15.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#حاج_قاسم_سلیمانی
#در_فراق_عزیزان
🏴😭🏴😭🏴😭🏴😭
کاش که رسم فـراق و غم نبود
کاش هرگز دیده ای پُر نم نبود
کاش گلها پر شکوفه می شدند
رسم گل چیدن دراین عالم نبود
🏴😭🏴😭🏴😭🏴😭
#علی_اکبراسفندیارمداح
کانال اشعارآیینی فارسی،مازندرانی درتمام مناسبتهاوختم خوانی👇
@aliakbar_esfandiar_madah
#دلم_تنگ_قاسم_سلیمانی_است
#حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_شهادت
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
دلم تنگ قاسم سلیمانی است
گـرفـتار آن یـار کـرمـانی اسـت
پس ازچند سال غصهٔ سینه سوز
دلم از غمش درد دارد هـنوز
همه رفته اند و دلم مانده است
غم سینه ام داغ فرمانده است
غبـار غمش تـا به سینه نشست
از این غصه آیینه ی دل شکست
امان از جدایی امان از فراق
کجا گیرم از«حاج قاسم»سراغ؟
چه گویم ز پاکی و یک رنگی اش
بـرای شهـیدان دلتنـگی اش
«سلیمانی» از آنِ دنیا نبود
در این عالم از بهر او جا نبود
چهل سال دنبال پرواز بود
به رویش در آسمان باز بود
خدا خواست او را عزیزش کند
برای خودش ریز ریزش کند
خدا خواست او اِرباً اربـا شود
در عشقش بسوزد فریبا شود
چهل سال کرده شهادت طلب
ز دلتنگی آمد جانش به لب
یَـل نــامـدار سپـاه علـی
شده ارباٰ اربا به راه علی
شرر زد به دلهای مردم غمش
در آورده ما را زپـا ماتمش
عجب داغ سردار جانسوز شد
فـراق و غم یـار جـانسـوز شـد
تمـامیِ ایـران دلتنگ اوست
یتیـم شهیدان دلتنگ اوست
یتیمان چو با او صمیمی شدند
دوبـاره اسیر یتیمی شدند
همان شب که یار «ولی» را زدند
علمـدار «سیدعلی» را زدنـد
چه دلها که از داغش آتش گرفت
گلستان دل باغش آتش گرفت
بــه راه «ولایت» بـرای خـدا
چو«عباس» دستش زتن شدجدا
فـدای تـن اِربـاً اِربـای او
چه خالیست این سالها جای او
سر ودست و پای تن چاک چاک
جدا از هم افتاده بود روی خاک
علمـدار بی دست، دستم بگیر
تو دستت که باز است دستم بگیر
بگیـر دست از هـر کجـا رانـده را
زخیـل شهیـدان جـا مـانده را
بگیـر دست من ای عزیز نجیب
به لطف تو گردم شهادت نصیب
یقین دارم ای ساکن شهر نـور
تـو رجعت نمایی به وقت ظهور
اگـر چـه شده دست وپـایت قلم
بـه دستت دهـد بـاز «مهدی» عَلَم
علـم را بگیـر و بگـو یــا علـی
دوبـاره بـزن نعره هـو یـاعلی
سلام ای علمـدار بی دست سلام
زجـام شهادت شده مست سلام
تـو چون شیشه ی عطر بشکسته ای
به جان و دل خلق بنشسته ای
فتاده به هر سوی بال و پرت
شده روضه خوان دست وانگشترت
بـریده چـو دیدند دستت همه
تَجَسُّـم شده روضه ی علقمه
برای همه دست تـو روضه خواند
دگـر هیچ طاقت به دلها نماند
به هر محفلی درد احساس شد
همه روضه از دست عبـاس شد
همان روضه ای که به کرب وبلا
دو دستـان «عباس» گشته جدا
همان دم که عباس پرپر زده
حسین در کنارش بر سر زده
ز خجلت علمدار آهی کشید
خبر آمد و رنگ طفلان پرید
خبر آمد احساس را کشته اند
سپهدارم عباس را کشته اند
تن ساقی چون لاله گلگون شده
از این غصه«مداح» دلخون شده
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
#علی_اکبراسفندیار_مداح
کانال اشعارآیینی فارسی،مازندرانی درتمام مناسبتهاوختم خوانی👇
@aliakbar_esfandiar_madah
#حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_شهادت
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
دلم شد تنگ رویت حاج قاسم
فدای عطر و بـویت حاج قاسم
شنیدم کـه بـریده شـد سر تـو
بـه قـربان گلـویت حـاج قاسم
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
#علی_اکبراسفندیار_مداح
کانال اشعارآیینی فارسی،مازندرانی درتمام مناسبتهاوختم خوانی👇
@aliakbar_esfandiar_madah
#حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_شهادت
🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
این دست بریده دستها رابگرفت
دســتان ز پـا فتاده ها را بگرفت
باگرمی ولبخنددرآغوش خـودش
طفــلان یتیـم شهــدا را بگــرفـت
🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹🇮🇷🌹
#علی_اکبراسفندیار_مداح
کانال اشعارآیینی فارسی،مازندرانی درتمام مناسبتهاوختم خوانی👇
@aliakbar_esfandiar_madah
#غم_بی_دودو_درمون_دره_مه_دل
#حاج_قاسم_سلیمانی_مازنی
#شهید_شهادت
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
غم بی دردو درمون دره مه دل
غـم سـردار کـرمون در مـه دل
خدا دونّه مه دل وِنِسّه تنگه
کهو نیل مثل آسمون رنگه
جان برار سلیمانی ته قروون
اَمه سردار سلیمانی ته قروون
تِره «مسلمِ» کار بِنگونه سردار
دَسِ یزیدی یون بَعی گرفتار
تــره «ابـن زیــادِ» ایـن زمونه
از ضـرب کینه بَهیته نشونه
خـبر بمـو بـه امام زمـونه
تِه«سردار سلیمانی» ره بَزونه
اَمه «جان آقای» دل بَسـوته
مه جان وِنِه فدای دل بَسوته
تِه بُوردی جان آقا بِرمه کِرده
وِنــه چـراغ دلخـشی دَمـرده
غـریب جـا بَعـی مهمـون قرون
بَسوتِـه تـن و غـرق خـون قرون
تِـه چِشِ قرون عین دِتـا الماس
تِه دَس جدامثل«حضرت عباس»
تِه که شه بَعی مهمون شهیدون
یتـیم بَیـنه یتیـمون شهیدون
یتیمون دل از غم تَش وِشنه
ته درد دوری وِشونّه کِشنه
تِه بُوردن بُوردن وچِش مَشت وارش
کجه بوردی هنوز راه دره مه چِش
اگه بَسوته تِه تن «حاج قاسم»
آخر بِموعه وطن «حاج قاسم»
اگـر چـه پاره پاره بَیّـه تِه تن
آخر تِـه پاره تَـنِ بَهییه کـفن
تـره هـاکـردنـه تشـییع جنازه
تِـه تـن نَشـیّه زیـر نَعـل تـازه
ته خواخر ره نَوِردنه اسیری
وِره آزار نِــدانـه سـرِ پیـری
ته انگشتر ره ساربون نَوِرده
تِه سر ره که خولیِ دون نَوِرده
اَمـان از غـریبـیِ امـام حسـین
وِنِـه غـم نصیبیِ امام حسین
وِنـه خواخرهمونجه بورده ازحال
وِنـه مـار نـاله زوعـه دور گودال
تِــره بَکـوشتِنه تــِه مـار بَمـیره
تِــره بَـروشتنه تِــه مـار بَمـیره
الهـی بَهـووه «مداح» تِـه قـرون
تِه قتلگاه بَهییه چشمه ی خون
🥀🕊🥀🕊🥀🕊🥀🕊
#علی_اکبر_اسفندیار_مداح
کانال اشعارآیینی فارسی،مازندرانی درتمام مناسبتهاوختم خوانی👇
@aliakbar_esfandiar_madah
4_6026012126160623903.ogg
223.9K
#حاج_قاسم_سلیمانی_مازنی
غم بی دردو درمون دره مه دل
@aliakbar_esfandiar_madah