eitaa logo
🇵🇸کانال رسمی شعر آل یاسین
5.8هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
906 ویدیو
116 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
تمام زندگی نوکرت فدای سرت سرم فدای پدر مادرت فدای سرت اگر گدای تو با کاسه‌ی گداییِ خود هنوز، مانده به پشت درت؛ فدای سرت سلام‌های مرا پاسخی نبوده اگر؛ فدای کفترِ نامه‌برت؛ فدای سرت قلم به دست گرفتی و نام زشت مرا دوباره خط زدی از دفترت؛ فدای سرت اگر که لطمه زدم زخمِ صورتم گل کرد برای زخمِ سر دخترت؛ فدای سرت اگر که پیر شدم پای روضه‌های رباب فدای سنّ علی‌اصغرت؛ فدای سرت تمام خواهشم این است، تا جوان هستم شوم فدای علی‌اکبرت؛ فدای سرت تمام عمر من و هر چه نوکر است ارباب فدای یک نفس آخرت؛ فدای سرت شاعر: @aleyasein
به درگه احدی خم نمی کنم سر را مگر به جز تو که داری هوای نوکر را رسد به هرچه که خیراست بی برو برگرد هرآنکه بر کرم تو سپرد باور را تو دست خیر خدایی برای جملهٔ خلق کشانده تا به حرم رحمت تو کافر را معرفم به همه ، پای ثابت روضه نوشته اند کنار حرم ، کبوتر را هوای صحن دلم حال روضه می گیرد رسید پنجه گرفت از سه ساله زیور را برای آنکه نگاهش همیشه بود ،حسین چه مشکل است ببیند حسین بی سر را نوشتن از عطشت صفحه مرا سوزاند حرارت لب تو خشک کرده جوهر را 🔸شاعر: @aleyasein
زائری دیدم که دارد چشمِ تر می‌آورد یک نفر هم نذر پاهای تو سر می‌آورد کفتری دیدم که از بالابلندِ گنبدت نذر چوبِ جاروی صحن تو پر می‌آورد مادری دیدم؛ شب جمعه؛ که با قدی کمان بین صحن تو زبانِ نوحه‌گر می‌آورد خواب ، چشمم را که می‌بندم به پابوسی تو می‌برد روح مرا ؛ وقتِ سحر می‌آورد من یقین دارم نسیمی که به پرچم می‌خورد از دلِ تنگم برای تو خبر می‌آورد رو به صحنت سجده کردم ؛ مُهرِ تربت خیس شد بوی خاک کربلا هم گریه در می‌آورد دَلوِ چشمم از تهِ چاهی که در آن اشک نیست با طنابِ روضه‌ات خونِ جگر می‌آورد نسل اندر نسل نوکرزاده ؛ مجنون زاده‌ایم می‌رود دیوانه‌ای ؛ دیوانه‌تر می‌آورد شاد خواهد شد؛ چرا که سینه‌زن آورده است از تبارِ نوکران هر کس پسر می‌آورد زائرم؛ حتی پس از مرگم؛ چرا که در حرم ... باد ، از خاکم غباری مختصر می‌آورد 🔸شاعر: @aleyasein
روی جسمَش نیزه وتیر و سِنان افتاده بود زیر خنجر سر پناه کاروان افتاده بود شمر،باچَکمه به روی سینه اش می ایستاد در کنارش مادری قامت کمان افتاده بود جای خود را با لَگَد های سَنان تعویض کرد خنجر کُندی که دیگر از توان افتاده بود یادگار مادر او را به غارت برده اند جامه ی شاهی به دست این و آن افتاده بود شمر از گودال بیرون آمد و از بخت بد برق انگشتر به چشم ساربان افتاده بود نعل ها طوری عمل کردند که از پیکرش گوشه ی گودال قدری استخوان افتاده بود در نگاه تار او اهل حرم می سوختند قرعه ی آتش به نام کودکان افتاده بود روی نیزه بستن سَر، کار آسانی نبود از قضا این کار، دست کاردان افتاده بود بارش ظلمت بیابان را به خون آغشته کرد بر زمین آیات ناب آسمان افتاده بود @aleyasein
گندم ری ثمنت شد، بابی انت و امی غرق خون کل تنت شد، بابی انت وامی تو نفس می زدی اما، بین دشمن چه جدالی بر سر پیرهنت شد، بابی انت وامی وای از آن واعطشا گفتن تو، قاتلِ جانم... ناله ی دلشکنت شد، بابی انت و امی بر لبت ذکر مناجات و دعا بود ولی حیف نیمه کاره سخنت شد، بابی انت وامی جلوی چشم همان خواهر دلداده ات آقا قطعه قطعه بدنت شد، بابی انت و امی مادرت آمد و با قامت خم در دل صحرا اولین سینه زنت شد، بابی انت و امی پیکرت ماند غریبانه روی خاک و در آخر بوریایی کفنت شد، بابی انت و امی @aleyasein
سلامِ رو به ضریحم؛ جواب می‌خواهم جواب، از لبِ عالیجناب می‌خواهم سراب، آمده سیراب، از حرم برود چقدر، تشنه‌ام از تشنه آب می‌خواهم پُر است، از بتِ طاغوت، کعبه‌ی دل من به دستِ بت‌شکنت انقلاب می‌خواهم اگر چه بی‌ادبم، از خجالت آبم کن غرورِ کوهِ یخم؛ آفتاب می‌خواهم به سمتِ دستِ کریمت قنوت می‌گیرم دعایم و نفسی مستجاب می‌خواهم تمامِ نوکری‌ام "قُربة اِلی‌العشق" است که گفته است، که از تو ثواب می‌خواهم ؟! سرِ دوراهِ بهشت و زیارتِ حرمت من اختیار، در این انتخاب می‌خواهم @aleyasein
ما را شب دیدار بود هر شب جمعه دل منتظر یار بود هر شب جمعه ای مشتریان گل زهرا بشتابید یوسف سر بازار بود هر شب جمعه خون شد جگر ما ز بس آدینه شمردیم بین دیده چه خونبار بود هر شب جمعه گویند چرا هیئتیان خواب ندارند گو فاطمه بیدار بود هر شب جمعه آدینه ای آن جان جهان می رسد از راه ز آن دل پی دلدار بود هر شب جمعه ای گمشده ی فاطمه برگرد که دل ها از عشق تو سر شار بود هر شب جمعه @aleyasein
یکی از اوجب اعمال همه نوکرهاست هر شب جمعه سلامی طرف کرببلا سلام امشب به نیابت @aleyasein
کربلا و شبِ جمعه حرمِ حضرتِ عشق در کجا بوده چنین بخت میسّر باشد در حرم روضه ی مقتل چقدر می چسبد چه شود مرثیه خوان حضرتِ مادر باشد هرگزم بهتر از این بخت نباشد یارم جای من در حرمِ آلِ پیمبر باشد جای دارد نفسی تازه کنم از سحرش به اذانی که در آن طعمِ معطر باشد چه نسیمِ سحری می وزد از باغِ حرم آسمانش چقدر رقصِ کبوتر باشد جنتی را که خدا وصف کند اینجا هست باغِ هفتاد و دو تن لاله ی پرپر باشد پیشِ چشمانِ تو زیباست فراوان زیباست که دو گنبد دو ضریح از دو برادر باشد یا که در هر طرفِ مرقدِ شش گوشه ی عشق خواهرش آمده وُ روضه ی اصغر باشد هر که اینجا به خدا می رسد امّا باید در سرش شوقِ طوافِ علی اکبر باشد ای خوش آنکس که در این سعی و صفا فیض برَد یک شبه سائلِ این خانه توانگر باشد کاش باشی و ببینی چه صفایی دارد این که چشم همه عشاق به دلبر باشد محشری است شب جمعه ببینی اینجا خواهری نوحه گرِ داغِ برادر باشد @aleyasein