كودكانم نذر چشمان على اصغرت اى فدايت خواهرت... #شب_چهارم #طفلان_زینب (س) @story_mazhabi @alfavayedolkoronaieh🌱

- پس چرا دست دست می‌کنی حُرّ؟! می‌خواهی پسر ذی‌الجوشن از گرد راه نرسیده زمام امور این سپاه بی‌سامان را دست گیرد؟ - خب فی‌المثل چه کنم که از قافله عقب نمانم؟! - معلوم است بی‌مایه! حمله را بر حسین آغاز کن و کارش را بساز! و تمام؛ آن وقت تو عزیز دل امیرالمومنین یزید خواهی بود. چه بسا ولایت شهری، قریه‌ای جایی را هم به نام پسر یزید ریاحی قباله کند! - دست نگه دار حُرّ! ولایت تمام دنیا را هم که به نامت بزنند، راضی می‌شوی روز محشر، چشم در چشم نبیّ خاتم بدوزی و بگویی من حسین بن علی، نوه‌ی ارجمندت را که فرموده بودی از توست و تو از اویی، کشتم و پیکر چاک‌چاکش را میان سنگ‌های داغ و ریگ‌های تفتیده‌ی صحرای عراق رها کردم؟! از خر شیطان پیاده شو حُر! نگذار ولایت چند صباح بر فلان منطقه - که آن‌هم معلوم نیست به قطعیت نصیبت شود - و مال بی‌ارزش این دنیا، تو را بفریبد. پسر زن بدکاره را بر پسر فاطمه رُجحان مده...! آه فاطمه، فاطمه...! آه که اگر مادر حسین، فاطمه نبود؛ اگر حسین نور دیده‌ی رسول الله نبود، اگر سید جوانان اهل بهشت نبود، این معامله، چه معامله‌ی خوبی می‌شد؛ یک سر بریده در برابر یک عمر ثروت و لذت! اما نمی‌دانم چرا بی سابقه این همه می‌لرزم. دست و دلم، قلبم، چشمانم، اعضاء و جوارحم می‌لرزند. نه، من نمی‌توانم! من اینک خود را بین دوزخ و جنّت مخیر می‌بینم؛ و هیهات که اگر آتش جهنّم را برگزینم، حتی اگر سر از تنم بردارند و با نیزه بدنم را تکّه تکّه کنند...! نه، من خود را شرمنده‌ی رسول الله نمی‌کنم...! - آهای حرّ! سر خانه‌ی عقل بیا! حسین محال است تو را ببخشد. تو می‌دانی که چه کرده‌ای؟ اگر تو نبودی که سدّ راهش شوی، هم‌اکنون گرفتار این جماعت خونخوار زرپرست زبان نفهم نبود. آخرتت را که فروخته‌ای؛ اقلا بیا و دنیایت را آباد کن! حالا که آب از سر تو گذشته پسر یزید، چه یک وجب، چه صد وجب! نرو دیوانه... - برو حُرّ! حسین سرور آزادگان است، حسین پسر مرتضی است، حسین بنده‌ی خوب خدای رحمان است، برو که محال است تو را نبخشد و از تو درنگذرد. برو حر؛ برو که عاقبت به خیر شدی... - من می‌روم؛ حسین مرا می‌پذیرد؛ آری. برو حیوان! برو، به تاخت... - علیّ اکبرم؛ میهمان داریم، بر خیز و با عبّاس به استقبال عمویتان حر بروید...! «حُرّ بن یزید ریاحی تکبیره الاحرام خون بست و آخرین حجاب را نیز درید و آزاد از بندگی غیر، حُرِّ حُرّ وارد نماز عشق شد و این نماز دائم است؛ هر آن که در آن وارد شود، هرگز از آن فارغ نخواهد شد.» #محرم_١٤٤٢ #شب_چهارم @ammarnegasht @alfavayedolkoronaieh🌱

▪️ رفتند به میدان؛ چه تماشا دارد رزمِ نوه های دختریِّ حیدر...! #شب_چهارم @alfavayedolkoronaieh🌱

▪️#ویژه‌نامه_محرم | #شب_چهارم #حر_بن_یزید_ریاحی #فرزندان_حضرت_زینب 🏴 شب چهارم عزاداری محرم را به نام به یکی از شهیدان سربلند کربلا، یعنی جناب حر بن یزید ریاحی نام‌گذاری کرده‌اند. البته این شب به فرزندان حضرت زینب نیز منسوب شده است. 🍂آشنایی کلی🍂 ➖حرّ الگوی توبه و حقیقت‌جویی است. او در آغاز برخورد با امام حسین (ع) چنین جایگاه وارسته‌ای نداشت و به گفته خودش مامور بود و معذور! اما ادب و تواضعش در مقابل سالار شهیدان، سبب رهایی او شد. ➖حضرت زینب کبری (س) در حماسه عاشورا دوشادوش برادر حرکت کرده و لحظه‌ای از ایثار و فداکاری باز نایستاد. آن بانوی گرامی در سفر کربلا دو یادگار از همسرش عبداللّه بن جعفر به نام‌های عون و محمد به همراه داشت که هر دو در رکاب امام حسین (ع) به شهادت رسیدند. 🍂مقالات🍂 📲 wikifeqh.ir/حر_بن_یزید_ریاحی 📲 wikifeqh.ir/روضه_شب_چهارم_محرم 📲 wikifeqh.ir/تلاش_های_عبدالله_بن_جعفر 🍂پرسمان🍂 📲 wikiporsesh.ir/حر_بن_یزید_ریاحی 📲 wikiporsesh.ir/محمّد_بن_عبداللّه_بن_جعفر_طیار 💠 براي مطالعه بر روي لینک کليک کنيد👆👆👆 📎 #ویژه‌نامه 📎 #ویژه‌نامه_اهل‌بیت 📎 #ویژه‌نامه_ماه_محرم @wikifeqh @alfavayedolkoronaieh🌱