بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_ششم_محرم_حضرت_قاسم_ابن_الحسن_علیهالسلام
جذبه و جاذبه و جلوهی اعظم حسن است
علی و عالی و علامه و اعلم حسن است
به خداوند بهشتش حسن آباد خداست
شرفالشمس خداوندِ دو عالم حسن است
بنویس از نفَسش فاطمه را میفهمند
بسکه آئینهیِ پیغمبر اکرم حسن است
از حسن جانِ علی بِینِ جمل فهمیدم
دومین حیدرِ این قوم مُسَلم حسن است
چهارده تَن همه اوصافِ حسن را دارند
دو حسن هست ولیکن همه از دَم حسن است
بیشتر داد به هر کَس که اهانت کردَش
بسکه بخشید که گفتیم خدا هم حسن است
او حسین است و حسین است حسن پس خوب است
بنویسیم که در هر دو مجسم حسن است
بارها گفت حسین اینکه کریم این آقاست
بارها گفت حسین اینکه مقدم حسن است
کیست او قبلهی اصحابِ اباعبدالله
نقشِ پُر جذبه ی هفتادو دو پرچم حسن است
شیخ عباس قمی ، مُنتهی الآمالش
گفت در کرببلا سیلِ دمادم حسن است
شش شهیدند از او ، پس به محرم سوگند
صاحبِ بیشترین سهم در این غم حسن است
کاش می شد که بگویم به ضریحِ حرمش
اینهمه غم حسن است اینهمه ماتم حسن است
ابن طاووس بخوان آه مُقَرَم بنویس
روضهی غربتِ شبهای محرم حسن است
(حسن لطفی ۹۷/۰۶/۲۴)
@aleyasein
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_ششم_محرم_امام_زمان_عجلالله
شبی ای کربلایی پیشِ ما باش
میونِ گریهها و روضهها باش
شبی شالی بکِش روی چشمامون
شبی هم جایِ ما کرببلا باش
تو این شبها ببین داغونم ای داد
میونِ روضه سرگردونم ای داد
میدونم این روزا لب تشنه هستی
به یادت از عطش میخونم ای داد
برای گریه هاتون گریه کردیم
برا اشکِ چشاتون گریه کردیم
دو شب صاحب عزامون یه غریبه
برا دردش براتون گریه کردیم
رفیقم هم رفیقای قدیمی
رفاقت خوبه اما با کریمی
بیا امشب غریبونه بخونیم
یتیمی آی یتیمی آی یتیمی
خدا میدونه بی تو ما یتیمیم
اگه بابا داریم اما یتیمیم
بزار امشب یتیمونه بخونم
بیا آقا بیا آقا یتیمیم
مزاری محترم میسازیم آقا
برا صاحب کرم میسازیم اقا
برای حضرت قاسم مدینه
ورودی حرم میسازیم آقا
(حسن لطفی ۹۷/۰۶/۲۴)
@aleyasein
یاحسین
بر من بتاب و جان مرا غرق نور کن
از مشرق دلم به نگاهی ظهور کن
چشم امید من به دوتا قطره اشک بود
این چشمه خشک مانده، تو آن را نمور کن
هرشب بساط ساز من آماده بوده است
امشب بساط سوز مرا جفت و جور کن
فرزند هیاتی مرا زیر پرچمت
از چشم شور مردم بی روضه دور کن
ما مُرده ایم بی تو و بی کربلای تو
فکری به حال مردم اهل قبور کن
کردی سفارش آن دو ملک را ولی حسین
گاهی هم از کنار مزارم عبور کن
پرونده ام پُر است از اعمال بد ولی
تو صفحه های نوکریم را مرور کن
#محسن_ناصحی
@aleyasein
بسمالله الرحمن الرحیم
#شب_هفتم_محرم_حضرت_علی_اصغر_علیهالسلام
بَسکُن رُباب نیمهای از شب گذشته است
دیگر بخواب نیمهای از شب گذشته است
کم خیره شو به نیزه ، علی را نشان نده
گهواره نیست دستِ خودت را تکان نده
با دستهای بسته مَزَن چنگ بر رُخَت
با ناخنِ شکسته مَزَن چنگ بر رُخَت
بَسکُن رُباب حرمله بیدار میشود
اینجا دوباره حلقهیِ انظار میشود
تَرسم که نیزه دار کمی جابِجا شود
از رویِ نیزه راسِ عزیزت رها شود
یک شب ندیدهایم که با غم نیامده
حتی هنوز زخمِ گلو هَم نیامده
گرچه امیدِ چشمِ تَرَت نااُمید شد
بَسکُن رُباب یک شبه مویت سپید شد
پیراهنی که تازه خریدی نشان مده
گهواره نیست دستِ خودت را تکان مده
با خنده خواب رفته تماشا نمیکند
مادر نگفته است و زبان وا نمیکند
اینجا به نیزه کودکِ تو خواب میکنند
فرقی نمیکند که چه پرتاب میکنند
بر نیزههای قافله سنگی اگر خورَد
هر سر که کوچک است بر او بیشتر خورَد
بَسکُن رُباب زخمِ گلو را نشان مده
گهواره نیست دستِ خودت را تکان مده
(حسن لطفی)
@aleyasein
بسمالله الرحمن الرحیم
#شب_هفتم_محرم_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
دست و پا میزنی انگار بغل میخواهی
یاکه جایِ من از این تیر عسل میخواهی
میشُد ای کاش به جایش که عبا اندازم
بغلت گیرم و با خنده هوا اندازم
لااَقَل بَر لبِ من قند بده پیشِ رُباب
به لبت حالتِ لبخند بده پیشِ رُباب
عمهات نَشنود این را : کَمَرم درد گرفت
چقَدَر دورِ گلویت پسرم درد گرفت
تیر اِی کاش به سویِ پدرت میآمد
صبر میکرد که دندانِ تو در میآمد
صبر میکرد که یک جرعه دلِ سیر خوری
صبر میکرد که این دفعه کَمی شیر خوری
به لبت حداقل آب ندادند که هیچ
به رویِ دست تو را تاب ندادند که هیچ
خواستی تا بخوری آب پریدی بابا
ناگهان تیر زد از خواب پریدی بابا
خونِ سُرخی به رُخِ زرد گرفتی ای جان
محکم انگشتِ من از درد گرفتی ای جان
مادرَت بر درِ خیمه نگرانِ من و توست
نَشَود فاشِ کسی آنچه میانِ من و توست
همه بر خواهشِ بابا چه کنم خندیدند
به همه رو زدم اما چه کنم خندیدند
هِلهله زودتر از من خبرت را میبُرد
من نبودم لبهی تیر سَرَت را میبُرد
بی تعادل شدم از زین پدَرَت میاُفتد
وای اگر خَم کُنَمَت زود سَرت میاُفتد
بوسه بر حلقِ تو باید که از این پس بدهم
کارِ من نیست که قنداقِ تو را پَس بدهم
بندِ قُنداقِ تو را سرخ ندیده بودیم
پیرهن هایِ تو را تازه خریده بودیم
عاقبت دادِ مرا تیر در آورد اِی وای
حجمِ حلقومِ تو را حرمله پُر کرد اِی وای
نَفَسِ بی رمقت کار به دستم داده
حرمله نیزهای انگار به دستم داده
درد داری که پُر از چین شدهای باباجان؟
با سهشعبه تو چه سنگین شدهای باباجان
تیر چرخی زَد و با خویش پَرت را چرخاند
خواستم بوسه بگیرم که سَرَت را چرخاند
به لبت حالتِ لبخند بده حِس دارد
میروم خیمه ولی زخمِ تو خِس خِس دارد
روضههایِ تو مَهیب است زبانبسته چهشد
استخوانِ تو ظریف است زبان بسته چه شد
یِک سَرِ تیر گلویِ پسرم را سوزاند
دو سرِ دیگر آن هم جگرم را سوزاند
ضَربَش آنقَدر شدید است که پاشید علی
تارِ صوتیِ تو را تیر تراشید علی
مادرت دید به رویِ تو عبا اُفتاده
استخوانهای گلویَت به صدا اُفتاده
نَفَس از حنجرهیِ پاره کشیدن سخت است
پابرهنه عقبِ بچه دویدن سخت است
(حسن لطفی)
@aleyasein
صلی الله علیک یا اباعبدالله الحسین
ای خفته در مزار سر از خاک کن برون
احوال چاکران تو بعد از تو در هم است
از دجله و فرات گذر کن به ملک پارس
کاینجا برآن جناب رفاهی فراهم است
بنشین به ذوالجناح و عنان بر عنان بیا
با اکبرت که حاصل اولاد آدم است
ور خود نبود میل شریفت به ملک پارس
هرجا کنی جلوس همانجا مکرم است
لیکن نمان به ملک عراق و مکان نگیر
جایی که دختران تو را غم روی غم است
بر دیده رعیت مسکین قدم گذار
کین رود بر فرات هماره مقدم است
مقصود از این مکالمه عرض نیاز بود
ور نه همیشه رای تو بر قوم، اقدم است
اما حدیث تنگدلی را کجا برم
تا وصل رخ نماید، قتلم مسلم است
@aleyasein
#واویلا
به جرم گفتن احلی من العسل قاسم
شبیه موم عسل خانه خانه ات کردند
@aleyasein
#روز_ششم
هرکس که جمل را به حسن باخته بود
دقّ دلی اش را سر قاسم آورد....
@aleyasein
#شب_ششم
قبل از شروع ذكر رجز مشكلي نبود
گفتم كه بچهی حسنم بيشتر زدند...
@aleyasein
جانم قاسم
نعره ی اِن تَنکُرونی فَانَابنُ الحسنت
رعشه انداخت به جان همه لشگریان
@aleyasein
🏴 زبان ساده - حضرت علی اصغر (ع) از زبان حضرت زینب (س)
گاهی وقتا توی خواب آروم میشه
علی آروم شه رباب آروم میشه
بخدا چیز زیادی نمیخواد
با یکی دو قطره آب آروم میشه
سایه سرش پر ملک شده
تازه یه ذره تبش خنک شده
کاش میشد فقط لباشو تر کنم
لبش از عطش ترک ترک شده
مادرش گهوارشو تکون میده
اما این گریه مگه امون میده؟
اگه میتونی یه کاری کن حسین
بچم از تشنگی داره جون میده
به دلم زدی چه تیری حرمله
از خدا میخوام بمیری حرمله
بدجوری دل مارو آتیش زدی
الهی آتیش بگیری حرمله
کاش که سهم گریه هات خنده نشه
کاش که هیچ بابایی شرمنده نشه
سر بچم به یه مو بنده حسین
مراقب باش از تنش کنده نشه
با خدا راز و نیازشو ببین
دستای کوچیک و نازشو ببین
مادرش ببیندش دق میکنه
آخه چشم نیمه بازشو ببین
#آرش_براری
@aleyasein
بسم الله الرحمن الرحیم
#شب_دهم_محرم
باز دلشوره میکُشد من را
کاش میشد که شب سحر نشود
صبحِ فردا نیاید و با من
کاروانِ تو در به در نشود
خارِ صحرا اگر که میچینی
دشتی از خاک بر جگر دارم
من بمیرم به جای تو ای کاش
حیف تنها دوتا پسر دارم
از سر شب رُباب در خیمه
چادرش را کشیده رویِ علی
چه به او گفتهای که با گریه
میزند بوسه بر گلویِ علی
زیر لب حرف میزند با خود
بُرده خواب تمام قافله را
با سرانگشت میکشد بر خاک
عکس تیر مهیب حرمله را
سر شب گفت دخترت با من
عمهجان شانه زن به گیسویم
باز هم یادِ مادرم کردم
تا نشست او به روی زانویم
از همان روزِ اول سفرت
گفت چشمت که بر نمیگردم
هم با خودم چند معجر بود
چند چادر اضافه آوردم
کن دعایی که گوشِ دخترکت
زخمی از گوشوارهها نشود
معجری که عمو به او داده
محکمش بستهام که وا نشود
پیشِ رویَت نشستهام اما
حالتی مثلِ محتضر دارم
هرچه فردا خدا نکرده شود
مادرم گفته و خبر دارم
گفت فردا که تشنه میمانی
تَرَک از زخمها لبت دارد
چشمهای تو تار میبینند
مِیلِ گودال مَرکبت دارد
هیچکَس نیست حامیات اما
در عوض آنقدر حرامی هست
تکیه بر نیزهی شکسته دهی
عوضش نیزه دارِ شامی هست
گفت فردا به خیمه میآید
ذوالجناحی که زینش از خون است
حَرَمت در میانِ نا محرم
قتلگاهت زمینش از خون است
(حسن لطفی)
@aleyasein