دورهم؛خنده به لب؛کرسی و فال حافظ
شب یلدا شب زیبای غزل خوانی شد
شب طولانی سال است کمی فکر کنیم
غیبت یار چرا اینهمه طولانی شد؟!
#قاسم_نعمتی
#یلدا_مهدوى
@aleyasein
نَقش بایَد بِشَوَد دَر هَمه جا چون دِل مَن
هَر دَریْ بَسته شَوَد جُز دَر پُرفِیض حَسَن
#السلام_علی_الحسن
@aleyasein
گلاب...
دیدم وسط باغچه پرپر شدنت را
پامال لگدهای مکرر شدنت را
بین در و دیوار گلاب از تو گرفتند
زهرا، همه دیدند معطر شدنت را
با کشتن یک سوم سادات، گرفتند
از چهره ی تو لذت مادر شدنت را
یا مُنْهَدَةَ الرُکْنْ من از فضّه شنیدم
تنها، سپر غربت حیدر شدنت را
یا ناحِلَةَ الْجِسْم چه آمد به سر تو؟
آهسته بخوان روضه ی لاغر شدنت را
زهرای رشیده به چه تشبیه کنم من
با پیکر یک طفل برابر شدنت را؟
یا باکِیَةَ الْعَیْن ز چشمان تو دیدم
چون آینه ای تار و مکدر شدنت را
دستار به سر بسته ای و بین نمازت
زهرا همه دیدیم پیمبر شدنت را
من حاجت خود گفته ام و هیچ نگفتی!
وقتی دل من خواسته بهتر شدنت را
ای چشم صبوری نکن و فکر شفا باش
تقدیم به پهلوش کن این تر شدنت را...
#احمد_ایرانی_نسب
#شهادت_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حضرت_فاطمه
#حضرت_زهرا
#امیرالمؤمنین
#امام_علی
#فاطمیه
@aleyasein
تا آمدی کمی بنشینی کنارمان
تقدیر اشاره کرد به کم بودن زمان
از روی خاک تیره سحرگاه پا شدی
رفتی وضو گرفتی از اشراق و بعد از آن
هجده نفس کشیدی و رکعت به رکعتش
نزدیکتر شدی به خودت، ذات بینشان
میخواستی که جلوه کنی بر زمین ولی
توحید نردبان شد و بردت به آسمان
از عصر جاهلیت آنها تو را گرفت
دادت به درک ناقص این آخرالزمان
حالا هزار سال پس از تو رسیدهاند
اهل زمین به قسمت جذاب داستان
جایی که آسمان به زمین رزق میدهد
از سفرۀ نگاه تو بانوی مهربان
در کوچههای ساکت و مرطوب شهر ما
حس میشود حضور شما موقع اذان...
این شعر را بگیر و برای فرشتهها
با لهجۀ خدا و صدای خودت بخوان
#شهادت_حضرت_زهرا_س
#هادے_جانفدا
@aleyasein
وقتی خدا بنای جهان را گذاشته
در روح تو سخاوت دریا گذاشته...
آنقدر سربلند و شریفی که از ازل
در طالع تو، لیلۀ اسرا گذاشته...
بیهوده نیست اینکه دری از بهشت را
تنها برای خاطر تو وا گذاشته
روز نخست، از تو چه پنهان که آفتاب
ردّ تو را در آینهها جا گذاشته
::
خوشبخت، آن زنیست که در طول زندگی
پا جای پای حضرت زهرا گذاشته...
#شهادت_حضرت_زهرا_س
#سارا_جلوداریان
@aleyasein
مدینه با تو به ماهی دگر، نیاز نداشت
به روشنایی صبح و سحر نیاز نداشت
تو زهرۀ فلَکی، رشک ماه و پروینی
که با تو چرخ به شمس و قمر نیاز نداشت
مسافری که نگاه تو بود بدرقهاش،
خدای را، به دعای سفر نیاز نداشت
دعای نیمهشبت سِیرِ آسمان میکرد
که این پرستوی عاشق به پر نیاز نداشت
بهشت روی زمین، خانۀ گِلین تو بود
که ناز فضّه خرید و به زر نیاز نداشت
حکایت دلِ تنگ تو را توان پرسید،
ز لالهای که به خونِ جگر نیاز نداشت
وجود پاک تو میسوخت از شرارۀ غم
دگر به شعلۀ قهر و شرر نیاز نداشت
گریستن ز تو آموخت ابر پاییزی
دگر به خواهش از چشمِ تر نیاز نداشت
برای سبز شدن، گلبُن محبت و عشق
به اشک زمزم از این بیشتر نیاز نداشت
میان چشمۀ اشک تو عکس زینب بود
اگر شبِ تو به قرص قمر نیاز نداشت...
حریر دست تو مجروح بود از دستاس
به تازیانۀ بیدادگر نیاز نداشت
#شهادت_حضرت_زهرا_س
#محمدجواد_غفورزاده
@aleyasein
#یافاطمه_الزهرا
کار داریم در این شعر فراوان با دَر
گوییا خورده گره با غزلِ مولا ، در
وَ قسم بَر ترکِ کعبه که حتی دیوار
می شد از عشقِ علی پیشِ علی دَرجا در
جانشینِ نبی الله که شد روزِ غدیر
خستگی های پیمبر همه شد یکجا در
شهر علم است نبی شهرِ طرب انگیزی
که برایش به خدا هست علی تنها در
می نشستند یتیمان همه شب منتظرش
خیره بر در همگی تا بزند بابا در
چیره بر قلعه ی قلبِ همِگان شد وقتی
کَنده شد با دَمِ یا فاطمه اش از جا در
شُد دَرِ قلعه ز جا کَنده ولی مرغِ دلم
ناخود آگاه سفر می کُند از در تا در
نکند در غزلم بسته شود دستانش
نکند در غزلم باز شود با پا در
میخِ در داغ شد و مادرمان زخمی شد
او کنون تکیه به دیوار نماید یا در ؟!
آنچنان با لَگدی باز شد آن در که همه
فکر کردند که دیوار یکی شد با در
آه! سادات ببخشند ولی خورد زمین
در همین فاصله هم کنده شد از لولا در
رد شدند آن همه نامرد از آن در با پا
تا که افتاد به رویِ بدنِ زهرا در
بچه سید نشدم دستِ خودم نیست ولی
وسطِ روضه دلم گفت بگویم مادر
کربلا جلوه ی هفتاد وسه تَن می شد اگر
اندکی تاب میاورد در آن غوغا در
آه! ای فاطمه؛ ای علتِ لبخندِ علی
رفتی و بعدِ تو انداخت زِ پا او را در
ما فقیریم و یتیمیم و اسیریم همه
جز تو فریادرسی نیست بیا بُگْشا در
با دعای فَرَجت از خودِ خورشید بخواه
تا کمی باز کند روی همه دنیا در...
#محسن_کاویانی
@aleyasein
نور و کوثر نمی فهمیم ما
قدر را آخر نمی فهمیم ما
قدر زهرا را فقط حیدر شناخت
یاس پرپر را نمی فهمیم ما
ما فقط گریه بلد هستیم و بس
روضه ی در را نمی فهمیم ما
درد زهرا که فقط محسن نبود
درد مادر نمی فهمیم ما
فضه می داند چه شد در آن میان
حرف معجر را نمی فهمیم ما
پیش چشم شوهرش او را زدند
داغ حیدر را نمی فهمیم ما
زخم ابرو را نمی دانیم ما
درد آن سر را نمی فهمیم ما
ناتوان در بین بستر نیمه جان
زخم بستر را نمی فهمیم ما
خانه ی بی مادر و بی تکیه گاه
رنج دختر را نمی فهمیم ما
.....
دختری که می رود تا روی تل
حال خواهر را نمی فهمیم ما
زخم سرخ کندی آن تیغ را
بر روی حنجر نمی فهمیم ما
تا قیامت روضه اش سربسته ماند
جسم بی سر را نمی فهمیم ما
خیمه ها غارت شد اما روضه ی
کشف معجر را نمی فهمیم ما
وحید محمدی
۵ دی ۹۹
#فاطمیه
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
@aleyasein
بسم الله الرحمن الرحیم
#فاطمیه
انتها نیست در آن جلوه که با فاطمه است
نقطهی"فا"علی و نقطهی"با"فاطمه است
کیست او حضرتِ حق یا که نبی یا که علی
کیست او فاطمه یا فاطمه یا فاطمه است
بارها محضرِ او خورد زمین ، جبرائیل
بارها گفت محمد به حرا فاطمه است
بیش از کعبه پیمبر به طوافش میرفت
یعنی ای قوم فقط قبله نما فاطمه است
گرچه این خانه مفاتیح جناند ولی
بیشتر بین همه کارگشا فاطمه است
سه امام است همیشه سرِ سجادهی او
گرچه مجروح ولی دستِ دعا فاطمه است
در بقیع بودم دیدم که غریبی میخواند
یارالی آی یارالی دردَ دوا فاطمه است
من از اَمرش به علی یادِ حدیثی کردم
حجتالله عَلی حُجَّتُنا فاطمه است
گفت سوگند به مظلومیِ تو کم نشود
یک سرِ موت در این معرکه تا فاطمه است
آنچنان رویِ زمین ریخت چهل تَن را که
همه گفتند مگر شیرِخدا فاطمه است
همه گفتند که در شهر دو حیدر باشد
همه گفتند که در شهر دوتا فاطمه است
مرتضی گفت بمان ورنه خودش میفهماند
که اذازُلزلتِ الاَرض و سَما فاطمه است
چادرش را نتکاند آخ ببینید همه
نامِ او مردمِ نامرد چرا فاطمه است
روز محشر شود ؛ از آمدنش معلوم است
که چرا کارِ خلائق همه با فاطمه است
تا که او هست شفاعت به شفیعی نرسد
تا که او هست فقط نالهی ما فاطمه است
(حسن لطفی۹۷)
@aleyasein