1_5700275432.m4a
حجم:
3.42M
زمینه حضرت رقیه س
محرم ۱۴۴۵ ه.ق
گریه امون نمیده، صدات کنم بابایی
چشام نداره سویی، نگات کنم بابایی
جدایی شده، تقدیرم
فراق تو کرده پیرم
چه دیر اومدی باباجون
ازت دلگیرم
تو که بی خبر نمی رفتی
تو بی من سفر نمی رفتی
منو تنها کاش نمی ذاشتی
تووو این درد سر، نمی رفتی
ــــــــــــ
موی سرم سفید و، قامتمم خمیده
کل تنم کبوده، رنگ رخم پریده
رو نیزه که قرآن خوندی
صداته هنوز توو گوشم
چقد گفتم از روو نیزه
بیا آغوشم
روی نیزه ها چه می کردی
زیر دست و پا چه می کردی
از این بگذریم بگو بابا
توو تشت طلا چه می کردی
ــــــــــــ
کشته منو یتیمی، سلسله ما رو کشته
زخم زبون شمر و، حرمله ما رو کشته
به من، بچه ها خندیدن
کنار سرت رقصیدن
ما رو کوچه بردن، چشم
تو رو دور دیدن
تو کاش راه دور نمی رفتی
با قلب صبور نمی رفتی
می سوختم توو خیمه اما
تو کنج تنور نمی رفتی
وحید محمدی
#زمینه
#محرم
#حضرت_رقیه س
#حضرت_رقیه_زمینه
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
@aleyasein
1_6281275122.m4a
حجم:
1.64M
زمینه حضرت رقیه سلام الله علیها
قبل از این می گفتم، ای لعنت به حرمله
زجرُ دیدم گفتم، صد رحمت به حرمله
نیمه شب بود، با نیزه زد
یا سیلی زد، یا نیزه زد
با قصد کشت، عمدا می زد
سکینه رو، با من می زد
دستای سنگینیم داره این زجز
دست از سرم بر نمی داره این زجر
تا چش میذارم روو هم باز میادش
می خوام بخوابم نمی ذاره این زجر
یارالی بابایی ۳
قبل از این می گفتم، ای لعنت به کوفیا
شامُ دیدم گفتم، صد رحمت به کوفیا
ما رو بردن، بین انظار
خیلی بد بود، تووی بازار
تو ترسیدی، من ترسیدم
اشکاتو روو، نیزه دیدم
من خواب راحت ندارم تو این شهر
من سر روی خاک می ذارم تو این شهر
اون روز که افتاد مسیرم به بازار
ای کاش عمو بود کنارم تو این شهر
یارالی بابایی ۳
قبل از این می گفتم، ای لعنت به تیغ شمر
لب رُ دیدم گفتم، صد رحمت به تیغ شمر
خیزران و، روو لبت زد
نمی بخشمش تا ابد
نکردن به، حالم رحمی
شده بد جور، لبِت زخمی
حرفای ناگفتنی داره این لب
جا موندم از قافله نیمه ی شب
هم درد پهلو دارم از همون وقت
هم بعد از اون پیر شده عمه زینب
یارالی بابایی ۳
وحید محمدی
۲۸ مرداد ۱۴٠۲
#زمینه
#حضرت_رقیه س
#حضرت_رقیه_زمینه
#اربعین
@aleyasein
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
زمینه حضرت رقیه (س)
محرم ۱۴٠۳
حرمله می زد
دستمو می کشید و توو قافله می زد
خسته نمی شد و سر حوصله می زد
منو با پاهای پر از آبله می زد
از بس که زده لبی نمونده
دندونی برام نمونده بابا
حالا اومدی که تار می بینم
سویی به چشام نمونده بابا
نمی دونی چقد از این حرمله، من دلم پره
حرفامو به عمو ابالفضل نگو، غصه می خوره
یا ابتا، من الذی، ایتمنی
قدم خمیده
سه ساله ای شبیه من کسی ندیده
بس که گرسنمه بابا رنگم پریده
ببین که دونه دونه ی موهام سفیده
از بس که برا تو گریه گردم
چشمام دیگه وا نمیشه بابا
این زخما امونمو بریده
این پا دیگه پا نمیشه بابا
دختر اگه بمیره هم از باباش، دل نمی بره
حرفامو به عمو ابالفضل نگو، غصه می خوره
یا ابتا، من الذی، ایتمنی
سرم شکسته
عمو که رفته حرمت حرم شکسته
افتادم از روو ناقه و پرم شکسته
پهلووی من شبیه مادرم شکسته
روو دستای من جای طنابه
چند روز ما رو بردن تووی زندون
این لکنت ازون شبی شروع شد
که گم شده بودم توو بیابون
تاریکی شب و منِ خسته و، ترس و دلهره
حرفامو به عمو ابالفضل نگو، غصه می خوره
یا ابتا، من الذی، ایتمنی
وحید محمدی
#حضرت_رقیه_زمینه
#حضرت_رقیه_شهادت
#محرم_الحرام
#زمینه
@aleyasein
1723123838719_-2147483648_-212515.ogg
زمان:
حجم:
1.97M
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
زمینه شهادت حضرت رقیه(س)
خوش اومدی بابا
صفا آوردی به خرابه
یتیم نوازی کن
می دونی که چقدر ثوابه
یه نذری کردم که
نبینی دستام توو طنابه
قدم گذاشتی رو چشای تارم
چی جوری اومدی که پا نداری!
عمه که گفت میای، همه ش می گفتم
شاید داداش علی رو هم بیاری
بابا بابا بابا
پرت کو، سرت کو
بگو ببینم علی اکبرت کو
رباب چش به راهه اصغرت کو
سرت کو، پرت کو
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شونه ندارم حیف
موهات پریشونه عزیزم
خسته شدم دیگه
منو ببر خونه عزیزم
حال دل ما رو
کسی نمی دونه عزیزم
خبر که داری دخترای شامی
بابا حسابی خندیدن به دردم
حیف که دیگه مو ندارم و الا
موهامو فرش راه تو می کردم
بابا بابا بابا
حرم سوخت، پرم سوخت
شبیه مادرت، موی سرم سوخت
توو آتیش خیمه ها معجرم سوخت
پرم سوخت، حرم سوخت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
ببر منو بابا
یه جا که حرمله نباشه
یه جا که حرفی از
پای پر آبله نباشه
الهی که دیگه
بین ما فاصله نباشه
من که توو این عمر سه ساله هرگز
جایی بدون تو پدر نرفتم
یه عمری من توو بغل تو بودم
حالا سرت رو توو بغل گرفتم
بابا بابا بابا
بریدم، خمیدم
تو شام و کوفه بسکه غصه دیدم
نمی دونی چه حرفایی شنیدم
خمیدم، بریدم
وحید محمدی
۱۸ مرداد ۱۴٠۳
#حضرت_رقیه س
#حضرت_رقیه_شهادت
#حضرت_رقیه_زمینه
@aleyasein
زمان:
حجم:
372.2K
﷽
ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ
زمینه حضرت رقیه سلام الله علیها
از بازار، می ترسم
من از اون روز
که با دست بسته بردنم تو انظار می ترسم
اگه ماجرای اون روز
بشه تکرار می ترسم
نه فقط من
همه دخترا ترسیدن
واسه معجرا ترسیدن
همه ی زنا ترسیدن
نه فقط من
همه دخترا افتادن
از رو ناقه ها افتادن
زیر دست و پا افتادن
از مصیبتای راه، نگم بهتره
از زنای بی پناه، نگم بهتره
چی کشیدم این یه ماه... نگم بهتره
چی کشیدم این یه ماه... نگم بهتره
__
هی زخمام می سوزه
این یه ماهه
بس که گریه کردم از داغ تو چشمام می سوزه
دل عمه زینب انقد
واسه پاهام می سوزه
نه فقط روز
شب و نیمه شب جا موندم
زجر بی ادب ترسوندم
با موی سرم تابوندم
نه فقط روز
شب و نیمه شب باریدم
روی سنگ و خاک خوابیدم
خوابتو همش می دیدم
از شبای قافله، نگم بهتره
از پاهامو آبله، نگم بهتره
از نگاه حرمله، نگم بهتره
چی کشیدم این یه ماه... نگم بهتره
وحید محمدی
#حضرت_رقیه س
#حضرت_رقیه_زمینه
@aleyasein