#با_گریه_سلام #حسینیه_آل_یاسین اشک... امان نمی‌دهد! بغض... راهِ گلو را بسته‌ست! همین یک جمله کوتاه را از ما بپذیر؛ سلام بانو! سلام مادر! ... @AleyasinHusainie ...

#با_گریه_سلام #حسینیه_آل_یاسین داستان آتش و کنجِ خانه بودن... حکایتِ کوچه و دست‌های بسته... ماجرای روزهای فراقِ... و مُهرِ سکوت بر لب زدن را؛ تابِ شنیدن نیست! سلام بابا! فقط آمده‌ایم بگوییم: دل‌مان برای این همه مظلومیت‌تان... خیلی گرفته؛ خیلی! ... @AleyasinHusainie ...

#با_گریه_سلام #حسینیه_آل_یاسین [مُحسِن] نامش را پیامبر انتخاب کرد... ذوقِ آمدنش را... اهالیِ خانه‌ی وحی داشتند! آن روز که ماه گرفت... آن لحظه که در و دیوار... لج کردند... و آن‌وقت که دستان آسمان را... به ریسمان بستند؛ طفلِ معصوم... نیامده رفت! سلام بر محسن‌بن‌علی‌بن‌ابی‌طالب ... @AleyasinHusainie ...

#با_گریه_سلام #حسینیه_آل_یاسین با گریه سلام! سرتان سلامت؛ آقا! ما... ریزه‌خوارِ سفره شماییم! دیگر نگویمت که بیا دست من بگیر عُمری گرفته‌ای... ز عنایت رها مکن! ... @AleyasinHusainie ...