eitaa logo
قاریان افضل ایران
193 دنبال‌کننده
6.3هزار عکس
4.9هزار ویدیو
159 فایل
خداوندا بفزونی جود و فروغ وجودت، که جان به وی جویا و خرد به وی گویا شده، گویائی ما را توانائی شمار نعمتهای تو ارزانی دار
مشاهده در ایتا
دانلود
زنده یاد حجت الاسلام حاج آقا یگانه مرقی... نهج البلاغه... اهتمام به امر نماز و حج و جهاد با مال و جان و زبان و ارتباط با یکدیگر و ترک جدایی ها و امر به معروف و نهی از منکر فرامی خواند. در آخرین بخش، به فرزندان عبدالمطلب تأکید می کند که بعد از شهادت من، خون مسلمانان را نریزید و به بهانه این شهادت، از این و آن انتقام نگیرید. سپس توصیه می کند که «پس از کشتن ابن ملجم بدن او را مثله نکنید و به خاک بسپارید». (مکارم شیرازی، 1390: ج 10: 255 و 256) آنچه در این نوشتار می آید، اشاره ای است به برخی از بخش های این نامه. 1.      تقوا مداری نخستین عبارت واپسین سخنان حضرت علی علیه السلام توصیه به پرهیزکاری است. دعوت به تقوا دو بار در این نامه آمده است: یکی با این عبارت که: «اُوصیکما بتقوی الله؛ شما را به تقوا و پرهیزکاری سفارش می کنم» و دیگری با این عبارت: «اوصیکما وَ جَمیعَ وَلدی وَ اَهْلی وَ مَنْ بَلغَهُ کتابی بِتقوی الله؛ شما دو نفر (حسن و حسین) و همه فرزندان و خاندانم و کسانی را که این وصیت نامه ام به آنها می رسد به تقوای الهی توصیه می کنم.» در واقع این تکرار، خود بیانگر اهمیت فوق العاده تقوا در زندگی انسان هاست و آن حضرت با تکرار آن، درصدد به تصویر کشیدن والایی جایگاه آن است. «تقوا یعنی احساس مسئولیت درونی در برابر فرمان های الهی که خمیر مایه تمام برنامه های انبیا و اولیاست و بدون آن، کسی نمی تواند از وسوسه های شیطان و هوای نفس رهایی یابد. کلیدِ درِ بهشت، تقواست و مرکب راهوار برای قرب الهی، پرهیزکاری است». (همان: 258) اباذر غفاری از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آورده است که فرمود: «من آیه ای از قرآن شریف نشان دارم که اگر همه انسان ها دست به دامان آن زنند، موجب حلِّ مشکلات آنها و رفع تنگناهای آنان خواهد شد، و آن آیه این است: «وَ مَن یتَّقِ اللَّهَ یجْعَل لَّهُو مَخْرَجًا وَ یرْزُقْهُ مِنْ حَیثُ لاَ یحْتَسِبُ؛ هرکس تقوای الهی پیشه کند، [خدا] برای او راه بیرون شدن [از تنگناها و گرفتاری ها را] قرار می دهد و از جایی که حسابش نمی کند به او روزی می رساند». (طبرسی، 1380: ج 14: 1027) گفتنی است تقوا دارای مراتبی است. برخی به سبب ترس از عذاب دوزخ تقوا پیشه می کنند، و بعضی به علت حیا از خداوند و اینکه چون او را حاضر و ناظر بر رفتار خود می دانند، از گناه پرهیز می کنند. بهترین نوع تقوا و والاترین مرتبه پرهیزکاری همان است که شخص به سبب حیا از خداوند تقوا پیشه کند. سعدی در این باره می نویسد: « بدانکه تقوا بر دو نوع است: تقوای صالحان و تقوای عارفان. تقوای صالحان، از اندیشه در روز قیامت است: «وَلْتَنظُرْ نَفْسٌ مَّا قَدَّمَتْ لِغَدٍ.» و تقوای عارفان، از حیاء رب العالمین است: «وَ اتَّقُواْ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرُم بِمَا تَعْمَلُونَ.» وقتی که صالحان را شیطان، عملی ناپسندیده در نظر بیاراید، و نفسْ میل آن کند، از روز قیامت و حساب که عرصه اولین و آخرین است اندیشه کند. پس، از ننگ چنین موقف بترسند، و دست از گناهان بدارند. این تقوای صالحان است. اما تقوای عارفان آن که اگر ـ عیاذبالله ـ گوشه خاطر ایشان به عملی ناکردنی التفات کند، نه به خاطر ترس از عذاب روز قیامت، که در آن حالشان از خدای عزوجل، شرم اید که واقف و مطّلع است از اعمال، و روا نباشد در نظر بزرگان، افعال قبیح و زشت». (سعدی، 1375: 826، 827) 2.      رویگردانی از جاذبه های دنیا به رغم رویکرد دنیا به شخص یکی از بخش های وصیت نامه حضرت علی علیه السلام، توصیه به پرهیز از دنیا و جاذبه های آن و پرهیز از تأسف خوردن از چیزهایی از امور دنیوی است که شخص آن را از دست داده است. آن حضرت در این باره می فرماید: «اُوصیکما اَلّا تَبْغیا الدُّنیا وَ اِنْ بَغَتْکما، وَ لا تَأسَفا عَلی شَیءٍ مِنْها زُوِی عَنْکما؛ شما را سفارش می کنم که در پی زرق و برق دنیا نباشید، هرچند دنیا به سراغ شما بیاید، و بر آنچه از دنیا از دست می دهید تأسف نخورید» چنان که می دانیم بسیاری از فتنه ها، جنگ ها، مقام پرستی ها، هوس رانی ها، حق گریزی ها و باطل گرایی ها برای دنیا و دست یابی به جاذبه های رنگارنگ و فریبنده آن است. در واقع، کسانی به ناهنجاری های یادشده دست می یازند که تحت تأثیر جاذبه های زودگذر دنیا قرار گرفته، شوق چشیدن مزه این جاذبه ها را در سر دارند. این در حالی است که اگر دل از تعلقات و وابستگی ها نسبت به دنیا رها باشد و شخص دنیا و جاذبه های آن را وانهاده باشد، از تمام آفت ها و ناهنجاری های یادشده ایمن خواهد بود. از همین نکته اهمیت بالای این بخش از سخن حضرت علی علیه السلام که در آن، فرزندان و همه پیروانش را به ترک دلبستگی به دنیا و وانهادن جاذبه های فریبنده آن فرامی خواند، آشکار می شود. اما آن حضرت، در راستای توصیه به ترک دنیا، از تأسف خوردن بر از دست دادن دنیا نیز بازداشته است. «در واقع اینکه آن حضرت می فرماید: به آ
نچه از دست رفت تأسف نخورید، دلیل روشنی دارد؛ زیرا تأسف بر از دست رفته ها چیزی را به انسان بازنمی گرداند، و انسان را از فعالیت های مثبت فکری نیز باز می دارد. در حکایتی آمده است که: مردی با پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نماز خواند. هنگامی که نماز تمام شد و آن مرد عازم رفتن بود، پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله به او اشاره کرد و فرمود: این مرد از اهل بهشت است. عبدالله بن عمرو که از اصحاب حاضر در جلسه بود گفت: من به دنبال آن مرد رفتم و به او گفتم: میهمان نمی خواهی؟ گفت: آری. دیدم خیمه ای و گوسفندی و نخلی برای امرار معاش دارد. هنگام عصر از خیمه اش بیرون آمد، گوسفند را دوشید و مقداری رطب از نخل چید و پیش روی من گذاشت. با یکدیگر غذا خوردیم، و او به کار روزمره مشغول شد. من سه شبانه روز با او بودم و نه این مدت، جز انجام دادن نمازهای واجب، اعمال مستحبی همانند شب زنده داری، روزه مستحب و... از او ندیدم. به او گفتم: رسول خدا صلی الله علیه و آله درباره تو فرمود: تو اهل بهشت هستی! در حالی که من علی الظّاهر، کاری مهم و رفتاری خاص از تو ندیدم. بگو ببنیم کار مهم تو چیست؟ گفت: نزد همان کسی که این خبر را به تو داده است برو تا راز این مطلب را برای تو بگشاید. من خدمت رسول خدا صلی الله علیه و آله آمدم و ماجرا را از آن حضرت پرسیدم. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: نزد خودش بازگرد و به او بگو تا خودش سرّ این مطلب را بگوید. نزد او آمدم و گفتم: رسول خدا صلی الله علیه و آله دستور داده است خودت به من خبر دهی. گفت: اکنون مانعی ندارد، می گویم. به نظر من دلیلش این است که اگر تمام دنیا مال من باشد و از من گرفته شود، غمگین نمی شوم و تأسف نمی خورم و اگر هم تمام دنیا را به من بدهند شادی نمی کنم، به اضافه اینکه کینه و حسد کسی در دلم نیست. عبدالله گفت: ولی به خدا سوگند من چنین نیستم. همه شب عبادت می کنم و روزها غالباً روزه دارم؛ اما اگر از مال دنیا گوسفندی به من داده شود، شاد می شم و اگر از من گرفته شود، غمگین می گردم. به همین دلیل است که خداوند تو را بر ما برتری داده است. (همان: 259 و       
🔺استخوان های محکم با تخم مرغ آب پز 🔸تخم مرغ آب پز غنی از ویتامین D است و این ویتامین برای قوی و محکم بودن استخوان ها و دندان ها نیاز است. ویتامین D جذب کلسیم را افزایش داده و میزان کلسیم را در خون شما تنظیم می کند. 🔸شما به 600 واحد ویتامین D در هر روز نیاز دارید.حدود 45 واحد ویتامینD را از یک تخم مرغ آب پز بزرگ به دست می آورید. @ete_om
پپسی مخفف چه جمله ای هست ؟ ارسالی کاربر 👆👆
Akbar khyrkhah: بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی ««قسمت بیست و یکم»» دو روز بعد-لندن پیتر گزارش کاملی از جلسه ای که با سوزان داشت را در جلسه ای با حضور دو نفر از سران حزب مرکزی سلطنت طلبان ارائه داد. پیتر گفت: با وجود تفاوت هایی که در روش های ما با سازمان مجاهدین وجود داره، فکر میکردیم اونا حالا که اسم پیمان نوین میشنوند تغییر فاز میدن و با ما هماهنگ تر میشن. اما از وقتی مریم رجوی اسم آلادپوش را آورد و رابط ما که دختری به نام سوزان هست، با آلادپوش ارتباط گرفت و جلسات دو جانبه گذاشتند، متوجه شدیم که اینم یه جونور وحشی هست لنگه مریم و مسعود. یکی از اون دو نفر که حدودا شصت ساله و لاغر و کوتاه اندام بود و کماندار نام داشت گفت: لابد اینم برداشت کرده که میخوایم ناتوی نظامی علیه رژیم تشکیل بدیم. درسته؟ پیتر جواب داد: اگه به جای مغز تو کله اینا پِشکل گوسفند ریخته بودند، میشد امیدوار بود که تهش یه جاییو سرسبز میکنه. اما از نعمت همینم محرومند. این که مثلا از همشون روشنفکرتره از ما توقع داره بزنیم تو نخِ قیام مسلحانه. میخواد هر چه کِشتیم، یه شبه بر باد بده. کماندار گفت: خب من توقعی به جز همین از اینا نداشتم. صدام کارشو بلد بود که اینا رو گذاشت گوشتِ جلوی چرخ‌گوشت. اینا به درد همون چرخ گوشت میخورن. نفر دوم حرف نمیزد. یه پیر مرد گنده و خیکی با سیبیل های بناگوش در رفته. مشخص بود که یه کم مست کرده و چشماشو میمالوند. کماندار رو کرد به طرف اونو و گفت: نظر شما چیه آقا سیا؟ سیا تا اسم خودشو شنید، پیچی تو تن و بدن خودش انداخت و یه کم راست تر نشست که بگه حالم خوبه و گفت: اولا سیا نه و سیاوش! صد دفعه گفتم به من نگو سیا! کماندار خنده ای کرد و گفت: خیلی خب حالا ... ترش نکن آقا سیاوش! راستی چه کراوات خوش رنگی. سیا که حتی تا یک متری خودشم نمیدید از بس مست بود، دستی به کراواتش کشید و گفت: دیشب برام خریده. آره ... قشنگه ... میخوای بدمش به تو! کماندار گفت: خودم قشنگترش گیرم میاد. یکی مامانِ زری واسم خریده ... ندیدم هنوز اما گفته خیلی قشنگه ... لامصب نمیدونم اینارو از کجا پیدا میکنه! گفته گذاشته واسه جشن تولد دختر آقا رضا! سیا خنده ای از روی مستی کرد و دوباره دستی به کراواتش کشید و گفت: همین بود. اینا ... نگا ... اینو واست خریده بود. کماندار اخمش تو هم رفت و گفت: نکنه دیشب پیش مامان زری بودی؟ سیا قهقهه ای زد و گفت: آره که بودم. اگه الانم میبینی پاتیلِ پاتیلم، بخاطر مزه ای بود که سرِ صبحونه زحمتش کشید. جات خالی ... عجب مامانی داره این زری بلا! کماندار که معلوم بود بهش برخورده و انتظار نداشته سیا پیشِ مامان زری باشه، گفت: ای بابا! تو هم از دوره جوونیت یه تپه آباد نذاشتی برامون! رو هر کی نظر داشتیم... پیتر نذاشت جمله کماندار تمام بشه. کلامشو قطع کرد و گفت: آقایون مگه شما نباید نتیجه جلسه مشورتی امروزو خدمت شاهزاده تقدیم کنید؟ کماندار و سیا خفه خون گرفتند و به حرفای پیتر گوش دادند: ظهر شد و هنوز به نتیجه ای نرسیدیم. جناب سیاوش خان قبلا هم به شما تذکر داده بودم که در کمال صحت عقل و حواس جمعی در جلسه حضور داشته باشید. سیا ترش کرد و گفت: خفه کار کن بینم! دیگه همینم مونده که تویِ بچه فوفول به من بگی چیکار کنم چیکار نکنم. کماندار رو به سیا گفت: خب راس میگه این بی پدر. بذار زِرِشو بزنه ببینیم چی باید بگیم به شاهزاده! پیتر سری از روی تاسف تکون داد و گفت: بذارین ده دقیقه ای جمعش کنم. ببینید ... ما شرایط هزینه نظامی و جنگ داخلی نداریم. این از ما. هیچی. ولی رابطِ ما معتقده که این فرصتو از رجوی و اینا نگیریم. سیا پرسید: اسمِ رابطت چی بود؟ @hadadpour پیتر گفت: سوزان! سیا گردنشو خاروند و گفت: آهان ... همین ... سوزان ... این سوزانه داره آدرس جنگ ترکیبی میده. حواست بهش هست؟ پیتر و کماندار برگشتند و دقیق تر به سیا نگاه کردند و از این جمله اش در مستی تعجب کردند. سیا که متوجه این تعجبشون شد گفت: زهر مار! نِگا میکنن! خب این سوزنه ... سوزانه ... چیه؟ همین، داره ما رو میندازه تو بد مخمصه ای! آمادگیش داریم؟ پیتر گفت: ما نهایتا میگیم کارِ رسانه ای و پوشش جهانیِ کارای مجاهدین با ما! سیا یه آروق بلند زد و گفت: لابد مریمم میگه باشه و دست گلت درد نکنه! هان؟ میخوای آرزوی موفقیت و دو تا دعای خیر هم بدرقه راهشون کنی؟! کماندار رو به پیتر گفت: راس میگه. قبول نمیکنن اینا! ولی اگه قبول کنن که ما عقب وایسیم و فقط پشتیبانی رسانه ای داشته باشیم خیلی عالیه! سیا بازم دهنشو وا کرد و گفت: بعله! مثل همیشه که کارای نایس با ما بوده و کارای گُه کاری هم میدادیم به مریم و توله هاش. کماندار و پیتر به هم نگاه کردند. سیا همونجوری رو مبل دراز کشید. از بس مست بود نتونست کمر راست کنه و درست بشینه. خراب شد رو مبل. قبل از اینکه چشماش ببنده گفت:
حالم خوب نیست. باید یه چرت بزنم. ولی اینقدری که الان عقلم میرسه، یه جای کار میلنگه. از ما گفتن. جلسه پیتر و اون دو تا پیرمرد با چرت زدن سیا و به دستشویی رفتن کماندار تموم شد و پیتر از همیشه کلافه تر، پاشد کُتش انداخت رو دستش و رفت. 🔶🔷🔶🔷🔶🔷 اما در این طرف ماجرا، سوزان به آلادپوش پیام داد و نوشت: پس فردا باید شما رو ببینم. آلادپوش هم که در اون تاریخ لندن بود جواب داد: بیا آپارتمانم. ساعت ده منتظرتم. سوزان که اولش تردید داشت قبول کنه که به آپارتمان آلادپوش بره یا نه، با خودش کنار اومد. پس فردا شد و سوزان با تیپ همیشگی اما استثنائا اون روز با یه دستکش پلاستیکی و یه گل قرمزِ خاص به خونه آلادپوش رفت. لحظه ای که وارد خونه شد، شاخه گلی که برای آلادپوش آماده کرده بود، بهش داد. آلادپوش هم که اون روز با یه شلوراک و زیر پیراهن آستین حلقه ای منتظر سوزان بود، با دیدن گل سرخ ذوق زده شد و چشماشو بست و یه نفس عمیق از عطر اون گل در سینه هاش جا داد. رفتند نشستند روی مبل. سوزان همین طور که دستکشش رو با احتیاط در می آورد، به آلادپوش گفت: ببین من فقط پنج دقیقه وقت دارم. یه مطلب مهم هست که باید زودتر بهت بگم و برم. آلادپوش با تعجب گفت: کجا میخوای بری؟ ناهار تدارک دیدم. پیشم بمون. سوزان یه نگاه به ساعت انداخت و زود گفت: باشه سر فرصت. ببین. طرحت حرف نداشت. همه خوششون اومد و قرار شده در جلسه نهایی و پیشِ شاهزاده به رای گذاشته بشه. فقط من از یه چیزی نگرانم. آلادپوش که مشغول مالوندن چشماش بود گفت: از چی نگرانی؟ سوزان گفت: از این که اونا همه ظرفیت های شما رو ندونند و فکر کنند تیری تو تاریکی انداختین! از این که فکر کنن چشم بسته حرف زدی و چیزی تو مُشتت نداری. آلادپوش بازم چشماشو مالوند و گفت: خب میتونیم ... بهشون بگیم ... چه ظرفیت های بزرگی داریم. اصلا وایسا ببینم ... مگه بهشون نگفتی قراره ارتش آزاد زنان باشه؟ سوزان: خب چون همینو بهشون گفتم، گفتند حرف قشنگیه اما بعیده رای بیاره. چون زیرساختش نداریم. نه ما و نه شما. مگه اینکه یه چیزی باشه و داشته باشین که ما ندونیم. خب اگه تو یه چیزِ آس داشته باشی که رو کنی و مثلا از یه ظرفیت خاص بتونی پرده برداری کنی، احتمالِ اینکه رای بیاره و با ته بیفتین تو ظرف عسل، خیلی هست و منم میتونم راحتتر مُخ اونا رو بزنم. آلادپوش که دیگه واقعا حالش بد بود و مرتب شقیقه اش میمالوند و چشماش تار میدید به سوزان گفت: چی میخوای ازم؟ وای سوزان چرا اینطوری شدم؟ حالم اصلا خوب نیست. صب تا حالا چیزیم نبود. سوزان که متوجه شد گلی که به نوعی ماده بی هوشی ضعیف شده آغشته کرده، کار خودشو داره میکنه، پاشد اومد نزدیکتر نشست و سرشو جلوتر آورد و گفت: رو کی یا بهتره بگم رو چی تو ایران یا دور و برِ ایران حساب کردین که گفتی میتونم ظرف مدت دو سال، ارتش آزاد زنان تشکیل بدم؟ آلادپوش دیگه جایی نمیدید. گردنش خم شد و سرش داشت میفتاد کنار مبل که سوزان آروم سرشو گذاشت رو مبل. فقط بیست ثانیه وقت داشت که قبل از اینکه کاملا بی هوش بشه، از حالت بی اختیاری که آلادپوش بهش دست داده بود و کنترل زبان و ذهنش دست خودش نبود، چیزی که میخواست بگیره. بخاطر همین فورا سرشو نزدیک دهان آلادپوش آورد و دوباره تا قبل از اینکه کاملا بی هوش بشه پرسید: یه اسم بگو! رو کی حساب کردی؟ آلادپوش که دیگه کنترل زبان و حواسش دست خودش نبود، دو سه تا فحش به خودش داد و حتی یه کم لباش کنار رفت و پوزخندِ بی حالی زد و در پله آخر هوشیاریش زبونش چرخید و یهو گفت: ثریا! @hadadpour آلادپوش اینو گفت و غش کرد. سوزان که دیگه کارِ خودشو کرده بود، از کنار آلادپوش کنار رفت. یه لیوان آب برای خودش ریخت. گوشیشو درآورد و همین طور که داشت آب میخورد، وارد اینستا شد. سراغ یکی از پیج های شلوغ رفت و وسط اون همه کامنت نوشت «ثریا». دقایقی بعد، در تهران، محمد سراغ همون پیج رفت و چشمش به پیام سوزان خورد. لبخندی زد و زیرش یه قلب به نشان لایک گذاشت. سوزان وقتی یک قلب زیر پیامش دید، لبخندی زد و از اینستا اومد بیرون و گوشیشو گذاشت تو کیفش. پاشد و یه دور تو خونه آلادپوش زد. همین طور که چشمش به ساعت بود، از ذره ذره خونه آلادپوش فیلم گرفت. بعدش رفت سراغ سیستمش. همونطور که سیستمش خاموش اما به برق متصل بود، یه فلش خیلی کوچیک از کنار ساعتش درآورد و به سیستم آلادپوش نصب کرد. چراغ قرمز فلش روشن شد و تند تند چشمک میزد. از این طرف، مجید پشت سیستمش نشسته و محمد هم بالا سرش بود. هر دو شاهد دانلود فایل های زیادی بودند که از سیستم آلادپوش به سیستم مجید داشت منتقل میشد. شاید دو دقیقه طول نکشید که چراغ قرمز فلش تبدیل به چراغ سبز شد. سوزان اونو از سیستم آلادپوش جدا کرد و گذاشت کنار ساعتش. بعدش سوزان برگشت جایی که آلادپوش رو مبل غش کرده بود. با نوکِ ناخونش کنار لب خودشو زخم کرد. به طوری که خون روی لب و چونه اش سراز
یر شد. موهاشو نامرتب کرد. گُلی که خودش آورده بود عمیق بویید. بعدش خوابید کفِ زمین. ینی جلوی آلادپوش. با یکی دو متر فاصله. جوری کج خوابید که انگار آلادپوش هُلش داده و سرش خورده به تیزی دیوار. همون طور نگا به ساعتش انداخت و جاگذاری درستِ فلش رو چک کرد. خیالش راحت شد. چند دقیقه همون طوری موند تا اینکه کاملا بی هوش شد. ادامه دارد... @قاریان افضل ایران
از جمله حقوق فرزند بر پدر 👤 💠در روایت داریم که حق فرزند بر پدر این است که مادرش را احترام کند. 🔸فرزند ما از دو جهت حق تکریم دارد: یک مستقیما تکریم خود او، که باید یک انسان با شخصیت به حسابش بیاورید و با روش های مختلف تکریمش کنید. دوم غیر مستقیم، اینکه که باید مادرش را احترام کنید. 🔹پدر باید بداند مادر بزرگترین محبوب بچه است، مادر را که می‌شکنی در نبود تو دیگر مادر نمی‌تواند بچه را مدیریت کند. 🔸بی احترامی به مادر ظلم به بچه است، چرا که در نبود پدر، مادر می‌خواهد برای بچه پدری کند. 🍃🍃🍃قاریان افضل ایران
آموزش ساخت تردمیل خانگی 😂😂
روزنامه اعتماد نوشت: رادان به صادقانه‌ترین شکل ممکن خود را توصیف کرده: «او در برابر خط‌قرمزهایش با کسی تعارف ندارد.» حالا فرمانده بی‌تعارف بعد از ۸ ریاست بر مرکز مطالعات راهبردی فراجا، به فرماندهی فراجا آمده است. «در حوزه امنیت اخلاقی با کسی شوخی نداریم و وقتی مصادیق را معلوم کردیم با کسی تعارف نداریم.» این اصلی‌ترین بخش پاسخ احمدرضا رادان «فرماندهی انتظامی تهران بزرگ» و مدافع سرسخت و مجری جدی «طرح ارتقای امنیت اجتماعی» در دهه ۸۰ بود؛ در همان مصاحبه معروف با فرزاد حسنی، مجری برنامه کوله‌پشتی. آن روزها این برنامه و سوال پرهیجان فرزاد حسنی در کوله‌پشتی از رادان، توجه‌های زیادی را به سمت این چهره نظامی جلب کرد. فردی که با لباس نیروی انتظامی در برنامه حاضر شد و در مقابل انتقادات تند مجری درباره برخورد با زنان در حوزه حجاب، خونسرد نشست و با لبخند به بیان چند جمله اکتفا کرد: «وقتی مصادیق را معلوم و مشخص کردیم با کسی تعارف نداریم. سوال من این است که مامور پلیس از کسی خواست همراهی کند، یکی همراهی کرد، یکی همراهی نکرد، تکلیف چیست؟!» تکلیف این سوال درباره گشت‌های ارشاد و عملکرد پلیس، نه آن روزها و نه تا نزدیک به دو دهه بعد هم روشن نشد. ماجرای مهسا امینی و گشت ارشاد در پایان تابستان ۱۴۰۱ اما آنقدر تکلیف مشخص نشده به داستان گشت ارشاد و پلیس و نیروی انتظامی اضافه کرد که کل موضوع ون‌های گشت ارشاد لغو و اعلام شد که رویه نظارت بر حجاب تغییر می‌کند و دیگر ون‌های سبز به تاریخ می‌پیوندند. در روزهایی که خبر طرح و لایحه جدید برای نظارت بر حجاب در جامعه، قطره‌چکانی در حال انتشار است، خبر آمدن رادان به عنوان فرماندهی نیروی انتظامی کل کشور به جای حسین اشتری فصل تازه‌ای را باز کرد؛ فصل بازخوانی کارنامه چهره‌ای که از سپاه به نیروی انتظامی آمد و در زمان فعالیتش در فرماندهی انتظامی بزرگ تهران، در ۲۲ اردیبهشت سال ۱۳۸۷ در گفت‌وگو با روزنامه جمهوری اسلامی اعلام کرد که واحدهای گشتی «طرح امنیت اجتماعی و ارتقای امنیت بانوان» دو برابر می‌شود و تا از میان رانده شدن تمامی «کج‌روی‌ها» و «انحرافات رفتاری و اجتماعی» در جامعه استمرار خواهد یافت و به عنوان مخالف کراوات زدن پزشکان شناخته می‌شود. رادان؛ از کردستان تا تهران انتقال رادان در سال‌های میانی دهه هفتاد از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی کردستان به نیروی انتظامی آغاز تثبیت چهره او به عنوان یک چهره نظامی در حوزه پلیس بود. او فرماندهی انتظامی استان‌های کردستان، سیستان و بلوچستان و خراسان را پشت سر گذاشت و به تهران رسید. با بازنشستگی مرتضی طلایی، با حکم احمد موسوی مقدم به عنوان رییس پلیس تهران و اندک زمانی بعد به چهره مجری و مدافع «طرح ارتقای امنیت اجتماعی» در دهه ۸۰ تبدیل شد. طرحی پرماجرا که در راستای مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی تحت عنوان «طرح جامع عفاف» در دستورکار نیروی انتظامی قرار گرفت. مرور اخبار در این بازه زمانی اظهارات قابل توجهی از رییس پلیس وقت تهران را نشان می‌دهد. اظهاراتی که موید این است که رادان به جد به اجرای این طرح اعتقاد داشته و به دنبال انداختن طرح‌های نو در این زمینه بود. تیر ماه سال ۱۳۸۶ فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ با اشاره به واگذاری لپ‌تاپ به کلیه واحدهای گشت ارشاد گفت که اطلاعات کلیه خانم‌هایی که مورد ارشاد پلیس قرار گرفته‌اند در سیستم وارد شده و واحدهای گشت با کامپیوتر لپ‌تاپ کلیه اطلاعات این افراد را دراختیار دارند و لذا در صورتی که فردی‌ ‌مورد ارشاد قرار ‌گیرد، اطلاعات وی در کامپیوتر بررسی شده و در صورتی که قبلا تذکر گرفته باشد، دستگیر و به مرکز انتظامی منتقل می‌شود. در نگاه اول قرار بود این طرح بر حجاب نظارت کند اما در مرحله اجرا و تحت نظارت احمدرضا رادان، کار فراتر رفت و به موی پسران هم رسید. در همان تیر ماه سال ۱۳۸۶ رییس پلیس تهران بود از واژه «تبرج» برای موضوع برخورد با مدل‌های موی نامتعارف پسران استفاده کرد، واژه‌ای که در لغت درباره چکمه‌های بلند زنان به کار برده می‌شد اما استفاده از آن توسط رادان باعث شد تا مدت‌ها این واژه ادبیات سیاسی کشور رایج شود. همان روزها رادان تاکید کرد که با پسرانی که از مدل‌های منحرف مو استفاده می‌کنند، برخورد انتظامی می‌شود. او در این باره گفت: «این‌گونه پسرها ابتدا از سوی پلیس دستگیر و به مرکز انتظامی مشخص در پلیس امنیت منتقل شده و در آنجا نشانی واحد صنفی که مبادرت به آرایش موی وی به سبک‌های منحرف کرده اخذ و سپس از خانواده وی دعوت می‌شود تا با مراجعه به مقر انتظامی و اخذ تعهد، وی را تحویل گرفته و بلافاصله با آرایش مو به شکل معقول برای رویت پلیس دوباره مراجعه کند.» رییس پلیس پایتخت همچنین به برخورد بی‌اغماض با تولید و توزیع‌کنندگان لباس‌های نامناسب اشاره کرد و خبر داد که طی چند روز اخیر با چند مورد از این پوشش‌ها مواجه شدیم که با پیگ
او حالا دوباره عرصه نیروی انتظامی کشور را تحویل کرده، در حالی که دیگر خبری از ون‌های گشت ارشاد نیست و قرار است نظارت بر حجاب به شیوه‌های جدید صورت پذیرد. فرمانده اما بدون شک باز هم تعارف ندارد.
یری دقیق پی بردیم که این لباس‌ها در چند فروشگاه خاص تهیه و توزیع می‌شوند، از این رو بلافاصله آن فروشگاه‌ها را از طریق صنوف پلمب کردیم و صاحبان آنها را به مراکز قضایی تحویل دادیم. غلامحسین الهام، سخنگوی دولت محمود احمدی‌نژاد، آذر ماه سال ۱۳۸۶ با بیان اینکه «دولت مخالف برخی برخوردها در چارچوب طرح امنیت اجتماعی، به خصوص با جوانان است»، گفت که «نباید با ادبیاتی که با متخلفان صحبت می‌کنند، مردم را مخاطب قرار داد و این‌گونه ادبیات باید اصلاح شود.» با وجود این، نیروی انتظامی و قوه قضاییه با انتقاد از سخنان سخنگوی دولت، تاکید کردند که دولت نهم خود در برنامه‌ریزی و اجرای این طرح نقش و دخالت داشته است و بیان چنین اظهاراتی در آستانه انتخابات مجلس هشتم، اهدافی سیاسی را دنبال می‌کند. داستان «گرداندن اراذل و اوباش» در سطح شهر با آفتابه برگردن هم از خبرهای همان ایام است. انتشار عکس‌هایی که با واکنش افکار عمومی مواجه شد. رادان اما در توضیح این موضوع گفت که این اتفاق تنها یک بار رخ داده و آن هم از جانب نیروی پلیس نبوده است. او در عین حال که گفت نیروی انتظامی با رفتارهای خلاف کرامت انسانی مخالف است، یادآوری کرد که اینها -اشاره به دستگیرشدگان و گروهی که اراذل و اوباش- خوانده می‌شدند، رفتار انسانی نداشتند. احتمالا وقتی رادان در سال ۸۷ حکم جانشینی فرماندهی نیروی انتظامی کشور را از اسماعیل احمدی مقدم دریافت کرد، هرگز تصور نمی‌کرد که در سال بعد، در حوادث بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۸۸ نامش با یکی از حساس‌ترین برهه‌های تاریخی پیوند بخورد. از نخستین روزهای بعد از ماجرای کهریزک، نام رادان در این باره طرح شد. اتهامی که او همواره آن را رد کرد و ۵ سال بعد از ان روزها در فروردین سال ۱۳۹۳ در روزهایی که به تازگی از فرماندهی نیروی انتظامی کشور کنار رفته بود، در گفت‌وگو با خبرگزاری تسنیم درباره این موضوع سخن گفت: «زمانی که فرمانده تهران بزرگ بودم دقت می‌کردم که چه کسی باید به کهریزک برود زیرا آنجا به آنها خوش نمی‌گذشت، کهریزک جای اراذل و اوباش و موادفروش‌ها بود، آنجا شرایطی بود که به آنها خوش نمی‌گذشت و همه‌چیز برای آنها فراهم نبود، این شرایط به گونه‌ای نبود که آنها بخواهند دوباره به آنجا برگردند، غیر از اراذل و اوباش هیچ کس دیگری نباید به کهریزک می‌رفت. در زمان فتنه من از انتقال آن افراد به کهریزک بی‌خبر بودم، چون کهریزک جای آنها نبود؛ آنها افرادی فریب‌خورده بودند و حتی آنهایی که در فتنه فعال بودند، بعد از وقایع کهریزک هجمه‌های زیاد به ناجا شد که بعدا مشخص شد ناجا در قضیه کهریزک مقصر نبوده است.» با این حال رادان هم در ایام بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری سال ۱۳۸۸ و هم در سال‌های بعد همواره از عملکرد خودش در آن سال دفاع کرد. در همین گفت‌وگو با تسنیم او در این باره گفته است: «...در ایام فتنه چند بار در تلویزیون اعلام کردیم که کارتان قبیح است و آنها از خط قرمز عبور می‌کردند، برخورد ما در برابر جرم آنها کم بود تا زمانی که دیگر از خط قرمزها عبور کردند؛ ما با کسی تعارف نداریم، تا وقتی که زنده باشیم اجازه عبور از خط قرمزها را به کسی نمی‌دهیم و در این بحث قطعا جای شکی نیست. خانواده‌ام آمادگی و پذیرش زندان رفتن من را داشتند، چراکه کارهای من برای حمایت از ولی زمان بود.» رادان در دو برهه مهم از فعالیتش در برخورد موضوع اجرای طرح ارتقای امنیت اجتماعی و بعد در ایام بعد از انتخابات ریاست‌جمهوری دهم به صادقانه‌ترین شکل ممکن خود را توصیف کرده: «او در برابر خط‌قرمزهایش با کسی تعارف ندارد.» حالا فرمانده بی‌تعارف بعد از ۸ ریاست بر مرکز مطالعات راهبردی فراجا، به فرماندهی فراجا آمده است. رادان قدیم، رادان جدید واقعیت امر این است که رادان همواره به اتکای رادان بودن در مناصبش بوده است. اگرچه در تقسیم‌بندی‌های سیاسی، رادان به هدایت لطفیان در قبل از دهه ۸۰ منتسب است اما به نظر نمی‌رسد این قرابت چندان ریشه‌دار یا واقعی باشد؛ لطفیان یک سال پس از حوادث ۱۸ تیر و کوی دانشگاه در سال ۷۸ از فرماندهی نیروی انتظامی کشور کنار گذاشته شد و محمدباقر قالیباف جانشین او شد. با رفتن لطفیان از نیروی انتظامی، بسیاری از نزدیکان او نیز از نیروی انتظامی کنار رفتند و به سپاه بازگشتند اما رادان در نیروی انتظامی با مدیریت قالیباف ماندنی شد. غیرقابل انکار است که رادان در شرایط بسیار حساسی فراجا را تحویل گرفته، نهادی که به گفته فرمانده پیشینش، حسین اشتری سالی ۱۰۰ میلیون و روزی ۳۰ هزار ماموریت انجام می‌دهد. این دوره ماموریت رادان در فرماندهی فراجا چقدر طول خواهد کشید، مشخص نیست. در احکام فرماندهان فرماندهی انتظامی کشور و قبل از آن نیروی انتظامی، مدت زمان فعالیت قید نمی‌شود کما اینکه فرماندهان پیشین اعداد متفاوت ۳، ۴، ۵ و در مورد خود اشتری ۸ سال زمان طی شده است. مدت زمان اما برای رادان مهم نیست.
🌸 بعضی آدم ها هستند که دایما شاکرند. ذکر لبشان "خدایا شکرت" هست. اصلا انگار غم و غصه ندارند. 🌸وقتی به زندگیشان نگاه می کنی خیلی مشکلات هست اما آرامش محض اند. هیچوقت از مشکلاتشان حرف نمی زنند. فقط لبخند و امید آدم کنارشان قوت قلب می گیرد. 🌸بعضی هام نه درست برعکس ، همیشه شکایت دارند دائم از وضعشان ناراضی اند. هر جا می نشینند از گرفتاریهایشان حرف می زننداز بدشانسی هایشان آدم پیش آنها یاد غمهایش میفتد. 🌸خداوند شاکراست و بنده های شاکر رنگ خدا هستند. رنگ آرامش ، زشتیها را می‌پوشانند. بدی ها را نادیده می گیرند ، سختی ها را رد می کنند. و باور دارند که آخرش آسانی است. 💚چون خداوند فرموده: "حتما آخرش آسانی است". آدمای شاکر خدا را واقعا باور دارند. بیایید ما هم به رنگ خدا باشیم❤ ❖┈••✾🌸✿🎀✿🌸•✾••┈❖ •┈•❀ ┏━━━━━━┓ قاریان افضل ایران ┗━━━━━━┛
حدیث روز ۲۴ دی ماه ۱۴۰۱ 📲در شبکه های اجتماعی زیر با ما همراه باشید👇👇👇 🔹 سروش و گپ و بله و روبیکا و ایتا: @manzelgaheoshagh_tehran_bozorg
آثار منفی فخر فروشی در قرآن کریم 📲در شبکه های اجتماعی زیر با ما همراه باشید👇👇👇 🔹 سروش و گپ و بله و روبیکا و ایتا: @manzelgaheoshagh_tehran_bozorg
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منبر کوتاه 🔸چگونه حق مادرم را ادا کنم؟ 🔹استاد عالی 📲در شبکه های اجتماعی زیر با ما همراه باشید👇👇👇 🔹 سروش و روبیکا و بله و گپ و ایتا: @manzelgaheoshagh_tehran_bozorg
فواید آغوش مادر 📲در شبکه های اجتماعی زیر با ما همراه باشید👇👇👇 🔹 سروش و روبیکا و بله و گپ و ایتا: @manzelgaheoshagh_tehran_bozorg
عجب حدیثی... قربون پیامبر مهربونیها ثواب نشستن کنار همسر...
حاجیان: ☘سلام به زندگى 🌸سلام به عطر دل انگیزمحبت 🌸سلام به معجزه لبخند ☘سلام به عشق و مهربانی 🌸وســــلام ☘به تو دوست گرامی 🌸صبح زیبای یکشنبه تون ☘به زیبایی طبیعت زمستان
تلاوت قرآن در طول شبانه روز، در خانه خود، خیلی از مشکلات را حل می شود. در روایتی پیامبر اکرم (ص) سه ویژگی برای خانه ای که در آن قرآن خوانده می شود ذکر می کنند: 1- خیر در این خانه بالا می رود 2- برکت در این خانه بالا می رود 3- این خانه و اعضای آن برای آسمانیان چنان می درخشند که ستارگان برای زمینی ها. و در روایتی دیگر پیامبر اکرم ص سه ویژگی برای خانه ای که در آن قرآن خوانده نمی شود ذکر میکنند: ۱- برکت از این خانه می رود ۲- ملائکه این خانه را ترک می کنند. 3-شیاطین وارد این خانه می شوند.
ع . فیروزی: ⚜﷽⚜ 🌤​أللَّھـُـمَ؏َــجِّـلْ لِوَلیِّڪـَ ألْـفَــرَج⛅​​ 🗓 امروز یکشنبه 💠 ۲۵ دی ١۴۰۱ 🔶 ۲۲ جمادی الثانی ۱۴۴۴ 🔷 ۱۵ ژانویه ٢٠۲۳ ذكر روز صد مرتبه 🌹یا ذالجلال و الاکرام🌹 •┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈• 🍃🌷یک روز مانده تا سالروز عملیات بیت‌ المقدس‌ ۲ 💢یک روز مانده تا سالروز فرار شاه 🌷دو روز مانده تا سالگرد شهادت نواب صفوی و یارانش (طهماسبی، واحدی و ذوالقدر) از فدائيان اسلام ٢٧ دی ماه ۱۳۳۴ 🍃✨🌺🌹🌺✨🍃 ╰━═━⊰🍃🌼🍃⊱━═━╯ 🟩 آثار فوق العاده خواندن آیة الکرسی بعد از هر نماز واجب ➖➖➖➖➖➖➖➖ 💠 محمد مصطفی (ص) : يا علی ! بر تو باد به خواندن آية الكرسی بعد از هر نماز واجب، زيرا به غير از پيغمبر و صديق و شهيد كسی به خواندن آن بعد از هر نماز محافظت نمی كند. هر كس بعد از هر نماز آية الكرسی را بخواند ، به جز خداوند متعال كسی او را قبض روح نمی كند ومانند كسی باشد كه همراه پيامبران خدا جهاد كرده ، تا شهيد شده باشد . 🇮🇷 هیأت رزمندگان غرب تهران ‏♦️کانال های هیأت در پیام رسان های ایتا و بله https://eitaa.com/heiatrqt --------------------------------- https://ble.ir/mohebbane_hazrate_zahra_213 ✳️ در ثواب نشر سهیم شوید.