﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
بسم الله النور
#ولادت_حضرت_زهرا سلام الله علیها
#مدح_حضرت_زهرا سلام الله علیها
#مربع_ترکیب
روزی که از تجسم امکان خبر نبود
روزی نبود و گردش شمس و قمر نبود
حتی مجال لحظه برای گذر نبود
جز نور احمد از دم خالق اثر نبود
در ظلمتی که صبرِ ملک را ربوده بود
شد نورِ پاکِ فاطمه روشن گرِ وجود
زهرا رسید و نور جهان را فرا گرفت
در آسمان، تجلی توحید پا گرفت
ظلمت کنار رفت و جهان روشنا گرفت
این نورِ محض را به بغل مصطفی گرفت
احمد که بوده نورِ رخش روح کائنات
کامل نبود بی گل او گلشن حیات
عالم در انتظار هبوط فرشته بود
حوریه ای که نور، گِلش را سرشته بود
خاکی که از شعاع الهی بِرِشته بود
دست قضا به نامه ی این گُل نوشته بود
این آفتاب جلوه ای از نورِ سرمد است
این نسترن ملیکه ی باغِ محمد است
کوثر، یکی از آن همه الطاف داوری است
او مریم است و لایق شأن پیمبری است
چون آفتاب، سُنت او ذره پروری است
قرآن ناطق است که از هر بدی، بری است
قدّیسه هست و بانوی مُلکِ قداست است
قدرش فراتر از شب قدرِ رسالت است
دختر که بود اُمّ اَبیها لقب گرفت
همسر که شد حبیبه ی یکتا لقب گرفت
مادر که گشت سرور زن ها لقب گرفت
در زندگی یگانه ی دنیا لقب گرفت
با آنکه درک شوکت او کار خاتم است
فرصت برای شرح مقامات او کم است
دنیا مجال نیست که او بی نهایت است
هر نکته از کرامت او صد حکایت است
این شاعرانگی سندش در روایت است
روز ظهور فاطمه، صبح قیامت است
آن روز قدر فاطمه فهمیده می شود
با حکم او بساط جزا چیده می شود
روزی که چشم ها همه حیران رحمت اند
یک مشت دلسپرده به دنبال فرصت اند
حتی پیمبران که بزرگان امت اند
چشم انتظار شافع روز قیامت اند
زهراست آنکه کار شفاعت به دست اوست
آری که اختیار قیامت به دست اوست
ای سیبِ دل ربا که نصیب علی شدی
محبوب مصطفی و حبیب علی شدی
با گوشه ی نگاه، طبیب علی شدی
در شورش زمانه، شکیب علی شدی
نامت کنار نام خداوند خورده است
جان علی به جان تو پیوند خورده است
در مردمی که جهل به آن ها سوار شد
دختر به گور کردن شان افتخار شد
تو آمدی و عزت زن آشکار شد
این روح غرق عاطفه، صاحب وقار شد
در مکتبی که نام تو در صدرِ نام هاست
یک زن، تجلی صفت رحمت خداست
خورشید، سر گذاشته بر پای شوکتت
جبریل پر کشیده به بام ارادتت
سجاده چهره سوده به درگاه طاعتت
ایّاکَ نَعبد است گواه عبادتت
مادر ندیده ایم به این اوجِ بندگی
در بندگی نمونه و در کار زندگی
تیغ علی که شهره به هر کارزار شد
خم شد به پای بوسی تو، ذوالفقار شد
برخواست موج و در قدمت آبشار شد
پاییز سمت خانه ات آمد بهار شد
در هر چمن طراوت گل ها به بوی توست
حتی صفای جنت الاعلی به بوی توست
تو آن ملیکه ای که سراپا وقار بود
حوریه ای که چادر او وصله دار بود
همسایه با دعای شبت برقرار بود
آل عبا به محور تو استوار بود
قرآن ناطقی تو و قرآنِ داورت
بوده است همچون آینه ای در برابرت
ای رشک ساکنین جنان بیت ساده ات
دست قضا و پای قدر در اراده ات
زرین رکاب چرخ، غلام پیاده ات
صبر وحیا دو ویژگی فوق العاده ات
صبر تو در مسیر خدا بی نظیر بود
سعی تو داد خواه امیرِ غدیر بود
روزی که خطبه خواندی و قرآن زبان گرفت
جان دادی و به سعی تو اسلام جان گرفت
آهی کشیدی و نفس آسمان گرفت
آهت رسید و دامن طاغوتیان گرفت
این ننگ بر حکومت شان ماند تا ابد
باید که شرح داغ تو را خواند تا ابد
می سوختی هر آینه، پروانه شاهد است
دستاس گریه کرد به تو، شانه شاهد است
بر غربت تو گریه ی مردانه شاهد است
از چاه آب آوری و خانه شاهد است
وقتی به سمت چاه می افتاد راه تو
بالا می آمد آب، به شوق نگاه تو
روزی که کارنامه ی اسلام دود شد
سکّان دین اسیر هوای یهود شد
بی حرمتی، جوابِ سلام و درود شد
دستت به دستگیری امت کبود شد
راه علی گرفتی و گشتی فدای او
بودی در اوج غربت او آشنای او
#سید_روح_الله_موید
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
#مادر
چیزی نمانده خاطرم از نان مادرم
چیزی بهغیر تاول دستان مادرم
تنها اتاق خلوت رؤیای کودکی...
شاهانه بود چادر ارزان مادرم
قایم که میشدیم کسی کارمان نداشت
در چادر گرفته بهدندان مادرم
وقتی که از زمین و زمان خسته میشدیم
سر میگذاشتیم به دامان مادرم
اقساط ماهیانه بابای کارگر
کم بود در مقابل ایمان مادرم
غیر از دعا به حال من و خواهران من
چیزی نبود در تب و هذیان مادرم
یادش بهخیر... شانه به موهام میکشید
قربان گیسوان پریشان مادرم
یک سفره پر از برکت پهن کردهام
با پول تانخورده قرآن مادرم
هرگز قسم به جان عزیزش نخوردهام
دلتنگ مادرم شدهام... جان مادرم
کو شانهای که سر بگذارم بهروی آن
حالا که آمدهست سر شانه مادرم
از روزگار درس فراوان گرفتهام
اما هنوز طفل دبستان مادرم
وقتی که از زمین و زمان خسته میشدیم
سر میگذاشتیم به دامان مادرم
#محمدحسین_ملکیان
#روز_مادر
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
به زمین که رسیدی همه جا زیبا شد!
هرچه گل بود شکفت و دل باران وا شد!
صَلَاللهُعَلَیکیافاطِمهِ🌱
ولادت حضرت زهرا(س)مبارک باد✨
@aleyasein
بسمالله الرحمن الرحیم
#ولادت_حضرت_زهرا_سلامالله
گرچه در سِرِّ هوالهو همهی ها زهراست
گرچه در جانِ حرا چلهی اِحیا زهراست
گرچه در عینِ علی معنی اَعلی زهراست
گرچه در معنیِ لولاک معما زهراست
بنویسید فقط حضرتِ زهرا زهراست
آنکه در ذائقهی عشق تصرف کردهاست
آنکه پیش از قدم خویش تشرف کردهاست
آنکه در قامت یک نور توقف کردهاست
شب معراج خودش سیب تعارف کردهاست
تا بدانند چرا اُمِابیها زهراست
از خدا جلوهی او گرمِ دلآرایی بود
موقع آمدنش عشق تماشایی بود
عرش تا فرش فقط غرقِ شکوفایی بود
آنکه در گوش خدیجه خودِ لالایی بود
قبل میلادِ خدیجه به تماشا زهراست
دید حق نور فقط نور جهان میخواهد
قلبِ بی جانِ زمین یک ضربان میخواهد
دید حق ظلمت مکه فوران میخواهد
جمع احمد و علی ، فاطمهجان میخواهد
گفت ای جهل و خرافات مهیا زهراست
دختری آمده تا زن به کمالش برسد
تاکه زمزم به تماشای زُلالش برسد
تا پیمبر به جوابش به جلالش برسد
صلواتی که خدا داده به آلَش برسد
تا ببینند همه کار فقط با زهراست
آمده تا بنشیند به شبستان علی
آمده تا برود باز به قربان علی
تا که نُهسال شود بی سرو سامان علی
تا بسازد فقط او با نمک و نان علی
تا بمیرند حسودانِ علی تا زهراست
شیر وقتی که به سر ، تیغِ دوسر میچرخاند
مثل گرداب سر و دست و سپر میچرخاند
گِرد خود دست خدا کوه و کمر میچرخاند
درِ خیبر به رویِ دست اگر میچرخاند
همه دیدند رجزهای علی یازهراست
آب را مهریهاش ساخت که باران بشود
دو سه خرما به کسی داد که سلمان بشود
چادرش داد که یک قوم مسلمان بشود
او رضا داد به ما ، کشورم ایران بشود
مادر اینهمه آلالهی زیبا زهراست
مادری کرد و به ما لطف ، فراوان کرده
با حسینش همه را مستِ حسن جان کرده
کربلا را جگرِ مردم ایران کرده
خاکِ ما را حرمِ شاهخراسان کرده
به شهیدان حرم زمزمهی ما زهراست
گفته بودیم به این خصم خزانش برسد
صبر کردیم فقط تا هیجانش برسد
رخش بر رستم و آرش به کمانش برسد
انتقامی که بزرگ است زمانش برسد
لب اگر تر بکند نعرهی ما یازهراست
حسن لطفی ۹۹/۱۱/۱۴
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
#ولادت_حضرت_زهرا_سلامالله
از نجف آمدهام از نجف آبادِ علی
تا بخوانم همه جا نادِعلی نادِعلی
من و ایوانِ علی پنجرهفولادِ علی
که علی عشق ، علی جام ، علی باده علی
هرکه شد غرقِ علی دید علی فاطمه است
مرتضی مثل کسی نیست ولی فاطمه است
باید از خلق چهل سال جدا بنشیند
تا چهل سال فقط پیشِ خدا بنشیند
هِی به معراج رَوَد هِی به دعا بنشیند
چلهای آخرِ سر غارِ حرا بنشیند
تا خدا هرچه که دارد به پیمبر بدهد
تا به قرآنِ خودش سوره کوثر بدهد
باید او عینِ پیمبر خودِ خاتم باشد
باید انگار خداوند مجسم باشد
باید او معنیِ اسلام مُسَلم باشد
جمع اسماء خدا جامعِ اعظم باشد
باید این مرد علی باشد و حیدر بشود
تا که با حضرتِ صدیقه برابر بشود
مادرِ آخرت آمد که به دنیا برسد
خاکِ لب تشنه مُهیاست که دریا برسد
مریم و آسیه و هاجر و حوا برسد
فاطمه آمده تا اینکه به زهرا برسد
نقطهی فا به بَرِ نقطهی باء آمده است
آی جبریل بخوان مادرِ ما آمده است
چارده مرتبه حق گفت که تنها زهراست
چار علی چار محمد همه زهرا زهراست
یک حسین و دو حسن این سه به یکجا زهراست
حضرتِ جعفر از او حضرت موسی زهراست
او که مادر شده بر سرورِ پیغمبرها
پس بگو نیست مگر مادر پیغمبرها
هرچه جبریل پریده نرسیدهاست به او
هرکجا عقل دویده نرسیدهاست به او
کعبه از حج که رسیده نرسیدهاست به او
سینه را باز دریده نرسیده است به او
فاطمه کعبه شده مکه اسیرش باشد
خواست تا کعبه فقط جایِ امیرش باشد
چادرش را که تکان داد جهان پیدا شد
اولین بار که خندید زمان پیدا شد
آمد از پیشِ خداوند و مکان پیدا شد
تا به لب گفت علی جان ضربان پیدا شد
آفرینش شده خم بوسه زند خاکش را
دید چشمانِ نبی معنیِ لولاکش را
کیست او اینکه رسیده به تماشای خودش
امتحان داده ولی قبلِ خودش جای خودش
هیچ کس نیست شبیهَش بجز آقای خودش
تا خداوند ببیند رُخِ زهرای خودش
او که آمد به زمین سجده بر آدم کردند
شد زمین هرچه که از باغ جنان کم کردند
او رحیم است خدا هم کرمش فاطمه است
ذوالفقار است علی و دو دمش فاطمه است
هرکه از تیرهی مولاست است غمش فاطمه است
دلِ او شد حرم و در حرمش فاطمه است
تا گرفتیم از این سینه نشانیِ تو را
یافتیم از دلِ خود قبرِ نهانیِ تو را
پایِ انوارِ تنورِ تو که مهمان بشویم
تازه سلمان شده و تازه مسلمان بشویم
ما که بر راه توئیم آنچه شدی آن بشویم
مثل تو پای ولایت همه طوفان بشویم
تا علی هست همه یک رگِ غیرت داریم
به تو سوگند که ما عِرقِ ولایت داریم
چه غم از حادثهها پیرِ خراسانی هست
چه غم از این همه غم غیرتِ ایرانی هست
آی ای خصم زبون خونِ سلیمانی هست
منتظر باش که یک سیلیِ طوفانی هست
منتظر باش که تیغِ عَلَوی تر گردد
«رفته سردار نَفَس تازه کند برگردد»
حسن لطفی ۹۸/۱۱/۲۵
@aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
📹 خاطره روز گذشته رهبر انقلاب از جلسه عجیب با فرماندهان سپاه و نقل قول حاج قاسم از همسرشان برای حضرت آیتالله خامنهای
#شهید_القدس
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
🖼️ #پرتره | «شهید القدس»
🔰 پرتره شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس
🚩به مناسبت چهارمین سالگرد شهید حاج قاسم سلیمانی
#شهید_القدس
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
به روح بلند سردار حاج قاسم سلیمانی
برای روح تو دنیا عجب جای حقیری بود
برای تو شهادت آرزوی دل پذیری بود
تمام عمر تو سیر و سلوک و عشق و خدمت شد
برایت بین بستر آرمیدن چون اسیری بود
چه سردار سرافرازی که میگفتی به خود سرباز
تو از آن ابتدا هم در مرامت سر به زیری بود
جوانی را فدا کردی شهادت را پسندیدی
به تو آنچه نیامد مرگ در دوران پیری بود
سرا پا خویش را گرچه نثار راه حق کردی
زتو یک دست ماند آن هم برای دستگیری بود
پس از آنکه تو رفتی تنگ شد بر عاشقان دنیا
تو رفتی بعد تو سید رضیها آمدند آنجا
به جای رد پایت ای مسافر سرو میکاریم
تو را ای قهرمان در قصه هامان زنده میداریم
اگرچه رفته ای الگوی ما همواره میمانی
و فرزندانمان خواهند شد قاسم سلیمانی
و فرزندانمان قطعا سلحشوران دنیایند
همین مستضعفان میراث دار صبح فردایند
ندارد فرق موج کرخه پیش چشم ما با نیل
که در جنگیم با آن غاصب خون خوار اسراییل
بداند باز آمریکا که ما خونخواه سرداریم
که ما با قاتلش قطعا برادر کشتگی داریم
نفوذیها بترسند و منافقها شوند آگاه
که ما مانند او مردان میدانیم ، بسم الله
به پای امر رهبر تا که جان داریم میمانیم
برای این علی عمار و مقدادیم و سلمانیم
نبازیم از گرانیها نترسیم از ملامت ها
که آسان میشود هر مشکلی با این صلابت ها
رسیده روزهای انتهای ویژه خواریها
که کوتاه است آری عمر اینگونه سواری ها
تکان خواهیم داد این برگهای خشک دوران را
و از بدخواه خالی میکنیم اینگونه ایران را
شما رودید ای مردم ، زلال و تازه و روشن
شما سیلید سیل غیرت و کابوس اهریمن
به راه افتاده آن سیلی که دشمن ضربه از آن خورد
که هر فتنه گری را با خودش این سیل خواهد برد
نترسید از سپاه کفر تا وقتی علی داریم
پیمبر رفته اما در میان خود ولی داریم
به فرمان ولی باشید نصرت زود خواهد بود
سپاه ما سپاه حضرت موعود خواهد بود
سعیده کرمانی
#شهید_القدس
@aleyasein
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
آینه گفت: صبر کن... گفتمش آه، سوختم
در دل شعله میتوان لحظهای آرمید؟! نه!
شعر: میلاد عرفان پور
خط: علی برات نژاد
@aleyasein