...
ناگهان به ذهنم آمد که این بچّه سه چهار روز است به دستور دکتر، نه آب خورده، نه شیر؛ دکتر گفته بوده آب و شیر برای این [بچّه] ضرر دارد، اگر بخورد می میرد. گفتم با خودم این بچّه تشنه است، این که دارد می میرد، بگذار من آب به او بدهم [بعد] بمیرد؛ دیگر حالا که دارد می میرد، اقلّاً تشنه نمیرد.
می گفت بلند شدم آب آوردم و با قاشق چای خوری ذرّه ذرّه آب ریختم لای لب های این بچّه؛ دو سه بار که این کار را کردم، دیدم چشم هایش باز شد؛ بیشتر آب به او دادم، شروع کرد گریه کردن.
رفتم دمِ راهپلّه، مادرش را صدا کردم؛ گفتم که بیا بچّهات شیر می خواهد. گفت مادر فکر کرد بچّه مُرده، من با این زبان دارم می گویم که «بیا بچّهات را شیر بده». آمد پایین دید نه، بچّه دارد گریه می کند و شیر می خواست، بنا کرد شیر دادن؛ گفت بچّه خوب شد!
البتّه این داستان را ایشان در همان مقدّمهی #نغمهی_حسینی ذکر کرده؛ آن چه ایشان به من گفت و حالا نقل کردم با آن چه در مقدّمهی نغمهی حسینی است اندکی تفاوت دارد
در [ورق] دفتر نام و نشان
نامْ حسین آمدش از آسمان
این #حسین_الهی_قمشهای که برنامه اجرا می کند همین است؛ این بچّه مال این [ماجرا] است.
🔆 سیمای صالحان
🔰هر روز یک داستان از علما از زبان رهبر انقلاب
@simayesalehan
@alfavayedolkoronaieh🌱