هدایت شده از KHAMENEI.IR
🔔 شمارهی جدید نشریهی #خط_حزبالله منتشر شد:
♨️ #سخن_هفته: رهبر انقلاب در سه بیانات اخیر خود، نقدهایی نسبت به عملکرد نیروهای انقلابی بیان فرمودند؛ حزباللهیها مراقب باشند!
🔶 #اطلاعنگاشت: شش #اقدام اصلی امام رضا(ع) برای مقابله با #طرح خطرناک #مأمون عباسی؛ نقشهای که #امام_رضا نقش برآب کرد
✅ #مطالبه_رهبری: مراقب #قانوندانان #قانونشکن باشید
🔹 #حزبالله_این_است: همیشه خودتان را برای ادامه کارها آماده نگه دارید!
🔻#مسئله_روز: ماجرای #کرونا هنوز تمام نشده است...
@Khattehezbollah
✔️کردار سیاسی مامون🔻
✍️سهند ایرانمهر
نظرها در مورد مامون متفاوت است. مادر و همسر مامون ایرانی بودند. خودش هم ابراز تشیع می کرد و در زمان مامون بیت الحکمه راه افتاد و اندیشه خردگرای اعتزالی رونق گرفت . بساط مناظره و بحث و تبادل افکار و اندیشه هم برپا بود. اینها را گفتم که تصویر یکسویه و غیرمنصفانه ای ارایه نداده باشم اما در عین حال بد نیست نکاتی را هم در مورد شخصیت سیاسی او بدانیم به همین دلیل بخش هایی از کتاب « ربیعالابرار زمخشری» و«مروج الذهب و معادن الجوهر» مسعودی در مورد مامون را تلخیص و ساده کردم تا باهم مرور کنیم:
🔸۱- مامون ابراهیم بن مهدی عموی خود را که بنام "ابن شکله" بود، هجا گفت زیرا مامون اظهار تشیع می کرد و ابن شاکله، مدعی تسنن بود...وچون مامون شنید که معاویه در توضیح دلیل عداوت خود با خاندان پیامبر گفته است:" بعد از ما همچنان در اذان نام محمد می برند اما ما چون رفتیم، رفتیم"، دستور داد معاویه را لعن کنند و چون خبر نارضایتی اهل عراق شنید، از تصمیم خود برگشت. هم او، علی بن موسی الرضا(ع) را به ولیعهدی خویش برگزید و دخترش ام فضل را به همسری فرزند او (امام جواد) درآورد.
🔸۲- ثمامه بن اشرس حکایت کند که روزی کسی را نزد مامون آوردند که مدعی بود ابراهیم خلیل است. مامون او را گفت که ابراهیم برهانش آتش بود و اتش براو خنک می شد ما نیز آتشی آوریم و ترا در آن اندازیم تا خنک شود. مرد گفت که چیزی ملایم تر بیاور. مامون گفت:برهان موسی که عصا بیانداخت و ماری شد. مرد گفت:ملایم تربیاور. مامون گفت:" برهان موسی که دریا را شکافت". مرد گفت:" من از این برهان ها ندارم به جبریل گفتم که مرا بسوی شیاطین می فرستید و برهانی دهید که کارگر افتد و گرنه نخواهم رفت جبرییل علیه السلام برمن خشم گرفت که از همین حالا از بدی دم می زنی اول برو ببین این قوم با تو چه می گویند؟!" مامون بخندید و گفت:" این از آن پیامبرانی است که برای ندیمی شایسته است!".
🔸۳-یحیی بن اکثم می گفت: مامون روز سه شنبه برای مباحثه فقه می نشست. روزی مردی در ردای صوفیان به نزد مامون آمد و گفت:" بمن بگو اینجا که نشسته ای به رضا و اجتماع مسلمانان نشسته ای یا به زور؟" مامون گفت :" به اجتماع مسلمانان نشسته ام، نه بزور. پیش ازمن سلطانی بود که کار مسلمانان برعهده داشت و بعد از خود برای من بیعت گرفت و چون نوبت به من رسید دانستم که به رضا و اجتماع مسلمانان مشرق و مغرب احتیاج دارم ولی چون دقت کردم دیدم اگر از کارمسلمانان کناره گیرم یا به تاخیر بگذارم، کار اسلام آشفته و فتنه و هرج و مرج و احکام خدای سبحانه تعطیل میشود وکسی داد مظلوم از ظالم نمیگیرد. پس کار اهل اسلام برعهده گرفتم و تو ای مرد! از جانب من به سوی جمع مسلمانان پیغام ببر که خلیفه امیرالمومنین می گوید:" اگر شخص شایسته ای را یافتید که همه مسلمانان در مورد او همسخن شدند من به نفع او از خلافت کناره میگیرم". مرد برخاست و رفت. مامون به علی حاجب گفت:" او را تعقیب کنید" و بعد از او پرسید که چه دیده است.
علی حاجب گفت دیدم که به میان پیروان رفت و سخن امیرالمومنین باز گفت و آن جمع به رضایت پراکنده شدند . مامون گفت:" اینها را آسان از سر وا کردیم!".
🔸۴- مامون می گفت:" همه چیز را می توان بخشید مگر بدگویی از سلطنت یا راز (آن) را فاش کردن یا متعرض حرم(منافع و خطوط قرمز) آن شدن!
۵-... و گویند که به بلاد روم لشکر کشید. پیشنهاد مال و و هدیه امپراتور روم برای بازگشت را نپذیرفت که:" این همه به زن مسلمانی که در اسارت شما بر زمین خورده و فریاد زده وا محمدا نیارزد!" و چون به غزای رومیان رفت، ظفر یافت و قلاع آنان بگرفت و در آنجا چشمه ای زیبا و زلال دید و از آن ماهی سفیدی گرفت و بخورد و لرز بر اندامش افتاد و نشانه انحلال درجسد خود یافت. پرسید:" اینجا کجاست؟". گفتند:" قشیره"( یعنی: پایت را دراز کن ) و این بر دل مامون بد افتاد. قشیره را در این زمان "رقه"(رقه کنونی در سوریه) خوانند و چون در زایچه خود این خوانده بود، دانست که خواهد مرد وی را به طرسوس گذاشتند و در طرسوس بمرد چنانکه پدرش در طوس!
🔸حاجب (دربان) مامون به مردم می گفت: چرا اینگونه ازدحام می کنید به جای آن یکی از این سه کار را بکنید یا در این سمت بایستید یا در مسجد منتظر بمانید. جمعی گفتند راه سوم؟ ندانست چه بگوید . گفت: «شما هم که سخن زنادقه را تکرار می کنید؟» خبر به مامون بردند. خندید و هزار درهم جایزه داد و گفت:« اگر از سر جهل (!) نگفته بود(آگاهانه چنین تهمتی می زد) جایزه اش بیش از این بود!».
✔️ ربیع الابرار محمود بن عمر زمخشری، ملقب به جارالله (467-538 ه. ق) صاحب تفسیر کشاف.
#تاریخ #مسعودی #مامون #کتاب #امام_رضا #زمخشری
@sahandiranmehr
@alfavayedolkoronaieh🌱
📌 #زندگی امام #جواد(ع)
◀️نام: محمدبن علی(ع)
◀️لقب: #جواد و #تقی
◀️پدر: امام رضا(ع)
◀️مادر: #سُبیکه و امام #رضا(ع) او را #خیزران نامید.
◀️کنیه: ابوجعفر ثانی؛
◀️تولد: ۱۹۵قمری؛
◀️آغاز #امامت: سال ۲۰۳ قمری در ۷سالگی؛
◀️طول عمر: ۲۵ سال؛
◀️توسط #مامون و #معتصم دوبار به #بغداد احضار گردید؛
◀️سال شهادت: ۲۲۰ قمری به دستور #معتصم و اقدام همسرش ام فضل؛
◀️در سن ۲۰ سالگی #مأمون او را مجبور به #ازدواج با دخترش #ام_فضل کرد؛
📍لذا سن ۹ سالگی برای ازدواج امام با ام فضل درست نیست.
◀️دلیل پذیرش امامت امام جواد(ع) در سن ۷سالگی، استدلال به #نبوت حضرت #یحیی و #عیسی بن مریم در کودکی است.
◀️امام #جواد(ع) در #مناظرات خود، همه مخالفان از جمله یحیی بن اکثم را شکست داد،
◀️شاگردان: علی بن مهزیار #اهوازی، یونس و....
@ahlebait110
@alfavayedolkoronaieh🌱
📌 #زندگی امام #جواد(ع)
◀️نام: محمدبن علی(ع)
◀️لقب: #جواد و #تقی
◀️پدر: امام رضا(ع)
◀️مادر: #سُبیکه و امام #رضا(ع) او را #خیزران نامید.
◀️کنیه: ابوجعفر ثانی؛
◀️تولد: ۱۹۵قمری؛
◀️آغاز #امامت: سال ۲۰۳ قمری در ۷سالگی؛
◀️طول عمر: ۲۵ سال؛
◀️توسط #مامون و #معتصم دوبار به #بغداد احضار گردید؛
◀️سال شهادت: ۲۲۰ قمری
به دستور #معتصم و اقدام همسرش ام فضل؛
◀️در سن ۲۰ سالگی #مأمون او را مجبور به #ازدواج با دخترش #ام_فضل کرد؛
📍لذا سن ۹ سالگی برای ازدواج امام با ام فضل درست نیست.
◀️دلیل پذیرش امامت امام جواد(ع) در سن ۷سالگی، استدلال به #نبوت حضرت #یحیی و #عیسی بن مریم در کودکی است.
◀️امام #جواد(ع) در #مناظرات خود، همه مخالفان از جمله یحیی بن اکثم را شکست داد، و معتصم و دیگران اعتراف کردند که او عالم به دین است و نصف امت پیرو او است.
◀️شاگردان: علی بن مهزیار #اهوازی، یونس و....
◀️امام جواد(ع) در بغداد به میان شیعیان از جمله مساجد آنان حضور می یافت و ضمن مدیریت شیعیان، آنان را از نزاع پرهیز می داد.
@ahlebait110
@alfavayedolkoronaieh🌱