس چرا اون همه خرج رو دست بچه ها گذاشتین؟ بچه هایی که پول یادواره رو با پول تو جیبی های خودشون آماده کرده بودن؟ کار درستی بود ؟ حرف سلمان که به اینجا می رسد، ماهان که انگار به وجد امده باشد، روی شانه ی سلمان می کوبد و می گوید: ایول فرمانده! جگرم حال اومد. خوب به موقع زدی تو خال … سلمان سری تکان می دهد و می گوید: اما ماهان! من جگرم سوخت! دلم به درد اومد که یه همچین آدمایی پست و مسئولیت دارن! اونایی که یه روزی با امثال بابای من بودن و امروز ، از روزهای رزمنده بودنشون فقط پله ساختن برا بالا رفتن های مادی! کسایی که تکبر و غرور و تنگ نظری شون طوریه که حتی نوشته ی روی سنگ قبر رو هم تاب نمیارن! زورشون میاد که رو سنگ قبر یکی مثل بابای من که عالم و آدم از وضعش خبر داشتن، نوشته بشه : شهید یا هر پیشوند و پسوند دیگه . . . انگار اگه رو مزار بابای من نوشته مهندس، چیزی از دکترای داشته و نداشته ی اون کم می کنه! یاسین نفس عمیق و صدا داری می کشد و می گوید: خدا اخر عاقبت همه مون رو ختم به خیر کنه! و همه بچه ها با هم می گویند: «ان شاالله» صدای چند بوق مداوم از بیرون مسجد شنیده می شود و چشم ها را به سمت درب مسجد می چرخاند. آقای راستگو از پشت فرمان ماشین آر- دی زهوار درفته اش با لبخند برای سلمان دست تکان می دهد. – بچه ها ! انگار آقای راستگو اومد! من برم که برسیم به مراسم رژه اهواز . دعا کنید بتونیم سردار قدرشناس رو ببینیم و نتیجه ای برا پرونده ی بابام بگیریم! * ان شاالله که دست پر برمی گردی فرمانده! + نگران نباش! خدا بزرگه! ان شاالله مشکل پرونده ی حاج عمار حل میشه! یاسین ویلچر سلمان را به طرف در مسجد هل می دهد. حمید درب جلو ماشین را باز می کند و ماهان درب صندوق عقب ماشین آقای راستگو را بالا می برد تا ویلچر سلمان را بگذارد عقب ماشین. سلمان یک لحظه بر می گردد و سردر مسجد را از بالا تا پایین برانداز می کند. همان حس غریب صبح دوباره آوار می شود روی دلش. چند بار نگاهش را پرواز می دهد روی مناره های مسجد و نزول می دهد تا لنگه های آهنی خاکستری رنگ درب مسجد. یاسین و حمید کمکش می کنند تا بنشیند روی صندلی جلو! آقای راستگو از بچه ها تشکر می کند و رو به سلمان می گوید: «بریم سلمان جون؟» ماهان دست هایش را می تکاند و می گوید: آقای راستگو! درسته این آر- دیه. ولی بشوریش ثواب داره ها! سلمان پنجره را پایین می کشد و چشم در چشم تک تک بچه ها می اندازد و می گوید: «مراقب جلسه قرآن باشید! هوای مسجد رو داشته باشید!» یاسین می خندد و می گوید: * مگه می خوای بری جبهه فرمانده! حمید هم نگاه معنا دار سلمان را با شوخی جوا ب می دهد: چشم فرمانده! تا عصری که برگردی همینجا نگهبانی می دم. وصیت دیگه ای نداری؟! همه لبخند می زند و ماشین آردی آقای راستگو با صدایی شبیه تراکتور راه می افتد. سلمان برای بچه ها دست تکان می دهد و راه می افتند. ⚠️ ادامه دارد ..... 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🎁 بازنشر به مناسبت سالروز جاویدالاثر شدن این سه مسافر قهرمان 🌷🌷🌷آن سه مسافر گمشده ✍🏻 روایت سه پاسدار سپاه دزفول که در روزهای اول جنگ به اسارت درآمدند و هیچ گاه برنگشتند 🌹❓آیا این شهدای عزیز را می شناسید و از روایتشان باخبر هستید؟ 🌴 الف دزفول را ببینید 👇🏻 🌐https://alefdezful.com/0530 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
9.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠ویژه برنامه شبهای مقاومت 💠 🔻بمناسبت هفته دفاع مقدس🔻 🏵 با اجرای برنامه های شاد و متنوع 🎭 🗓از ۵ مهرماه تا ۷ مهر ماه بمدت سه شب 📌مکان : آمفی تئاتر پارک دولت🤹‍♂️🔻 •┈••••••✾✾••••••┈ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• https://eitaa.com/dez_roshana ---------------------------------------------- https://rubika.ir/dez_roshana •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈• 🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
هدایت شده از الف دزفول
🖐🏻 با سلام 🌹 *آن مادرِ چادر به کمر بسته ی بیل به دست* 📚✍🏻 روایت و تصویر مادری که تاریخ را به حیرت واداشت 🌅 عکس این مادر شهید برای همیشه مدال افتخار دزفول و دزفولی و سند افتخار ایرانیان است. 🌷این روایت را تکثیر کنید تا عالم و آدم این مادرِ شهید دزفولی را بشاسند و بشناسانند. ☀️ روایتی که انگشت به دهانتان می کند در تلفیق اشک و افتخار ⭕️ در تکثیر این روایت رسانه باشید! 🌴 این روایت را به همراه تصاویر در الف دزفول ببینید👇🏻 🌐https://alefdezful.com/042 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول 🌍https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
📚 مراسم رونمایی از کتاب رهیافتگان دیار نور 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
📢 شهیدان، الگوهای بی‌زوال برای همه نسل‌ها ✏️ حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در پیامی به مناسبت هفته دفاع مقدس و روز تجلیل از شهدا و ایثارگران تاکید کردند که باید پیام شهیدان را بدرستی بشنویم و از آن برای آبادی دنیا و آخرت بهره گیریم. 📝 متن پیام رهبر انقلاب به این شرح است: 🔹 بسم الله الرّحمن الرّحیم فرصتِ روزهای خاطره‌انگیز دفاع مقدس را برای سلام بر شهیدان عزیز و تعظیم در برابر ارواح مطهّر آنان مغتنم میشمارم. شهیدان، ستارگان راهنمایند؛ الگوهای بی‌زوال برای همه‌ی ما و نسلهای پس از مایند؛ رفتار آنان درس است؛ انگیزه‌های آنان حکمت است. پیام آنان را باید به‌درستی بشنویم و از آن برای آبادی دنیا و آخرت در همه‌ی دوره‌ها و نسلها بهره بگیریم. سلام خداوند و اولیائش بر شهیدان عزیز سیّدعلی خامنه‌ای ۴۰۲/۷/۶ 💻 Farsi.Khamenei.ir 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🔅🔅 🌷1️⃣2️⃣ قسمت بیست و یکم 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ✅«سلمان» یک داستان است. اما معمولاً قصه ها را حقایقی که دور و بر آدم ها رقم می خورد می سازند. «سلمان» حقایقی است که در قالب یک داستان روایت می شود تا به برخی ها بر نخورد وگرنه کوچه پس کوچه های این دیار پر است از «عمار»های قصه ی سلمان. ✍️ هر روز یک قسمت از قصه ی «سلمان» در الف دزفول منتشر می شود. 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 زمزمه ای بین بچه ها پیچیده است. همه با نگرانی و استرس اطلاعاتشان را با هم رد و بدل می کنند. ماهان با چهره ای گُر گرفته و صدایی که کمی لرزش دارد می گوید: - آره! خبر درسته! واتساپ پر شده از عکس های رژه اهواز! حمید گوشی اش را جلو می آورد و لرزش دستهایش که گوشی را قوی تر از ویبره می لرزاند به وضوح مشخص است: - بچه ها بیاید ببینید چه محشر کبرایی شده . . . و یاسین دو دستی می زند توی سرش! - وای خدا! سلمان! یکی از سلمان و حاج آقای راستگو خبر بگیره! همه با هم شماره ی سلمان را می گیرند. آهنگ پیشواز گوشی سلمان هنوز همان نوحه ای است که سلمان همیشه زمزمه می کرد: « با اذنِ رهبرم . . . از جانم بگذرم . . . در راه این حرم . . . در راه یار . . . . » هر بار آهنگ پیشواز به پایان می رسد ، اما خبری از پاسخ نیست. نگرانی بچه ها به اوج می رسد. -یکی شماره آقای راستگو رو بگیره! یاسین و حمید با هم پاسخ ماهان را می دهند: - من شماره ش رو ندارم . . . - بچه ها دوباره شماره ی سلمان رو بگیرید. ان شاالله که اتفاقی نیفتاده باشه. * بی فایده است. ده بار تا حالا گرفتیم. - حالا دوباره هم بگیریم ببینیم. . . با اذنِ رهبرم . . . از جانم بگذرم . . . در راه این حرم . . . - الو ... بفرمایید . . . * سلمان . . . سلمان خودتی ؟ همه بچه ها گل از گلشان می شکفد و با هم می گویند: + جواب داد . . .؟ * سلمان . . . سلمان حال خوبه ؟ - نه! من سلمان نیستم! شما با سلمان چه نسبتی دارید ؟ * من رفیقشم. . . دل های همه از آن بالا می افتد روی زمین و صدای شکستنش می پیچد در فضا و سکوت حاکم می شود و فقط ماهان است که با صدای آن سوی خط با نگرانی حرف می زند: * من رفیقشم آقا! شما کی هستین ؟ تو رو خدا بگین ببینم واسه سلمان اتفاقی افتاده ؟ - نه نگران نباشید! اینجا خیلی شلوغه! سلمان حالش خوبه! * آقا تو رو خدا راستشو بگین! آقای راستگو اونجا نیست؟! - آقای راستگو نمیشناسم. اما این آقا سلمان اگر همونیه که رو ویلچر بود، یه کم زخمی شده و آوردنش بیمارستان. مشکل خاصی نیست، توی شلوغیا از ویلچر افتاده زمین و یه کم زخمی شده! * آقا ما مثل برادریم با هم! تو رو خدا اگر اتفاقی افتاده بگین به من! - گفتم که . . . مشکل خاصی نیست. . . فقط لطفا اگه میشه به پدر یا برادرش بگین تماس بگیره تا بهشون آدرس بیمارستان رو بدم، بیان سراغش . . . * آقا! بابای سلمان شهید شده! برادرهم نداره. فقط یه مادر و یه خواهر مریض داره! تو رو جان حضرت زهرا بگو چی شده؟ چند ثانیه ای سکوت حاکم و صدایی رد و بدل نمی شود. * آقا. . . آقا . . . چرا حرف نمی زنی؟ دلهره از سر و روی بچه ها می ریزد. پلک نمی زنند و همه نگاهشان به دهان ماهان گره خورده است. - باشه. حالا یه کم حالش بهتر شد می گم باهاتون تماس بگیره. اینجا خیلی شلوغه و دارن مجروح میارن. من بعدا با شما تماس می گیرم. فعلا خداحافظ. . . * الو . . . الو . . . آقا . . . آقا چرا جواب نمیدی ؟ قطع شد بچه ها . . . ماهان تمام دیالوگ های گفتگویش را با آقای ناشناس آنسوی خط تعریف می کند. + حتما یه اتفاقی افتاده! حتما یه چیزی شده که به ما نگفت این آقا.. . . - آره! وگرنه خب تلفن رو می داد دست سلمان . . . + میگم شماره سلمان رو دوباره بگیر. . . * باشه. الان دوباره می گیرم . . . چند ثانیه ای دوباره صدای ضربان قلب بچه ها اوج می گیرد. * گوشی رو خاموش کرده بچه ها! سریع پاشین بریم مسجد ببینیم چیکار باید بکنیم ؟ - آره! سریع بدویین بریم مسجد! حالا مادر و خواهر سلمان اگه فهمیده باشن، دل تو دلشون نیست! + خدا بخیر کنه . . . ⚠️ ادامه دارد ..... 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🌷از شهدای دزفول روایت کنید که مظلومیتشان بیداد می کند!🌷 👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼👇🏼
🌷از شهدای دزفول روایت کنید که مظلومیتشان بیداد می کند!🌷 🔅این ایام و به مناسبت هفته دفاع مقدس ، در محافل و مجالس مختلفی حاضر می شوم تا از شهدای دزفول بگویم. گاهی روزی چند بار می روم شهید آباد تا برای برخی گروه های مردمی و جلسات از تاریخ مقاومت و دفاع مقدس و شهدای دزفول بگویم. 🌹چند شب پیش شهیدآباد بودم و منتظر تا گروهی که قرار بود در خدمتشان باشم ، از راه برسند. صدای روایتگری فردی به گوشم رسید. به سمت صدا رفتم. دوست بزرگواری درحال روایتگری برای جمعی از بانوان دزفولی بود. چون مرا می شناخت، کنجی ایستادم که مرا نبیند، اما صدایش را بشنوم. ⚫️دردآور بود. تلخ و تأسف برانگیز. اینکه در گلزار شهیدآباد دزفول روایتگری کنی ، برای دختران نوجوان و جوان و بانوان دزفول روایت گری کنی ، اما نامی و روایتی از شهدای دزفول بر زبان نیاوری! خصوصاً از بانوان شهید دزفولی که روایت هایشان معجزه می کند. همه اش روایت شهدای مشهور و معروفی که نامشان را همیشه در رسانه ها شنیده ایم. ✳️حسرت خوردم. اینکه این همه روایت شگفت ازشهدای دزفول و از بانوان شهید دزفول موجود باشد که درس آموز است و تصمیم ساز و انگیزه آفرین! اینکه این همه قصه و زمانه و زندگی از شهدای دزفول وجود دارد که می تواند الگوآفرین و اسوه ساز باشد برای جوانان و متاسفانه روایتگران همشهری ما باز هم به تعدادی روایت کلیشه شده چسبیده اند که فقط هدفشان اشک گرفتن از مخاطبین و به نوعی روضه خواندن باشد. ⚠️نه اینکه از شهدای دیگرشهرها و از سرداران معروف گفتن ، اشتباه است و عیب و ایرادی دارد که شهدا همه نزد پروردگارمقامی بلند دارند و نام و یادشان سرشار نور و معنویت. 🍁 بحث ، بحثِ مظلومیت شهدای دزفول است. اینکه دزفولی ها گاه حتی نام شهدای شهرشان را هم نمی دانند ، چه برسد به روایت های زیستنشان. ✍🏻در یکی از محافل وقتی گفتم دزفول سه پدر و مادر با 6 فرزند شهید داشته است، همه متعجب شدند. وقتی گفتم ما شش پدر و مادر با 5 فرزند شهید هم داشته ایم حیرت کردند و بسیاری روایت های دیگر که مخاطب حیران و انگشت به هان می ماند از شگفتی اش. وقتی برخی روایت های شهدای مظلوم دزفول را برای یک مستند ساز گفتم ، شوک شد و مانده بود که این همه قصه در این شهر وجود دارد ، اما چرا اثر و نشانی از این روایت ها نیست. دوستان عزیز روایتگر! 1️⃣✅اولاً : بدانید سرداران معروف و مشهور از روزهای اول دفاع مقدس تا کنون در رسانه ها و صدا و سیما روایت شده و می شوند. شما همت کنید شهدای مظلوم دزفول را بشناسید و بشناسانید که روز به روز نام و نشانشان بیشتر محو می شود. 2️⃣✅دوماً: این مدل روایتگری کلیشه، غیربومی و نامأنوس با فرهنگ ما را رها کنید. روایتگری را با روضه خواندن اشتباه نگیرید و دنبال گریه انداختن مخاطب نباشید که این اشتباه محض است. چرا که حالی موقت ایجاد می کنید و تمام. اگر بتوانید قصه شهدای دزفول را درست روایت کنید، علاوه بر اینکه از اقتدار و افتخار و خط شکنی و ابتکارات و توانمندی های فنی و معنوی شهدای دزفول می گویید، علاوه بر اینکه از زمانه و سبک زندگی الهی شهدا می گویید، گاه به روایت هایی می رسید که خودش روضه مجسم است، نه از آن روضه ها که به اشکی تمام شود، بلکه آنچنان معرفت و تلنگر و زیبایی درون خود مستتر دارد که به تصمیمی برای تغییر تبدیل می شود. هدف از روایتگری به گریه انداختن مخاطب نیست، انگیزه ساختن برای او ، تصمیم آفرینی و نمایش دادن اسوه هایی است که بتواند با الگو گرفتن از آنها مسیر زیستنش را به صراط مستقیم نزدیک تر کند. موفق و عاقبت بخیر باشید ان شاالله والسلام علی موجودی 🔅 لینک مطلب در الف دزفول 👇🏼 🌎 https://alefdezful.com/5v7g 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول👇🏻 🌐https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
🌹 یک بار برای همیشه ترمز این تحریف ها را بکشید! ✍🏻 سخنی با سرداران و فرماندهان و نخبگان نظامی دزفول ✅مدت هاست که موریانه ی «تحریف» به جان تاریخ مقاومت و افتخارآفرینی ها و قهرمانی های مردم و رزمندگان دزفول افتاده است و علاوه بر حذف بسیاری از حماسه آفرینی های مردم دزفول در کتاب ها و مستندها و گفتگوها و برنامه های تلویزیونی و رسانه ای ، بسیاری از حماسه های مردم دزفول مصادره و یا در حال مصادره شدن به نام شهرها و استان های دیگر است. 🔴مواردی که لیست کرده ام و ده ها روایت غیرواقع و «تحریف» دیگر ، مواردی است که در سال های اخیر در تاریخ دفاع مقدس ریخته شده و ثبت شده است ☀️ جالب تر اینکه هر روز تحریف و مصادره ی دیگری در خصوص دزفول و رزمندگان دزفول در حال شکل گیری است و یقین بدانید که اگر سکوت کنید، این روند حد نهایتی نخواهد داشت. ⭕️ می دانیم تمام آن حماسه آفرینی ها را خداوند دیده و می بیند ، اما پس تاریخ چه می شود؟ پاسخ شهدایی که این حماسه ها را آفریدند ، اما نسل های بعدی از آن بی خبرخواهند ماند را چه کسی خواهد داد؟ ✳️دزفول دارد کم کم از تاریخ دفاع مقدس کشور حذف می شود . هر چند که خیلی دیر است، اما شما را بخدا یک بار برای همیشه ترمز این تحریف های مکرر را بکشید. 🌴 شرح ماجرا و متن کامل را در الف دزفول ببینید👇🏻 🌐https://alefdezful.com/4iz3 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول 🌍https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc
☀️☀️ 🌷آخرین قسمت 🌹🌹🌹 ✅«سلمان» یک داستان است. اما معمولاً قصه ها را حقایقی که دور و بر آدم ها رقم می خورد می سازند. «سلمان» حقایقی است که در قالب یک داستان روایت می شود تا به برخی ها بر نخورد وگرنه کوچه پس کوچه های این دیار پر است از «عمار»های قصه ی سلمان. 🌹🌹🌹 مسجد ماتم کده است. خبر حادثه اهواز بین اهل محل پیچیده است و البته تایید خبر شهادت سلمان. هر یک از بچه ها کنجی از مسجد نشسته اند و زار زار گریه می کنند. چندنفر از بچه ها در محل جلسه قرآن دور هم نشسته اند و لابلای اشک هایشان، خاطرات سلمان را مرور می کنند. – باورم نمیشه که دیگه سلمان بین ما نیست! باورم نمیشه! * همین چند شب پیش بود که بهم می گفت: «رضا! یه مدتیه حس و حال غریبی دارم. خودم نمی دونم چِم شده؟! حس می کنم وقتم کمه! حس می کنم یه سری کارای نکرده دارم که سریع باید انجام بدم! » + حالا ما بدون آقا سلمان چیکار کنیم؟! – هیچ کس مثل آقا سلمان تو این چند ساله برا گروه زحمت نکشید! * حقش بود! خداییش شهادت حقش بود! کارای آقا سلمان کم از جنگیدن تو میدون جنگ نبود. همه ش می گفت: آقا گفته آتش به اختیار! + میگفت: حضرت آقا گفته: «برید سراغ کارهای نشدنی، تا بشه. تصمیم بگیرید برا برداشتن بارای سنگین، تا بتونید بردارید. می گفت حضرت آقا گفته خدا را فراموش نکنین، خدا حساب کارهاتون رو داره. حساب رنج هاتونو، حساب حرص هایی که می خورید، حساب زحمتایی رو که می کشین، حساب خون دل هایی رو که می خورین، حساب دندونی رو که روی جگر میذارین، می گفت: حضرت آقا گفته خدا هیچ وقت حساب این کارها رو فراموش نمی کنه. – تکیه کلامش شده بود : کفی باللَّه حسیبا * بچه ها گریه دیگه بی فایده است. سلمان رفت! ما هم باید راه سلمان رو بریم. سلمان به همه مون ثابت کرد که شهادت تو عمل به تکلیفه! شهادت تو راه شهدا رو رفتنه! ثابت کرد اگه لایق شهادت باشی، شهادت سراغت میاد! حتی اگه فلج باشی و رو ویلچر باشی. + ما باید خواسته های سلمان رو عملی کنیم! باید جلسه قرآن رو پرشورتر برگزار کنیم! – باید گروه فرهنگی – سایبری رو قدرتمندتر از همیشه جلوببریم تا خاری تو چشم دشمن باشه – همیشه می گفت نباید حرف رهبر رو زمین بمونه! بچه ها! بیاید با همدیگه عهد ببندیم راه سلمان رو بریم. + می گفت: «تا ظهور وقتی نمونده! باید همه جوره آماده باشیم برا سربازی امام زمان! » صدای خبر رادیو از بلندگوی مسجد پخش می شود: بسم الله الرحمن الرحیم. انا لله و انا الیه راجعون بار دیگر دست ایادی استکبارجهانی، آمریکا و اسرائیل جنایتکار درقالب یک گروه تروریستی از پرده بیرون آمد و در حمله مسلحانه به مراسم رژه نیروهای مسلح در اهواز ده ها نفر از هموطنان ما به خاک و خون کشیده شدند. به اطلاع مردم شریف و شهید پرور می رساند متاسفانه طی این حادثه ، «سلمان حسینی» ، فرزند جانباز شهید عمارحسینی که به دلیل ضایعه شیمیایی پدرش دچار معلولیت جسمی و حرکتی بود، در حالی که عکس پدر خود را در دست داشت و بر روی ویلچر نشسته بود، ناجوانمردانه به شهادت رسید. سلمان حسینی ، مدیر گروه فرهنگی- سایبری شهید عمار حسینی بود که سال ها در راه زنده نگهداشتن یاد و خاطره ی شهدا تلاش کرد و در نهایت به آرزوی دیرینه خود رسید و به پدر شهیدش پیوست. شهادت این جوان خستگی ناپذیر و این سرباز سرافراز ولایت را به محضر مبارک حضرت ولیعصر (عج) ، رهبر معظم انقلاب و مردم شهیدپرور ، تبریک و تسلیت عرض می نماییم. *** تابوت سه رنگ سلمان وارد مسجد می شود. زن ها زیر بغل های مادر و خواهر سلمان را گرفته اند. چند روزی بیشتر از عاشورا نگذشته است که مسجد انگار دوباره عاشورا می شود. صدای گریه و ناله ی بچه ها لحظه ای قطع نمی شود. بچه ها دور تابوت سلمان هروله می کنند و بر سر و سینه می زنند. حسین حسین. . . حسین حسین. . . . علی پشت تریبون می رود و مردم را به سکوت دعوت می کند تا وصیتنامه ی سلمان را بخواند. اما جمعیتِ توی مسجد آرام شدنی نیستند. علی با گریه شروع می کند به خواندن : وصیتنامه بسیجی شهید سلمان حسینی بسم الله الرحمن الرحیم! وصیت من، چیزی جز همان یک خط وصیت بابای شهیدم نیست! فقط نگذارید حرف رهبر روی زمین بماند. همین. به تکلیفتان عمل کنید و بدانید که عاقبت بخیری در تداوم راه شهدا است. والسلام سلمان حسینی. ۳۰ شهریور ماه ۱۳۹۷ رفقای سلمان دوباره شور گرفته اند : حسین حسین. . . حسین حسین. . . . «پایان» 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ «الف دزفول» اولین رسانه تخصصی مقاومت و پایداری شهرستان دزفول 🌐www.alefdezful.com ✴️لینک عضویت کانال ایتا الف دزفول 🌍https://eitaa.com/joinchat/349503489C0f4d7935fc