eitaa logo
قاریان افضل ایران
193 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
4.8هزار ویدیو
159 فایل
خداوندا بفزونی جود و فروغ وجودت، که جان به وی جویا و خرد به وی گویا شده، گویائی ما را توانائی شمار نعمتهای تو ارزانی دار
مشاهده در ایتا
دانلود
زنده‌یاد حجت الاسلام حاج آقا یگانه مرقی.. ابو طالب از دیدگاه پیامبر صلی الله علیه و آله پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله سیمای حضرت ابو طالب را این گونه ترسیم فرمود: «یُحْشَرُ اَبُوطَالِبٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فِی زِیِّ الْمُلُوکِ وَسِیمَاءِ الاَْنْبِیَاءِ؛ روز قیامت ابو طالب در زیّ پادشاهان و به سیمای پیامبران محشور می شود.» در باره شفاعتش در روز رستاخیز فرمود: خداوند در باره چهار نفر به من وعده شفاعت داد: «1. پدرم؛ 2. مادرم؛ 3. عمویم؛ 4. و برادری که در عهد جاهلی داشتم.» و در بیان دیگری فرمود: اگر در مقام محمود قرار بگیرم، برای پدرم، مادرم، عمویم و برادری که در زمان جاهلیت داشتم شفاعت می کنم.» در حدیث دیگری فرمود: «جبرئیل بر من نازل شد و گفت: ای محمد! خداوند شفاعت تو را در باره شش تن پذیرفت: 1. بطنی که تو را حمل کرد: آمنة بنت وهب. 2. صُلبی که تو را فرود آورد: عبد اللّه بن عبد المطلب. 3. آغوشی که تو را کفالت کرد: ابو طالب. 4. خانه ای که تو را پناه داد: عبد المطلب. 5. برادری که در عهد جاهلی داشتی. پرسیدند: «چه ویژگی داشت؟» فرمود: «آدم سخاوتمندی بود که طعام می داد و عطایا نثار می کرد.» 6. سینه ای که تو را شیر داد: حلیمه دخت ابی ذؤیب.» پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله هنگام ارتحال حضرت ابو طالب، به شدت اندوهگین شد و به امیرمؤمنان علیه السلام دستور تجهیز داد؛ چون پیکر مقدسش بر فراز تابوت قرار گرفت، خطاب به وی که بر دوش تشییع کنندگان بود، فرمود: «عموجان! پیوند خویشاوندی با تو گره خورد، خداوند به تو جزای خیر دهد، در کودکی تربیت و کفالت کردی و هنگام بزرگسالی یاری و حمایت کردی؛ آن گاه دنبال جنازه حرکت کرد و چون به محل دفن رسیدند، فرمود: «اَمَا وَاللَّهِ لاََسْتَغْفِرَنَّ لَکَ، وَلاََشْفَعَنَّ فِیکَ شَفَاعَةً یَعْجَبُ لَهَا الثَّقَلاَنِ؛ به خدا سوگند برای تو طلب مغفرت می کنم و در حقّ تو آن گونه شفاعت می کنم که جن و انس از آن دچار شگفتی شوند.» آن جناب در باره تجهیز ابو طالب علیه السلام به امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: «اِذْهَبْ فَغَسِّلْهُ وَکَفِّنْهُ وَوَارِهِ، غَفَرَ اللّهُ لَهُ وَرَحِمَهُ؛ برو غسلش بده، کفنش کن و دفنش کن، خداوند او را بیامرزد و رحمت کند.» عباس بن عبد المطلب پرسید: «ای رسول خدا! برای ابو طالب چه امید داری؟» فرمود: «کُلَّ الْخَیْرِ اَرْجُو مِنْ رَبِّی؛ برای او امید هر خیری را از پروردگارم دارم.» آن گاه آن حضرت، وفات او را این گونه ارزیابی کردند: «مَا زَالَتْ قُرَیْشٌ کَاعَّةً عَنِّی حَتَّی تُوُفِّیَ اَبُو طَالِبٍ؛ همیشه قریش از من واهمه داشت، تا وقتی ابوطالب از دنیا رفت.» آن گاه درباره جای خالی او می فرمایند: «مَا اَسْرَعَ مَا وَجَدْتُ فَقْدَکَ یَا عَمِّ؛ عموجان! چه زود جای خالی تو را احساس کردم.» و در همین رابطه فرمودند: «مَا نَالَتْ قُرَیْشٌ شَیْئا اَکْرَهُهُ حَتَّی مَاتَ اَبُوطَالِبٍ، ثُمَّ شَرَعُوا؛ چیزی که دوست نداشتم، [تا ابو طالب زنده بود،] قریش نتوانست در حقّ من انجام دهد، پس از وفات او بود که شروع کردند.» سه روز بعد از وفات حضرت ابو طالب، حضرت خدیجه نیز دار فانی را وداع گفت و بدین سان پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله دو پشتوانه مهمّ خود را از دست داد و آن قدر متأثّر شد که آن سال را «عام الحزن» نامید. محبت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله به حدّی بود که به عقیل فرمود: «اِنِّی لاَُحِبُّکَ یَا عَقِیلُ حُبَّیْنِ، حُبّا لَکَ وُحُبّا لِحُبِّ اَبِی طَالِبٍ لَکَ؛ ای عقیل! من تو را به دو جهت دوست دارم: یکی برای خودت، دیگری برای اینکه ابو طالب تو را دوست می داشت.» از فرازهای نقل شده به خوبی روشن می شود که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله همواره به یاد حمایتهای بی دریغ حضرت ابو طالب بود، هرگز خوبیهای او را به فراموشی نسپرد، و از اینرو، وقتی در مدینه خشکسالی شد و پیامبر، دعای طلب باران خواند و باران سیل آسا از آسمان فرو ریخت، تبسمی کرد و فرمود: «لِلَّهِ دَرُّ اَبِی طَالِبٍ، لَوْ کَانَ حَیّا لَقَرَّتْ عَیْنُهُ، مَنْ یُنْشِدُنَا قَوْلَهُ؛ خیر کثیر ابو طالب از آن خداست، اگر زنده بود دیدگانش روشن می شد. کیست که اشعار او را برای ما بخواند؟» امیرمؤمنان علیه السلام برخاست و اشعار معروف «وَاَبْیَضُ یُسْتَسْقَی الْغَمَامُ بِوَجْهِهِ؛ و انسان روسفیدی که به وسیله او از ابر، طلب باران می شود» را انشاد کرد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله بر فراز منبر این اشعار را استماع کرد و برای حضرت ابو طالب، مغفرت طلب کرد. پس مردی از «کنانه» برخاست و قصیده ای در مدح ابو طالب انشاد کرد و مورد تأیید پیامبر قرار گرفت.
ابو طالب از دیدگاه علی علیهماالسلام مولای متقیان امیرمؤمنان علیه السلام بیاناتی کافی و شافی در حقّ پدر بزرگوارشان فرموده اند که به چند فراز از آنها اشاره می کنیم: «اِنَّ نُورَ اَبِی طَالِبٍ یَوْمَ الْقِیَامَةِ لَیُطْفِی ءُ اَنْوَارَ الْخَلاَیِقِ، اِلاَّ خَمْسَةَ اَنْوَارٍ؛ روز قیامت نور ابو طالب، به جز انوار پنج تن، بر انوار همه مخلوقات چیره می شود.» و در پایان همین حدیث فرمود: «اَلاَ اِنَّ نُورَهُ مِنْ نُورِنَا، خَلَقَهُ اللّهُ مِنْ قَبْلِ خَلْقِ آدَمَ بِأَلْفَیْ عَامٍ؛ آگاه باشید که نور ابو طالب از نور ماست، خداوند دو هزار سال پیش از خلقت حضرت آدم، آن را آفریده است.» آن حضرت در این باره به اصبغ بن نباته فرمود: «پدرم (ابو طالب) و نیاکانم: عبد المطلب، هاشم و عبد مناف، هرگز بت نپرستیدند؛ به سوی کعبه نماز می گذاردند، بر دین ابراهیم و متمسّک به آیین او بودند.» و در حدیث دیگری فرمود: «به خدا سوگند! ابو طالب (عبد مناف بن عبد المطلب) مؤمن و مسلمان بود و از ترس اینکه قریش، بنی هاشم را نابود کنند، ایمانش را مخفی می داشت.» و در حدیث دیگری فرمود: «قَالَ لِی اَبِی: یَا بُنَیَّ اِلْزَمْ اِبْنَ عَمِّکَ، فَاِنَّکَ تَسْلَمُ بِهِ مِنْ کُلِّ بَأْسٍ عَاجِلٍ وَآجِلٍ؛ پدرم به من گفت: پسرم! از پسرعمویت جدا مشو، که به این وسیله (ملازمت پیامبر) از هر مشکلی در دنیا و آخرت محفوظ می مانی.» و در باره ابراز ایمانش فرمود: «مَا مَاتَ اَبُوطَالِبٍ حَتَّی اَعْطَی رَسُولَ اللّهِ صلی الله علیه و آله مِنْ نَفْسِهِ الرِّضَا؛ ابو طالب از دنیا نرفت، جز اینکه پیامبر خدا را از خودش خشنود کرد.» معاویه در نامه ای به خدمت مولای متقیان نوشت که ما همگی از تبار عبد مناف هستیم، یکی بر دیگری برتری ندارد. مولای متقیان در پاسخ، نامه پرنکته ای به وی نوشت که به چند فرازش اشاره می کنیم: 1. امیّه، همانند هاشم نبود. 2. حرب، چون عبد المطلب نبود. 3. ابوسفیان، چون ابو طالب نبود. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله همواره به یاد حمایتهای بی دریغ حضرت ابو طالب بود، هرگز خوبیهای او را به فراموشی نسپرد 4. مهاجر، چون طلیق نیست. 5. صاحب نسب روشن همانند دخیل در نسب نیست. 6. اهل حق، چون اهل باطل نیست. 7. شخص باایمان، همانند فرد دغل باز نیست. 8. پس از همه اینها، برتری نبوّت نیز از آنِ ماست که عزیزان را با آن خوار و زبون، و زبونها را با آن به عزّت رساندیم. مولای متقیان، امیرمؤمنان علیه السلام در سوگ پدر بزرگوارش، چکامه هایی سروده، از آن جمله است، چکامه ای به مطلع ذیل: «اَرِقْتُ لِنُوحٍ آخِرَ اللَّیْلِ غَرَّدَا.» و چکامه ای با این مطلع: «اَبَا طَالِبٍ عِصْمَةُ الاَْرَامِلِ.» و چکامه دیگری در سوگ ابو طالب و خدیجه با مطلع ذیل سروده است: «اَعَیْنَیَّ جُودَا بَارَکَ اللّهُ فِیکُمَا.» امیرمؤمنان علیه السلام خوشوقت می شد از اینکه اشعار ابو طالب تدوین و انشاد شود. آن حضرت در این باره می فرمود: «تَعَلَّمُوهُ وَعَلِّمُوهُ اَوْلاَدَکُمْ، فَاِنَّهُ کَانَ عَلَی دِینِ اللّهِ وَفِیهِ عِلْمٌ کَثِیرٌ؛ آن را یاد بگیرید و به فرزندان خود بیاموزید که او بر آیین خدا بود و در اشعار وی، دانش فراوان است.» مولای متقیان می فرماید: «چون پدرم به حال احتضار افتاد، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله حضور پیدا کرد و در باره او بشارتی به من داد که از همه دنیا و آنچه در دنیاست برای من محبوب تر است
زنده‌یاد حجت الاسلام حاج آقا یگانه مرقی.. از دیدگاه امام سجاد علیه السلام از امام زین العابدین علیه السلام در باره ایمان ابو طالب پرسیدند، فرمود: «بسیار جای شگفت است [که از ایمان او سؤال شود]؛ زیرا خداوند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را نهی فرموده بود که اجازه دهد، زن مسلمانی در حباله نکاح شخص کافر بماند. حضرت فاطمه بنت اسد از سبقت جویان در اسلام بود و تا پایان زندگی ابو طالب در حباله نکاح او بود.» از دیدگاه امام باقر علیه السلام از محضر امام باقر علیه السلام در باره حدیث مجعول «ضحضاح» پرسیدند، فرمود:«لَوْ وُضِعَ اِیمَانُ اَبُوطَالِبٍ علیه السلام فِی کَفَّةٍ وَایِمَانُ هَذَا الْخَلْقِ فِی الْکَفَّةِ الاُْخْرَی، لَرَجَحَ اِیمَانُهُ؛ اگر ایمان ابو طالب علیه السلام را در یک کفّه ترازو بگذارند و ایمان این مردم را در کفّه دیگر، ایمان ابو طالب بر ایمان همه آنها برتری می یابد.» و در حدیثی دیگر فرمود: «مَاتَ اَبُوطَالِبِ بْنِ عَبْدُ الْمُطَلِّبُ مُسْلِما مُؤْمِنا وَشِعْرُهِ فِی دِیوَانِهِ یَدُلُّ عَلَی اِیمَانِهِ؛ ابو طالب در حال اسلام و ایمان از دنیا رفت و اشعار او در دیوانش بر ایمان او دلالت می کند.» آن گاه بیش از 10 دلیل برای ایمان او اقامه می کند. از این تعبیر امام باقر علیه السلام استفاده می شود که دیوان آن حضرت در عصر امام باقر علیه السلام تدوین شده بود. از دیدگاه امام صادق علیه السلام کشّاف الحقایق، امام جعفر صادق علیه السلام بیانات شافیه ای در باره ایمان حضرت ابو طالب علیه السلام فرموده اند که به چند نمونه از آنها اشاره می کنیم: «مَثَلُ اَبِی طَالِبٍ مَثَلُ اَصْحَابِ الْکَهْفِ، اَسَرُّوا الاِْیمَانَ وَاَظْهَرُوا الشِّرْکَ، فَآجَرَهُمُ اللّهُ مَرَّتَیْنِ؛ مثل ابو طالب، مثل اصحاب کهف است که ایمان خود را پنهان و اظهار شرک کردند؛ پس خداوند به آنها دو پاداش داد.» «وَاِنَّ اَبَا طَالِبٍ اَسَرَّ الاِْیمَانَ وَاَظْهَرَ الشِّرْکَ، فَآتَاهُ اللّهُ اَجْرَهُ مَرَّتَیْنِ؛ ابو طالب از امام زین العابدین علیه السلام در باره ایمان ابو طالب پرسیدند، فرمود: «بسیار جای شگفت است [که از ایمان او سؤال شود]؛ زیرا خداوند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله را نهی فرموده بود که اجازه دهد، زن مسلمانی در حباله نکاح شخص کافر بماند. حضرت فاطمه بنت اسد از سبقت جویان در اسلام بود و تا پایان زندگی ابو طالب در حباله نکاح او بود.» نیز ایمانش را مکتوم داشت و اظهار شرک کرد؛ پس خداوند به او دو پاداش داد.» «وَمَا خَرَجَ مِنَ الدُّنْیَا حَتَّی أَتَتْهُ الْبِشَارَةُ مِنَ اللّهِ تَعَالَی بِالْجَنَّةِ؛ ابو طالب از دنیا نرفت تا بشارت بهشت از سوی پروردگار در حقّ او فرود آمد.» امام صادق علیه السلام به یونس بن نباته فرمود: «مردم در باره ایمان ابو طالب چه می گویند؟» عرضه داشت که می گویند: «در آب کم عمقی از آتش (ضحضاح) است که تا مغز سرش به جوش می آید!!» فرمود: «کَذِبَ اَعْدَاءُ اللّهِ، اِنَّ اَبَا طَالِبٍ مِنْ رُفَقَاءِ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءَ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ اُولَئِکَ رَفِیقا؛ دشمنان خدا دروغ می گویند، ابو طالب از همنشینان پیامبران، صدّیقان، شهیدان و صالحان است، و آنها چه همنشینان خوبی هستند.» به امام صادق علیه السلام گفته شد: «آنها می پندارند که ابو طالب کافر از دنیا رفت!!» فرمود دروغ می گویند، چگونه ممکن است او کافر باشد؛ در حالی که می گوید: «اَلَمْ تَعْلَمُوا اَنَّا وَجَدْنَا مُحَمَّدنَبِیّا کَمُوسَی خُطَّ فِی اَوَّلِ الْکُتُبِ؛ آیا نمی دانند که ما محمد صلی الله علیه و آله را پیامبری یافته ایم همانند موسی علیه السلام که در سرلوحه کتب آسمانی ثبت شده است.» و در حدیث دیگر دو بیت از قصیده لامیّه آن حضرت را شاهد آورد. از دیدگاه امام رضا علیه السلام حضرت عبدالعظیم حسنی به محضر حضرت علی بن موسی الرضا علیهماالسلام نامه نوشت و از حدیث «ضحضاح» پرسید. آن حضرت در پاسخ نوشت: «بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم، اَمَّا بَعْدُ فَاِنَّکَ اِنْ شَکَکْتَ فِی اِیمَانِ اَبِی طَالِبٍ کَانَ مَصِیرُکَ اِلَی النَّارِ؛ اگر در ایمان ابو طالب شک و تردید داشته باشی، بازگشت تو به سوی آتش خواهد بود.» ابان بن محمد به محضر امام هشتم نوشت: «جانم به فدایت، من در باره ایمان ابو طالب به شک افتاده ام.» آن حضرت در پاسخ شبیه نامه فوق را نوشت. تعبیر سختی که امام رضا علیه السلام در نامه های خود به کار برده است، از آن حکایت دارد که شبهه افکنی در ایمان ابو طالب فقط برای دشمنی با خاندان عصمت و طهارت بود، و از اینرو، امام علیه السلام چنین موضع قاطعی را اتّخاذ کرده است. از دیدگاه حضرت بقیة اللّه علیه السلام تشرّفی بسیار جالب و شنیدنی از مرحوم آیت اللّهی، مشهور به «علاّمه بم» در مسجد النّبی نقل شده است که من توفیق دیدار ایشان را نداشتم؛ ولی از یک مسافر بم تق
اضا کردم که متن این دیدار را از ایشان سؤال کنند و ایشان محبّت کردند، آن را پرسیدند و ضبط کردند و اکنون فقط به یک فراز از آن اشاره می کنم: در حدود 1343 ش یکی از علمای وهّابی در مسجد النّبی، فصلی در باره حضرت ابو طالب و اظهار کفر در باره ایشان سخن گفت. ایشان به همراهان دستور داد، روز استراحت کنند، شب تا به سحر بیدار بمانند و از حضرت بقیة اللّه علیه السلام برای ردّ سخنان آن فرد مدد بجویند. فردا صبح، بعد از نماز، شخص بزرگواری به ستون ابو لبابه تکیه داده و یک ساعت تمام در باره اثبات ایمان ابو طالب سخنرانی کرد. کسی متعرّض نشد. صدا همه جا یکنواخت شنیده شده؛ حتی در بیرون مسجد؛ بدون بلندگو. ایشان که عربی می دانست به عربی شنیده و همراهانش به فارسی. مرحوم آیت اللّهی با دیدن این صحنه شگفت انگیز و دیگر نشانه ها اطمینان پیدا کرده که آن سخنران، شخص بقیة اللّه الاعظم علیه السلام بود. پس از اتمام سخنرانی، آن شخص از مقابل دیدگانش ناپدید شده است. آن بزرگوار، همه اش می فرمود: «جدّم ابو طالب.» آن حضرت، به تعدادی از اشعار آن حضرت استناد کرد و در پایان فرمود: «مادرم فاطمه بنت اسد از سبقت گیرندگان (سابقات) در اسلام بود، پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله مأموریّت داشت که هیچ زن مسلمانی را در حباله نکاح شخص مشرک باقی نگذارد و حضرت فاطمه بنت اسد تا روز ارتحال حضرت ابو طالب در حباله نکاح وی بود.»
زنده‌یاد حجت الاسلام حاج آقا یگانه مرقی... سیمای ابو طالب در آیینه کتاب بزرگان شیعه و سنّی، بیش از یکصد جلد کتاب مستقل، در باره ایمان حضرت ابو طالب علیه السلام تألیف کرده اند که صفحات مجلّه، اجازه کتاب شناسی آنها را به ما نمی دهد و فقط به یک نمونه اشاره می کنیم: در سال 1381 ق یکی از دانشمندان قطیف به نام «عبد اللّه خنیزی» کتاب ارزشمندی به نام «ابو طالب مؤمن قریش» منتشر کرد. دادگاه قطیف او را به جرم اثبات ایمان ابو طالب به مدت هفت سال در سیاهچال زندان در قطیف زندانی کرد و پس از 7 سال برای او، حکم اعدام را صادر کرد. مرحوم آیت اللّه حکیم از نجف اشرف و یکی از مراجع بزرگ از قم به محاکم بین المللی شکایت کردند و سرانجام ایشان آزاد شد و اکنون، وی یکی از قضات قطیف است. بولس سلامه شاعر بلندآوازه جهان مسیحیت، تقریظ بسیار جالبی بر این کتاب نوشته است. بولس سلامه، متوفای 1979 م در دیوان معروف خود فصل پرباری را به فضایل و مناقب حضرت ابو طالب اختصاص داده، دیدار تاریخی ابو طالب را با «سرجیس» معروف به «بُحَیرا»، در بُصری در 27 بیت به نظم درآورده است. وفات در باره سال وفات حضرت ابو طالب، مشهور آن است که در سال دهم بعثت رخ داده است و اختلاف چندانی نیست؛ ولی در باره روز و ماهِ آن، اقوال مختلفی وجود دارد و جمعی از مورخان شیعه، وفات آن حضرت را روز 26 رجب سال دهم بعثت ثبت کرده اند. عذر تقصیر این بود نمی از یم، اندکی از بسیار و مشتی از خروارها فضایل و مناقب بزرگ حامی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله که تقدیم شد؛ ولی به سبب محدودبودن صفحات مجلّه باید در فرصت دیگری از ابعادِ دیگر مقامات آن حضرت، به ویژه از پدر و مادر، همسر بزرگوار، فرزندان والامقام، دلایل ایمان، نمونه اشعار، کتاب شناسی آثار تدوین شده، چهره تابناکش در ادبیات فارسی و عربی، گفتار خاورشناسان و شخصیّتهای برجسته اسلام و دیگر ادیان در حقّ او، حمایتهای بی دریغش از پیامبر، نقش او در پیشرفت اسلام، جایگاه بلندش نزد پیشوایان معصوم، حقد و حسد امویان، عباسیان و قلمهای مزدور در طول تاریخ و سرانجام در باره راز مظلومیت آن حضرت سخن گفت.
روح اله کریمی: جدلِ زن، برداشت مرد علامه طباطبائی در مورد معنای جدل می گوید: جدل سخن گفتن به روش منازعه و مشاجره است. وقتی خانمی در برابر شوهرش دلیل و برهان می آورد که به او بهماند کارش اشتباه است و خودش راست می گوید، در اینجا جدل می کند. در مهارت های زندگی به زنان گفته می شود که سعی نکنید با همسرانتان جدل کنید و به آنها ثابت کنید که او اشتباه می کند و حق با شماست! در وهلۀ اول شاید زنان زبان به اعتراض بگشایند که خوب خیلی از اوقات باید به یک مرد بگوییم که کارش و راهش و حرفش اشتباه است و گرنه باید منتظر تکرار آن باشیم. روانشناسی می گوید: زنان بدانند که هیچگاه عیبِ مرد را مستقیم به او نگویند! البته که باید یک زن عیب مردش را به او بفهماند، اما نه «مستقیم»، بلکه «غیرمستقیم». بسیاری از خانم ها این اشتباه را مرتکب می شوند که مستقیم عیب مردانشان را به او می گویند، در اینجا اقتدار مردشان را می شکنند. ‌وقتی یک زن با شوهرش «جدل» می کند، از منظر خودش از این رفتارش برای مرد دو منظور اساسی دارد: حرف منطقی می زنم! مرا هم ببین! وقتی از زنان سؤال می کنی که چرا داری با او مشاجره می کنی و چرا مستقیم عیبش را می گویی، پاسخ می دهند: خوب راست می گم دیگه... مگه دروغ می گم... مدرک دارم... زنان فکر می کنند چون دلیل، برهان و سند برای حرفشان دارند، حتماً مرد را مغلوب می کنند و مرد هم دیگر آن اشتباه را انجام نمی دهد. و یا زمانی که به خوبی دیده نمی شوند، معرکه ای راه می اندازند که دیده شوند! غافل از اینکه هیچ کدام یک از این موارد تحقق پیدا نمی کند؛ هم مرد دوباره کارش را ادامه می دهد و هم شاید کمتر دیده شود. به راستی چرا این اتفاق می افتد؟ به خاطر آنکه مرد از این رفتارهای زن برداشت دیگری دارد و آن برداشت این است که «تو ناقص هستی»! در پست بعدی با مثال این قضیه را بیشتر تشریح خواهم کرد... منبع: کتاب ناز و نیاز زیر یک سقف سپید، دکتر کریمی جدل زن، برداشت مرد(۲) به این مثال توجه بفرمایید: خانمی می گفت: همیشه وقتی پدرم میوه یا سبزی و ...می گرفت، دقت نمی کرد. معمولاً خراب از کار درمی آمد. مادرم اقتدار پدرم را با این جملات خورد می کرد: این آشغالها رو که بریز سطل آشغال! مرد، چشمات باهات نبودند! کی این میوه ها رو بهت انداخته! پول های ما از توی جوب اومده که میری اینجوری میوه می خری؟...! من خورد شدن اقتدار بابام رو می دیدم. پدرم هم یا لج می کرد و تا مدتی خرید نمی کرد و یا اون هم می گفت: خلایق هر چه لایق. از سرتون هم زیاده!... به مادرم می گفتم: اینقدر بابا رو خورد نکن. اشک از چشماش جاری می شد و می گفت: آخه چند بار یک اشتباه باید تکرار بشه؟ چند بار بگم؟ مرد دقت کن چی می خری...زبونم مو درآورد، چه جوری حالیش کنم؟! حالا پس از سال ها که خودم رفته ام خونۀ بخت، می دونم که اگر اشتباه شوهرم را مستقیم و با لحن سرزنش کننده بگویم، اون نمی پذیره. وقتی اولین بار که شوهرم میوه گرفت و آورد منزل، میوه ها رو که باز کردم، دیدم که اکثرشون خرابه... فقط تشکر کردم و چیدم توی یخچال. شب که میوه شُستم و برای آقامون آوردم، گفتم: حسین آقا، امسال انگار میوه ی خوب نیست، فکر کنم، سرما زده میوه ها رو. پارسال دیدی چه سیب های آبدار و قشنگی اومده بود توی بازار، خوب بگذریم ... چی می گفتیم! از فرداش دیدم که حسین آقا میوه های خیلی خوبی گرفته.... فهمیدم مادرم جدل می کرد و نتیجه نمی گرفت.
شکراللّه سعیکم ملت ایران! 🔹رهبر انقلاب: ‌‏لازم میدانم به ملت ایران اظهار تعظیم کنم به خاطر این حرکت ارزشمندی که در ۲۲بهمن امسال نشان دادند. شنبه‌ی ۲۲بهمن یک شنبه‌ی تاریخی بود. 🔹البته بنده خودم را شایسته‌ی این نمیدانم که من تشکر کنم؛ خدا باید تشکر کند. شکرالله سعیکم ملت ایران!
حدیث روز ۲۸ بهمن ماه ۱۴۰۱ 📲در شبکه های اجتماعی زیر با ما همراه باشید👇👇👇 🔹 سروش و گپ و بله و روبیکا و ایتا: @manzelgaheoshagh_tehran_bozorg
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منبر کوتاه 🔸 خبر امام جعفر صادق علیه السلام از دوران غیبت 🔹استاد عالی 📲در شبکه های اجتماعی زیر با ما همراه باشید👇👇👇 🔹 سروش و روبیکا و بله و گپ و ایتا: @manzelgaheoshagh_tehran_bozorg
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔶روش برخورد با منکرات در بیانات مقام معظم رهبری (مدظله العالی) 📲در شبکه های اجتماعی زیر با ما همراه باشید👇👇👇 🔹 سروش و گپ و بله و روبیکا و ایتا: @manzelgaheoshagh_tehran_bozorg
زنده‌یاد حجت الاسلام حاج آقا یگانه مرقی.. هدف بعثت پیامبران هُوَ الّذی بَعَثَ فِی اْلأُمِّیِّینَ رَسُولاً مِنْهُمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی ضَلالٍ مُبینٍ. (جمعه: 2) اوست خدایی که در میان جمعیت درس نخوانده، پیامبری را از خود آنان مبعوث کرد، تا آیات الهی را بر آنان بخواند و آنان را پاک سازد و کتاب و حکمت تعلیم دهد، هر چند پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند. قرآن کریم، سند جاودانگی بعثت است. بعثت، همزاد قرآن است و با قرآن آغاز می شود. خداوند در قرآن، از بعثت پیامبران و اهداف آن سخن به میان آورده است. در آیه دوم از سوره جمعه، نکته هایی درباره بعثت پیامبران وجود دارد که به برخی اشاره می کنیم: 1. هو الذی بَعَثَ: برانگیزاننده پیامبران، خداوند است. به بیان دیگر، بعثت پیامبران، به ویژه پیامبر اسلام با آن ویژگی هایی که جز از راه اعجاز نمی توان تفسیر کرد، نشان عظمت خداوند و شاهکار آفرینش اوست. 2. فی الامیین: علم نبوت و رسالت در کتاب ها نیست، بلکه علم لَدُنی و از سوی خداوند است. پیامبر اسلام از میان قشر درس نخوانده برخاست و همین مسئله، دلیل حقانیت اوست؛ زیرا کتابی مانند قرآن با آن همه محتوای عظیم و ژرف نمی تواند زاییده فکر بشر باشد. 3. رسولاً منهم: پیامبران از قشرهای متوسط یا پایین جامعه و از جنس خود مردم اند. 4. یتلوا علیهم: مطالعه آیات الهی، مقدمه و لازمه تزکیه نفس است. انسان در پرتو قرآن از هرگونه شرک، کفر، انحراف و فساد، پاک و پاکیزه می شود و کتاب و حکمت می آموزد. 5. یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ: پاک شدن صحیفه دل، مقدمه تعلیم آیات الهی است. 6. در آیه شریفه یادشده، هدف بعثت در سه امر خلاصه شده است: یکی جنبه مقدماتی دارد و آن، تلاوت آیات الهی است که با تلاوت آن، جهان تازه ای پیش چشم جهانیان باز شد و مردم با حقایق زندگی آشنا شدند. دو قسمت دیگر؛ یعنی تهذیب و تزکیه نفس و تعلیم کتاب و حکمت، دو هدف بزرگ و نهایی را تشکیل می دهد
زنده‌یاد حجت الاسلام حاج آقا یگانه مرقی.. یک جرعه آفتاب 1. پیامبر اکرم(ص) اِنَّما بُعثِتُ لِاُتَمَّمَ مَکارِمَ الأخلاقِ.[2] من مبعوث شدم تا بزرگواری های اخلاقی را کامل کنم. 2. پیامبر اکرم(ص) بُعثِتُ بِمَکارِمِ الأخلاقِ و مَحاسِنِها.[3] من برای مکارم و نیکی های اخلاقی مبعوث شدم. 3. امام علی(ع) ...الی أن بَعَثَ اللهُ سبحانَهُ محمداً رَسولَ اللهِ لإنجازِ عِدَتِهِ و إتمامِ نُبُوَّتِهِ.[4] ...تا اینکه خداوند سبحان، محمد پیامبر خود را فرستاد تا وعده خویش را به انجام رساند و سلسله نبوتش را کامل کند. 4. امام مهدی(عج) إن اللهَ بَعَثَ مُحَمَّداً رحمةً لِلعالَمین و تَمَّمَ بِهِ نِعمَتُه.[5] خداوند، محمد را برانگیخت تا رحمتی برای جهانیان باشد و نعمت خود را تمام کند. 5. امام علی(ع) خداوند او را در زمانی فرستاد که روزگاری بود پیامبری برانگیخته نشده بود. مردم در خوابی طولانی به سر می بردند. فتنه ها بالا گرفته و کارها پریشان شده بود. آتش جنگ ها شعله می کشید، دنیا بی فروغ و پر از مکر و فریب گشته، برگ های درخت زندگی به زردی گراییده و از به بار نشستن آن قطع امید شده بود.[6] 6. پیامبر اکرم(ص) بُعِثتُ بِالحَنفیَّةِ السَمَحةِ السَّهلَةِ.[7] من بر اساس آیین پاک ابراهیم(ع) که سهل و آسان است، مبعوث گردیده ام. 7. پیامبر اکرم(ص) اِنَّ اللهَ اَرسَلِنی مُبَلَّغاً و لم یُرسِلَنی مُتَعَنِّتاً. خداوند مرا برای تبلیغ و پیام رسانی فرستاده، نه برای سرزنش و تحمیل و مشقت آفرینی.[8] اشاره بعثت، تحول الهی ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد دل رمیده ما را انیس و مونس شد نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت به غمزه، مسئله آموز صد مدرّس شد سالروز بعثت پیامبر اکرم(ص)، روز بزرگی برای تاریخ و بشریت است. واقعه بعثت، جایگاه ویژه ای در فرهنگ مسلمانان دارد. بعثت درحقیقت، نقطه آغازین اسلام است. دین اسلام که در سال های نخستین خود با پیروانی اندک و در شرایط سخت آغاز شد، بعدها در سراسر جهان انتشار یافت و دل های فراوان را به سوی خود جذب کرد. این اتفاق بزرگ، در روز دوشنبه 27 رجب سال چهلم عام الفیل روی داد. به فرمان خداوند، حضرت محمد(ص) مأمور شد مردم را به سوی پروردگار خویش و
چراغ راه امام خمینی(ره): اصل بعثت چه هست؟ نزول وحی یعنی چه؟ این ها از اموری هستند که سربسته و دربسته باقی می ماند. آنچه که ما از بعثت می توانیم بفهمیم، برکاتی است که از این پدیده حاصل شده است.[13] امام خمینی(ره): انگیزه بعثت، نزول وحی و نزول قرآن است و انگیزه تلاوت قرآن، تزکیه است که دل مصفا گردد و قابلیت فهم کلام خدا را پیدا کند.[14] آیت الله خامنه ای: هر انسان مسلمانی وظیفه دارد که بعثت نبوی را در زندگی شخصی و دنیای خود تحقق ببخشد و با ایمان و عمل و حرکت به سمت هدف هایی که در بعثت نبی اکرم(ص) وجود داشته است، خود را به بهشت سعادت الهی و معنوی واصل و نائل کند.[15] آیت الله خامنه ای: روز بعثت تحقیقاً بزرگ ترین روز در تاریخ بشریت است؛ روز ولادت برجسته ترین و شریف ترین مفاهیم و ارزش هاست... .آنچه خدای تعالی به وسیله بعثت، در درجه اول به انسان ها می دهد، ذکر و تذکر و به خود آمدن انسان است.[16] نکته ها بعثت رسول خدا(ص)، حکایت پایان یافته ای نیست. حکایت امروز و فردای ماست. همه انسان های دیروز و امروز و فردا مخاطب اویند که فرمود: «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» آری! رستگاری، نتیجه حتمی توحید است. بعثت رسول خدا(ص)، از نظر تاریخی، فقط یک بار و در چهارده قرن پیش رخ داده است، ولی این حادثه، برخلاف دیگر حوادث تاریخی و دیگر بعثت ها، یک حادثه تمام شده نیست، بلکه فرآیندی است که همواره دوام و جریان دارد. قرآن کریم در آیه 164 سوره آل عمران می فرماید: «لَقَدْ مَنّ اللّهُ عَلَی الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً...؛ خداوند با بعثت پیامبر بر مؤمنان منت گذاشت...»؛ یعنی خداوند در میان تمام نعمت هایش، یک نعمت را نعمت بزرگ معرفی می کند که همان نعمت بعثت است. «منت»، که در آیه شریفه آمده، به معنای نعمت بزرگ است، نه به معنای چیزی به رخ کشیدن خداوند در بین نعمت های از قبیل آب، آسمان آفتاب، و بعثت و زنده شدن روح و جان آدمیان را نعمت بزرگ می شمارد. مسئله بعثت پیامبر اسلام، پیش از ظهور آن حضرت مطرح بوده است و بسیاری از اهل کتاب و اعراب مشرک با آن آشنایی قبلی داشته اند. به تصریح قرآن، بشارت ظهور پیامبر خاتم(ص) در تورات و انجیل آمده بود. در این کتاب ها به ویژگی های رسول اکرم(ص) و یارانشان نیز اشاره شده بود. در آیات شریفه قرآن، انتساب بعثت به «الله» است؛ یعنی هم حشر مردگان، هم قانون مندی های خاص هستی و هم ارسال رسل که نشان از تسلط مطلق اراده و برنامه خدا در اداره جهان هستی است. در کتاب شریف مفاتیح الجنان به برخی اعمال و مستحبات شب و روز مبعث اشاره شده که عبارت است از: غسل، روزه گرفتن، بسیار صلوات فرستادن، خواندن زیارت حضرت رسول اکرم(ص) و امیرالمؤمنین علی(ع)، خواندن نمازهای مستحب و دعاها. زلال قلم سلام بر بعثت، روز برانگیخته شدن خاتم رسولان و نقطه تحول انسان. درود بی پایان خداوند بر مردی که از تبار ابراهیم بود؛ آن سان که بت و بت خانه را شکست. هستی ما نثار تو، ای پیام آور رحمت و صاحب خُلق عظیم! بعثت تو باران ناگهان رحمت بود که با قطره های خود این بوستان غمناک را نمناک کرد و شکوفه های لب فروبسته را شکوفا ساخت. زمین و اهل آن که بر اثر جهل و خرافات پیر شده بود، شاد شد و جوانی یافت و کاینات، وجودی تازه یافت. بعثت نور و تابش فروغ شمع الهی، جان ها را روشن و تن ها را بهاری کرد و شاخه شاخه گل پرورید و گلستان پدید آورد و بهار آفرینش آغاز شد. فرشته وحی نزد من آمد، گفت: بخوان! گفتم: خواندن نمی دانم. مرا سخت بفشرد، پس رها کرد و گفت: بخوان! گفتم: چه بخوانم؟ گفت: بخوان: «اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّکَ الّذی خَلَقَ...» بخوان به نام پروردگار تو که آفرید. خواندم. او مرا واگذاشت. گویا در دل من کتابی نوشته شده بود. از غار بیرون آمدم. چون به میان کوه رسیدم، آوایی از آسمان شنیدم که می گفت: ای محمد! تو فرستاده خدایی و من، جبرئیلم. رو به آسمان کردم. فرشته را در صورت مردی دیدم که هر دو گام خود را در افق آسمان نهاده است و می گوید: ای محمد! تو فرستاده خدایی و من، جبرئیلم. ایستادم؛ به او نگاه می کردم. نه پیش می رفتم و نه پس. چون روی خود را از او برمی گرفتم و به آسمان می نگریستم، همه جا او را می دیدم
علیاکبر: 🔸شیخ مرتضی انصاری مادرش را بر روی شانه می گذاشت و به حمام می برد تا زن ها او را بشویند و مجدد بر روی شانه می گذاشت و به منزل می آورد. 🔹مردم از او می پرسیدند: در منزل قاطر یا الاغی نداری که او را روی آن بگذاری؟ 🔸فرمود: دارم. نمی دانید از وقتی مادرم را بر دوش گرفتم، زیر این بار به ظاهر سنگین چه گره هایی برایم باز شد. 🔹وقتی مادر ایشان از دنیا رفت، به پهنای صورت گریه می کرد. چون سن و سالی از مادرش گذشته بود از گریه ی سختِ او اشکال کردند. در جواب فرمود: 🔸گریه ام برای این است که از امروز به بعد، به چه شخصی خدمت کنم که خدا این همه گره هایم را باز کند؟ مگر در عالم از مادر، سنگین وزن تر برای رسیدن به خدا داریم؟
🔸راه های ترک اعتیاد به گوشی 📲در شبکه های اجتماعی زیر با ما همراه باشید👇👇👇 🔹 سروش و گپ و بله و روبیکا و ایتا: @manzelgaheoshagh_tehran_bozorg
📲در شبکه های اجتماعی زیر با ما همراه باشید👇👇👇 🔹 سروش و گپ و بله و روبیکا و ایتا: @manzelgaheoshagh_tehran_bozorg
آیه133🌹ازسوره بقره🌹 أَمْ كُنْتُمْ شُهَداءَ إِذْ حَضَرَ يَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قالَ لِبَنِيهِ ما تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِي قالُوا نَعْبُدُ إِلهَكَ وَ إِلهَ آبائِكَ إِبْراهِيمَ وَ إِسْماعِيلَ وَ إِسْحاقَ إِلهاً واحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ‌ آيا شما (يهوديان) هنگامى كه مرگ يعقوب فرا رسيد، حاضر بوديد؟! آن هنگام كه به فرزندان خود گفت: پس از من چه مى‌پرستيد؟ گفتند: خداى تو وخداى پدرانت ابراهيم واسماعيل واسحاق، خداوند يكتا، وما در برابر او تسليم هستيم @tafsirghorangharaati آیه133🌹ازسوره بقره🌹 أَمْ :آیا كُنْتُمْ : بودیدشما شُهَداءَ:حاضر إِذْ :هنگامی که حَضَرَ :فرارسید يَعْقُوبَ :يعقوب را الْمَوْتُ:مرگ إِذْ :آنگاه که قالَ:گفت لِبَنِيهِ:به پسرانش ما :چه تَعْبُدُونَ:می پرستید مِنْ بَعْدِي:پس از من قالُوا :گفتند نَعْبُدُ : می پرستیم إِلهَكَ :خدای تورا وَ إِلهَ :وخدای آبائِكَ:پدرانت إِبْراهِيمَ:ابراهيم وَ إِسْماعِيلَ:واسماعيل وَ إِسْحاقَ:واسحاق إِلهاً :که خدایی واحِداً:یگانه است وَ نَحْنُ :وما لَهُ :برای او مُسْلِمُونَ‌: فرمانبریم @tafsirghorangharaati
شگرد عجیب سارق حرفه‌ای در سرقت از شرکت‌های خصوصی تهران فرمانده پایگاه یازدهم پلیس آگاهی از دستگیری یک سارق حرفه‌ای که از برخی شرکت‌های خصوصی تهران به روشی عجیب سرقت کرده بود، خبر داد. سرهنگ کارآگاه رضا حاتمی؛ فرمانده پایگاه یازدهم پلیس آگاهی تهران بزرگ  اظهار کرد: با وقوع سرقت‌های سریالی از شرکت‌های خصوصی تهران بخصوص مرکز شهر، موضوع رسیدگی به پرونده در دستور کار تیمی زبده از کارآگاهان پایگاه یازدهم پلیس آگاهی قرار گرفت. به نقل از تسنیم، وی افزود: تحقیقات ابتدایی کارآگاهان نشان می‌داد، یک مرد جوان به شرکت‌ها برای مصاحبه کاری به عنوان استخدام سرایدار مراجعه کرده و پس از مذاکره اولیه به بهانه اینکه مدارک هویتی خود را نیاورده است، مجدداً به قصد آوردن مدارک به شرکت برگشته و خود را به پرسنل آنجا به عنوان سرایدار جدید معرفی و اقدام به سرقت اموال کرده است. این مقام انتظامی تصریح کرد: کارآگاهان پایگاه یازدهم پلیس آگاهی در نخستین‌گام با بهره‌گیری از شیوه‌های کشف نوین جرم و اقدامات تخصصی، هویت  متهم را شناسایی کردند و متوجه شدند مرد جوان در سال ۹۴ به جرم سرقت به زندان رفته‌ است. سرهنگ کارآگاه حاتمی عنوان کرد: کارآگاهان پایگاه یازدهم پلیس آگاهی در گام بعدی با روش‌های علمی و اقدامات اطلاعاتی، مخفیگاه متهم را ردیابی و با هماهنگی‌های لازم با مرجع قضایی وی را در یک عملیات منسجم دستگیر کردند. فرمانده پایگاه یازدهم پلیس آگاهی پایتخت متذکر شد: متهم پس از انتقال به پایگاه یازدهم در تحقیقات به جرم خود مبنی بر ۵۰ فقره سرقت از شرکت‌ها در تهران اعتراف و مالباختگان در مواجه حضوری وی را به عنوان سارق شناسایی کردند. وی با بیان اینکه ۳ مالخر پرونده نیز شناسایی و دستگیر شدند،  افزود: در بررسی‌های بیشتر نیز مشخص شد، متهم به شرکت‌های زیادی در تهران دستبرد زده و اموال مسروقه را در کیسه مشکی کرده و به عنوان زباله به بیرون از شرکت انتقال داده است. سرهنگ کارآگاه حاتمی با بیان اینکه متهم، طعمه‌های خود را از صفحه آگهی‌های روزنامه‌ها شناسایی کرده است،  خاطر‌نشان کرد: با صدور قرار قانونی از سوی مرجع قضایی، متهم برای کشف جرائم احتمالی و شناسایی سایر شکات در اختیار کارآگاهان پایگاه یازدهم پلیس آگاهی قرار گرفت. فرمانده انتظامی پایگاه یازدهم پلیس آگاهی متذکر شد: چنانچه شهروندان با این شگرد هدف سرقت قرار گرفته‌اند به پایگاه یازدهم پلیس آگاهی مراجعه کنند.
صبح سعادت دمید یاد صبوحی بخیر صومعه بر باد رفت دوربیفتاد دیر یار غیور است نیست نام و نشانی ز غیر دم مزنید از مسیح عذر بخواه از عزیز خواجه عالم نهاد  تاج رسالت به سر عرصه گیتی گرفت از قدمش زیب و فر کشور توحید را شاه فلک فر رسید عرصه تجرید را چشمه خاور دمید روضه تغرید را لاله احمر رسید گلشن امید را نخل شکر بر رسید خواجه عالم نهاد تاج رسالت به سر عرصه گیتی گرفت از قدمش زیب و فر شاهد زیبای عشق شمع  دل افروز شد طور تجلای عشق باز جهان سوز شد لعل گهرزای عشق معرفت آموز شد در دل دانای عشق هر چه شد امروز شد خواجه عالم نهاد تاج رسالت به سر عرصه گیتی گرفت از قدمش زیب و فر روز عنایت رسید مبدا فیض وجود یا به نهایت رسید قوس نزول و صعود یا که به غایت رسید حد کمال وجود سر به ولایت رسید به منتهای شهود خواجه عالم نهاد تاج رسالت به سر عرصه گیتی گرفت از قدمش زیب و فر سکه شاهنشهی به نام خاتم زدند رایت فرماندهی به عرش اعظم زدند کوس رسول اللی در همه عالم زدند به گوش هر آگهی ساز دمادم زدند خواجه عالم نهاد تاج رسالت به سر عرصه گیتی گرفت از قدمش زیب و فر از حرم لا مکان عقل نخستین رسید از افق کن فکان طلعت یاسین رسید زبهر لب تشنگان خضر ببالین رسید بگمرهان جهان جام جهان بر رسید خواجه عالم نهاد تاج رسالت به سر عرصه گیتی گرفت از قدمش زیب و فر شاهد غیب مصون پرده بر انداخته رابطه کاف و نون کار جهان ساخته عقل به دشت جنون زهیبتش تاخته زهره همی تاکنون به نغمه پرداخته خواجه عالم نهاد تاج رسالت به سر عرصه گیتی گرفت از قدمش زیب و فر رایت حق شد بلند سر حقیقت پدید به طالعی ارجمند طالع اسعد رسید روان هر دردمند امید هر نا امید به گوش هر هوشمند صلای رحمت رسید خواجه عالم نهاد تاج رسالت به سر عرصه گیتی گرفت از قدمش زیب و فر چنان بسیط زمین دائره ساز شد که از مقام مکین روح بپرواز شد بر دل آن نازنین به نغمه دمساز شد مفتقر دل غمین غنچه صفت باز شد خواجه عالم نهاد تاج رسالت به سر عرصه گیتی گرفت از قدمش زیب و فر شاعر: محمدحسین اصفهانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اللهم صل علی المصطفی 📲در شبکه های اجتماعی زیر با ما همراه باشید👇👇👇 🔹 سروش و گپ و بله و روبیکا و ایتا: @manzelgaheoshagh_tehran_bozorg
💐اعمال شب و روز مبعث 🔻اعمال شب بیست و هفتم : 🔹غسل کردن 🔹زیارت امیرالمومنین(ع) 🔹خواندن دوازده رکعت نماز که در هر رکعت سوره‌های حمد، فلق و ناس را یکبار و نیز اخلاص چهار بار خوانده می‌شود و بعد از اتمام نماز، گفته شود: "لا اله الا الله والله اکبر الحمدلله وسبحان الله ولا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم" ◀️از این شب با نام «لیلة المحیا» به معنای شب احیا و شب زنده‌داری نیز نام برده شده است. 🔻اعمال روز بیست و هفتم : 🔸غسل کردن 🔸روزه گرفتن 🔸صلوات فرستادن 🔸زیارت امیرالمومنین(ع) 🔸زیارت پیامبر(ص) 🔸خواندن دوازده رکعت نماز که در هر رکعت سوره حمد و یس را بخواند پس از نماز، چهار بار سوره حمد را بخواند و سپس چهار بار بگوید: "لا اله الا الله والله اکبر والحمد لله وسبحان الله ولا حول ولا قوه الا بالله العلی العظیم" و بعد چهار بار بگوید: " الله ربی لا اشرک به شیئا" 🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ... 📲در شبکه های اجتماعی زیر با ما همراه باشید👇👇👇 🔹 سروش و گپ و بله و روبیکا و ایتا: @manzelgaheoshagh_tehran_bozorg
زنده‌یاد حجت الاسلام حاج آقا یگانه مرقی... بعثت و حضرت علی علیه السلام... بی‌هیچ تردیدی راز «اطاعت» آن حضرت از مراد خویش و جلوه‌های آشکار و نهان عملی آن را، باید در این مراحل پنج‌گانه جست. در آغوش پیامبر(ص) آن گاه که «قریش» در فقر و تنگدستی به‌سر می‌برد و شومی قحطی و خشکسالی بر شهر «مکه» سایه افکنده بود، پیامبر مهربان بستگان خویش را فراخواند و پس از گفت و گویی کوتاه، به محضر  «ابوطالب» شتافتند، تا شاید بتوانند باری از دوشش بردارند و اندکی از مسؤولیت سنگین وی بکاهند. و این سان بود که فرزندان ابوطالب ـ جز عقیل ـ در میان خویشاوندانش تقسیم شدند و علی(ع) نیز به پیامبر(ص) سپرده شد. گویی تقدیر چنین بود که علی(ع) از دوران کودکی به دامان پرمهر و محبت پیامبر(ص) پناه آورد، تا همواره به مهربانی‌های آن حضرت چنین ببالد: «شما از موقعیت من با رسول خدا(ص) در خویشاوندی نزدیک و منزلت خاصی که با او دارم، با خبرید. مرا در کودکی در دامان خویش می‌نشاند؛ به سینه می‌چسباند و در بستر خویش در کنارش می‌نشاند... او هرگز دروغی از من نشنید و اشتباه و لغزشی در کارم ندید...».[2] شخصیت والای امام علی(ع) چنان بود که پیامبر اکرم(ص) در بین مسلمانان، همتایی جز او نداشت و حضرتش چنان به پیامبر(ص) نزدیک بود، که فرمود: «بزرگان از اصحاب محمد(ص) ـ که حافظ قرآن و سنت او هستند و به اسرارش آگاهند ـ می‌دانند من هرگز ساعتی از فرمان خدا و رسول او دور نمانده‌ام».[3] و باز می‌فرماید: «وَ لَقَدْ کُنْتُ أَتَّبِعُهُ اتِّبَاعَ الْفَصِیلِ أثر أُمِّهِ یَرْفَعُ لِی فِی کُلِّ یَوْمٍ مِنْ أَخْلاَقِهِ عَلَماً وَ یَأْمُرُنِی بِالْاِقْتِدَاءِ بِهِ؛[4] در پی او بودم، چنان که شتر بچه در پی مادر. هر روز برای من از اخلاق خود، نشانه‌ای بر پا می‌داشت و مرا به پیروی آن می‌گماشت».[5] علی(ع) و خلوتگاه حرا مورّخان می‌نویسند: «علی(ع) چنان با پیامبر(ص) همراه بود که هر گاه آن حضرت از شهر خارج می‌شد و به کوه و بیابان می‌رفت، او را همراه خود می‌برد».[6] آری، امام علی(ع) نور وحی را می‌دید و عطر رسالت و نبوت را می‌بویید.[7] پیامبر اکرم(ص) نیر در این باره می‌فرمود: « إِنَّکَ تَسْمَعُ مَا أَسْمَعُ وَ تَرَى مَا أَرَى؛ إِلاَّ أَنَّکَ لَسْتَ بِنَبِیٍّ وَ لکِنَّکَ وَزِیرٌ...؛[8] تو آنچه را من می‌شنوم و می‌بینم، می‌شنوی و  می‌بینی؛ اما تو پیامبر نیستی، بلکه وزیر و یاور منی». امام علی(ع) پس از بعثت حضرت علی(ع) در این دوران سیزده ساله نیز پیوسته همزبان و همدل پیامبر اکرم(ص) بود. آری، ایمان امام(ع) از ایمان مخلوقات برتر است. وی همواره پاک و موحد زیست و آن گاه که ستم پیشگان مکه در فضایی شرک آلود بر اهل ایمان ‌می‌تاختند، در اسلام آوردن بر همگان پیشی گرفت. آن حضرت در این باره می‌فرماید: «خداوندا! من نخستین کسی هستم که به سوی تو بازگشته، پیامت را شنیده و پاسخ گفته‌ام. هیچ کس ـ جز پیامبر ـ در نماز بر من سبقت نجست و من نخستین نمازگزار در اسلام، پس از او هستم».[9] این حقیقت در نامه‌ها و خطبه‌های آن حضرت فراوان دیده می‌شود؛ خصلتی که همواره بر زبان یاران و اصحابش جاری بود و بسیاری از محدثان و تاریخ‌نویسان نیز چنین نقل کرده‌اند: «بُعِثَ النبِیُّ یَومَ الاثنین وَ  اَسلَمَ علیٌّ یَومَ الثُّلثاء؛[10] پیامبر اکرم(ص) روز دوشنبه به رسالت مبعوث شد و علی(ع) روز سه‌شنبه ایمان آورد». نخستین یاور[11] پیامبر اکرم(ص) در آغاز اسلام، مردم را به صورت پنهانی به آیین الهی فرا می‌خواند.[12] اما پس از چندی نخستین پیغام دوست در غار حرا، بر قلب پیامبر، فرو آمد: )وَ أَنْذِرْ عَشیرَتَکَ اْلأَقْرَبینَ وَ اخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ فَإِنْ عَصَوْکَ فَقُلْ إِنّی بَری‏ءٌ مِمّا تَعْمَلُونَ(؛[13] «بستگان نزدیک خویش را از عذاب الهی، بیم ده و پر و بال پُر مِهر و محبت خود را بر سر اهل ایمان بگشا؛ و اگر با  تو مخالفت ورزیدند، بگو: من از کارهای بد شما بیزارم». آن گاه پیامبر(ص) به علی(ع) گفت: «خداوند، مرا فرموده است خویشاوندان نزدیکم را به پرستش او فراخوانم؛ گوسفندی بکش و صاعی نان و قدحی شیر، فراهم کن». علی(ع) نیز چنان کرد. در آن روز، چهل ـ یا نزدیک به چهل ـ نفر از فرزندان عبدالمطلب گردآمدند... اما «ابولهب» همزمان با آغاز سخنان رسول اکرم(ص) فریاد برآورد: «او، شما را جادو کرده است». و مجلس به هم  خورد. روز دیگر، پیامبر(ص) آنان را فراخواند و فرمود: «ای فرزندان عبدالمطلب! گمان ندارم کسی از عرب برای مردم خود، بهتر از آنچه من برای شما آورده‌ام، آورده باشد. دنیا و آخرت را برای شما آورده‌ام». سپس رسالت خویش را به خویشاوندانش رساند و فرمود: «کدام یک از شما، مرا در این کار یاری می‌کند تا برادر، وصی و خلیفه من در میانتان باشد؟». و فقط علی(ع) بود که سکوت سنگین مجلس را شکست: «ای فرستاده خدا! او منم». پیامبر(ص) فرمود: «علی، وصی و خلیفه من در م
رآن، تربیت و پرورش شاگردانی چون «ابن عباس»، قضاوت و داوری‌های حیرت‌انگیز، پاسخ به شبهه‌های اندیشمندان ملل و نحل گوناگون، کمک به بینوایان و درماندگان و ... از جمله فعالیت‌های اساسی آن حضرت در این دوران بود. آری، از آیات قرآن و روایات نبوی چنین بر‌می‌آید که پیامبر  اکرم(ص) از ارتداد امت پس از رحلت خویش بسیار نگران بود و تاریخ، نشانگر آن است که اختلاف و تفرقه ـ پس  از رحلت پیامبر ـ به میان مسلمانان راه یافت. و امام علی(ع) از آغاز حوادث «سقیفه» تا پایان  عمر خویش همواره در راه پیامبر(ص) گام نهاد و موج‌های فتنه و آشوب را فرونشاند.
یان شماست. سخنش را بشنوید و از وی فرمان برید». از آن پس، علی(ع) به جانشینی و وصایت رسول خدا(ص) گماشته شد.[14] اوج جانبازی قریشیان که نمی‌توانستند وجود مقدس پیامبر اکرم(ص) و آیین الهی‌اش را تحمل کنند، به آزار و شکنجه مسلمانان پرداختند و آنان در دو گروه به «حبشه» و «یثرب» هجرت کردند. رسول خدا(ص) نیز در سال دهم بعثت، بزرگ‌ترین حامیان و یاران خویش (ابوطالب و خدیجه) را از دست داد و از آن پس، آزارهای قریش فزونی یافت. سرانجام در سال 13 بعثت، سران کفر، نقشه‌ای شوم را طرح‌ریزی کردند، که خداوند پیامبرش را چنین از آن، آگاه ساخت: «به یاد آور هنگامی را که کافران بر ضد تو، حیله کردند و بر آن شدند تو را زندانی کنند، بکشند یا تبعید گردانند. آنان از در مکر وارد می‌شدند؛ خداوند نیز مکر آنان را به خودشان بازمی‌گرداند؛ و او از همگان چاره‌جوتر است».[15] آری آنان چنین پنداشتند تا پیامبر(ص) کشته نشود، این شعله فرونخواهد نشست، امّا این را نیز نیک می‌دانستند که قتل پیامبر(ص) فتنه و آشوبی در قریش پدید خواهد آورد و بنی‌هاشم را به خون‌خواهی واخواهد داشت. لذا در «دارالندوه» گرد آمدند و پس از گفت و گوی بسیار، تصمیم گرفتند جوانانی دلاور برگزینند و با شمشیرهای برّان، شب هنگام، رسول اکرم را از پای درآورند. در این هنگام، قاصد وحی در رسید و رسول خدا را آگاهی بخشید. امام علی(ع) نیز به فرمان پیامبر(ص) ـ عاشقانه و آگاهانه ـ خطر کشته شدن را به جان  و دل خرید و در بستر آن حضرت آرمید. و خداوند، جانبازی حضرت علی(ع) را این سان ستود: ) وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللّهِ وَ اللّهُ رَءُوفٌ بِالْعِبادِ[16](؛ «برخی از مردم، کسانی هستند که جان خویش برای کسب خشنودی خداوند از دست می‌دهند؛ و پروردگار به بندگان خود، رؤوف و مهربان است». رسول خدا(ص) رهسپار «مدینه» شد و طی نامه‌ای از امام علی(ع) خواست تا به آن دیار، روانه شود. آن حضرت نیز با «فَواطِم»[17] سوی مدینه، ره سپرد. امام علی(ع) پس از هجرت در این دوران نیز  امام علی(ع) پیوسته در کنار رسول خدا(ص) و از بزرگ حامیان و پیروان حضرتش بود. وی در تمامی «غزوه‌»‌ها[18] ـ جز تبوک ـ حضور داشت.[19] و در بسیاری از  «سریه»‌ها[20] نیز شرکت کرد. در همین دوران بود که امام علی(ع) کتابت وحی (قرآن) را نیز بر عهده گرفت. هم چنین در تنظیم اسناد سیاسی و تاریخی و نامه‌های تبلیغی بسیار کوشید، که اینک متن بسیاری از آنها در کتاب‌های سیره و تاریخ، مضبوط است.[21] فداکاری آن حضرت در جنگ «بدر» بی‌نظیر بود و شهامتش در نبرد «احد»[22] باعث شد ستایشی قدسی یابد: «لا فتی الاّ علیّ و لا سیف الاّ ذوالفقار». در نبرد خندق نیز آن گاه که مظهر ایمان (علی(ع)) با مظهر کامل شرک و کفر (عمرو بن عبد‌ود) رو به رو شد، پیامبر(ص) فداکاری علی(ع) را چنین ستود: «ضَرَبةُ علیٍّ یَومَ  الخندقِ اَفضَلُ مِن عبادةِ الثقلینِ؛[23] ارزش ضربتی که علی در روز خندق بر دشمن فرود آورد، از عبادت جن و انس برتر است». در جنگ «خیبر»[24] نیز علی(ع) با کندن دروازه خیبر، کانون فساد و خطر (یهودیان) را برای همیشه در هم کوبید.[25] و در سال نهم هجرت، آن گاه که سوره «برائت» بر پیامبر(ص) نازل شد، آن حضرت(ص) نخست «ابوبکر» را با تنی چند از مسلمانان،[26] مأمور خواندن آیات برائت و بیزاری از مشرکان در اجتماع حجاج ـ در روز عید قربان ـ کرد؛ امّا چندی بعد، امین وحی به پیامبر فرمود: «باید این اعلامیه را، پیامبر و یا کسی از خاندان او به مردم ابلاغ کند». سرانجام امام علی(ع) این مهم را عهده‌دار شد.[27] در سال دهم هجرت، به فرمان رسول اکرم(ص) حضرت علی(ع) به «یمن» شتافت و قبیله «هَمْدان» را به دین اسلام فراخواند؛ که همگان مسلمان شدند. در همان سال، پیامبر اکرم(ص) به حج رفت و پس از تعلیم احکام آن به مسلمانان، فرمود: «مردم! شاید سالی دیگر شما را در این جا نبینم! از امروز، خون و مال شما بر یکدیگر حرام است؛ تا آنکه خدا را دیدار کنید». سپس هنگام بازگشت از مکه، در منزل «جُحْفه» و غدیر خم، به فرمان خداوند، حکم ولایت علی(ع)[28] را بر همگان خواند: «هر کس من مولای اویم، علی مولایش است». رحلت پیامبر(ص) رسول خدا(ص) دو ماه پس از بازگشت از سفر حج، به دیار باقی شتافت. امام علی(ع) از غم‌انگیزترین روزهای زندگانی خویش این گونه یاد می‌کند: «رسول خدا(ص) جان سپرد؛ در حالی که سرش بر سینه من بود. شست و شویش را به انجام رساندم. فرشتگان الهی، یاری‌ام کردند و از خانه و اطراف آن فریاد غم سر دادند... پس کدامین فرد به آن حضرت سزاوارتر از من است؟».[29] نگاهی دیگر امام علی(ع) در سه مرحله نخست از زندگانی خویش، نزدیک‌ترین  اشخاص و مطیع‌ترین آنان نسبت به پیامبر(ص) بود؛ اما در چهارمین مرحله از حیات خویش 25 سال سکوت پیشه کرد، هر چند آن نیز در راستای پیروی از پیامبر و حفظ آرمان‌ها و اهداف والای مکتب الهی رسول اکرم(ص) بود. تفسیر ق
مبعث و زیارتنامه امیر.. زنده‌یاد حجت الاسلام حاج آقا یگانه مرقی... چرا در عید مبعث زیارت امیرالمؤمنین(ع) افضل است!؟ ؛ سوال این است که در اغلب اعیاد اسلامی زیارت امام حسین (ع) سفارش شده در حالی که در شب عید مبعث زیارت امیرالمومنین علی (ع) سفارش شده بلکه افضل اعمال است! چرا؟ در پاسخ می توان گفت: همانطور که در سوال هم اشاره شده زیارت امیرالمومنین(ع) یکی از اعمال وارد شده در شب عید مبعث می باشد بلکه افضل اعمال آن شب است. مرحوم حاج شیخ عباس قمی(ره) در مفاتیح الجنان در اعمال شب مبعث، سه زیارت برای امیرالمومنین(ع) ذکر می کند و سپس به داستانی عجیب به نقل از ابو عبدلله محمد بن بطوطه، یکی از علمای اهل جماعت(اهل سنت) اشاره می کند که مربوط به ششصد سال پیش می شود. ابن بطوطه در سفرنامه خود که به "رحلة ابن بطوطه" معروف است درباره ورود خود از مکه مکرمه به نجف اشرف و دیدار مرقد مطهّر امیرالمومنین(ع) چنین می نویسد: اهل این شهر، همه رافضی(شیعه) هستند و برای این روضه مبارکه (مرقد مطهر امیرالمومنین(ع))کراماتی ظاهر شده از جمله اینکه در شب بیست و هفتم ماه رجب که نام آن شب در نزد اهل نجف "لیلةالمحیا" (شب بیداری و زندگی) است، از عراق و خراسان و سرزمینهای فارس و روم، هر بیمار شَل و فلج و زمین گیری که هست را به این شهر می آورند؛ سپس بعد از نماز عشاء، این مبتلایان را کنار ضریح مقدّس می آورند؛ مردم هم جمع می شوند و منتظر خوب شدن و برخاستن آنها هستند؛ این جماعت مردم، بعضی نماز می خوانند، بعضی ذکر می گویند، بعضی قرآن تلاوت می کنند و بعضی به تماشای ضریح مطهر می نشینند. تا آنکه نصف یا دو ثلث از شب بگذرد؛ در آن هنگام است که تمامی این مبتلایان و زمین گیران که نمی توانستند حرکت کنند، برمی خیزند و در حالی که صحیح و تندرست شده اند و هیچ درد و مرضی در آنها نیست، می گویند: " لا اله الا الله، محمّد رسول الله، علی ولی الله " و این امری است مشهور و مستفیض(زیاد نقل شده). البته من (ابن بطوطه) خودم آن شب را در نجف درک نکردم اما از افراد ثقه و مطمئن که اعتماد بر سخن آنها بود شنیدم؛ و همچنین دیدم در مدرسه ای که مهمانسرای آن حضرت است، سه نفر زمین گیر که قادر بر حرکت نبودند؛ یکی اهل روم، یکی اهل اصفهان و سومی اهل خراسان بود. از آنها پرسیدم : چگونه شما خوب نشده اید و اینجا مانده اید؟ گفتند: ما به شب بیست و هفتم نرسیده ایم و همین جا مانده ایم تا شب بیست و هفتم سال آینده که شفا بگیریم. نکته مهم این است که این داستان توسط یکی از علمای اهل جماعت(اهل سنت) نقل گردیده است. و اما اینکه چه ارتباطی میان مبعث رسول مکرّم اسلام (ص) و زیارت امیرالمومنین(ع) وجود دارد، توجه به آیه شریفه ۳ و ۶۷ سوره مبارکه مائده و دقّت و تأمّل در شأن نزول آنها، سرّ این ارتباط را به روشنی بیان می کند. در آیه ۶۷ سوره مبارکه مائده می خوانیم: " یا ایّها الرّسول بلّغ ما أنزل الیک من ربّک و إن لم تفعل فما بلّغت رسالته " ای پیامبر! آنچه از طرف پروردگارت بر تو نازل شده است را کامل به مردم برسان و بدان که اگر نرسانی رسالت او را انجام نداده ای! به تصریح تمام مفسّران شیعه و تعداد زیادی از مفسّران اهل جماعت(اهل سنّت) این آیه در داستان غدیر خم نازل گردیده که پس از نزول این آیه، پیامبر بزرگوار اسلام، رسما جانشینی و ولایت امیرالمومنین(ع) را اعلام نموده و دست آن حضرت را به عنوان جانشین پس از خود بالا بردند و از همه مردم حاضر که قریب به صد و بیست هزاز نفر بودند، بیعت گرفتند. به تعبیر آیه شریفه دقّت بفرمایید؛ عجیب است که خداوند متعال صراحتا می فرماید: اگر این کار را انجام ندهی، رسالت و پیامبری تو تمام و کامل نیست! و دقیقا پس از این اعلان و بیعت گرفتن بود که آیه دوم که بسیار پر محتوا و قابل تامّل است(آیه ۳ سوره مبارکه مائده) نازل گردید: " الیوم یئس الّذین کفروا من دینکم " (امروز کفّار از دین شما نا امید شدند) آری کفّار پس از اعلان جانشینی امیرالمومنین(ع) توسط پیامبر(ص) مأیوس گردیدند زیرا آنها انتظار داشتند که آئین اسلام، قائم به شخص باشد و با از دنیا رفتن پیامبر(ص)، اوضاع به حال سابق برگردد و بساط اسلام تدریجا برچیده شود اما هنگامی که مشاهده کردند مردی که از نظر علم و تقوا و قدرت و عدالت بعد از پیامبر(ص) در میان مسلمانان بی نظیر بود، به عنوان جانشینی پیامبر(ص) انتخاب شد و از مردم برای او بیعت گرفته شد، لذا یأس و ناامیدی نسبت به آینده اسلام آنها را فرا گرفت و فهمیدند که اسلام، آئینی است ریشه دار و پایدار. " الیوم أکملت لکم دینکم " (امروز دین شما را کامل گردانیدم) آری در این روز بود که آئین اسلام با تعیین و اعلان رسمی جانشین برای پیامبر (ص) و روشن شدن وضع آینده مسلمانان به تکامل نهایی خود رسید. " و أتممت علیکم نعمتی " (امروز نعمت خود را بر شما تما