eitaa logo
هیئت عاشقان اباعبدالله الحسین
143 دنبال‌کننده
531 عکس
124 ویدیو
21 فایل
کانال اطلاع رسانی هیبت عاشقان اباعبدالله الحسین
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 بمناسبت بزرگداشت شهید القدس اسماعیل هنیه که در تهران ترور و به شهادت رسید، مراسم دعای کمیل در روز پنج شنبه ۱۱ مرداد بعد از نماز مغرب و عشاء در مسجد الهادی (ع) برگزار میگردد... از طرف امام جماعت، نمازگزاران ، بسیج مسجد الهادی(ع) و هیئت عاشقان اباعبدالله الحسین (ع)
♥️شهید حسین سامی 👈شهیدی که پس از ۴۴ سال تفحص و امروز در سمیرم به خاک سپرده شد👇 🌟حسین سامی مقام، فوتبالیست تیم شاهین آبادان، کشتی گیر قهار و ورزشکاری پرتلاش با قدرت بدنی و روحیه و ایمان بالا تبدیل به فرمانده ای توانمند و غیور شد. او به عنوان فرمانده گردان لشکر ۲۸ سنندج به مقابله با گروهک‌های کموله و دموکرات پرداخت و در ۳۱ فروردین ۵۹ در جریان نجات فرمانده شهیدش نصرت زاد به شکل ناجوانمردانه ای توسط عامل نفوذی به اسارت درآمد. 🌟شهید سامی مقام هیچ‌گاه در طول مدت اسارتش در زندان «دوله تو» با دشمن مماشات نکرد، همه پیشنهادهای وسوسه انگیز ضد انقلاب برای همکاری را رد کرده و با مقاومت خود به سایر همرزمانش که در زندان دوله تو اسیر شده بودند، روحیه می‌داد.حسین  بر اثر شکنجه‌ های ضد انقلاب بارها و بارها تا آستانه شهادت می‌رود، اما سرانجام در ۱۴ مرداد سال ۵۹ مصادف با ۲۳ ماه رمضان، یعنی یک ماه قبل از آغاز جنگ تحمیلی و در حالیکه به دلیل احقاق حق گروگان‌های زندانی، دو هفته دست به اعتصاب غذا زده بود، به بهانه آزادی از زندان «دوله تو» خارج و به جنگل‌های آلواتان منتقل می‌شود و با پاها، دستان و چشمان بسته در ۴۴ سالگی توسط جوخه‌های اعدام به شهادت می‌رسد. 🌟در جریان عملیات تفحص شهدا در منطقه آلواتان سردشت، پیکرهای مطهر ۷ تن از قهرمانان و شهدای سال‌های نخستین پیروزی انقلاب به دست آمدند. نحوه کشف پیکرهای این شهدا، خبر از جنایتی هولناک و خیانتی بزرگ به مردم و هموطنان کرد توسط حزب دموکرات به سرکردگی عبدالرحمان قاسملو می‌داد. شهدایی که با دستان، پاها و چشمانی بسته شده که توسط جوخه اعدام حزب دموکرات مظلومانه و در ماه مبارک رمضان به شهادت رسیده بودند از بین ۷ شهید تفحص شده تنها یکی از شهدا که کارت گواهینامه به همراه داشت، شناسایی شد. شهید حسین سامی مقام در ۲۲ سالگی به استخدادم ارتش شاهنشاهی درآمد. دوره‌های تفنگداری دریایی و رزم آبی خاکی را در انگلیس گذراند و در نیروی دریایی خدمت کرد. او بعد از مدتی به دلیل مقابله با فساد موجود در نیروی دریایی ارتش شاهنشاهی بارها توسط ضد اطلاعات ساواک احضار و در نهایت به نیروی زمینی منتقل شد. کتاب خاطرات دردناک
4_5875032304740472957.pdf
57.35M
کتاب شهدا و اهل بیت(س)، مختصر و مفید، جذاب و بسیار خواندنی، حتما بخوانید و منتشر کنید. التماس دعا، ناصرکاوه
هدایت شده از مکتب شهدا_ناصرکاوه
9.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
با دوتا سوال منطقی از خانمهای بی حجاب این خانمهای محترم . هاج واج موندن که چی جواب بدهند . به این میگن کار فرهنگی بسیار عالی ومحترمانه و تاثیر گذار.
هیئت عاشقان اباعبدالله الحسین(ع) شب شهادت رقیه بنت الحسین(ع) زمان: جمعه ۱۹ مرداد ماه از ساعت ۲۰/۳۰ مکان: خ دامپزشکی، مابین جیحون و یادگار امام، کوچه چهاردوری پ ۱۹ واحد ۱ بانی: حاج آقا چرخچی
کتاب عظمت مجسم_شهیدحججی_ناصرکاوه.pdf
34.87M
۱۸ مرداد روز شهادت محسن حججی و روز بزرگداشت شهدای مدافعان حرم، گرامیباد انتشار رایگان کتاب عظمت مجسم 👈 (خاطرات مربوط به شهید محسن حججی) تالیف ، لطفا ضمن مطالعه آنرا نشر دهید، تا در ثوابش با ما شریک باشید. التماس دعا
هیئت عاشقان اباعبدالله الحسین(ع) شب شهادت رقیه بنت الحسین(ع) زمان: جمعه ۱۹ مرداد ماه از ساعت ۲۰/۳۰ مکان: خ دامپزشکی، مابین جیحون و یادگار امام، کوچه چهاردوری پ ۱۹ واحد ۱ بانی: حاج آقا چرخچی
DOC-20230808-WA0002..pdf
4.46M
کتاب آزاده خلبان، حسین لشگری به مناسبت فرارسیدن سالگرد شهادت ۶۴۱۰ روز اسارت ارادتمند: ناصر کاوه
☀️سلام: لطفاً قبل از خواندن این خاطره این قول را بدهید که این 👈 کار را انجام دهید. یک قسمتی از منزل یا محل کار خود را مشخص کنید به ابعاد تقریبی ۲×۳ و فکر کنید برای یک مدت فقط باید در این محدوده زندگی کنید و تمام نیازهایتان را هم باید در این مکان، انجام دهی!؟ 🤔 ☀️فقط چند دقیقه که این کار را انجام دادی، حالا چراغ را خاموش کن و پرده ها را بکش👈 تا نوری درون اتاق نیاید... قول بدهید تاریک و بی نور باشد🥺 چند دقیقه که گذشت حالا، تمام ارتباطات خود را با دنیا قطع کن👈 آب، برق، گاز، تلفن، تلویزیون، رادیو، رایانه، گوشی همراه، فضای مجازی، واتساپ، تلگرام، زن و بچه پدر و مادر و... خلاصه هیچ... در ظلمات تاریکی و سکوت، تنهای تنها... هیچ کس و هیچ چیز فقط 👈 ظلمات و سکوت... 🥺حالا که در این موقعیت قرار گرفتی، فکر کن جایی که الان داخلش هستی، کمی رطوبت هم داره و چندتا حشره هم مثل سوسک و مارمولک هم داشته باشه و...🤔 درست حدس زدی😰 فکر کن داخل یک «سیاه چال» هستی و چند طبقه هم زیر زمین هستی!؟ یه چیز یادم رفت، هر وقت خسته شدی که می خواهی بخوابی، یه خورده اذیت کنند و نگذارند، بخوابی👈 حمام هفته ای یکبار اونم ۵ دقیقه با آب سرد...😔 دو وعده هم غذا در طول روز داری، که عبارت از کمی آب و چندتا خرما و سوپ و یه نون، مثل نون ساندویج، بدون سبزی و میوه و دسر و ...😰 تازه من کتک و شکنجه و... را هم فاکتور گرفتم و نگفتم... حالا یه سوال👈 چند ساعت، چند روز، چند سال می توانی طاقت بیاری، در این وضعیت... 😠حالا این خاطره را شروع کن به خواندن👇 🌷همسر شهید جلسه ای میگفت خدا حسین را فرستاد تا سرمشقی برای همگان شود و…او اولین کسی بود که رفت و آخرین نفری بود که برگشت وقتی بازگشت ازاو پرسیدند این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی واو می گفت: برنامه ریزی کرده بودم وهرروز یکی از خاطرات گذشته خود را مرور می کردم کردم . اسیر که شد پسرش علی۴ ماهه بود و دندان نداشت و به هنگام آزادیش علی پسرش دانشجوی دندانپزشکی بود ☀️ سالها در سلول های انفرادی بوده و با کسی ارتباط نداشت، قرآن را کامل حفظ کرده بود، زبان انگلیسی می دانست و برای ۲۶ سال نماز قضا بود. بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی یک لیوان آب یخ می خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مساله خوشحال بودم، این را بگویم که من ۱۲ سال در حسرت دیدن یک برگ سبز، یک منظره بودم، حسرت ۵دقیقه آفتاب را داشتم ... 💥۱۸ سال اسارت سرلشگر شهید لشگری 🌺 عشقی که تورادر دل سنگر دشمن استوار و مقاوم نگه می دارد  عشقی متفاوت تر از عشق های زمینی ما بود....تصورش هم سخت است.18سال دوری از وطن و خانواده ...تازه  نه یک دوری ساده  یک دوری  پر ازسختی و مشقت... بازی های روزگار حواس مان را پرت کرده که روزگاری یک حسین لشکری داشتیم  که 27 شهریور 59 قبل از شروع  رسمی جنگ اسیر بعثی ها شده و 18 سال  اسارت کشیده... اسارتی متفاوت از همه... اسارتی که16 سال آن را به دور از صلیب سرخ گذرانده بود و  هیچ کس نمی دانست که اصلا او زنده هست یا نه... 🌺 گاهی خوب است آن چشم بند و پنبه ها را کنار بزنیم و ببینیم که  این  کشور یک سید الاسرا داشته  که  آن قدر اسارتش طولانی شده بود که یک افسر عراقی گفته بود تو به ایران باز نمی گردی بیا همین جا تشکیل خانواده بده !!.... همه این 18 سال سختی یک علت داشت و آن این که بعثی هاخواستار این بودند که حسین را مجبور کنند بگویید ایران جنگ را آغاز کرده و با این اعتراف  معادلات جنگ  را عوض کنند ولی او این سال  ها را تحمل کرد و حاضر به خیانت به میهن و انقلابش نشد...👌 ☀️ 18 مرداد ماه 1388 نماز که خواندند، دیدم دست شان را سه بار بلند کردند و برای تعجیل در فرج امام زمان (عج) دعا کردند. چهار ساعت بعد هم در خانه در اثر ایست قلبی، تمام کردند.ساعت دو نیمه شب بود که ایشان از پشت به زمین افتاده و حالت خفگی به ایشان دست داده بود به طوری که صورت شان کبود شده بود و اصلاً نمی‌توانستند صحبت کنند ولی به من نگاه‌های عمیقی می‌کردند. با گریه و دستپاچگی گفتم، حسین جان چه شد، چه کار کنم خدا و … می د‌یدم هر لحظه که این نفس تنگ‌تر می‌شود، نگاهش بیشتر به من دوخته می‌شود. من می‌گفتم چه کار کنم و او فقط نگاه می‌کرد. آن قدر نگاه شان قشنگ و زیبا بود که محال است تا پایان عمرم فراموش کنم. آخرین مکالمه ما نگاهی بود که می‌دید من گریه می‌کنم و او می‌گفت: نگران نباش... کتاب خاطرات دردناک، ناصر کاوه ادامه این خاطرات را در آدرس زیر مطالعه کنید https://b2n.ir/s87637