eitaa logo
اشعار علی ذوالقدر
1.6هزار دنبال‌کننده
35 عکس
15 ویدیو
0 فایل
جهت خرید مجموعه شعر بنده به لینک زیر مراجعه کنید: https://dinkala.com/product/part-book/
مشاهده در ایتا
دانلود
ام البنین شدم که شوم یاور حسین گل پرورش دهم بشود پرپر حسین قصدم نبود اینکه شوم مادر حسین هستند دختران علی در بر حسین هستند مثل فاطمه در باور حسین شد شاملم دعای سحرهای فاطمه روشن شدم به نور قمرهای فاطمه تاج سر منند گهرهای فاطمه اولاد من کجا و پسر های فاطمه هستند هر چهار پسر نوکر حسین شرمنده ام نشد سپر مجتبی شوند قسمت نبود زودتر از این فدا شوند حالا بناست راهی دشت بلا شوند حتی اگر که تک تک شان سرجدا شوند جای گلایه نیست، فدای سر حسین جریان گرفته اند کنار ابوتراب از آل هاشم اند نه قوم بنی کلاب اصلا نیاز نیست به ترس و به اضطراب عباس من شده به علمداری انتصاب او هست یک تنه همه ی لشکر حسین عهدی است بین ام بنین و خدای خود غیر از رضای دوست نخواهم برای خود من دل نبسته ام به دل بچه های خود اصلا حسین و زینب و کلثوم جای خود عباس من فدای علی اصغر حسین *** هرچند او دگر پسر خویش را ندید غمگین نبود ازینکه ابالفضل شد شهید دق کرد بعد از آنکه به او این خبر رسید: بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید خاتم ز قحط آب، علی اکبر حسین کارش دگر نشستن در آفتاب شد آب زلال در نظر او مذاب شد شرمنده ی نگاه غریب رباب شد از اینکه هم قبیله ی شمر است، آب شد رو میگرفت نزد دو تا خواهر حسین https://eitaa.com/ali_zolghadr
ا﷽ا ام البنین شدم که شوم یاور حسین گل پرورش دهم بشود پرپر حسین قصدم نبود اینکه شوم مادر حسین هستند دختران علی در بر حسین هستند مثل فاطمه در باور حسین شد شاملم دعای سحرهای فاطمه روشن شدم به نور قمرهای فاطمه تاج سر منند گهرهای فاطمه اولاد من کجا و پسر های فاطمه هستند هر چهار پسر نوکر حسین شرمنده ام نشد سپر مجتبی شوند قسمت نبود زودتر از این فدا شوند حالا بناست راهی دشت بلا شوند حتی اگر که تک تک شان سرجدا شوند جای گلایه نیست، فدای سر حسین جریان گرفته اند کنار ابوتراب از آل هاشم اند نه قوم بنی کلاب اصلا نیاز نیست به ترس و به اضطراب عباس من شده به علمداری انتصاب او هست یک تنه همه ی لشکر حسین عهدی است بین ام بنین و خدای خود غیر از رضای دوست نخواهم برای خود من دل نبسته ام به دل بچه های خود اصلا حسین و زینب و کلثوم جای خود عباس من فدای علی اصغر حسین *** هرچند او دگر پسر خویش را ندید غمگین نبود ازینکه اباالفضل شد شهید دق کرد بعد از آنکه به او این خبر رسید: بودند دیو و دد همه سیراب و می مکید خاتم ز قحط آب، علی اکبر حسین کارش دگر نشستن در آفتاب شد آب زلال در نظر او مذاب شد شرمنده ی نگاه غریب رباب شد از اینکه هم قبیله ی شمر است، آب شد رو میگرفت نزد دو تا خواهر حسین عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/304480783Ce7815bd1f1
21.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ا﷽ا به نام خدای ادب آفرین به نام خداوند ام البنین زنی در نگاه علی محترم پس از فاطمه با علی هم قدم به بیت ولا یاورش خوانده اند حسین و حسن مادرش خوانده اند نثار حسین است لبخند او عموی رقیه است فرزند او عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/304480783Ce7815bd1f1
ا﷽ا به نام خدای ادب آفرین به نام خداوند ام البنین به نام زنی ماورای ادب قلم می زنم از خدای ادب زنی در نگاه علی محترم پس از فاطمه با علی هم قدم به بیت ولا یاورش خوانده اند حسین و حسن مادرش خوانده اند علمدار خیبر شکن بوده است به شیر خدا شیرزن بوده است نثار حسین است لبخند او عموی رقیه است فرزند او ملائک قیامت سلامش کنند امامان همه احترامش کنند شبیه خداوند، ماه آفرین نبوده در عالم جز ام البنین نشستم شبی فکر کردم به او شدم با خیالات خود روبرو شنیدم صدایی ز ام البنین که می گفت با شاه دین اینچنین الا ای امیر دو دنیا علی به عرش خدا مقتدا یاعلی خدا خانه دارد میان دلت ملک جای خود، انبیا سائلت به احمد تویی بهترین جانشین نخی از عبای تو حبل المتین تویی روز و شب هم کلام خدا به سوی تو جاری سلام خدا سعادت در خانه ام را زده است چه عشقی به دنبال من آمده است نگین مرا اصل دانسته ای مرا لایق وصل دانسته ای ولی من کجا وصل حیدر کجا مرا پیش تو شأن همسر کجا کنار تو قلب جهان می تپید در این خانه زهرا نفس می کشید کنار تو حتی خسی نیستم پس از فاطمه من کسی نیستم نفس میزنی در هوایم بس است کنیز تو باشم برایم بس است غریبی اگر، یاری ات می کنم چو مردان علمداری ات می کنم در این راه زهراست الگوی من فدای تو بازو و پهلوی من من عمری به عشق تو می زیستم کنار تو چون کوه می ایستم سپاه تو را تقویت می کنم برای تو یل تربیت می کنم جگردار و غرنده مانند شیر یلانی دلاور ولی سر به زیر به راه تو از هرکه همراه تر به چهره یکی از یکی ماه تر سرافراز و سرلشکر و صف شکن ولی خاک پای حسین و حسن ***** از آن روزها سال هایی گذشت ولی در فراق و جدایی گذشت ز یل های او قیل و قالی نماند به جز چند قبر خیالی نماند چنان یاد دست قلم گریه کرد که با گریه اش سنگ هم گریه کرد دلش از غم و غصه آکنده شد خبر آمد و سخت شرمنده شد خبر راوی داغی از کربلاست دراین داغ عالم بسوزد رواست که در پیش چشم تر زینبین زده چکمه پوشی لگد بر حسین عضو شوید👇 https://eitaa.com/joinchat/304480783Ce7815bd1f1