eitaa logo
از هر دری سخنی
578 دنبال‌کننده
22.7هزار عکس
7.2هزار ویدیو
428 فایل
آشفتگیه،بایدببخشید... ارتباط با مدیر @Behesht123
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تنها علاج
🔰هر که فهمش بیش اشکش بیشتر 🔻تعریف کنایه از اینکه ثمره معرفت باید محبت باشد. 🔻پیشینه از «هرکه بامش بیش برفش بیشتر» الهام گرفته است. 🔻ریشه معنوی اگر کسی علمش بیشتر شد و تواضع و انکسار و رقت قلبش افزوده نشد باید در علمش شک کند؛ چراکه رهاورد علم باید حالاتی مانند حسن خلق و عبادت و اخلاص و حلم و معرفه الله و تواضع و... باشد. 🔻کاربرد برای دعوت به فهم بیشتر برای اشک بیشتر. برای آنان که می‌خواهند رزق اشک بیشتری داشته باشند راهی برای اشک چشم‌گیر نشانشان می‌دهد. گریه‌ با معرفت هم سوزش بیشتر است و هم اشکش. شناخت مقام امام باعث می‌شود روضه بهتر درک شود. وقتی توجه به این مطلب باشد که امام سبب متّصل بین زمین و آسمان است و «بِيُمْنِهِ‏ رُزِقَ‏ الْوَرَى» و«لَوْ لَا الحُجَّة لَسَاخَتِ‏ الْأَرْضُ‏ بِأَهْلِهَا» و... آن وقت یک دهن کجی به ایشان هم یک روضه‌ مکشوف است... 🔻نقد/ پیشنهاد/ مثل‌های مشابه مثل را به این صورت هم می‌توان ذکر کرد که «هرکه اشکش بیش فهمش بیشتر» البته نه همیشه، یا به تعبیر دقیقتر «بشرطها و شروطها»یش! هر چه صفای باطن انسان بیشتر باشد و دل آماده‌تر باشد فهم هم رشد بیشتری خواهد یافت. اصلاً برای همین باید اهل اشک و روضه و هیئت بود! به تعبیر زیبای استاد پناهیان هیئت به انسان صفای دل می‌دهد و «صفای دل داشتن» مقدمه و لازمۀ «آموختن» است: «چرا ما باید هیئت هفتگی داشته باشیم؟ چرا هر یک از ما باید مقیّد باشیم، عضویتی در یک هیئت- به عنوان مجلس هفتگی- در زندگی خودمان و برنامه‌های معنوی خودمان ثبت کنیم؟ هربار که آموزشی از معارف دینی دریافت می‌کنید، باید تا دفعۀ بعد یک فرصتی برای تفکر، برای عمل و تجربه وجود داشته باشد، تا-آن معرفت- در جان شما تثبیت شود، و در هفتۀ بعد قطعۀ دیگری را دریافت کنید. و اگر این هفته‌ای یک‌بار، فاصله‌اش زیاد شود و مثلاً به ماهی یک‌بار تبدیل شود، طبیعتاً باز این فاصله آسیب‌های فراوانی خواهد داشت و ذهن انسان انسجام مطلب را از دست می‌دهد. (پیامبر اکرم(ص): وای بر هر مسلمانى که در هفته یک روز را قرار ندهد که در آن روز، امر دین و آئین خود را بفهمد و بیاموزد، و از معارف دین خویش پرسش نماید. ) چرا این آموزش باید در هیئت اتفاق بیفتد؟ چون امیرالمؤمنین(ع) در نامۀ سی‌و‌یکم نهج‌البلاغه فرمودند: جوان من! اگر قلبت صفا دارد، حرف‌های من را بخوان. هیئت به انسان صفای دل می‌دهد و «صفای دل داشتن» مقدمه و لازمۀ آموختن است. این صفا از نور اهل‌بیت(ع) آغاز می‌شود تا انگیزۀ آدم‌هایی که با انگیزۀ مخلصانه-بدون نام و نان، بدون نمره‌گرفتن و حقوق دریافت‌کردن- در این جلسه شرکت می‌کنند. نور آدم‌ها در این جلسه بالاست! نام اهل‌بیت(ع) در چنین جلسه‌ای معنویت را افزایش می‌دهد! وقتی آدم می‌تواند در هیئت، مطلبی را دریافت بکند، چرا باید این آموختن را در فضایی غیر از هیئت انجام بدهد؟! جایی که روضه هست، می‌شود حرف علمی زد، چون پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: هر کسی بچه‌های من، اهل‌بیت(ع) من را دوست داشته باشد، خدا به او حکمت می‌دهد. من وقتی می‌توانم در جمع مؤمنان - که عزادار اباعبدالله‌الحسین(ع) هستند - بروم و از نور آن‌ها استفاده کنم، چرا پای تلویزیون بنشینم؟ این حرف‌ها معنا ندارد! بله، ما می‌نشینیم پای تلویزیون و استفاده می‌کنیم. ولی آن نوری که در جلسه هست، و آن نوری که در قدم‌های خودِ شما هست [جای دیگر نیست] شما وقتی حرکت می‌کنی، تولید نور می‌کنی. این‌ها همه محفلی را برای هیئت تشکیل می‌دهند. هیئت به انسان صفای دل می‌دهد و صفای دل داشتن مقدمه و لازمۀ آموختن است.» مثل مشابه: «هرکه شوقش بیش، اشکش بیشتر» 📚 @tanhaelaj
🔰 و امّا «احلی من ال...» 🔹 تا می‌خواهیم بگوییم «احلی من ال...» همه دل‌ها به سمت کربلا می‌رود و جمله معروف عزیزی از عزیزان امام حسن مجتبی(ع)! اویی که خیلی بیشتر از سنش می‌فهمد. این قدر ایده‌آل و آرمان‌گراست که در چنین سنی چنین آرزو و فهمی دارد، مرگ را در نگاه خود از عسل شیرین‌تر می‌داند: «احلی من العسل» 🔹 در بستر تربیتی امام حسن و امام حسین بالیدن یعنی همین! علی‌الخصوص اگر حضرت حسین هم عمویت باشد و امروز نقش پدرت را هم ایفا کند جز این توقع نمی‌رود. «احلی من العسل» رهاورد دستگاه اندیشه این نوجوان است... 🔹حضرت باید به سرمایه‌ای رسیده باشد که این‌گونه سخن بگوید، اصلاً امام هم برای نمایش این جلوه وجود قاسم به دیگر اصحاب و عالم از او آن سؤال را پرسید تا قاسم در جواب جلوه‌گری کند و ذره‌ای از شعاع وجودش را به عالم نشان بدهد. 🔹همه آن‌چه گفته شد نیازمند فرایندی تربیتی است و این تربیت چیزی نیست جز «تربیت عاشورایی»، داشته‌های قاسم مدیون امام کربلا است، از تربیتی که در این خانواده دیده است، امام مدیری است که آرمان‌ها را این‌گونه به زیبایی و شیرینی در سنین کم نهادینه می‌کند، هذا اول الکلام! این بلوغ فکری و بلندای اندیشه وارداتی نیست. محصول خود کربلاست. از جای دیگری به این عرصه نیامده بلکه خروجی همین فرایند است و از دل همین فرهنگ برخاسته است نه جای دیگر. 🔹آن چیزی هم که به تعبیر مقام معظم رهبری در مورد شیوه مدیریت و تربیت حضرت امام در تربیت جوانان و نوجوانان انقلابیِ عاشق شهادت، فتح‌الفتوح حضرت امام بود مرهون همین بن‌مایه بود که در وصیت‌نامه نوجوانان 13ساله هم خود را با یک چنین مضامین بدیعی نشان می‌دهد. 🔹گام اول فهم این الگو در منظومه تربیت و رشد است. درک این الگو به عنوان برترین روش و کوتاه‌ترین راه برای ارتقای فرهنگ و پیشرفت در عرصه تربیت، مهم‌ترین قدم برای اقدام است. گام بعد حرکت به سمت این فرهنگ و سبک تربیتی است. اگر این اتفاق بیفتد بقیه مراحل به راحتی طی خواهد شد، آن‌چه مهم می‌نماید جدا شدن از دیگر الگوها و اتصال با این فرهنگ زاینده و بالنده است. 🔹جداشدن از وضع موجودی که با آن عادت کرده‌ایم سخت است – طبق قانون اول نیوتن: اصل اینرسی یا لختی یا ماند- و الا ادامه راه چندان سخت نیست؛ مهم باورداشتن این الگوی همیشه زنده است: الگوی عاشورایی *** با این حساب این اثر، وام‌دار این نگاه ناب و جوان عاشورایی شد تا به کام‌ها شیرینی آفریند، ان‌شاءالله اثری که نامش دارای پیشینه عاشورایی است و البته در خدمت عاشورا. 📚 @tanhaelaj
هدایت شده از تنها علاج
🔻علی اکبری آشپزی کنید! 🔹گاهی هم می‌توان به نام و یاد علی اکبر غذا پخت. می‌توان خود را شبیه به جوان امام حسین علیه‌السلام کرد و به نیت جوان ارباب، رشیدانه بالید! دمی به یادش نوشید و دمی به یادش دست به غذا و پخت و پز زد! این است علیِّ اکبرِ حسین! 🔹شاعری که شبی میهمان ایشان بوده است در مدح علی بن الحسین اشعار زیر را سروده است: «هیچ دیده‌ای مانند او را در میان پابرهنگان و کسانی که کفش به پا دارند ندیده اند. گوشت نیم پخته را قبل از حضور میهمان نیک می‌پزد تا پخته گردد و برای خورنده گران و گلوگیر نباشد و نیز در حضور میهمان نجوشد تا وی به انتظار بنشیند. هرگاه برای راهنمایی گذرکنندگان آتشی بر افروزد در مرتفع‌ترین نقاط یا آشکارا می‌افروزد و روشن می‌کند (عرب را رسم بود که در بیابان در اطراف خیمه خویش برای راهنمایی مهمانان آتشی بر می‌افروختند و میهمانان از دور راهنمایی می‌شدند). تا هر مستمند بینوایی و یا دور از عشیره و درمانده‌ای آن را ببیند (و خود را به او برساند و در سایه کرم و خانه جودش به آسایش زندگی کند). و مقصود من از همه اینها فرزند لیلی آن صاحب جود و کرم است، یعنی فرزند زنی پاک نهاد و گران‌مایه که حسب او برترین حسب‌هاست.» 🔹این است کربلای امام حسین علیه‌السلام! با این احساس علی اکبری، می‌توان غذا را بهتر جا انداخت و غذای مطبوع‌تر و لذیذتری پخت! 🔹از علی اکبر امام حسین درس مهمان نوازی و توجه به کیفیت غذا هم می‌توان گرفت... با این کربلا بهتر و زیباتر می‌شود زندگی کرد.. 📚 چگونه سر سفره تربیت شویم؟ @tanhaelaj
هدایت شده از تنها علاج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
- می توان هر روز غذای نذری پخت و کنار سفره امام حسین نشست اگر همراه با یک نیت زیبا باشد -نیت ها معجزه می کنند -ساده ترین کارها با یک نیت زیبا غوغا می کند -نیت ها می توانند غذای معمولی را تبدیل به غذای امام حسینی کنند -با یک «یا لیتنی کنا معکم» گفتن، ثواب همراهی با امام حسین به شما خواهند داد -شما کم نگذار، خدا کم نمی گذارد -آیا «علی اکبر»ی آب خورده اید؟ -می توان با نیت های زیبا زندگی خودمان را رنگ و بوی امام حسینی داد در یازده ماه باقیمانده و... 🔰 برنامه "" @tanhaelaj
هدایت شده از تنها علاج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻کتابی برای حضرت عباس علیه السلام 🔹تیزر معرفی اثر در برنامه "هفتاد و سومین نفر" از شبکه اول سیما @tanhaelaj
هدایت شده از تنها علاج
✅ اولویت در حفظ جان امام است... 🔶وَبَعْدَهُ لا کُنْت أَنْ تَکُونِی🔶 جبرئیل  رسول خدا را آگاه می کند از قصد مشرکان برای کشتن او در شب هجرت.حضرت رسول(ص) علی(ع)را از ماجرا با خبر می کنند از علی می خواهند به جای ایشان در بستر بخوابد. علی سوال می کند یا رسول الله آیا دین من سالم می ماند؟ بله علی جان!از جانش سوال نمی کند، از دینش می پرسد. آری علی خیلی وقت است که جانش را فروخته است: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَشْری نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِباد» از مردم کسانی هستند که جانشان را برای رضای خدا می فروشند. علی علیه السلام حاضر است جانش را بدهد تا جان رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم حفظ شود و عباس علیه السلام چه خوب درس جان دادن برای ولی زمان را از پدرش آموخته است. اگر جان رسول الله بر جان علی اولویت دارد پس جان حسین هم بر جان عباس اولویت دارد. عباس از پدرش آموخته است که سپر بلای امام زمانش باشد. «وَبَعْدَهُ لا کُنْت أَنْ تَکُونِی» ای عباس، بعد از حسین بهتر که نباشی!شایسته نیست امام تو در میدان قتال باشد و تو در آسایش.آری اولویت حفظ جان امام است. (علیه_السلام) ----------------------------------------------- @tanhaelaj
هدایت شده از تنها علاج
🔹روضه یعنی بدانی عاقبت تشکیلاتی نبودن چه می‌شود... 🔹روضه یعنی یک تجربه قتلگاه 61 هجری، برای هفتاد پشت شیعه بس است. 🔹روضه یعنی «وصف ذبح الحسین نصف ذبح الحسین». 🔹روضه یعنی بیان یک اتفاق بزرگ که یک بار اتفاق افتاده است و آن‌قدر سنگین است که دیگر نباید اتفاق بیفتد. 🔹روضه یعنی قصه قتل یک عزیز، یک نازنین، یک ولی خدا. 🔹روضه یعنی شناخت ظلم، ظالم و مظلوم. 🔹روضه یعنی یاد تاریخ و عبرت‌گیری از آن. 🔹روضه یعنی یاد کشته شدن و شهید شدن. 🔹روضه یعنی کاهش دل‌بستگی به دنیا. 🔹روضه یعنی آرزوی حکومت بدون طاغوت. 🔹روضه یعنی آماده‌سازی مخاطب برای واکنش مناسب و به‌موقع. 🔹روضه یعنی تمرین تصمیم‌گیری سریع. 🔹روضه یعنی سازمان‌د‌هی و بسیج تشکل شیعیان در برابر دشمن. 🔹روضه یعنی روضه یعنی ریل‌گذاری برای اقدام. 🔹روضه یعنی آماده کردن جاده برای رسیدن به هدف مطلوب یعنی همان هدف سیدالشهدا. مجموعه‌ای از تعاریف روضه 📕؟ @tanhaelaj
هدایت شده از تنها علاج
🔻شیرین‌ترین شکلات دنیا: شکلات به طعم اصحاب! پیشنهادی برای چشاندن طعم خوش اصحاب در جاری زندگی 🔹در یک سفر کربلا، لابلای مباحث طرح شده از زیارت «شهدای ناحیه مقدسه» اشارتی گذشت؛ زیارتی به سنه 252 ه.ق. منسوب به امام هادی که در آن به اسم و رسم تک تک شهدا اشاره شده است. 🔹به ذوق سلیم و قریحه سرشار زوار، بسته شکلاتی به همراه سلام به یکی از این شهدا کار شد! تا بنا به اصل تداعی در روانشناسی، شیرینی ملموس و محسوس شکلات با حلاوت «اَحلَی مِنَ العَسَل»ی معقول اصحاب گره بخورد و ذائقه جان‌ها را با آن شیرینی آشناتر کند. 🔹برای ایجاد انگیزه در کنار هر «سلام»، «سؤال»ی تلنگرگونه هم کار شده بود که نوید یک حرکت عاشورایی برای مخاطب باشد؛ مثلاً: «چه‌قدر در مورد این شهید مطالعه داشتی؟!»، «کدام ویژگی این شهید باعث شد در کربلا باشد؟»، راستی واقعاً اصحاب کیستند که این‌گونه قرب و منزلت یافتند؟»، «عاشوراخوانان تاریخ بلافاصله بعد از سلام بر امام به این یاران سلام می‌دهند»، «به نظرت کدام ویژگی این شهید باعث شد در بین یاران امام باشد؟»، «چه‌قدر برای همراهی و معیت با امام عاشورایی خودت آماده‌ای؟!»، «این شهید در کربلا چگونه امام خود را یاری کرد؟»، «پنج دقیقه از این شهید برای‌مان تعریف کن و نسبتش را با امروز مشخص کن!»، «تا حالا شده خودت را مثل شهدای کربلا در یاری امامت دیده باشی؟!» و... ؟ @tanhaelaj
هدایت شده از تنها علاج
📚حتی اسبشان نیز 🔹آری! در کربلا همه چیز می‌توان یافت، عاشورا برای هر پرسشی پاسخی درخور دارد. اینجا همه چیز سرشار گفتن است اگر به زبان آید؛ که آن زبان هست اما فرصتی باید پیدا کند تا راز بازگوید، آن‌چنان‌که «چای روضه‌دم»ش، «گنبد مستجاب» و یا «ضریح قدیمی»ش لبریز حرف‌های شنیدنی بودند. شناخت «اصحاب»ش به جای خود، شناخت «دشمنان»ش هم به کنار، اینجا «مَرکَب»ها هم مالامال از حرف‌اند... 🔹امروز برای ظهور باید اسبی زین کرد... فردای ظهور دیر است... @tanhaelaj
هدایت شده از تنها علاج
این بار از منظر مرکب ها به تماشای کربلا بنشینیم... 📚 حتی اسبشان نیز 🐎درنگی در حکایت مرکب های کربلا 🔸 آری در کربلا همه چیز میتوان یافت... عاشورا برای هر پرسشی پاسخی در خور دارد 🔹 اینجا همه چیز سرشار از سخن است اگر به زبان آید... اینجا مرکب ها مالامال حرف اند... @tanhaelaj
هدایت شده از تنها علاج
بی‌مرکب‌ها رسیدند، با‌مرکب‌ها جا ماندند... 📚 حتی اسبشان نیز (درنگی در حکایت مرکب های کربلا) @tanhaelaj
هدایت شده از تنها علاج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 🏴🏴🏴ویژه برنامه تکیه نوجوانی🏴🏴🏴 🔰 با حضور 🔻قسمت اول https://www.aparat.com/v/jfr0232 🔻قسمت دوم https://www.aparat.com/v/mfyg6mv 🔻قسمت سوم https://www.aparat.com/v/vlb52r9 🔻قسمت چهارم https://www.aparat.com/v/iwgs669 🔻قسمت پنجم https://aparat.com/v/leiol4v ⚜کاری از اتحادیه انجمن های اسلامی دانش آموزان کشور @tanhaelaj
هدایت شده از تنها علاج
📚مبانی مدیریت عاشورایی (روش شناسی و رویکردها) کتاب مبانی مدیریت عاشورایی بر اساس این هدف شکل گرفته است که به صورت یک دایره‌المعارف، محوری‌ترین مباحث مربوط به حوزۀ مدیریت عاشورایی را جمع‌آوری کند و در یک قالب معین و مشخص ارائه دهد. ضرورت چنین کاری، فقدان متن آموزشی مفید در حوزۀ مدیریت عاشورایی بود. این اثر درصدد است که گسست و حفرۀ فقر محتوایی را که در این حوزه وجود دارد، پر کند. به این دلیل، کلیۀ معارف عاشورایی در منابع مختلف اعم از کتاب و مقاله در فضای مجازی و غیرمجازی به کار گرفته شده‌اند. کوتاه سخن آن‌که در وهلۀ نخست تلاش بر این بوده که یک دایره‌المعارف خوب از معارف عاشورایی با مسائل رشتۀ مدیریت و تمرکز بر روش‌شناسی و رویکردها در این مجموعه گردآوری شود. @tanhaelaj
هدایت شده از تنها علاج
برای هرکسی در و دیوار مدرسه‌اش خاطره‌انگیز است. دیوار مدرسه‌ای که به تعبیر حاج آقای پناهیان سرشار از درس است. آه دیوار مدرسه‌ام! شاید کمتر کسی بعد از فراغت از تحصیل، دوباره به آن‌جا سر بزند و صرفاً اگر به طور گذری از کنار مدرسه‌اش عبور کند، دلش هوایی می‌شود و تمام! اما برای من این‌گونه نبود. لااقل دبیرستان را تا سال‌ها بعد از دانش‌آموختگی، می‌رفتم و برایم قابل احترام بوده و هست. این روایت در و دیوار مدرسه است. گوهر مرکزی این مدارس که ما را اینقدر شیفته خود کرده بود چه بود؟ بی‌شک یکی از مهم‌ترینش، معلم‌های خوبی بودند که با آن‌ها درس خواندیم و بزرگ شدیم. این است اهمیت روایت از «معلم‌هایم»! حال بشنو حکایت شیرین‌شان را... 📚 معلم‌هایم (معلم نوشت‌هایی از راه و رسم تربیتِ بعضی معلم‌های دبستان، راهنمایی و دبیرستانم) ✨جدیدترین اثر حجت الاسلام دکتر @sadidisu_ir @tanhaelaj
هدایت شده از تنها علاج
فرزانه یعنی فرزانه! آقای فرزانه/ کلاس اول این بخش را مستقلاً آوردیم به جهت اهمیتش. سلام بر آن‌که الفبا را به ما آموخت! همه ما مدیون معلم کلاس اول‌مان هستیم. معلم‌های کلاس اول، قدر خودشان را بدانند؛ دیگران هم قدر ایشان را! اصلاً معلم‌های کلاس اول، کارشان خدایی است؛ چرا که معلم کلاسِ اولِ بشریت، خود خدا است که: «وَعَلَّمَ آدَمَ الْأَسْمَاءَ كُلَّهَا» معلمی مجرای فیض الهی شدن است. چه شوق‌آور و رشک‌انگیز است معلمی! و در این میانه چه فرصت نابی است معلمی کلاس اول! توفیقی است معلم کلاس اول بودن، رزق ویژه‌ای است، سرمایه ای است برای دو عالَم. جنسش باقیات الصالحاتِ محض است! و هم جایگاهی است بس خطیر! معلمی کلاس اول! معلم کلاس اول باید سرشار از لطافت و نشاط و خلاقیت باشد. باید از هر انگشتش هزار ایده برای شوق‌آفرینی در وادی علم ببارد! معلم کلاس اول ما آقای فرزانه بود. دهخدا می‌گوید: «فرزانه یعنی دانشمند، حکیم»، اما من دلم راضی نمی‌شود. فرزانه یعنی فرزانه! آقای فرزانه برای خودش ایده‌هایی داشت. با آن‌که سال آخر تدریسش بود و ما آن لیاقت را یافته بودیم که به جرگه واپسین شاگردانش بپیوندیم، اما پرشور و خلاق بود. کارت‌های الفبایش را هنوز در خاطر دارم که سر کلاس به کار می‌بردیم، وقتی هنوز کارت‌های بازی بین رفقای آن زمان رسم نشده بود! تمرین دیگرش پیدا کردن فلان حرف از برشی از روزنامه بود. چشم‌مان با تنوع فونت‌ها و بعضاً کشیدگی برخی حروف در فضای روزنامه، به خوبی آشنا می‌شد. معلم کلاس اول ما آقایی فرزانه بود! 📚 معلم‌هایم (معلم نوشت‌هایی از راه و رسم تربیتِ بعضی معلم‌های دبستان، راهنمایی و دبیرستانم) ✨جدیدترین اثر حجت الاسلام دکتر @sadidisu_ir @tanhaelaj
هدایت شده از تنها علاج
🔰پیشنهادی ساده امّا پر سود: دفتر صد برگ محکمِ محکم! یک دفتر صد برگ محکمِ محکم بخرید! از آن دفترها که به این زودی‌ها آخ نگوید! دفتری با جلد محکم و شیرازه‌ای استوار. هر کتابی که می‌خوانید در آن ثبت کنید: نام کتاب، نویسنده، ناشر، تعداد صفحه و یک توضیح کوتاه درباره کتاب. همین! سال بعد که این دفتر را باز می‌کنید می‌بینید واااااااای چه‌قدر کتاب خوانده‌اید! و چه کتاب‌های مفیدی! این دفتر را دست کم نگیرید! این دفتر، شما را مشتاق به خواندن خواهد کرد، این دفتر مثل قلّکی خواهد شد که کم‌کم دوست دارید پر شود! این دفتر نمایش رشد و پیش‌رفت مطالعات شما خواهد بود... از کرامات این دفتر بیش‌تر نگویم... اگر با همین فرمان ادامه دهید، چهار-پنج سال بعد، ازاین هم بیش‌تر تعجب می‌کنید! آن وقت شما دانش‌مندی خواهید بود، امتحان کنید! خرجش یک دفتر صد برگ محکم است! * پی‌نوشت: وقتی دفترهای پرورشی آن سال‌ها را ورق می‌زنم، می‌بینم چه نکات جالبی در آن نوشته‌ام! آن زمان به چه کتاب‌های خوبی مراجعه کرده‌ام! و چه یادداشت‌های خوبی! چه نعمت بزرگی است نوشتن! راست گفته است خدای بزرگ! که «الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ» قسم به قلم و آن‌چه می‌نویسند! «ن وَالْقَلَمِ وَمَا يسْطُرُونَ» چیزی که نیستان ما را به آتش کشاند و شوق را مضاعف کرد، حضور یک ساعته در کتاب‌خانه مدرسه و تفرج در آن بود. یک بار بیش‌تر نبود، امّا واقعاً مؤثر بود. نمی‌دانم پیشنهاد کدام عزیز بود و برای کدام درس؟ اصلاً نمی‌دانم ایشان می‌دانست این کار، این اثر را در ما خواهد داشت یا نه؟ حتی نمی‌دانم چند نفر با آن درگیر شدند و هم‌راه؟ البته بعدها چند نفری را به عنوان کتاب‌دار در کارهای کتاب‌خانه می‌دیدم. نمی‌دانم این دو چه‌قدر باهم ارتباط داشت. بگذریم! هرچه بود زمینه‌ای بود برای هرکه می‌خواهد و طالب است. کلاس‌های پرورشی برای من زمینه‌ای شد برای تحقیق. درباره موضوعات مختلف می‌خواندیم و می‌نوشتیم. حتی موضوعات متفاوت! یادم هست سال اول راهنمایی تحقیقی کار کردم با عنوان «موجودات مستور» که سه فصل داشت: فرشتگان، شیطان و جن! که در مسابقات ناحیه هم رتبه آورد. ریشه پژوهش‌هایم را در آن سال‌ها می‌بینم. فیش‌های بحث اصحاب امام‌حسین(ع) را که در سال‌های هفتاد و شش نوشته‌ام هنوز دارم؛ جناب حبیب، جناب زهیر، جناب جناده و.... کارهای عاشورایی و ریشه مجموعه آثار عاشورایی «زیر خیمه حسین»، همان تلاش‌های درس پرورشی بود. برای پژوهش‌گری، از دبستان و دبیرستان باید شروع کرد. * خاطره خوش‌مزه: زیر شمشیر غُمِش؟!😊 افتاده بودم در دنیای شیرین مطالعه. ناگهان کتابی دیدم که مرا به فکر فرو برد؟ درباره عاشورا بود: «زیر شمشیر... مگر امام‌حسین(ع) را شمر به شهادت نرساند؟ پس این «غُمِش» کیست؟ پرسش، آغاز پژوهش است. از معلم‌ها می‌پرسیدم. بعضی می‌گفتند شخصی به نام «سنان» هم دست داشته. بعضی از شخصی به نام «خولی» نام می‌بردند. بعضی بحث بانیان این حرکت مثل یزید و ابن‌زیاد را می‌کردند. چه اطّلاعات جالب و مفیدی! امّا خب! «غُمِش» کجای ماجرا بود؟ دو سه روزی در این خماری بودیم تا فهمیدیم «غُمِش» نبوده و «غَمَش» بوده است! عنوان کتاب قسمتی از غزل حافظ بود: «زیر ششیر غمش رقص‌کنان باید رفت کان که شد کشته او، نیک سرانجام افتاد» 📚کتاب‌خوری راه‌بردی (گونه‌ها و روش‌های مطالعه مؤثر و موفق) @tanhaelaj
هدایت شده از تنها علاج
🔰از دانش‌مندی تا بینش‌مندی همه شما دانش‌مند هستید؛ با کم و زیادش! هرکس مختصر تفرجی در علم و دانایی دارد، دانش+مند است. شما همین که یک برنامه معرفتی مثل «سمت خدا» را تماشا می‌کنید، یا پای منبر می‌نشینید، یا کتابی از قفسه کتاب‌خانه برداشته و می‌خوانید، یک دانش‌مند کوچولویید برای خودتان و خودتان خبر ندارید! اما نکته آن است که «بینش+مندی»، آنم آرزوست! مستحضرید از «دانش‌مندی» تا «بینش‌مندی» راه بسیار است. هر بینش‌مندی، دانش‌مند است، امّا هر دانش‌مندی لزوماً بینش‌مند نیست. این بینش، یک پله بالاتر از دانش است. بینش برنامه‌ای است برای تنظیم دانش که نتیجه چنین برنامه‌ای ایجاد نظام فکری است. یکی از لوازم جدی حرکت از «دانش‌مندی» به «بینش‌مندی»، داشتن یک «سیر مطالعاتی» خوب است. فتأمل! 📚کتاب‌خوری راه‌بردی (گونه‌ها و روش‌های مطالعه مؤثر و موفق) @tanhaelaj
از هر دری سخنی
جنگ در روزهای آتی برای حزب‌الله سخت و سخت‌تر خواهد شد، اما ببینید منطق یک #انسان_موحد در این شرایط چ
🔻«تفویض»؛ وقتی خدا مسئول دفترت می‌شود 🔹آنچه در دانشکده مدیریت نیاموختم، یکی این بود که تفویض را می‌توان طرحی برای تنظیم برنامه‌های انسان دید. 🔹تفویض به معنای واگذار کردن و سپردن چیزی به دیگری است. تفویض یعنی اینکه بنده آنچه را که به ظاهر، منسوب به خودش بوده، به خدا بر‌گرداند و خود را از همۀ امور برکنار بداند و هیچ کاری را به خود بر نگرداند، اما نه به این معنا که رها کند و واگذار کند و گوشه‌ای بنشیند مثل «بنی اسرائیل» که به حضرت موسی گفتند: «فَاذْهَبْ أَنْتَ وَرَبُّكَ فَقَاتِلَا إِنَّا هَاهُنَا قَاعِدُونَ» بلکه کار کند و تلاش کند اما بداند مایه و سرمایه و بن‌مایه همه از اوست و به سوی اوست. 🔹حالِ بنده در چنین وضعی حال کسی است که از هر چیزی برکنار باشد و هیچ چیزی به او منتسب نباشد. اگر این حال برای کسی رقم بخورد، به راحتی از کنار مشکلات عبور خواهد کرد و این مهم‌ترین چیزی است که یک مدیر به آن نیاز دارد. 📚آنچه در دانشکده مدیریت نیاموختم @tanhaelaj
هدایت شده از تنها علاج
🔰معلم‌هایی که نداشتم! این اثر از داشته‌ها گفت و از «ای کاش»ها کم‌تر! آرزو که بر جوانان عیب نیست! کاش در هر مدرسه‌ای انواع مهارت‌ها آموخته شود تا هرکس بنا به علایق و سلایقش بتواند توشه بر گیرد. مثلاً کاش برای دانش‌آموزی که سه سال در یک کلاس قرآن تابستانی نشست (اشاره به خاطره ای در کتاب)، فرصتی بود تا بتواند با عرصه‌های بیش‌تری از قرآن آشنا شود؛ مثلا کلاس صوت و لحن، کلاس مفاهیم و... در این کتاب از معلم‌هایی سخن آمد که بودند، اما معلمانی هم نبودند و کاش باشند! کاش برای معلمان و چیدمان حضورشان در مدارس، این نکته در نظر گرفته شود. خاطرات این کتاب، صرفا خاطره نبودند؛ بیان نوع شخصیت‌هایی بود که حضور همه آن‌ها برای رشد هماهنگ یک دانش‌آموز لازم است. هر کدام از این شخصیت‌ها ویتامین خاص خودشان را دارند و برای رشد و کمال ضروری است! این درایت مدیران محترم مدارس را می‌طلبد تا از همه ظرفیت‌های موجود بهره لازم را ببرد و فکری هم برای عرصه‌های خالی در نظر داشته باشد. اسم‌های معلمان این کتاب «واقعی» بود، اما به چشم «نماد» هم می‌شد به آن نگاه کرد. تا این‌جا باید به دنبال نمایندگانی برای این نوع نمادها گشت؛ سپس جاهای خالی و معلمانی را که باید باشند و هنوز نیستند، یافت! تا باد چنین بادا! *** تذکار: این روایت من را به میهمانی مجلس مبارکی از نور و روشنی و بیداری برد! «مَنْ عَمِلَ بِمَا يَعْلَمُ عَلَّمَهُ‏ اللَّهُ‏ مَا لَا يَعْلَم‏» هرکسی به آن‌چه می‌داند عمل کند، خدا نادانسته‌ها را به او یاد خواهد داد! 📚 معلم‌هایم (معلم نوشت‌هایی از راه و رسم تربیتِ بعضی معلم‌های دبستان، راهنمایی و دبیرستانم) @sadidisu_ir @tanhaelaj
هدایت شده از تنها علاج
🔰تقریر تشکیلاتی روایت «اذا مات العالم» بخش وَ إِذَا مَاتَ‏ الْعَالِمُ ثُلِمَ‏ فِي الْإَسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْ‏ءٌ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَة 🔹هر عالمی خاک‌ریزی را در جبهه دین فتح کرده و پایگاهی را گرفته که مختص خود اوست. به بیان بهتر هر دانشمند در منظومه دانش جایگاهی ویژه دارد که «فقط» مناسب شایستگی و برازندگی علمی اوست و دیگری را توان توفیق در آن خاک‌ریز نیست. جایگاه و خاک‌ریزی که با رفتن او جایش خالی خواهد ماند. 🔹پیش‌فرض ضمنی روایت این است که هر دانشمند در نقشه جامع علمی در محدوده‌ای خاص حضور دارد و این خود، لازمه این است که او با عنایت به ظرفیتش، جایگاه ضروری حضورش و موقعیت خاک‌ریزی که لایق توان اوست را بشناسد که در خود، حامل درسی بزرگ و پیامی دقیق است. اما گذشته از آن با رفتنش جایگاه او خالی می‌شود، چراکه او کارویژه‌ای داشته که دیگران نداشته‌اند. عالمی که رفتنش یک فقدان برای عالَم است، چنین عالِمی است. این یعنی همان دقت بر مزیت رقابتی، درک کارویژه و فهم فلسفه وجودی خویش. رهاورد دیگر این نگاه، عدم تزاحم و نزاع و کدورت‌های احتمالی است. در این مقام است که اگر همه انبیا هم در کنار یک‌دیگر باشند، به‌راحتی به مسیر رشد خود و جامعه کمک و حرکت می‌کنند بدون هیچ حاشیه جنجالی اخلاقی و مانند آن. اینجاست که می‌توان بحث نگاه جبهه‌ای داشتن را مطرح کرد؛ یعنی همه ما در یک جبهه هستیم و دشمن در جبهه مقابل ما است؛ یعنی هرکس در جایگاه خود قرار دارد و در یک جبهه خدمت می‌کند و افراد در مقابل همدیگر نیستند، بلکه در مقابل دشمن هستند. 🔹این‌که فرمود با رفتن عالم «ثلمه» و شکافی ایجاد می‌شود، واجد نکته‌های کاربردی دیگری نیز هست: از باب «اِخبار» گفته‌اند که با رفتن او شکاف ایجاد می‌شود نه از باب «اِنشاء»! آن‌چنان‌که روایت «أزهد النّاس‏ في العالم أهله‏ و جيرانه» (كسان و همسايگان مرد دانشمند از همه مردم نسبت به او بی‌رغبت‌ترند) نیز از همین باب است. به‌عبارت‌دیگر سخن از مقام «هست»هاست، نه «باید»ها؛ یعنی این‌گونه هست، ولی لزوماً نباید باشد. دیگر سخن آن‌که روایت فقط برای تسکین آلام و «پیش‌بینی» و «پیش‌گویی» واقعه نیست، بلکه سخن از «پیش‌گیری» است و دعوتی برای حرکت! (حرکتی برای دفع دخل مقدر) باید تلاش کرد در امتداد دانشمندی قدم زد که اصولاً قائل به این «نردبان علم» است. حرکت‌هایی که هریک مکمل و مقوم حرکت قبلی خود است. حضور این نگاه، نردبان دانش را تکمیل خواهد کرد، آن‌چنان‌که علامه جوادی در فقدان علامه طباطبایی شرح المیزان را می‌دهد و آن‌چنان‌که امام خامنه‌ای، امتداد راه امام خمینی را. 🔹گذشته از مقام پیشین، عبور از «توصیف» به «توصیه» نیز دریافت مکمل دیگری از این روایت است. رسیدن به این مقام که در سلوک علمی به‌جایی برسی که در اوج آن مقام و در لحظه وداع از این عرصه، نبودنت احساس شود. تلاش برای درک قله‌ای که فقط از آن تو باشد و تنها تو صاحب‌نظر آن باشی و این بود و نبود (حیات و ممات) نه به خاطر منیتی است که عجب و غرور و دیگر رذایل خودخواهانه بیاورد، بلکه برخاسته از آن مأموریت انقلابی نورانی توست که تو را به رشد در آن عرصه واداشته است و هرچه بوده لطف او بوده و لاغیر. 🔹اگر قله‌ای از آن توست و اگر با رفتنت آن قله بدون فاتح خواهد ماند عنایت به جانشین‌پروری نیز درکی دیگر و برداشتی کادرسازانه از این روایت خواهد بود. «تربیتی کادرساز» تا در دامنه یک قله علمی، افرادی نزدیک به آن قله و در دامنه‌های آن تربیت شوند برای جانشینی. تا با بود و یا نبود قله، قله‌ها به دره‌ها تبدیل نشود، جامعه زمین‌گیر نشود، تشکیلات افول ناگهانی و اساسی نکند و سازمان دچار شوک غیرقابل‌برگشت نشود. حدیث «إِذَا مَاتَ‏ الْعَالِمُ ثُلِمَ‏ فِي الْإَسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا شَيْ‏ء» اخطاری است برای تربیتی فراگیر در سازمان برای نیروهای حلقه‌های دوم و سوم به بعد تا از ثمره این شناخت، تمام ثقل مجموعه تنها بر یک فرد یا یک حلقه تحمیل نشود، برای همین در بعضی نسخ این روایت، اشارتی از همین داستان جانشین‌پروری است: وَ إِذَا مَاتَ‏ الْعَالِمُ ثُلِمَ‏ فِي الْإِسْلَامِ ثُلْمَةٌ لَا يَسُدُّهَا إِلَّا خَلَفٌ مِنْه‏" 📚 جای خالی عباس (مروری بر رفتارهای تشکیلاتی حضرت عباس) @tanhaelaj
هدایت شده از تنها علاج
🔰نظام فکری «نظام فکری»، چه تعبیر باکلاس و پرتکراری! «نظام فکری»، چه عبارت مجلسی و شیکی! در کمالاتش همین بس که گفتنش در لابلای کلام، به وزن و اعتبار گوینده و جلسه می‌افزاید! خب! حال بفرمایید این «نظام فکری» چیست؟ خوردنی است یا بردنی؟! نظام فکری چیست؟ می‌گوییم: همان بینش! می‌پرسید: بینش چیست؟ می‌گوییم: بصیرت داشتن! می‌پرسید: بصیرت چه‌طور است؟ می‌گوییم: ولایت‌مدار باش! آیا می‌شود قدری راحت‌تر و ساده‌تر بفرمایید؟ برای ما که عادت کرده‌ایم پیچیده صحبت کنیم یادآوری این تعبیر اینشتین ضروری است که «شما وقتی می‌توانید بگویید یک مسأله ریاضی را فهمیده‌اید که...؟» که «بتوانید آن را به مادربزرگ‌تان یاد بدهید!» در آن صورت می‌توانید ادعا کنید که آن مسأله را خوب فهمیده‌اید! اما حرف ما این است: این‌قدر مادربزرگ‌تان را اذیت نکنید! نسل جوان را دریابید! نظام فکری به زبان ساده چیست؟ اگر بخواهید برای چند نوجوان از نظام فکری بگویید چه خواهید گفت؟ ماجرای نظام فکری به زبان ساده یعنی مالک اشتر که به قدر ظرفیتش، نظام فکری مولایش امام‌علی(ع) را فهمیده بود. برای همین حضرت مالک اگر در موقعیتی قرار می‌گرفت که امام‌علی(ع) نبودند، همان کاری را می‌کرد و همان تصمیمی را می‌گرفت که اگر خود حضرت در آنجا بودند همان می‌کردند. 📚کتاب‌خوری راه‌بردی (گونه‌ها و روش‌های مطالعه مؤثر و موفق) @tanhaelaj
هدایت شده از تنها علاج
🔰از «یک واژه مقتل»ش هم به راحتی نباید گذشت... 🔹در نگاه عده‌ای شاید درنگ در سطر به سطر و واژه‌واژه روایات این‌قدر ضروری به نظر نرسد که یک اثر مستقل در اطراف یک روایت، آن هم یک مفهوم اختصاص داده شود. به زعم این دسته این‌چنین کارهایی پر و بال دادن بیش از حد به موضوع است. اما دسته‌ای دیگر را عقیده بر آن است که هر لفظ امام معصوم و نیز درباره امام معصوم را باید با دقتی معصومانه تماشا کرد و شایسته است بیش از این‌ها بلور واژه‌های روایات، مراعات شود! خصوصاً اگر این مواجهه با دسته‌ای از روایات حول یک مفهوم و در یک خانواده حدیثی صورت بگیرد. 🔹مواجهه با روایات را خود اهل بیت به شیعیان‌شان آموختند. روایات را این‌گونه باید دید که فرمودند: «خَبَرٌ تَدْرِيهِ‏ خَيْرٌ مِنْ أَلْفٍ تَرْوِيه» ‏ خبری که در آن درایت شود، از هزار روایت خواندن بهتر است. 🔹این‌گونه، هر سطری و هر واژه‌ای از روایات با خود، دنیایی سخن خواهد داشت و هر قطره با خودش اقیانوسی از معارف را نوید خواهد داد... با این حساب از «یک واژه مقتل»ش هم به راحتی نباید گذشت... «در بند آن مباش که مضمون نمانده است یک عمر می‌توان سخن از زلف یار گفت» 🔹در میان همه دروس خارج، امروز به «درس خارج عاشورا» هم محتاجیم! در لحظه لحظه کربلا می‌توان تدبر کرد؛ هرخط مقتل را باید ساعت‌ها تأمل کرد و به بحث نشست... 📚 ؟ @tanhaelaj
هدایت شده از تنها علاج
🔰امام حسین در کجای روضه اصحاب شکسته شدند؟ جواب: در دو جای کربلا 🔻بررسی دو نقش کلیدی کربلا که امام در فقدان این دو شخصیت می‌شکند... 🔹تعبیر «انکسار» در مورد امام حسین در مقاتل بعد از شهادت این دو شخصیت آمده است؛ حضرت عباس و جناب حبیب: «لَمّا وَقَعَ حَبیب عَلَی الاَرض بَانَ الاِنکِسار...، الآن اِنکَسَرَ ظَهری...» 🔹چه خصوصیت مشترکی در این دو شخصیت است که قوامِ قامت نقش رهبرند و نبودشان عامل فرو ریختن نظام و سازماندهی خواهد شد؟ 🔹بررسی نقش این دو شخصیت در کربلا این پاسخ را خواهد داد: «کار تشکیلاتی و کادر‌سازی» و در این میانه مهم‌ترین رفتار این دو بزرگوار برای تحقق این مهم، «گفتمان‌سازی» بین اصحاب- و حتی غیر اصحاب- است به‌خصوص در شب و روز عاشورا. تا آنجا که دو خیمه در شب عاشورا شلوغ‌ترین خیمه‌ها و محل تجمع اصحاب بود: خیمه حضرت عباس و حبیب. 🔹خیمه این دو بزرگوار محل اجتماع و تمرکز نیروها و مرجع دلگرمی – و به تعبیر قرآنی: تواصی- بوده است. این همان نقشی است که عباس را عباس کرده است و حبیب را حبیب. نقشی که به پشتوانه دین‌شناسی و فهم عمیق این دو از دین تقویت می‌شود. انسجام تشکیلاتی میان یاران کربلا با محوریت این دو شخصیت انجام می‌گرفت. 📚 ؟ @tanhaelaj