eitaa logo
نقد و نظر (علی بخشی)
216 دنبال‌کننده
29 عکس
3 ویدیو
1 فایل
کانالی برای نوشتن از سیاست، فرهنگ و ...
مشاهده در ایتا
دانلود
روشنفکر یا روغنفکر؟ سالها پیش کتابی در مورد روشنفکری در ایران خواندم. اینکه چطور جریان روشنفکری در ایران متولدشد، چطور رشد یافت و چه کارکردی داشت بحث مهمی است. روشنفکر، به جهت روشن تر بودن فکرش، لایه های تاریک و مبهم حرکت های اجتماعی ، سیاسی وفرهنگی را می بیند و آن را از لایه های دور و پنهان به رو آورده و به توده های مردم نشان می دهد. روشنفکر بانگاه عمیق تری که دارد، حقیقت را سریع تر و درست تر کشف می کند و نسبت به انحراف از آن توسط جریانات و حکومت ها هشدار میدهد. روشنفکر دیده بان حقیقت است چون از قوه فاکره قدرتمندتر و گسترده تری برخورداراست. حال اگر کسی یا کسانی با ژست روشنفکری، به روغنفکری مبتلا باشند چه اتفاقی می افتد؟ فکر روغنی به چربی سبیل می اندیشد، به فربهی جیب و به ارضای نفس مشغول می شود. برای روغنفکر، حقیقت آن چیزی است که لقمه او را چرب تر نماید، حتی اگر نان ملت را آجر کند! روشنفکر در جلو ملت حرکت می کند و جامعه را برای رشد وتعالی به سمت اهداف می برد. روغنفکر به جو جامعه نگاه می کند، خودش را برآن تطبیق می دهد و با مغالطه و هوچی گری بدنبال جامعه می دود تا از اسم و رسم نیفتد. رژیم صهیونیستی، ساختمان دیپلماتیک ما را می زند ۱۵ نفر که ۷ نفرشان از مستشاران بلندپایه نظامی هستند، شهید می شوند، روشنفکران مخالف جمهوری اسلامی در آنسوی مرزها_مانندهوشنگ امیراحمدی، ملیحه محمدی و... حتی خارجی ها_ فریاد برمی آورند و با عصبانیت، برعلیه اسرائیل صحبت می کنند اما از مدعیان روشنفکری که تمام نام و نانشان در جمهوری اسلامی تامین است، یا ساکت اند و یا اقدام اسرائیل را توجیه می کنند! این آش آنقدر شور است که برخی از خودشان مانند بیژن عبدالکریمی فریاد برمی آورد و آنها او راهم مورد اهانت های سخیف قرار می دهند. عجیب آنجاست که بیشتر اینها در مقاطع مهم و طولانی در مراکز حساس تصمیم سازی وتصمیم گیری نظام وبعضا مناصب بالای اجرایی بوده اند! کتاب ها در باب فرهنگ و اقتصاد و اخلاق و اجتماع و اندیشه و... تالیف کرده اند! همین ها که خود عوامل اصلی مشکلات کشورند، حالا که انقلاب دارد روزهای بهتری را می سازد و منافع خود را درخطر می بینند، روغنفکری شان علنی تر از هرزمانی شده است. مسعود نیلی(ها) در اقتصاد، سعید حجاریان(ها) در سیاست، سیدمحمدخاتمی(ها) در علم و جامعه، ظریف (ها) در روابط خارجی، مصطفی معین(ها)در دانشگاه، نعمت زاده (ها)درنفت وپتروشیمی، عباس آخوندی(ها) در مسکن وعمران، حسام الدین آشنا و مصطفی ملکیان و سروش و مجتهدشبستری و کدیور(ها) در نواندیشی دینی، مسیح مهاجری، محمدقوچانی، رجبعلی مزروعی و... در علوم ارتباطات و رسانه همگی روغنفکرانی روشنفکرنما هستند که حالا پول هایشان در ترکیه و امارات و کانادا واسترالیا و فرانسه وآمریکا و... به دشمنان این نظام وانقلاب خدمت می کند! مترجمان هایدگر و نیچه و... و متقلبان آزمونهای تدریس در دانشگاه و دزدان مقالات و کتب دیگران و کپی گیرندگان اندیشه های دیگران ونشخوارکنندگان دیکته های سفارت های انگلیس وفرانسه و آلمان و سوئیس و... روغنفکرانی اند که تا حالا ادای روشنفکری را درآورده و با پول وامکانات جمهوری اسلامی تبر بر تنه آن نواخته اند! ننگ بر این طایفه روغنفکر که حتی در ظاهر، عمل گستاخانه و خلاف قواعد صهیونیست ها را محکوم نکردند! عبارات جلال آل احمد در کتاب "درخدمت وخیانت روشنفکران" را هیچگاه فراموش نمیکنم که_نقل به مضمون_ گفته بود "با بررسی ارزشها و اهداف روشنفکری و تطبیق گفتار ورفتار مدعیان روشنفکری فهمیدم که روشنفکرتر از آیت الله خمینی وجود ندارد! روشنفکر حقیقی آن آقایی است که با کوچکترین حرف واقدام غرب و شرق، منتهای آن را می خواند و اعلام می کند و سیاستهای نظام را براساس منافع بلندمدت ملی تنظیم می نماید. روشنفکر، آن مجاهدانی بودند که علیرغم همه مشکلات کشور به علوم و صنایع حساس بها دادند و گول شعارها و وعده های فریبنده نهادهای مزدور بین المللی را نخوردند . مردم؛ روشنفکر و روغنفکر را بشناسید که این روزها خواهدگذشت و همین روغنفکرهای بی شخصیت وابسته که سرمایه های اصلی اسرائیل در ایرانند، با پررویی ادعای تامین منافع شما را خواهندداشت. https://eitaa.com/alibakhshi_mashhad
نقد و نظر (علی بخشی)
نیمی از دهه هفتاد و هشتاد به این گذشت که هراتفاقی در دانشگاه بیفتد، چون محل علم و فرهیختگی است، نیروی نظامی و انتظامی حق ورود نباید داشته باشد! از رئیس جمهور تا لشگر پرتعداد روشنفکرنمایی که قبله حاجاتشان آمریکا بود! خدامیداند چند جوان پاک و برومند دردانشگاههای تهران و مشهد و تبریز و اصفهان و... که نشخوارهای این ها را باورکرده و استعداد و فکر و روح و مغز خود را خرج شهوترانی های سیاسی و اقتصادی آن جماعت کردند! خدا لعنتشان کند، حالا در بهترین دانشگاههای آمریکا نیروهای نظامی صف کشیده و استاد و دانشجو را دستبند می زنند و از مدعیان آزادی و دموکراسی و علم و دانش صدایی درنمی آید! اصلا دوست ندارم آن دانشجوی نخبه پزشکی دانشگاه مشهد را ببینم که در خیابان دانشگاه چهارراه دکترا، چنان جدی و پر حرارت از حوادث کوی دانشگاه تهران می گفت و حرفهای سیاسی و شعارهای توخالی؛ محمدخاتمی و عبدالله نوری و هادی خانیکی و فاضل میبدی و مجتهدشبستری و موسوی بجنوردی و رجبعلی مزروعی و سعیدحجاریان و محمدعلی ابطحی و مصطفی معین و مرتضی حاجی و فائزه هاشمی و الهه کولایی و فاطمه حقیقت جو و جمیله کدیور و معصومه ابتکار و ... را تکرار می کرد و برسر من که رفیقش بودم می زد که سردار نظری بایداعدام شود چون تفنگ را به فضای علم و فرهنگ و نخبگی برده! حالا در آمریکا ورق برگشته و برخی از اسامی بالا که به غرب نگریخته اند و هنوز هم دارای میز و منصب و کرسی تدریس و فیش حقوقی سنگین و البته سهام شرکت نفتی و بزرگترین کارخانجات و بانکداری خصوصی و هزاران ملک گران قیمت در جمهوری اسلامی اند، هیچ خبری نیست! جوانان دانشجوی آن زمان را که باهم مباحثات مفصل داشتیم، خیلی دوست ندارم ببینم اما خیلی دوست دارم استادانی چون جوادی حصار و گندمی و ظفرزاده و شیخ الاسلامی و ... را ببینم و احوالی و و یک سوال بپرسم؛ استاد، میشه بفرمایید روشنفکر یعنی چه و روشنفکرهای ما کجا هستند؟ https://eitaa.com/alibakhshi_mashhad
روشنفکرهایی که مغزشان در تسخیر سلبریتی هاست!!! تکلیف سلبریتی ها که از اول روشن بوده است؛ ژست، فیگور، آرایش، لباس و نهایت رتبه هایی درجشنواره های مثلاهنری و برخی هم در ورزش! همه اش برای شهرت و پول و تمام! فکر و فرهیختگی و حتی مدرک تحصیلی عمده سلبریتی ها هم که نیاز به بررسی ندارد، بعضا هم که مدرکی دارند، فلان موسسه مثلا آموزش عالی برای تبلیغ خودش، مدرکی به آنها داده و برای گرفتن همان مدرک هم از موسسه پول گرفته اند! سلبریتیزم یک صنعت است که قواعد نوشته ونانوشته خودش رادارد باکارکردهای مشخص! اما روشنفکری_حتی همین نوع ناقص الخلقه که ما در ایران داریم_ داستانش فرق میکند حداقل در شعار و ژست فرهیختگی، مراقب ومنتقد و راهنمای حکومت ها و جریانات سیاسی و اجتماعی وفرهنگی است. اما جریان روشنفکری در کشور ما متاسفانه درهمان حد شعار و ادعا و نمایش فرهیختگی هم باقی نمانده و با عملکردهای متضادومتعارض در موج های سیاسی و فرهنگی سه دهه اخیر خود را به تابع و مقلد سلبریتیزم تبدیل نموده است! با یک بررسی ساده می توان پیروی برخی از استادان دانشگاههای بنام کشور وحتی حوزه علمیه از چهره هایی مثل علی کریمی، حمیدفرخ نژاد و... را بدست آورد. اگر بخواهیم دسته ای از استادان دانشگاه و برخی استادان حوزه را از تقلید از سلبریتی ها مبرا کنیم به ژورنالیسم می رسیم یعنی خوب های اینها در حد ستون نویس و سرمقاله نویس و خوراک رسان روزنامه ها و مجلات هستند! والبته معدودی دانشمند و اندیشمند هم که تاحالا هوس صندلی های سبز و قرمز نکرده اند در گمنامی به کار خود مشغولند. جامعه به تصور اینکه جهت اندیشه و حرکت خودش را از طبقه فرهیخته و اندیشه ورز دریافت می کند، در واقع پیرو پیروان سلبریتی هایی است که جز صورتها و بدنهای شکل داده شده در کلینیک های زیبایی و لباس های عاریتی برندهای تجاری و حداکثر گرین کارتی که با تلاش سرویس های اطلاعاتی غرب تهیه شده، هیچ داشته ای ندارند! گسست اجتماعی که حالا از سوی صاحب قلم ها و تریبون داران موسوم به چپ فریادزده و به حاکمیت نسبت داده می شود_ اگر برای جذب آرای انتخابات بعدی نباشد_ محصول و خروجی عملکرد خودشان است. https://eitaa.com/alibakhshi_mashhad