eitaa logo
قاریان افضل ایران
179 دنبال‌کننده
6هزار عکس
4.6هزار ویدیو
146 فایل
خداوندا بفزونی جود و فروغ وجودت، که جان به وی جویا و خرد به وی گویا شده، گویائی ما را توانائی شمار نعمتهای تو ارزانی دار
مشاهده در ایتا
دانلود
‌🍃🌸 ﷽🌸🍃 ✨ ❄️هر صبـــح_ یک حدیث 🔰امام حسین علیه السلام فرمودند : 💠هیچ گرفتاری مرا زیارت نمی‌کند مگر آنکه خداوند گرفتاریش را برطرف کرده و شادمانش می کند. وَ حَقیقٌ عَلَى اللّه‏ِ اَنْ لا یَاْتیَنى مَکْرُوبٌ اِلاّ اَرُدُّهُ وَ اَقْلِبُهُ اِلى اَهْلِهِ مَسْرورا؛ 📚ثواب الاعمال، ص319 💠 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم *🌸 🔹 روز دوشنبه متعلق به امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام می‌باشد. 🍃🌾🍃 ❀ ┏━━━━━━┓ ⠀قاریان افضل ایران ┗━━━━━━┛
زنده‌یاد حجت الاسلام حاج آقا.. ✨﷽✨✍خدا یکی از خوبان و عاشقان امام زمان را رحمت کند شاید مثلا چهل سال پیش بود، سید کریم پینه دوز، هرشب جمعه به محضر آقا مشرف میشد. در بازار تهران حجره کوچک پینه دوزی داشت، امام زمان شبهای جمعه سری به حجره اش میزد و او را میدید. یک روز از صبح تا غروب پولی دشت نکرد،در حجره را تا انتهای شب باز گذاشت به امید مشتری, خبری نشد، زن و بچه گرسنه منتظرش بودند در خانه، حجره را بست و رفت سرکوچه ی خانه شان ایستاد، برف سنگینی می‌بارید گفت انقدر می ایستم تا روزی ام را مولایم حواله کند، جوانی از دور آمد و بقچه ای به او داد، گفت از طرف حضرت صاحب است، نان بود و حلوا،سید کریم میگفت عطرش آدم را مست میکند و طعم غذای بهشت دارد. نان و حلوا را هرچه میخوردند تمام نمیشد ، سفره را که باز میکردند باز همان مقدار روز اول در سفره بود، به خانمش گفت کسی بویی نبرد از این ماجرا، زن همسایه از خانمش پرسید این عطر حلوا که کوچه را برداشته از خانه ی شماست، ماجرایی دارد؟خانمش قصه را به زن همسایه گفته بود، برای وعده ی بعدی سفره را که باز کرده بودند دیگر نانی در سفره نبود. قاریان افضل ایران الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم 🦋
حدیث روز ۱۳ بهمن ماه ۱۴۰۱ 📲در شبکه های اجتماعی زیر با ما همراه باشید👇👇👇 🔹 سروش و گپ و بله و روبیکا و ایتا: @manzelgaheoshagh_tehran_bozorg
به نام خدا شاید یکی از ماندگارترین آهنگها، آهنگ تیتراژ سریال امام علی(علیه السلام) در سال 1375 است. این آهنگ ساخته­ ی آهنگ ساز معروف ایرانی فرهاد فخر الدینی است. ایشان این آهنگ را با رمزگشایی از ابیاتی که عبدالقادر مراغه ای (شاعر و موسیقیدان قرن نهم) در کتاب "جامع الألحان"( باب دوازدهم، فصل سوم) با استفاده از اعداد و حروف ابجد نغمه نگاری کرده، ساخته است. آن طور که خود ایشان می گوید برای فهم چنین نغمه ای سی سال کار کرده است. متن شعر را آقای صدیق تعریف به آواز در آورده است. این متن شامل سه بیت عربی و دو بیت فارسی است که تقریبا ترجمه همان اشعار عربی است. متأسفانه به دلیل عدم آشنایی با زبان عربی این شعر بعضا به اشتباه در فضای مجازی منتشر شده است و حتی صدیق تعریف نیز از این قاعده مستثنا نیست و در خواندن دچار اشتباه شده است. ظاهرا اشعار عربی این متن سروده خود مراغه ای نیست تا جایی که عده ای از اهل تصوف با نقل احادیثی شعر را منسوب به صفه نشینان زمان پیامبر اکرم(ص) می دانند که یکی از آنها در حضور حضرت خواند و ایشان از این ابیات لذت بردند و شاید به همین دلیل در میان اشعار ابن فارض، سهروردی و مراغه ای و ... دیده می شود. متن ویرایش و اعراب گذاری شده این شعر را به همراه صوت آن برای کسانی که با شنیدن آن به یاد آن امام بزرگ می افتند در زیر قرار می دهم. کلَّ صُبْحٍ وَکُلَّ إشراقٍ [أیا] تبکِی عینی بِدمعِ مُشتاقٍ [أیا] قَدْ لَسَعَتْ حَیَّةُ الهوى کَبِدی فَلا طَبیبَ لها ولا راقیَ إلّا الحبیبَ الذی شَغَفْتُ بِهِ فَعِنْدَهُ رُقْیَتی وَتِریاقی زد مار هوا بر جگر غمناکم سودی نکند فسونگر چالاکم آن یار که عاشق جمالش شده ام هم نزد وی است رقیه و تریاکم
♥️تقدیم به آقایون عزیز :♥️ مرد یعنی یار هستی در وجود مرد یعنی یک فرشته در سجود مرد یعنی یک بغل آسودگی مرد یعنی پاکی از آلودگی مرد یعنی هدیه ی زن از خدا مرد یعنی همدم و یک هم صدا مرد یعنی عشق و هستی، زندگی مرد یعنی یک جهان پایندگی مرد یعنی اردیبهشت، فصل بهار مرد یعنی زندگی در لاله زار مرد یعنی عاشقی، دلدادگی مرد یعنی راستی و سادگی مرد یعنی عاطفه، مهر و وفا مرد یعنی معدن نور و صفا مرد یعنی راز، محرم، یک رفیق مرد یعنی یار یکدل، یک شفیق مرد یعنی پدر مردان مرد مرد یعنی همدم دوران درد مرد یعنی حس خوش، حس عجیب مرد یعنی بوستانی پر نصیب مرد یعنی باغهای آرزو مرد یعنی نعمتی در پیش رو مرد یعنی بنده ی خوب خدا مرد یعنی نیمی از زنها جدا مرد یعنی همسری خوب و شفیق مرد یعنی بهترین یار و رفیق مرد یعنی انفجار نورها مرد یعنی نغمه ی روح و روان مرد یعنی ساز موسیقی جان مرد یعنی مرهم هر خستگی مرد یعنی  بهترین وابستگی ♥️پیشاپیش روز مردبه‌شما‌ مبارک♥️ .🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 ۶.درس مهم در زندگی ۱.تنهایی را بر بودن درجمعی که شما را از خود و خدایتان دور میکند ترجیح دهید. ۲.لازم نیست انسانی بزرگ باشید،انسان بودن خود نهایت بزرگی است ۳.ازحسود دوری کنید،چرا که اگر تمام دنیا را نیز به او بدهید بازهم از زندان حسادت خویش بیرون نمی آید ۴.با انسان بی حیا و فحاش جدل نکنید چرا که او چیزی برای از دست دادن ندارد ۵.حتی اگر خودتان نیازمند محبت بودید بازهم به دیگران محبت و نیکی کنی ۶.هیچ چیز را به خودتان نگیرید‌ تا آسوده و در آرامش زندگی کنید‌،از قضاوت دیگران نترسید مادامی که براعمال خودتان حسابرسی میکنید و خودتان مراقب اعمال خودتان هستید🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منبر کوتاه 🔸آمادگی برای مهمانی خدا 🔹استاد عالی 📲در شبکه های اجتماعی زیر با ما همراه باشید👇👇👇 🔹 سروش و روبیکا و بله و گپ و ایتا: @manzelgaheoshagh_tehran_bozorg
🔸استجابت دعا در ماه رجب 🔹استاد حق شناس 📲در شبکه های اجتماعی زیر با ما همراه باشید👇👇👇 🔹 سروش و روبیکا و بله و گپ و ایتا: @manzelgaheoshagh_tehran_bozorg
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منبر کوتاه 🔸هدف اصلی شیطان در آخرالزمان 🔹استاد عالی 📲در شبکه های اجتماعی زیر با ما همراه باشید👇👇👇 🔹 سروش و روبیکا و بله و گپ و ایتا: @manzelgaheoshagh_tehran_bozorg
🔸 بزرگ‌ترین و بدترین خیانت پدر و مادر به فرزندشون اینه که بچه‌شون رو از کار بندازن! 🔸 یعنی، کارهایی رو که فرزندشون قراره انجام بده پدر و مادر انجام بدن! 🔸 مثلا به جای او حرف بزنند، به جای او مشق بنویسند، به جای او کار بکنند و به جای او فکر بکنند. 🔹 ما باید بذاریم بچه‌ها با خطا و اشتباه همه چیز رو یاد بگیرند برای این‌که این مسئله مربوط به رشدشون هست.
ادامه داستان کوه به کوه نمیرسه.. قسمت دوم..
داستان کوه به کوه نمیرسه.. آدم به آدم میرسه.. با خلق به خُلق زندگانی می کن نیکی همه عمر تا توانی می کن کام همه را بر آر از دست و زبان و آنگه بنشین و کامرانی میکن حکیم بابا افضل کاشانی..  
اتاقی که مرا برد اولین اتاق سمت راست این هال بود.مشخصات اتاق را از او خواستیم که گفت اتاق بزرگ بود ویک ساعت دیواری زنگ‌دار مشکی بالایش بود.تلفن نارنجی، پنکۀ پایه‌دار سفید، رادیوگرام سبز،چوب لباسی پایه‌دار بزرگ در گوشۀ تخت، ملافه و وسایل روی تخت‌خواب همه لیمویی بودند،فقط از اتاق همین چیزها یادمه. به ستوان گلستانی افسر زن تجسس دستور دادم و گفتم خانم شما با دو پلیس زن این مادر ودختر را با پیکان شماره شخصی کلانتری به باغ‌های قصردشت و باغ ارم ببرید و دقیق بگردید و باغ مدنظر را شناسایی کرده و هیچ اقدامی انجام ندهید و برگردید مشخصات و آدرس باغ را گزارش دهید. ساعت ۱۸روز پنجم آبان ماه خانم گلستانی به کلانتری بازگشت و گزارش داد.باغ مورد نظر، باغ عفیف‌آباد جنوب خیابان عفیف‌آباد،منشعب از خیابان قصردشت شیراز است.این باغ و ویلای داخل آن متعلق به ارتش سوم ایران و در حال حاضر منزل مسکونی تیمسار «ب.و.ی» فرماندۀ مرکز پیادۀ شیراز است.عجیب است منزل فرماندۀ پیاده و راننده تاکسی؟! به استواراحمدعلی صابری دستور دادم با موتورسیکلت و لباس شخصی از این باغ و ویلا پوششی و محرمانه بررسی و تحقیق کرده و مشخص کند تاکسی و راننده تاکسی چه ارتباطی با این ویلا و ساکنینش دارد؟بعد از ۱۲ساعت به کلانتری بازگشت و گزارش داد: اتومبیلی که دختر آن را تاکسی معرفی کرده. تاکسی نیست بلکه دقیقاً رنگ تاکسی‌های شیراز است.این خودروی نو متعلق به خانم تیمسار است.اتومبیل خود تیمسار کادیلاک ۸ سیلندرآخرین سیستم است. تیمسار و همسرشان به مهمانی به کاخ رامسر رفته‌اند.تنها فرزندشان پرهام سال آخر دبیرستان نمازی شیراز است و درخانه،گماشته‌ای به نام اصغراسکندری اهل ارسنجان که در روز حادثه یعنی چهارم آبان ماه به مرخصی صادر شده از طرف پرهام به ولایتش رفته و اتومبیل خانم در اختیارپسرش پرهام بوده که درخیابان‌ها پرسه می‌زند و ولگردی می‌کند. مشخصات پسر همان است که دختر ۱۳ ساله در تحقیقات اظهار داشته است. مراتب را طی گزارش به عرض دادستانی رسانده، مادرودختر را اعزام داشتم. آقای دادستان پرونده را برگرداند و ذیل گزارش نهایی پرونده اظهار نظرکرده بود که فوراً در معیت فرماندۀ دژبان ارتش به باغ و ویلا وارد شده و متهم را دستگیر کنند. مشخصات داخل باغ و ویلا، اتاق و تخت و… را با گفته‌های دختر ۱۳ ساله مطابقت داده و مراتب را در صورت‌جلسه به امضای فرماندۀ دژبان رسانده و متهم را با شاکی و با پروندۀ کامل به دادسرای شیراز تحویل دهد. به آقای سرگرد بختیار زنگ زدم و ایشان را در جریان پرونده قراردادم و از او خواستم درجلوی باغ و ویلای عفیف‌آباد به ما بپیوندد.با حضوردخترو مادرش و افسر زن و مأموران ضربت کلانتری و فرماندۀ دژبان ارتش سوم با رعایت تشریفات قانونی وارد باغ و ویلا شده و پرهام را دستگیر کردیم؛ اما پیش از آن،برای اطمینان خاطر و اینکه پرهام پیش از ورود به باغ عفیف‌آباد به‌وسیلۀ دختر شناسایی و مُسجل شود که او هم دختر را سوار ماشین سبز کرده و با نیرنگ او را به ویلاکشانده،به‌صورت محرمانه،تلفن منزل تیمساررا به دست آوردم و از خانم پری گلستانی خواستم تلفنی با پرهام قرارملاقات گذاشته و به او بگوید عاشقت شده‌ام و آرزوی دیدارت را دارم، این افسر با پرهام تلفنی قرار ملاقات گذاشت. ادامه دارد.. ‏‬‏: کوه به کوه نمی رسد به قلم کارآگاه پلیس جنائی منوچهر قربانی قسمت دوم قرار جلوی سینما پارامونت ساعت ۵٫:۹ صبح بود، سپس دادم که زن ژنده‌پوش و دخترش داخل ماشین نزدیکی‌های سینما توقف و از بین اشخاصی که جلوی سینما پارمونت رفت ‌و آمد می‌کنند یا انتظار کسی را می‌کشند،از دور پرهام را شناسایی کند.این افسر می‌بایست روشن کند آیا دختر، پرهام را می‌شناسد یا نه؟که به‌محض نزدیک‌شدن جوان به پیاده‌رو جلوی سینما مورد شناسایی از سوی دختر ۱۳ ساله قرار گرفت.این مهم در صورت‌جلسه و گزارش ثبت و پیوست پرونده شد. بعد از دستگیری پرهام مشخصات اعلام شدۀ دختر در کلانتری در برگ بازجویی با مشخصات باغ و ویلا و اتاق‌خواب تطابق داده شدکه دقیق مطابقت داشت.از پرهام خواسته شد لباس‌های خود را تعویض کند که رنگ لباس زیر،شورت و زیرپیراهن با اظهارات دختر یکی بود و مطابقت می‌کرد. لباس‌ها در پاکتی جداگانه ضبط و در صورت‌جلسه قید و متهم در معیت فرماندۀ دژبان به کلانتری اعزام و در کلانتری از پرهام در حضور دژبان ارتش،تحقیق و او در بازجویی به تجاوز به دختر اعتراف کرد. پروندۀ کامل با طرفین به دادستانی فرستاده شد. مجدداً دادستان،پرونده را با طرفین بازپس فرستاد و در برگ گزارش نهایی پرونده اظهار نظر کرده بود،سرکارستوان قربانی کلانترمحترم شیراز به نمایندگی این‌جانب دادستان شیراز،در مورد این پرونده به شرح زیر دستور اقدام صادر فرمایید:
السلام علیک یا صاحب الزمان عج الله تعالی فرجه الشریف  هوای گریه  *  یک شب هوای فریاد  *  امشب دلم هوای تو کرده است     شعر "همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی" از فصیح الزمان شیرازی همه هست آرزويم كه ببينم از تو رويي چه زيان تو را كه من هم برسم به آرزويي؟! به كسي جمال خود را ننموده‏يي و بينم همه جا به هر زباني، بود از تو گفت و گويي! غم و درد و رنج و محنت همه مستعد قتلم تو بِبُر سر از تنِ من، بِبَر از ميانه، گويي! به ره تو بس كه نالم، ز غم تو بس كه مويم شده‏ام ز ناله، نالي، شده‏ام ز مويه، مويي همه خوشدل اين كه مطرب بزند به تار، چنگي من از آن خوشم كه چنگي بزنم به تار مويي! چه شود كه راه يابد سوي آب، تشنه كامي؟ چه شود كه كام جويد ز لب تو، كامجويي؟ شود اين كه از ترحّم، دمي اي سحاب رحمت! من خشك لب هم آخر ز تو تَر كنم گلويي؟! بشكست اگر دل من، به فداي چشم مستت! سر خُمّ مي سلامت، شكند اگر سبويي همه موسم تفرّج، به چمن روند و صحرا تو قدم به چشم من نه، بنشين كنار جويي! نه به باغ ره دهندم، كه گلي به كام بويم نه دماغ اين كه از گل شنوم به كام، بويي ز چه شيخ پاكدامن، سوي مسجدم بخواند؟! رخ شيخ و سجده‏گاهي، سر ما و خاك كويي بنموده تيره روزم، ستم سياه چشمي بنموده مو سپيدم، صنم سپيدرويي! نظري به سويِ (رضوانيِ) دردمند مسكين كه به جز درت، اميدش نبود به هيچ سويي‏
🔴 نشانه های ظهور در انجیل، دقیقا همان نشانه های ظهور در اسلام 🌕 برخی پیروان وفادار عیسی (ع) می‌خواستند بدانند چه زمانی پادشاهی خدا حکمرانی‌اش را آغاز می‌کند.‏ عیسی پاسخ داد که آنان زمان دقیق حکمرانی پادشاهی خدا بر زمین را نخواهند دانست. (اعمال ۱:‏۶،‏ ۷‏) 🌕 عیسی گفت:‏ قومی بر ضدّ قومی دیگر و حکومتی بر ضدّ حکومتی دیگر برخواهد خاست.‏ زمین‌لرزه‌های عظیم به وقوع خواهد پیوست،‏ در مناطق مختلف قحطی‌ها و بیماری‌های همه‌گیر یکی پس از دیگری روی خواهد داد. (لوقا ۲۱:‏۱۰،‏ ۱۱‏) 🌕 عیسی به رویداد دیگری نیز اشاره کرد این که «خبر خوشِ پادشاهی،‏ در سراسر زمین موعظه خواهد شد تا برای همهٔ قوم‌ها شهادتی شود،‏ آنگاه پایان فرا خواهد رسید.(مَتّی ۲۴:‏۱۴‏) 🌕 عیسی گفت:‏ وقتی شما وقوع این چیزها را می‌بینید،‏ بدانید که پادشاهی خدا نزدیک است. (لوقا ۲۱:‏۳۱‏) 🌕 به‌زودی این دعای عیسی که آن را به پیروانش آموخت به تحقق خواهد رسید:‏ «پادشاهی تو بیاید.‏ خواست تو همان طور که در آسمان انجام می‌شود،‏ بر زمین نیز انجام شود (مَتّی ۶:‏۱۰‏) ‌ ‌ 🦋# 🦋الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم🦋 🦋🦋 🦋 🦋
زنده‌یاد حجت الاسلام حاج آقا یگانه مرقی... روضه ها. داستانی بسیار زیبا از مرد ی در روستای مرق مردی داشت گوسفندی را از کامیون پایین می آورد تا آن را برای روز عید قربانی کند . گوسفند ازدست مرد جدا شد و فرار کرد.مردشروع کردبه دنبال کردن گوسفند تا اینکه گوسفند وارد خانه یتیمان فقیری شد . عادت مادرشان این بود که هر روز کنار در می ایستاد و منتظر می ماند تا کسی غذا و صدقه ای را برایشان بگذارد و او هم بردارد. همسایه ها هم به آن عادت کرده بودند. هنگامی که گوسفند وارد حیاط شد مادر یتیمان بیرون آمد و نگاه کرد .ناگهان همسای شان حاج محمد را دید که خسته و کوفته کنار در ایستاده . زن گفت ای حاج محمد خداوند صدقه ات را قبول کند .او خیال کرد که مرد گوسفند را به عنوان صدقه برای یتیمان آورده .مرد هم نتوانست چیزی بگوید جز اینکه گفت :خدا قبول می کند . ای خواهرم مرا به خاطر کمکاری و کوتاهی در حق یتیمانت ببخش. بعدا مرد رو به قبله کرد و گفت خدایا ازم قبول کن. روز بعد مرد بیرون رفت تا گوسفند دیگری را بخرد و قربانی کند. کامیونی پر از گوسفند دید که ایستاده . گوسفندی چاق و چنبه تر از گوسفند قبلی انتخاب کرد. فروشنده گفت بگیر و قبول کن و دیگه با هم منازعه نکنیم. مرد گوسفند را برد وسوار ماشین کرد. برگشت تا قیمتش را حساب کند .فروشنده گفت این گوسفند مجانی است و دلیلش هم این است که امسال خداوند بچه گوسفندان زیادی به من ارزانی نمود و نذر کردم که اگر گوسفندان زیادی داشتم به اولین مشتری که به او گوسفند بفروشم هدیه باشد . پس این نصیب توست ... قاریان افضل ایران الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ و عَجّل فَرَجَهم