eitaa logo
🇵🇸کانال رسمی شعر آل یاسین
5.8هزار دنبال‌کننده
1.9هزار عکس
924 ویدیو
118 فایل
خادم کانال: @sajjad_a110
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم غزل اول جلسه ای روز عاشورا عاشق شدن غریبیِ ایّام بودن است حیرانی و بدون سرانجام بودن است مقصود کعبه کرب و بلا رفتن است و بس این حجّ واقعی و در اِحرام بودن است بوسه اگر که لب ، نزند بر ضریح یار معنی دور بودن و ناکام بودن است پُخته شدن ز سوز جگر میشود نصیب چشم بدون اشک همان خام بودن است *خاموش شد چراغ ، نرو که مسیر حق با یار خویش ماندن و همگام بودن است دنیا طلب اگر که شدی *اِبن حُرِ شوی کاین مرزِ خاص بودنت از عام بودن است اینجا برای دیده شدن نوکری نکن جلوه گری به وادی گمنام بودن است در این مسیر چون *حُججی ها قدم بنه که راه وصل غرق در آلام بودن است واقف مگر نبود به احکام ذبح ، شمر این ادّعایِ خادم اسلام بودن است!؟ از پشت سر برید و به او آب هم نداد این روضه داغ سینه ، در اِبهام بودن است با قتل صبر و زجر کُشی شد جدا سرش این شرح مرغ بِسملِ در دام بودن است * اشاره به خاموش کردن چراغ به فرمان امام در شب عاشورا * عبیدالله ابن حرّ جعفی که دعوت امام را نپذیرفت * شهید حججی مدافع حرم مجتبی صمدی شهاب محرم ۱۳۹۸ @aleyasein
بسم الله الرحمن الرحیم وداع حضرت زینب با امام علیهم‌السلام الهی سایه‌ات با من بمونه برام با تو فقط بودن بمونه لباس کهنتو تَن کردی اما دعایی کن که پیراهن بمونه ببین پیرم ببین پیرِ گلوتم ببین جونم که درگیرِ گلوتم نرو پنجاه ساله صبر گردم اسیرِ بوسه‌ از زیرِ گلوتم گلو بوسیدم اما سوخت زینب از این آتیش سراپا سوخت زینب گمونم آتیشِ دیوار و در بود عزیزم مثلِ زهرا سوخت زینب می‌خواستم چاک پیرهن رو ببوسم لباس و خود و جوشن رو ببوسم زدم بوسه به این حنجر ولی حیف نذاشتی پشتِ گردن رو ببوسم دارم دنبال تو بی بال میرم بدنبالت فقط از حال میرم بمون پیشه یتیما سخته امشب بزار من جایِ تو گودال میرم نه تنها نیزه‌ها شونو آوردن با چمکه ردپا شونو آوردن تو اینا چارصدتا پیرمَرده عصاشونو عصاشونو آوردن* عزیزم تیرشونو کُند کردند سلاحِ پیرشونو کند کردند تو رو باصبر میخوان سر ببرن لب شمشیرشونو کُند کردند *مقاتل تا ۴۰۰ پیرمرد مفتی در لشکر عمرسعد ذکر کرده‌اند. (حسن لطفی۹۷/۰۶/۲۹) @aleyasein
بسم الله الرحمن الرحیم غزل مصیبت قتلگاه عاشورا بر شاه تشنه نیزه و شمشیرها زدند چون ماجرای کوچه به او بی هوا زدند آنانکه در مدینه نبودند آمدند مُحکم به روی پهلوی او ضرب پا زدند سر دستهء اراذل کوفه اشاره کرد یکباره با اشاره ء آن بی حیا زدند تشویق می شدند کسانی که میزدند او را میان هلهله با مرحبا زدند بودند نان خور پدر و جدّ او ولی این صید را طایفه ای آشنا زدند جز سنگ و تیر و نیزه و تیغ این درنده ها با هرزه گی به معرکه با ناسزا زدند در پیش چشم خواهر او بین قتلگاه بر جای جای پیکر او هر کجا زدند عبّاس تا که بود که جرأت نداشتند شه را جدا زچشم یلِ با وفا زدند با پا به روی سینهء زخمش پریده و با قهقهه چقدر به او بی اِبا زدند بازی شان گرفت که تا خنده ای کنند با پنجه بر محاسن خون خدا زدند تا ضربهء دوازدهم هِی ادامه داد بی وقفه ضربه تا که سرش شد جدا زدند بر روی خاک با شکم افتاده بود چون دیوانه وار گَردن او از قفا زدند زینب رسیده بود که خاکی بسر کند با پشت دست خواهر او را چرا زدند ! یک عدّه پیرمردِ سیه دل رسیده و با نیّت ثواب به او با عصا زدند مجتبی صمدی شهاب محرم ۱۳۹۸ @aleyasein
چنان اسفند می سوزد به صحرا ریگ ها فردا چه خواهد شد مگر در سرزمین کربلا فردا تمام دشت را زینب به خون آغشته می بیند مگر باران خون می بارد از عرش خدا فردا برادر دل گواهی می دهد امشب شب قدر است اگر امشب شب قدر است، قرآن ها چرا فردا... همه در جامه احرام دست از خویشتن شستند شگفتا عید قربان است گویا در منا فردا ببین شش ماه ات بی تاب در گهواره می گرید علی از تشنگی جان می دهد امروز یا فردا ببوسم کاش دست و پای اکبر را و قاسم را همانانی که می افتند زیر دست و پا فردا برادر! وقت جان افشانی عباس نزدیک است قیامت می شود وقتی بگوید یا اخا فردا برادر! خوب می خواهم ببینم روی ماهت را هراسانم که نشناسم تورا بر نیزه ها فردا به مادر گفته بودم تا قیامت با تو می مانم تمام هستی من، می روی بی من کجا فردا؟ @aleyasein
بعد از سخنرانی عاشورایی سید حسن نصرالله، کاربران لبنانی در شبکه های مجازی در حال ترند کردن این هشتگ و عکس هستند: #ماترکناک_یابن_الحسین ای فرزند حسین، تو را رها نمی کنیم. @aleyasein
بسم‌الله الرحمن الرحیم زهر اشکی شد و کانونِ دعا را سوزاند بند بندِ منِ اُفتاده زِ پا را سوزاند آسمان تار شد و جرعه‌ی آبی این زهر پاره‌هایِ جگر غرقِ بلا را سوزاند سینه‌ام بود حسینیه‌ی غمهایِ حسین یادِ آن خاطره‌ها بیتِ عزا را سوزاند من نَه امروز که در کربُبلا جان دادم از همان روز که آتش همه‌جا را سوزاند با همان تیر که در حنجره‌ای تُرد و سفید تارهای عطش آلودِ صدا را سوزاند از همان لحظه که می‌سوختم و می‌دیدم تازیانه همه‌ی پیکرِ ما را سوزاند خیمه‌ای شعله‌ور اُفتاد زمین و ناگاه چادرِ دختری از جنسِ حیا را سوزاند وای از آن بَزم که در پیشِ اسیران حرم خیزران هم لب و هم طشتِ طلا را سوزاند دیدم آتش زِ سرِ بام به سرها می‌ریخت گیسوانِ به سرِ نیزه رها را سوزاند هر‌چند دل از گریه‌ی شب‌های دعا سوخت شیرازه ام اما همه در کرببلا سوخت هر صفحه‌ای از زندگی‌ام شرحِ فراقیست هر لحظه‌ام عمریست که در فصلِ عزا سوخت جا مانده به رویِ بدنم ردِ اسیری روزی نَفَسی بود که در شامِ بلا سوخت یادِ لب خشکیده‌ی شش ماهه مرا کُشت آن لحظه که از لب زدنش سینه‌ی ما سوخت تا خیمه‌ی‌مان هلهله‌ی حرمله آمد وقتی که گلو سرخ شد و تارِ صدا سوخت آتش زدنِ اهل حرم شعله‌ورم کرد دیدم چقدر خیمه زِ داغ شهدا سوخت دیدم به سَرم خیمه‌ی آتش زده اُفتاد دیدم که یتیمی به میانِ اُسرا سوخت سرها به سرِ نیزه و در حلقه‌ی آتش هر زلف زِ هر نیزه اگر بود رها سوخت (حسن لطفی) @aleyasein
بسم‌الله الرحمن الرحیم خدا کند زِ لبت یک سلام هم باشد و سایه‌ات به سرم مستدام هم باشد بریز گیسویِ خود را به شانه‌های نسیم که خوشتر است که ماهم تمام هم باشد کم است اینهمه دُشنامهای طولانی که کوچه کوچه نگاهِ حرام هم باشد گذشتن از گذرِ تنگِ کوچه‌ها سخت است و سخت‌تر که در آن ازدحام هم باشد فقط نه اینکه پُر از آشناست هر طرفم کنیزِ خانه‌ی‌مان رویِ بام هم باشد شبِ گذشته یتیمت به ضربِ زجر آمد  بلورِ خورده تَرَک بی دوام هم باشد چه حال می‌شوی آن لحظه‌ای که تنهایی اگر که با تو سنان هم کلام هم باشد خدا کند سرِ طفلت نیاُفتد از نیزه خدا کند که سرش تا به شام هم باشد لباس کهنه‌ی خود را برایم آوردند میان کوفه کمی احترام هم باشد دلم خوش است که با نیزه‌ی تو می‌آیم اگرچه فاصله‌ام یک دو گام هم باشد (حسن لطفی) @aleyasein
🔲 امام جعفر صادق عليه السلام : 🍃 دشمنان ما کسانی هستند که عزاداران ما را مورد طعن و سرزنش قرار می دهند و اعمال آنان را زشت و ناپسند می شمارند. 📚 کامل الزیارات ص ۵۳۹ @aleyasein
علیه‌السلام 🔹زینت سجادهٔ عشق🔹 بعد از آن واقعهٔ سرخ، بلا سهم تو شد پیکر سوختهٔ کرب‌وبلا سهم تو شد بعد از آن واقعه، هفتاد و دو آیینه شکست ناگهان داغ دل آینه‌ها سهم تو شد بعد از آن واقعه، آشوب قیامت برخاست بر سر نیزه سر خون خدا سهم تو شد بعد از آن واقعه خون جوش زد از چشمانت خطبهٔ اشک برای شهدا سهم تو شد بعد از آن واقعه در هرولهٔ آتش و خون در شب خوف و خطر خطبهٔ «لا» سهم تو شد بعد از آن واقعه در فصل شبیخون ستم خوردن زخم ز شمشیر جفا سهم تو شد خیمهٔ نور تو در فتنهٔ شب سوخت ولی کس نپرسید که این ظلم چرا سهم تو شد بعد از آن واقعه، ای زینت سجادهٔ عشق از دلت آینه جوشید، دعا سهم تو شد بعد از آن واقعه، ای کاش که می‌مردم من مصلحت نیست بگویم که چه‌ها سهم تو شد بعد از آن واقعهٔ سرخ حقیقت گل کرد کربلا در تو درخشید خدا سهم تو شد 📝 @aleyasein
علیه‌السلام 🔹زین العابدین🔹 به چشمانت نمی‌آید که اهل این زمین باشی گمانم شهروند آسمان چندمین باشی برایت فرش‌های پیش پا افتاده ناچیزند تو با این منزلت باید که سجاده‌نشین باشی تو و شب تا سحر گریه، تو و شب تا سحر سجده بنا شد آن‌چنان باشی، بنا شد این‌چنین باشی خدا می‌خواست تا دین را به دستان تو بسپارد به بیماری دچارت کرد تا فردای دین باشی به لطف آن همه داغی که در کرب‌وبلا دیدی تمام عمر باید چشم تر بر آستین باشی برای من نخی از رشتۀ سجاده‌ات کافی‌ست سر نخ دستم افتاده که تو حبل المتین باشی تو و عشق تو و پیشانی ساییده از سجده فقط شایسته‌ات این است «زین العابدین» باشی 📝 @aleyasein
علیه‌السلام 🔹فرزند زمزم🔹 ای خالق راز و نیاز عاشقانه در پیشگاه عشق مخلوقی یگانه ای آسمان پیشانی‌ات، ای ابر ای کوه سجادۀ تو دشت‌های بی‌کرانه دارند در دستانِ هنگامِ قنوتت گنجشک‌های بی‌شماری آشیانه تسبیح می‌گویی تمام خلوت شب با رودها با اشک‌هایت دانه دانه فرزند زمزم! کیستی، اهل کجایی؟ در چشم‌هایت داری از کوثر نشانه فریاد عاشوراست موج پرچمی که وادی به وادی می‌بری بر روی شانه وقتی که در حال مرور کربلایی عالم سراسر می‌شود پروانه‌خانه این بیت آخر با خودش دارد درودی بر مادرت، آن شهربانوی زمانه 📝 @aleyasein
هرگز نگذاشت تا ابد شب باشد او ماند که در کنار زینب باشد سجاد که سجاده به او دل می‌بست تدبیر خدا بود که در تب باشد 📝 #منیره_هاشمی @aleyasein