#حضرت_رسول_اکرم_ص
#ولادت
تو آفریده شدی و سَرآمدت گفتند
هزار مرتبه اَحسن به ایزدت گفتند
تو را به سمت زمین با نسیم آوردند
تو آمدی و ملائک خوش آمدت گفتند
نشان دهنده یِ معصومیِ قبیله یِ توست
اگر که قُبّه یِ خَضرا به گنبدت گفتند
تمام آل عبا «کُلنا محمّد» بود
تو عین نوری و در رفت و آمدت گفتند
اگر چه یک نفری ، جمع چهارده نفری
تو را محمّد و آل محمّدت گفتند
شب ولادتت ای یار می کنم خیرات
نثار مقدم خیر تو چهارده صلوات
برای خُلق تو باید کنند تَحسینت
نشد مشاهده شصت و سه سال نفرینت
از آن طرف تو اگر نور آخرین هستی
نوشته اند از این سو تو را نخستینت
هزار و سیصد و هشتاد و چندمین سال است
شدیم کوچه نشینت ، شدیم مسکینت
شدیم ریزه خور سفره های سیّدی ات
گدای سفره ی هر سال چهارده سینت
تو آمدی که علی را فقط ببینی و بس
نداده اند به جز دیده یِ خدا بینت
یتیم مکّه ای اما بزرگ دنیایی
اگر چه خاک نشینی ، همیشه بالایی
مرا اویس شدن در هوای تو کافی ست
اگر چه باز ندیدم ، دعای تو کافی ست
همین که بوی تو را در مدینه حس کردم
لبم رسید به خاک سرای تو کافی ست
چه حاجتی به پسر داری ای بزرگ قریش
همین که فاطمه داری برای تو کافی ست
همین که اوّل هر صبح پیش زهرایی
برای روشنیِ لحظه های تو کافی ست
تو آن پیمبر دنباله داری و بعدت
اگر علی تو باشد به جای تو کافی ست
قَسم به أشهد ان لا اله الّا الله
تو آمدی که بگویی علی ولی الله
علی اکبر لطیفیان
@aleyasein
از قضا ما را خدا از اهل ایمان مینویسد
ما أطیعوالله میدانیم، قرآن مینویسد
«قُل تَعالَو نَدعُ» میخوانیم، ثابت میکند ما
مؤمنِ عشقیم، آری آلِ عمران مینویسد
در مسلمانی قدم برداشتیم آنجا که حیدر
ما مسلمانِ علی هستیم، سلمان مینویسد..
صادقُ الوَعدیم، ما را عشق اینسان میپسندد
صادقُ القَولیم اگر از راستگویان مینویسد
حرف از ابراهیم از آتش میشود، کو یارِ صادق؟
از تنورِ خانه میپرسم، گلستان مینویسد
سرّ «تبیاناً لِکلِّ شیء» یعنی او که حتی
طفلِ مکتبخانهاش تفسیر تبیان مینویسد
آفرینش در نگاهش شرحِ توحیدِ مُفضَّل
علم یعنی قالَ صادق، اِبنِ حیّان مینویسد
خیل عشاقش فراواناند شاهد دارم از عشق
عاقبت ما را هم از خیل شهیدان مینویسد
#امام_صادق_علیه_السلام
#مدح_و_منقبت
#محسن_ناصحی
@aleyasein
زمین، به زمزمه میآید، همان شبی که تو میآیی
همان شب، آمنه میبیند، درون چشم تو دنیایی
ستارهای بدرخشید و رسید و ماهِ دل ما شد
چه سرنوشت دلانگیزی، چه عاشقانهی زیبایی
همین که آمدهای از راه، قریش، محو تو شد، ای ماه!
یتیم کوچک عبدالله! ببین نیامده، آقایی!
سلام ماه بنیهاشم! سلام بر تو ابوالقاسم!
دل از نگاه تو شد مُحرم، چه حج محشر و گیرایی
چنان کنار ابوطالب، ستوده حُسن تو را یثرب
که شد یقین به دل راهب: همان ستودهی عیسایی
به هیچ آینه، جز حیدر، نه پادشاه و نه پیغمبر
شکوه و حُسن تو را دیگر، خدا نداده به تنهایی
به دختران نهان در گِل، بیا محمدِ نازک دل!
ببار تا که شود نازل، به قلب پاک تو، زهرایی
به آرزوی نگین تو، درآمدهست به دین تو
مسیح من! به کمین تو، نشسته است یهودایی
قسم به لیل و به گیسویت، به ذکر یاحق و یاهو یت
به آیه، آیهی ابرویت، به آن دو چشم تماشایی
در این هزارهی ظلمانی، میان این همه حیرانی
برای این شب طوفانی، بخوان از آن دل دریایی
از او که خال تو را دارد، که نام و حال تو را دارد
به شانه، شال تو را دارد، میاید او و تو میآیی
بخوان که در عرفاتم من، کنار آب حیاتم من
طنین یک صلواتم من، به شوق این همه زیبایی
#قاسم_صرافان
@aleyasein
﷽
"براي ولادت حضرت رسول و امام صادق صلوات الله عليهما"
در گرگ و میش صبح پر از ظلمتی که باز
افکند پرده روی سر مردم حجاز
نور حقیقت از طرف عرش سر زد و
لرزید روی فرش تن هر چه که مجاز
شیطان دوباره رانده تر از قبل خویش شد
بت ها به سجده آمده با نیت نماز
آری محمد؛ آنکه رسولان قبل از او
محض نیاز آمده تا او رسد به ناز
او می رسد که بیرق عشقی عمیق را
بر بام روزگار درآرد به اهتزاز
او می رسد که باز خدا منجلی شود
او آمده منادی عشق علی شود
ای آخرین طلوع نبی ها پیام ها
وی اولین شروع وصی ها امام ها
دریا رسیده ای به مصاف سراب ها
دریا رسیده ای به لب تشنه کام ها
افتاده پای معجزه ی آسمانیت
تیغ بیان صاحب علم و کلام ها
باید فقط ز وصف تو و اهل بیت گفت
تا آن زمان که هست زبانی به کام ها
سلمان محمدی شده چون عاشق علی ست
مولاست کیل سنجش تو در مقام ها
نابرده رنج، گنج، میسر نمی شود
هر ثروتی محبت حیدر نمی شود
آوردی از بهشت، به دنیا نسیم را
با خود نسیم مهر خدای رحیم را
آورده ای برای همه سائلان دهر
پشت سر خود ایل و تباری کریم را
آه ای یتیم مکه! تو بابای امتی
زیر پرت امان بده مشتی یتیم را
پر می کشد به گنبد سبزت دلی سیاه
در حائرت مکان بده این یاکریم را
برگرد در غدیر و بگو که صراط کیست
گم می کنیم گاه ره مستقیم را
زخم مرا رهین مداوای خویش کن
من را گدای خانه ی زهرای خویش کن
آرام از کنار پیمبر قدم بزن
شاعر! برو بقیع و در آنجا قلم بزن
حالا برای حضرت صادق غزل بگو
اما کمی به شادی خود رنگ غم بزن
آن قبرهای خاکی غمبار را ببین
این وضع را درون خیالت به هم بزن
بر روی هر مزار، ضریحی درست کن
بر آن ضریح های خیالی حرم بزن
خود را کنار پنجره فولاد فرض کن
و سرنوشت عاشقی ات را رقم بزن
قدری ببار و گریه کن و سلسبیل شو
بر آن مزارهای خیالی دخیل شو
شاعر! دوباره مست شو از فیض ساغری
به به چه ساغری چه شرابی چه کوثری
مردی که شیعیان ز عنایات مکتبش
معروف می شوند پس از این به جعفری
جان ای امام عشق! که می روید از لبت
گل های تازه با نفحات پیمبری
صدها چون ابن حیان یا چون زراره را
باید که پای مکتب علمت بپروری
یا قال باقر است و یا قال صادق است
هر عالمی که خوانده حدیثی به منبری
سرسختی مرا به نگاهی ملیح کن
من را در عشق ایل و تبارت فقیه کن
حالا منم که با دل بی تاب و عاشقم
سرمست بزم عشق تو و این دقایقم
مشتاق حرف های توام آیه ای بخوان
محتاج حرف های تو و قال صادقم
بین حدیث های تو تا حرف کربلاست
من جزو بیقرارترین خلایقم
حرف از حسین می زنی و گریه می کنم
کافی ست که نگاه کنی به سوابقم
این بنده را روانه کن امشب به کربلا
در حائری که زائر آنجاست خالقم
ما را بیا و مثل خودت روضه دار کن
در کشتی سعادت جدت سوار کن
محمدعلي بياباني
@aleyasein
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پاداش ذکر شریف صلوات بر محمد و آل محمد ص
#سیل_صلوات_راه_بیندازیم ...
عیدڪم مبروڪ...💚
@aleyasein
#غزل_مناجات_با_امام_زمان(عج)
بی تو در زندگیم رنگ خدا نیست که نیست
بین عشاق چو من بی سر وپا نیست که نیست
با غم دوری تو سوخته و ساخته ام
اثری از چه بر این سوز و نوا نیست که نیست
نیمه شب وقت مناجات بگویم با خویش
گوئیا قلب تو از بنده رضا نیست که نیست
من گنه کارم و آلوده قبول است قبول
بی محلی ز کریمان که روا نیست که نیست
بی جهت ناز طبیبان نکشم – چون دردم
درد هجر است و به جز وصل دوا نیست که نیست
هرکجا رو زده ام آبرویم را بردند
هیچ کس غیر شما فکر گدا نیست که نیست
در دعا فکر گرفتاری خود بودم و بس
یاد تو در دل ما وقت دعا نیست که نیست
غرق دنیا شده را جام شهادت ندهند
راه ما راه امام و شهدا نیست که نیست
خاک جبهه خبر از چادر خاکی دارد
باوفا تر کسی از مادر ما نیست که نیست
بهر درمان پریشانی این نوکر ها
چاره ای جز سفر کرببلا نیست که نیست
از زمانی که شنیدم در آن کوچه چه شد
داغییِ سیلی از این سینه جدا نیست که نیست
مادرت دیده به راه است بیائی مهدی
پشت در ناله ای آمد که کجایی مهدی
#قاسم_نعمتی
@aleyasein