eitaa logo
کانال رسمی شعر آل یاسین
6.3هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
131 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹فرزند زمزم🔹 ای خالق راز و نیاز عاشقانه در پیشگاه عشق مخلوقی یگانه ای آسمان پیشانی‌ات، ای ابر ای کوه سجادۀ تو دشت‌های بی‌کرانه دارند در دستانِ هنگامِ قنوتت گنجشک‌های بی‌شماری آشیانه تسبیح می‌گویی تمام خلوت شب با رودها با اشک‌هایت دانه دانه فرزند زمزم! کیستی، اهل کجایی؟ در چشم‌هایت داری از کوثر نشانه فریاد عاشوراست موج پرچمی که وادی به وادی می‌بری بر روی شانه وقتی که در حال مرور کربلایی عالم سراسر می‌شود پروانه‌خانه این بیت آخر با خودش دارد درودی بر مادرت، آن شهربانوی زمانه 📝 @aleyasein
از شهر من تا شهر تو راهی دراز است اما تو را می‌بیند آن چشمی که باز است در عکس‌ها دیدم مزارت را و عمری‌ست شمعی به یادت در دلم در سوز و ساز است از هر غریب و آشنا پرسیدم از تو گفتند بیش از هر کسی مهمان‌نواز است مردی که زانو زد جمل با ضرب تیغش می‌لرزد آن وقتی که هنگام نماز است در باد، بیرق‌های خونین محرم در امتداد پرچمت در اهتزاز است تنهایی‌ات، تنهایی‌ات، تنهایی‌ات، مرد! بیش از تمام دردهایت جانگداز است... @aleyasein
علیه‌السلام 🔹لبخند صادقانه🔹 بگو برای من ای شعر از زمانهٔ او کدام بیت مرا می‌برد به خانهٔ او شبی دلم به هوای زیارت آمده است مگر قرار بگیرد در آستانهٔ او... از او بپرس به عقلم نمی‌رسد اصلاً که چیست فلسفهٔ عشق بی‌کرانهٔ او خوشا به حال عبایی که در کشاکش باد گذاشته‌ست سرش را فقط به شانهٔ او گذشته‌ها نگذشته‌ست باقی است هنوز زبانه می‌کشد آتش از آشیانهٔ او بگو چگونه از این شهر صبح صادق رفت بگو برای من از رفتن شبانهٔ او نه از غم است که من گریه می‌کنم امشب فقط به خاطر لبخند صادقانهٔ او... @aleyasein
تاریخ سرخ خون جگری‌ها را می‌آورد چقدر به یاد امشب این نوحۀ غریب که می‌آید با های‌های گریۀ باد امشب این نوحۀ غریب چرا لحنی چون روضۀ امام حسن دارد ای سینه‌های سوخته یاد آرید! از غربت بقیع، زیاد امشب این نوحۀ غریب که بر قلبش تیغ غلیظ هلهله می‌بارد مثل کدام صحنۀ عاشوراست؟ این قصه آشناست، مباد امشب... اعماق عمر زخمی کوتاهش سیراب کرده جنگل و صحرا را دلتنگ بازگشت به سوی اوست رودی که می‌رسد به مراد امشب دنبال خود کشیده و آورده‌ست تا کاظمین جان و جهانم را آن نوحه، آن غم عربی در باد دست مرا به دست که داد امشب؟ این خودنویس و جوهر داغش را این چند بیت و شمع و چراغش را دارم - نه این‌که لایقشان باشم - از رأفت امام جواد امشب @aleyasein
﷽ تیر می‌آمد ز هر سو، ایستاد امّا سعید گفت درس عاشقی را این چنین با ما سعید تیر می‌آمد ز هر سو بی‌محابا می‌گرفت تیرها را با سر و با قلب و دست و پا سعید سینه‌اش آماج تیغ و نیزه بود، اما نبود در دلش دردی به جز تنهایی مولا، سعید تا نماز عشق در میدانِ خون برپا شود داد جانش را هزاران بار بی پروا سعید بر زمین افتاد؟ نه، کوچید سمت آسمان با پرستوهای سرخ ظهر عاشورا سعید در جواب این وفاداری، امامش مژده داد: پیش روی من تویی در جنت الاعلی سعید    @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ آه ای مسلمان... آه ای مسلمان با مسلمان یار باید شد دیگر «اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار» باید شد تا کی نشستن زیر تلّ وحشی آوار بر قلعه‌های سُست‌شان آوار باید شد.. با اَرّه‌هایی که انار پا به ماهت را... ای خاک خونین، آیه‌های نار باید شد از گریه کردن هیچ کاری بر نمی‌آید ای چشم‌ها از خواب خوش بیدار باید شد برخیز و مرهم باش اندوه فلسطین را هم‌معنی «الجار ثُم الدّار» باید شد 🏷 | | 🩸 @aleyasein
11.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ جواز شهادت ز خاک پای تو قوّت گرفته قامت شهر به‌پاست با تو ستون‌های استقامت شهر فقط نه گنبد و گلدسته و کبوتر و صحن محبتت شده بانوی من علامت شهر عجیب نیست، که دارند از عنایت تو عصای معجزه، پیران باکرامت شهر گرفته‌اند جواز شهادت از دستت دل‌آذرانه جوانان باشهامت شهر به اشتیاق نگاهت چنین ترافیک است به جستجوی تو هستیم در قیامت شهر سیاه‌نامه‌ای امشب پناه آورده‌ست به گوشۀ حرم از چشم پر ملامت شهر علیهاالسلام @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ خون در رگ مبارزه در حال جوشش است دارد هنوز معرکه،یحیای دیگری @aleyasein
ای خالق راز و نیاز عاشقانه در پیشگاه عشق مخلوقی یگانه ای آسمان پیشانی‌ات، ای ابر ای کوه سجادۀ تو دشت‌های بی‌کرانه دارند در دستانِ هنگامِ قنوتت گنجشک‌های بی‌شماری آشیانه تسبیح می‌گویی تمام طول شب را با اشک‌هایت دانه دانه دانه دانه فرزند زمزم! کیستی، اهل کجایی؟ در چشم‌هایت داری از کوثر نشانه فریاد عاشوراست موج پرچمی که وادی به وادی می‌بری بر روی شانه وقتی که در حال مرور کربلایی عالم سراسر می‌شود پروانه‌خانه این بیت آخر با خودش دارد درودی بر مادرت، آن شهربانوی زمانه @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ بگو برای من ای شعر از زمانهٔ او کدام بیت مرا می‌برد به خانهٔ او شبی دلم به هوای زیارت آمده است مگر قرار بگیرد در آستانهٔ او... از او بپرس به عقلم نمی‌رسد اصلاً که چیست فلسفهٔ عشق بی‌کرانهٔ او خوشا به حال عبایی که در کشاکش باد گذاشته‌ست سرش را فقط به شانهٔ او گذشته‌ها نگذشته‌ست باقی است هنوز زبانه می‌کشد آتش از آشیانهٔ او بگو چگونه از این شهر صبح صادق رفت بگو برای من از رفتن شبانهٔ او نه از غم است که من گریه می‌کنم امشب فقط به خاطر لبخند صادقانهٔ او... @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ در آتش و دود و خون و پیکار، بگو یک‌ریز برای شهر، اخبار بگو ای شیرزنی که از تبار سحری از آمدن جمعهٔ دیدار بگو | @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ علیه‌السلام 🔹دریای احمر🔹 شهری که دعوت کرده بود از آفتاب ای مرد وقت وفای عهد، خود را زد به خواب ای مرد افسوس متن و خط و مُهر نامه‌هاشان را انکارها کردند روز انتخاب ای مرد.. وقتی که سر چرخاندی، از جمعیت مسجد دیدی فقط تنهایی‌ات را در رکاب ای مرد دادند با شمشیر و سنگ و دشنه و دشنام آیینه‌های اعتمادت را جواب ای مرد آبی طلب کردی ولی دریای احمر شد در دل چه سرّی داشت آن دم ظرف آب، ای مرد آوارگی‌هایت به خاطر ماند و باقی نیست از کوفۀ آن عصر، جز قصری خراب، ای مرد خون گریه کردی غربت او را شجاعانه وقت شهادت، ای سفیر آفتاب، ای مرد @aleyasein