eitaa logo
کانال رسمی شعر آل یاسین
6.3هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
131 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹✨تقدیم به مادر عزیزم و همه مادران جهان🌹✨ رفیقِ بی کلک و پاک و بی ریا مادر همیشه سایه ی امنت پناهِ ما مادر تمام عمر چقدر عاشقانه می چرخی بدون مِنّت و مُزدی به دور ما مادر به وقت شادی و غم در کنار من هستی در آسمان دلم یار با وفا مادر هرآنچه داشته ام از دعای خیرت هست دلیلِ مُهرِ اجابت به هر دعا مادر صفا و گرمی خانه به لطف بودن توست همیشه خرم و سرسبز و با صفا مادر بهشت را به بهای وجودتان داریم به زیر پای شما جَنَّتِ خدا مادر @aleyasein
با دست تهی به جست و جویم امشب شاید نظری شود به سویم امشب ای کاش که این جمعه بیایی آقا این است تمام آرزویم امشب @aleyasein
رباعی دعای روز پنجم ماه رمضان برگرفته شده از متن زیبای دعا هرچند بدم، به لطف خود خوبم کن یک بنده ی رو سفید محسوبم کن در جمع بزرگ صالحین و خوبان با رحمت و لطف خویش منصوبم کن... @aleyasein
نیمه شبها تا سحر ذکر رضا باید گرفت اینچنین حاجات خود را از خدا باید گرفت در جوار مرقدش هرگز به کم قـانع مشو چونکه از مشهـد بـرات کربلا باید گرفت دست خالی آمدم امشب به درگاه شما هرچه میخواهد دل از راه دعا باید گرفت چشم در راه دعای خیرتان هستم، فقط یک ضمـانت از تو در روز جزا باید گرفت می شود امشب دل من عازم باب الجواد اجر و مزد نوکری را پس کجا باید گرفت؟ در شب میلادتان دل غرق رحمت میشود تکه نانی امشب از دست شما باید گرفت @aleyasein
شاید عیار دل به خلوص قدیم نیست عقلم برای درک مقامت فهیم نیست ریزه خور مرام تو هستیم گرچه دل لایق برای نوکری این حریم نیست راهم بده که توبه کنان باز آمدم نزد کریم، هیچ خطایی عظیم نیست! افسوس می خورد دل بی تاب ِ من، چرا در خادمی صحن و سرایت سهیم نیست؟ افسوس می خورد که چرا چون کبوتران در سایه سارِ گنبد زردت مقیم نیست؟ @aleyasein
﷽ آمد دوباره موسِمِ ماهِ عزایتان سرداده ایم ناله و ماتم برایتان از کودکی به لطف خدا قسمتم شده با افتخار، خادمیِ روضه هایتان خاکِ قدومتان به طلا هم نمی دهم اربابِ من، چَشمِ من و خاکِ پایتان ای کاش من فدایی راه شما شوم این جان که سوخت از غمِ زینب فدایتان در بین شورِ سینه زنی ها و گریه ها بدجور می کند دل تنگم هوایتان آقا بیا و با کَرمَت روزیم نما توفیقِ دیدنِ حرمِ کربلایتان @aleyasein
﷽ حیّ علی العزا... خوب است که از خود خبری داشته باشم بر حال خرابم نظری داشته باشم   ای کاش که در روضۀ شب‌های محرّم با لطف شما چشم تری داشته باشم   از آتش این عشق که افتاده به جانم پیوسته دل شعله‌وری داشته باشم   صد شکر که قسمت شده تا باز برایت شعر و غزل مختصری داشته باشم   افسوس نشد ماه عزاداری‌ات آقا جز شعر سرودن هنری داشته باشم @aleyaseim
عمریست که ما دست به دامان حسینیم  در مجلس روضه همه مهمان حسینیم  چون عشق حسین بن علی راه نجات است  پس تا به ابد عاشق و حیران حسینیم  بیمار فقط در طلب لطف طبیب است  ما منتظر نسخه ی درمان حسینیم!  ما را نبود واهمه از آتش دوزخ  وقتی همگی گوش به فرمان حسینیم  فردوس برین خانه ی عشاق حسین است  صدشکر که ما جزو محبان حسینیم  دیوانه شدیم از نمک سفره ی ارباب  آباد از آنیم که ویران حسینیم...  @aleyasein
﷽ من برای دیدن ماه محرم زنده ام با نسیم روضه ی ارباب عالم زنده ام می دهد دل را جلا این اشک های دیده ام با همین اشک و همین اندوه و ماتم زنده ام "یا حسین" از کودکی ذکر لبانم بوده است از عنایات همین ذکر دمادم زنده ام سالها در بین هیئت نوکری کردم فقط با شمیم دل نواز عطر پرچم زنده ام تا ابد من خادم راه حسین و زیبنم از همان روز ازل با گریه و غم زنده ام @aleyasein
شده گُلبانگ دعا پاسخ توهین کردن در مرامِ تو نباشد دل نفرین کردن حرمله در سر خود نقشه ی شومی دارد چند روزیست که کارش شده تمرین کردن با سه شعبه، به هدف گیری اصغر آمد! شمر نامرد شد آماده ی تحسین کردن خوب سیراب شد از اشک خودت آقاجان گُل پرپر شده ات لحظه ی تدفین کردن ما فقط منتظرِ نیم نگاهی هستیم نظر مرحمتی بر دل مِسکین کردن عاقبت منتقم کرب و بلا می آید زخم ما را بدهد مرهم تسکین کردن @aleyasein
شمشیر می زنی و سپاهی برابرت طوفان شده به برقِ نگاهِ دلاورت چندین هزار نامه نوشتند و عاقبت نا مردمانِ کوفه نبودند یاورت! نامِ حسین وردِ زبان هایشان ولی در قلبِ کورِ خویش، نکردند باورت در ازدحام نیزه و باران سنگ ها صد زخم اضافه شد به جراحاتِ پیکرت انگار که گلویِ پُر از لَختِه های خون بدجور بسته راهِ نفس هایِ آخَرَت خوردی زمین، به وقتِ هجومِ حرامیان در پیش چشم های پُر از اشکِ خواهرت زینب، دوباره زینبِ سابق نمی شود! تا اینکه دید، پیکرِ در خون شناورت بی تابی رقیه امانش نمی دهد... وقتی که می رود به سَرِ  نیزه ها، سَرَت @aleyasein
﷽ ـ ـ ـ ــــــــ⊰𑁍⊱ــــــــ ـ ـ ـ در ازدحام نیزه... شمشیر می زنی و سپاهی برابرت طوفان شده به برقِ نگاهِ دلاورت چندین هزار نامه نوشتند و عاقبت نا مردمانِ کوفه نبودند یاورت نامِ حسین وردِ زبان هایشان ولی در قلبِ کورِ خویش، نکردند باورت در ازدحام نیزه و باران سنگ‌ها صد زخم اضافه شد به جراحاتِ پیکرت انگار که گلویِ پُر از لَختِه‌های خون بدجور بسته راهِ نفس‌هایِ آخَرَت خوردی زمین، به وقتِ هجومِ حرامیان در پیش چشم‌های پُر از اشکِ خواهرت زینب، دوباره زینبِ سابق نمی شود! تا اینکه دید، پیکرِ در خون شناورت بی‌تابی رقیه امانش نمی دهد وقتی‌که می‌رود به سَرِ نیزه‌ها، سَرَت... @aleyasein