#فضیلتهایمعصومینعلیهمالسّلام ۳
🔸توبهٔ گنهکار،
و وفای امام صادق (علیهالسلام)
ابوبصیر - یکی از شاگردان برجستهٔ امام صادق (علیهالسلام) - میگوید:
♦️همسایهای داشتم؛
از گماشتههای ستمگران بود و از این راه، (با رشوه و چپاول) ثروت بسیار برای خود جمع کرده بود.
مجلس عیش و نوش 🍻
و ساز و آواز 🪘🎻 تشکیل میداد؛
زنان آوازهخوان 💃 را دعوت میکرد؛
شراب مینوشید؛
و با این کارها، مرا که همسایهاش بودم، آزار میداد.😔
چند بار او را نهی از منکر کردم؛ نپذیرفت. بسیار اصرار کردم که دست از این کارها بردار.
سرانجام به من گفت:
«فلانی! من یک شخص گرفتار (و آلوده) هستم 🔥
ولی تو یک انسان شریف و دور از آلودگیها هستی.
اگر مرا به مولایت - امام صادق (علیهالسلام) - معرفی کنی،🙏
امید آن دارم که بهوسیلهٔ تو و راهنماییهای امام (علیهالسلام)،
از این گرفتاری و شقاوت نجات یابم.»
🔸 گفتار او در قلبم اثر کرد.
وقتی که به حضور امام صادق (علیهالسلام) رفتم،
ماجرای آن همسایه را به عرض آقا و مولایم رساندم.
امام صادق (علیهالسلام) به من فرمودند: «هنگامی که به کوفه بازگشتی،
او به دیدارت میآید.
به او بگو: ”جعفر بن محمد (علیهـمـاالسلام) میگوید:
’کارهای زشتِ خود را ترک کن و آنچه بر گردنت هست ادا کن.
(((من برای تو ضامن بهشت میگردم)))
🔸 هنگامی که به کوفه بازگشتم،
عدّهای - ازجمله، آن همسایه - به دیدارم آمدند.
وقتی که خانه خلوت شد،
پیام امام صادق (علیهالسلام) را به او رساندم. او تا این سخن را شنید،
گریست 😭 و گفت:
«تو را به خدا؛ امام صادق (علیهالسلام) به تو چنین فرمودند؟»
گفتم: «آری.» ✅
و برایش سوگند یاد کردم که امام صادق (علیهالسلام) چنین فرمودند.
او گفت:
«همین (کمک در مورد من،) کافی است»
سپس از نزد من رفت.
🔸 بعد از چند روزی به من پیام داد که نزدش بروم.
نزدش رفتم.
متوجّه شدم در پشت خانهاش برهنه است.
گفتم: «چرا در این وضع هستی؟!»
گفت: «ای ابابصیر؛ سوگند به خدا؛ آنچه در خانه از ثروت و اموال بود، همه را رد کردم (به صاحبانش دادم؛ و قسمتی از آنها را که صاحبش را نشناختم، صدقه دادم).
اینک متوجّهی که برهنه هستم و هیچ چیزی ندارم.»
من نزد برادرانِ دینی رفتم و برای او لباس تهیه نمودم.
پس از چند روز، برای من پیام فرستاد که: «نزد من بیا؛ بیمار 🤕 شدهام.»
نزد او رفتم و از او پرستاری میکردم. ولی بیماریاش شدید شد.
دیدم در حال جان دادن است.
بر بالینش نشسته بودم.
دیدم گاهی بیهوش میشود و گاهی به هوش میآید.
در آخرین بار که به هوش آمد،
به من گفت:
👌《قد وفیٰ صاحبُک لنا》
یعنی؛
(مولای تو - امام صادق (علیهالسلام) -
به عهد خود در مورد ضمانت بهشت برای من، وفا کرد.)💐
سپس جان سپرد.🥺
🤲 خدایش رحمت کند.
در سفر حج به حضور امام صادق (علیهالسلام) رسیدم.
هنوز نـنشسته بودم و سخن نگفته بودم؛ که به من فرمود:
☝️《قد وفَینا لصاحبِک》
(ما در مورد رفیقت، آنچه را که وعده داده بودیم، وفا کردیم)
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
(📚 اصول کافی، جلد ۱، صفحهٔ ۴۷۴، حدیث ۵)
👌 هیچ وقت برای توبه دیر نیست
البته این کار با کمکخواستن از
إمام زمان و عنایت آن حضرت
(عجّلاللهفرجه)
بسیار آسان میشود،
[پس قبل از رسیدن أجل باید کاری کرد]
📣 ای که دستت میرسد کاری بکن
پیش از آن کهاز تو نیاید هیچ کار.
#فضیلتهایمعصومینعلیهمالسّلام ۳
🔸توبهٔ گنهکار،
و وفای امام صادق (علیهالسلام)
ابوبصیر - یکی از شاگردان برجستهٔ امام صادق (علیهالسلام) - میگوید:
♦️همسایهای داشتم؛
از گماشتههای ستمگران بود و از این راه، (با رشوه و چپاول) ثروت بسیار برای خود جمع کرده بود.
مجلس عیش و نوش 🍻
و ساز و آواز 🪘🎻 تشکیل میداد؛
زنان آوازهخوان 💃 را دعوت میکرد؛
شراب مینوشید؛
و با این کارها، مرا که همسایهاش بودم، آزار میداد.😔
چند بار او را نهی از منکر کردم؛ نپذیرفت. بسیار اصرار کردم که دست از این کارها بردار.
سرانجام به من گفت:
«فلانی! من یک شخص گرفتار (و آلوده) هستم 🔥
ولی تو یک انسان شریف و دور از آلودگیها هستی.
اگر مرا به مولایت - امام صادق (علیهالسلام) - معرفی کنی،🙏
امید آن دارم که بهوسیلهٔ تو و راهنماییهای امام (علیهالسلام)،
از این گرفتاری و شقاوت نجات یابم.»
🔸 گفتار او در قلبم اثر کرد.
وقتی که به حضور امام صادق (علیهالسلام) رفتم،
ماجرای آن همسایه را به عرض آقا و مولایم رساندم.
امام صادق (علیهالسلام) به من فرمودند: «هنگامی که به کوفه بازگشتی،
او به دیدارت میآید.
به او بگو: ”جعفر بن محمد (علیهـمـاالسلام) میگوید:
’کارهای زشتِ خود را ترک کن و آنچه بر گردنت هست ادا کن.
(((من برای تو ضامن بهشت میگردم)))
🔸 هنگامی که به کوفه بازگشتم،
عدّهای - ازجمله، آن همسایه - به دیدارم آمدند.
وقتی که خانه خلوت شد،
پیام امام صادق (علیهالسلام) را به او رساندم. او تا این سخن را شنید،
گریست 😭 و گفت:
«تو را به خدا؛ امام صادق (علیهالسلام) به تو چنین فرمودند؟»
گفتم: «آری.» ✅
و برایش سوگند یاد کردم که امام صادق (علیهالسلام) چنین فرمودند.
او گفت:
«همین (پیام در مورد من،) کافی است»
سپس از نزد من رفت.
🔸 بعد از چند روزی به من پیام داد که نزدش بروم.
نزدش رفتم.
متوجّه شدم در پشت خانهاش برهنه است.
گفتم: «چرا در این وضع هستی؟!»
گفت: «ای ابابصیر؛ سوگند به خدا؛
آنچه در خانه از ثروت و اموال بود،💰
همه را رد کردم ،
(به صاحبانش دادم؛ و قسمتی از آنها را که صاحبش را نشناختم، صدقه دادم).
اینک متوجّهی که برهنه هستم
و هیچ چیزی ندارم.»
من نزد برادرانِ دینی رفتم و برای او لباس تهیه نمودم.
پس از چند روز، برای من پیام فرستاد که: «نزد من بیا؛ بیمار 🤕 شدهام.»
🔸نزد او رفتم و از او پرستاری میکردم. ولی بیماریاش شدید شد.
دیدم در حال جان دادن است،🥺
بر بالینش نشسته بودم.
دیدم گاهی بیهوش میشود و گاهی به هوش میآید.
در آخرین بار که به هوش آمد،
به من گفت:
👌《قد وفیٰ صاحبُک لنا》
یعنی؛
(مولای تو - امام صادق (علیهالسلام) -
به عهد خود در مورد ضمانت بهشت برای من، وفا کرد.)💐
سپس جان سپرد.😢
🤲 خدایش رحمت کند.
🔸در سفر حج به حضور امام صادق (علیهالسلام) رسیدم.
هنوز نـنشسته بودم و سخن نگفته بودم؛ که به من فرمود:
☝️《قد وفَینا لصاحبِک》
(ما در مورد رفیقت، آنچه را که وعده داده بودیم، وفا کردیم)
✨✨✨✨✨✨✨✨✨✨
(📚 اصول کافی، جلد ۱، صفحهٔ ۴۷۴، حدیث ۵)
👌 هیچ وقت برای توبه دیر نیست
البته این کار با کمکخواستن از
إمام زمان و عنایت آن حضرت
(عجّلاللهفرجه)
بسیار آسان میشود،
[پس قبل از رسیدن أجل باید کاری کرد]
📣 ای که دستت میرسد کاری بکن
پیش از آن کهاز تو نیاید هیچ کار.
#فضیلتهایمعصومینعلیهمالسّلام ۷
🔰 یکی از زیباترین روایات در ثواب لعنکردن دشمنان أهلبيت (علیهمالسلام)
در روایتی على بن عاصم كوفى گوید:
🔹 خدمت مولايم امام حسن عسکرى (علیهالسلام) رسيدم و به ایشان سلام كردم، آن حضرت سلام مرا جواب دادند و فرمودند : خوش آمدى
اى پسر عاصم، بنشين و استراحت كن، گوارايت باد مقامى كه خداوند به تو مرحمت فرموده است،
اى پسر عاصم آيا مى دانى زير قدمهاى تو چيست؟
🔸 عرض كردم : مولاى من! زير قدم خود فرشى را احساس مى كنم كه گستردهاند، خداوند صاحب آن را گرامى بدارد.
🔹إمام (عليهالسلام) به من فرمودند :
اى پسر عاصم، بدان كه تو اكنون بر فرشى قدم نهاده اى كه بسيارى از پيامبران و رسولان الهى بر آن نشسته اند.
🔹 عرض كردم:
اى سرور من، كاش تا زمانى كه در دنيا هستم همواره در خدمت شما باشم و هرگز شما را رها نكنم.
😌 سپس با خود گفتم: كاش چشم بينائى داشتم و آن را مشاهده مى كردم.
🔸 إمام (عليهالسلام) كه از ضمير و باطن همه آگاه است به من فرمودند :
نزديك بيا،
وقتى نزديك رفتم دست مبارك خود را بر ديدگان من كشيدند و به اذن خداوند فوراً روشن شد و بينا گشتم.
🔹 سپس فرمودند:
اين، جاىِ پاى پدر ما حضرت آدم است،
و اين جاى پاى هابيل است،
و به ترتيب جاى پاى شيث، هود، صالح، ابراهيم، شعيب، موسى، داود، سليمان، خضر، دانيال، ذى القرنين، عدنان، عبدالمطلب، عبداللَّه، عبد مناف را به من نشان داد.
🔖 سپس فرمودند :
📋 هَذَا أَثَرُ جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ هَذَا أَثَرُ جَدِّی عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ (علیهالسلام)
🔻 و اين، جاى پاى مبارك خاتم الأنبياء صلى الله عليه وآله وسلم و اين، جاى پاى مبارك اميرالمؤمنين علىّ بن ابى طالب (عليهالسلام) است.
🔖 علىّ بن عاصم گويد :
📋 فَأَهْوَیْتُ عَلَی الْأَقْدَامِ کُلِّهَا فَقَبَّلْتُهَا وَ قَبَّلْتُ یَدَ الْإِمَامِ
🔻 خود را بر آن جاى قدمها افكندم و آنها را بوسيدم و سپس دست مبارك امام (عليهالسلام) را بوسيدم.
🔹 سپس عرض کردم :
من از اينكه شما را با دست يارى كنم ضعيف و ناتوانم و جز اظهار دوستى و ولايت نسبت به شما و بيزارى از دشمنان شما و لعنت كردن آنها در تنهائى قدرت ندارم،
حال منچگونه خواهد بود اىسرور من؟
🔸 امام (عليهالسلام) فرمودند :
پدرم از جدّم، و او از رسول خدا (صلىاللهعليهوآلهوسلم) نقل كردند كه آن حضرت فرمودند :
📜 مَنْ ضَعُفَ عَلَی نُصْرَتِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ وَ لَعَنَ فِی خَلَوَاتِهِ أَعْدَاءَنَا بَلَّغَ اللَّهُ صَوْتَهُ إِلَی جَمِیعِ الْمَلَائِکَةِ
👈 كسى كه از يارى ما اهل بيت عاجز باشد و دشمنان ما را در تنهائىها لعنت كند، خداوند صداى او را به تمام فرشتگان برساند،
📜 فَکُلَّمَا لَعَنَ أَحَدُکُمْ أَعْدَاءَنَا صَاعَدَتْهُ الْمَلَائِکَةُ وَ لَعَنُوا مَنْ لَا یَلْعَنُهُمْ
🔻 پس هرگاه يكى از دشمنان ما را لعنت كند فرشتگان آن را بالا برند و لعنت کنند كسىرا كه آنها را لعن نكند.
🔹 و هر گاه صداى او به فرشتگان رسد براى او طلب آمرزش كنند و بر او درود فرستند و گويند:
🤲 خداوندا!
بر روح اين بندهات كه در راه يارى دوستان تو تلاش كرد درود فرست،
و اگر توانائى زيادترى داشت و بيشتر مى توانست يارى كند حتماً يارى مى كرد.
🔸 در اين هنگام از طرف پروردگار ندايى رسد كه:
اى فرشتگان من دعاى شما را درباره بندهام اجابت كردم و صداى شما را شنيدم و بر روح او بهمراه ارواح بندگان صالح ديگر درود فرستادم، و او را از برگزيدگان نيكو قرار دادم.
📚بحارالأنوار، ج۵۰ ص۳۱۷
📚ریاض الأبرار،ج۲ ص۵۰۵