eitaa logo
🇵🇸کانال رسمی شعر آل یاسین
5.8هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
924 ویدیو
118 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ ای عشق! دلیل‌ها نمی‌فهمندت ای رود! قلیل‌ها نمی‌فهمندت والله معزّ الاولیایی آقا هرچند ذلیل‌ها نمی‌فهمندت @aleyasein
[WWW.FOTROS.IR]ma1403010205.mp3
13.82M
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ 🔊 | شوریده و شیدای توام حاج‌محمود ▫️ ؛ ۱۴۰۳ @aleyasein
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ زمینه امیرالمؤمنین علیه السلام شب های قدر سلامم به نجف، به ایوان علی به ملک وملکوت، سلطانه علی تا ابد هر چه خلیفه ست به قربان علی یا ابالیتامی، آبروی دنیا برنداری دست لطفتو از رو سر ما تو ولم نکردی، خیلی خیلی مردی خوبه جام توو آغوش تو یا حضرت مولا عشق دیرینم، ذکر تلقینم نوش جونم که، لحظه ی مرگم تو رو می بینم یا علی مولا منم تا به ابد، مسلمانه علی تمامِ باطنه، قرآنه علی تا ابد هر چه خلیفه است به قربان علی یا ابالعجائب، کاتبُ الکتائب می زنم صدا اسمتو توو اوج مصائب ای شیر پیمبر، شمشیر پیمبر توو میدونِ غزوه ها تویی همیشه غالب شور شیرینم، جاته توو سینم نوش جونم که، لحظه ی مرگم تو رو می بینم یا علی مولا سلامم به علی، به سلمان علی رسد روزی ما، از خوان علی تا ابد هر چه کریم است به قربان علی ای کریمِ عالم، با تو خوبه حالم ریزه خوارِ سفره ی تو میشه صد تا حاتم ای امیر دنیا، من گداتم آقا پیش هیچ کسی به جز تو سر نمی کنم خم با تو تأمینم، دین و آئینم نوش جونم که، لحظه ی مرگم تو رو می بینم یا علی مولا وحید محمدی ۸ فروردین ۱۴٠۳ @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ یا عالی بحق علی عجل لولیک الفرج @aleyasein
4_5775894383555514790.mp3
2.69M
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ دوست داشتنی با نوای سید محمد رضا نوشه ور @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ می رسد آوای تیغى پشت مسجدهای شهر قـاتل مولایمان، شمشیـر صيقل می‌دهد...   @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ این خبر را برسانید به عُشاق "نجف" بوی سجاده‌ی خونین کسی می آید... @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ مهمانِ دختر است علی ، جز نمک نخورد یک ظرف شیر بود ولی جز نمک نخورد دختر به گریه گفت که مهمانِ من مرو شالش گرفت حلقه‌ی در : جانِ من مرو پیش یتیمها پدری سر به زیر رفت این بارِ آخر است که با ظرف شیر رفت مسجد رسید روضه‌ی خود را به پا کُنَد مسجد رسید قاتل خود را صدا کند تا ضربه خورد بغض پریشانی‌اش شکست تا ضربه خورد صفحه‌ی پیشانی‌اش شکست جبریل پیشِ ضربه‌ی او شهپرش گرفت از بس شدید بود که زهرا سرش گرفت اُفتاده است بر رویِ سجاده پیکرش اُفتاده مثلِ فاطمه‌اش وای با سرش محراب غرق آتش و سیلی و دود شد سر ضربه خورد ، گوشه‌ی چشمش کبود شد خم شد گمان کنم که به دیوار خورد بود شاید به پهلویش نوکِ مسمار خورده بود خون می‌چکید از سر و روی و محاسنش پیشش نشست فاطمه همراه محسنش رویِ عبای سرخ ولی خانه میرود چشم انتظار دارد علی خانه میرود آهسته گفت آه عبا را رها کنید زینب دَمِ در است مرا روی پا کنید ماندم حسن که زیر بغلهاش را گرفت یا باز چشم زینب کبراش را گرفت بابا رسید او پدری بر عبا ندید آری هزار شکر که او بوریا ندید حسن لطفی @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ تا تَرَک خورد سَرَش دُخترش اُفتاد زمین دست بگذاشت رویِ معجرش اُفتاد زمین بیشتر تیغ فرو رفت میانِ اَبرو تا که از ضَرب علی با سرش اُفتاد زمین به سرش خورد ولی پهلویِ او درد گرفت دید از ضربه‌یِ در همسرش اُفتاد زمین کَس نفهمید که عباس چگونه آمد بارها تا بِرِسَد مَحضَرَش اُفتاد زمین خواست تا خانه‌یِ زینب رویِ پا راه رَوَد دو قدم رفت ولی پیکرش اُفتاد زمین دخترش دید زمین خوردنِ بابایش را دخترش دید و....خودش آخرش اُفتاد زمین چقدر از رویِ تَل تا لبِ گودال دوید چقدر بینِ همه خواهرش اُفتاد زمین ذوالجناح آه ببین نیزه‌ای او را هول داد از رویِ زین به زمین با سَرَش اُفتاد زمین دید پایین قدمهاش سَنان می‌خندید دید بالایِ سرش مادرش اُفتاد زمین حسن لطفی @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ فرقش شکافت ، رُکنِ زمین و زمان شکست یک ضربه زد ولی کمرِ آسمان شکست نالید فاطمه که نزن نانجیب  زد از فرق تا به اَبروی او ناگهان شکست راحت علی  به خاک نمی‌خورْد ، میخ در... شمشیر شد که باز زد و استخوان شکست تا خورد بر زمین دلِ زهرا دو نیم شد قلب حسین ، قلب حسن توأمان شکست فریادِ جبرئیل که پیچید ، دخترش بی اختیار  در  وسطِ آستان شکست خون پاک می‌کند زِ روی خویش مرتضی زینب دمِ در است ؛ ولی بی گمان  شکست اینبار روضه خواند علی پیشِ دخترش از تشنه‌ای که داغِ لبانش جهان شکست از تشنه‌ای که داغِ جوان ، داغِ طفل دید در حلقه‌های هلهله‌ی این و آن شکست از تشنه‌ای که در وسط جمع گیر کرد با سنگِ بی مُروّتِ این کوفیان شکست وقتی رسید نیزه‌ی خود را دوباره زد وقتی که رفت نیزه‌ی خود را سنان شکست انگشت مانده بود و عقیقی... از آن بدن انگشت مانده بود ؛ ولی ساربان شکست حسن لطفی @aleyasein