هدایت شده از گلچین شعر
حُمرهی مشرقیه را خمره به خمره گشتهام
نام تو را به خط مِی، روی شفق نوشتهام
دیو گریخت از دلم، هیچ نمانده مشکلم
تا که تو را صدا زدم، آی پریفرشتهام!
خوشهی گوشوارهات وسوسه میکند مرا
شوق گناه را به دل، دانه به دانه کِشتهام
سرمهدوات چشم تو، شوق سیاهمشق من
واژه به واژه با غزل، اشک تو را سرشتهام
هر خط سرنوشت من، بسته به سرنوشت تو
ای همه سرگذشت من! از همه کس گذشتهام
کوبه به کوبه، در به در، کوچه به کوچه، سر به سر
در زدهام، سر زدهام، در به در تو گشتهام
ماضی التزامیام! شاید و باید منی
در همه حال با توام، ای همهی گذشتهام!
#علی_اصغر_شیری
#عضوکانال
@golchine_sher
#السلام_علیک_یا_فاطمة_الزهرا
پیش چشم غنچه، گل را خار زد
گل شکست و تکیه بر دیوار زد
#علی_اصغر_شیری
بین هر کوپه تو تکرار شدی، محو شدی
مرگ بر پنجره هایی که تو را دزدیدند
#علی_اصغر_شیری
فال یلدا.mp3
4.43M
خواجه حق بر گردن ما عاشقان دارد هنوز
گاه گاهی با تفأل حال حافظ را بپرس
#علی_اصغر_شیری
تنظیم و خوانش هوش مصنوعی
https://eitaa.com/aliasgharshiri
هدایت شده از کتیبه تاک
فال حافظ را بگیر احوال حافظ را بپرس
از غزل ها حسرت و آمال حافظ را بپرس
در لسان الغیبی او، رازها ناگفته ماند
از دل شاخه نبات، اقبال حافظ را بپرس
از خروش خمره ها، از جنب و جوش خمره ها
مستیِ بیش از حدِ تمثال حافظ را بپرس
غرقهٔ بحر رمل بوده است در شطّ شراب
خط به خطِ بادهٔ رمّال حافظ را بپرس
گشته ام دیوان به دیوان، دیده ام شاهدمثال
از من شاعر فقط امثال حافظ را بپرس
فالگیری دوره گردم در شب یلدای شهر
از غزل آوازهٔ نقال حافظ را بپرس
خواجه حق بر گردن ما عاشقان دارد هنوز
گاه گاهی با تفأل حال حافظ را بپرس
#علی_اصغر_شیری
#شب_یلدا
#شعر_حافظ
زمین سوخته ام ناامید و بی برکت
که جز مراتع نفرت نمی چرید از من
گزینش واژه برکت از نظر عروضی، بسیار بجا و هوشمندانه و نشان دهنده نبوغ شعری حسین منزوی است.
در علم عروض در رکن آخر یکی از اختیارت شاعری این است که قبل از هجای آخر که همواره بلند است هجای قبلی می تواند به دو هجای کوتاه بدل شود.
در این بیت کلمه برکت که در میان مردم دو خوانش دارد دقیقا در اختیار شاعری خوش نشسته
فعلن یا فع لن
فرقی نمی کند واژه برکت در هر دو وزن درست است
شگفتا از نبوغ منزوی!
#علی_اصغر_شیری
تا آمدم گلایه کنم از زمانهات
دیدم که سر گذاشتهام روی شانهات
دیدم که اشک حلقه زده در نگاه تو
دیدم که بغض خیمه زده کنج خانهات
گلهای سرخ روسریات شعله میکشد
از داغ اشک ریختن بیبهانهات
دلواپس عروسک خود، در دل اتاق
پیچیده است زمزمهی مادرانهات
آوازهای بومی شبهای کولیان
گل کرده است روی لبم با ترانهات
گفتم: دوباره با غزلی تازه آمدم
گفتی: فدای دغدغهی شاعرانهات
تا آمدم گلایه کنم از تو، از خودم
دیدم که سر گذاشتهام روی شانهات
#علی_اصغر_شیری
#روز_مادر