eitaa logo
دروس و دیدگاه های استاد علیدوست
4.3هزار دنبال‌کننده
578 عکس
71 ویدیو
1.5هزار فایل
🔻کانالی برای انتشار #دروس و #دیدگاه_های استاد معظم آیت الله علیدوست(زیدعزه)، توسط شاگردان؛ 🌐 سایت استاد: http://a-alidoost.ir ✍️ ادمین: @ILIASALEHI
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 مبنا سازی سلیقه‌ای از مصاحبه فقیهانه حضرت استاد علیدوست (بخش اول) ✍️ احمد احسانی فر 1. اخیراً حضرت استاد علیدوست در مصاحبه ای به برخی ملاحظات پیرامون حجاب الزامی و جریمه بی حجابان پرداخته اند. متعاقباً یکی از پژوهشگران (آقای جمشیدی) بر مصاحبه حضرت استاد، نقدی نگاشته و آن را «نقد روش شناسانه» دانسته اند. 2. نقد سخنِ «فقیه» بایسته هایی دارد که از آن جمله می توان به این مهم اشاره کرد: فهم دقیق ملاکات و مناطات فقهی و قواعد فقهی و احکام فقهی. بدون احاطه بر این لوازم و یا غفلت از این بایسته اساسی، نقد سخنِ «فقیه» به تفسیر به رای می گراید؛ چرا که ناقد تصور می کند که «فقیه» نیز بر اساس ذهنیت ها و رسوبات فکری خویش سخن گفته و به همین دلیل سخن «فقیه» را بر مبنای تصوراتِ پیشینی خود تفسیر و تحلیل می کند، نه بر مبنای مبانی فقهی. به ویژه اگر ناقد با ملاکات سیاسی و به نحو سیاست زده به متن‌خوانی سخنِ «فقیه» اقدام کند، در این صورت نقد وی به «بیانیه سیاسی» نزدیکتر می شود تا «نقد فقیهانه». 3. نقد ناقد محترم بر سخن حضرت استاد مشتمل بر سه محور است. 4. نقد نخست ناقد محترم؛ حضرت استاد علیدوست در مصلحت سنجیِ فقیهانه‌شان صرفاً بر یک متغیر تمرکز کرده اند و آن هم لجاجت‌ورزیِ بی حجابان در اثر الزام قهری ایشان به حجاب است. در حالی که در مصلحت سنجی باید همه ملاکات اعم از منافع و مضارّ مورد سنجش قرار گیرد. 5. تمرکز نقد ناقد که در سرتاسر متن ایشان تکرار و بر آن پی در پی تاکید می شود، بر عنصر «مصلحت» در نگاه حضرت استاد است؛ به نحوی که در نقد یک صفحه ای ایشان 16 بار واژه «مصلحت» تکرار می شود. ناقد اساس و مبنای سخن استاد را بر محور «مصلحت» تحلیل و تفسیر می کند. عنصر و مؤلفه «مصلحت» از ابتدا تا انتهای نقد ناقد محترم در قالب ترکیب های اضافی یا وصفی تکرار می شود؛ نظیر «محاسبۀ مصلحت‌اندیشانه‌شان»، «مصلحت‌بینی»، «محاسبه‌های مصلحت‌اندیشانۀ اجتماعی»، «مصلحت اجتماعی»، «مصلحت یابی اجتماعی»، «عالَم مصلحت»، «مصلحت اندیش ذهنی»، «لفافه مصلحت»، «فقه مصلحت»، «مصلحت فقهی» و ... 6. تقریر، تحلیل و تفسیر ناقد از مصاحبه حضرت استاد صرفاً بر محور مصلحت دور می زند و بر آن خیمه می زند و ورودیه و خروجیه اش در نقد بر سخن استاد با این پیش‌فرض همراه است که استاد نیز بر محور «مصلحت» سخن می گویند. حال آن که دقت در مصاحبه حضرت استاد نشان می دهد که در سرتاسر مصاحبه ایشان، حتی یک بار نیز از این واژه پرتکرار در نقد ناقد و مانوس در رسوبات ذهنی وی، استفاده نشده است و حتی مشتقات این مؤلفه و ملازمات و مقارنات مصلحت نیز در هیچ جمله ای از سخن استادِ «فقیه» بکار نرفته است. با این حساب، ذهن متعجب می ماند از این که ناقد محترم چگونه مبنای سخن استاد را مصلحت دانسته است؟ و به سرعت پاسخ را درمی یابد: داشتن ذهنیت های پیشینیِ سیاست زده و تفسیر سخن استادِ «فقیه» بر مبنای همین رسوبات ذهنی، و نه بر مبنای قواعد فقهی. 7. جالب این جاست که ناقد محترم در مقام تقریر و تبیین سخن استاد، حتی از دست بردن در کلام وی نیز اجتناب نمی ورزد و این قرائت خود را به سخن استاد مستند می سازد: «پس در موقعیّت کنونی، اقتضای «مصلحت فقهی» این است که تحقّق حجاب در جامعه به‌صورت «اجباری» نباشد، بلکه از «سازوکارهای فرهنگی» استفاده شود». استفاده از عبارت «مصلحت فقهی» در داخل گیومه، در اسلوب پژوهش به معنای آن است که عین این عبارت مستقیماً از کلام شخص دیگر اقتباس شده است. ناقد محترم با این اقدام به خواننده این گونه القاء می کنند که عبارت «مصلحت فقهی» توسط حضرت استاد بکار رفته است؛ در حالی که حضرت استاد هیچ گاه در سخن خود از «مصلحت» و سایر ترکیبات اضافی و وصفیِ آن استفاده نکرده اند. 8. ناقد برای آنکه انگاره مصلحت سنجیِ استاد در این مصاحبه را تقویت کند، حتی در نام کتاب استاد نیز دست می برد و کتاب «فقه و مصلحت» را «فقهِ مصلحت» می خواند؛ تا آنکه این پندار خود را در ذهن مخاطب تقویت کند که «فقهِ استاد»، اساساً مبتنی بر «فقهِ مصلحت» است و در منطق فقهی استاد، مصلحت اصلی ترین «منبع» است، نه فقهی که مصلحت یکی از «منبع واره های» آن است؛ حال آنکه مطالعه آثار ارزشمند استاد اثبات گر آن است که ایشان مصلحت را نه سند مستقل و منبع استنباط، بلکه منبع واره ای در جهت تفسیر نصوص می دانند. ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh
🔰 مبنا سازی سلیقه‌ای از مصاحبه فقیهانه حضرت استاد علیدوست (بخش دوم) ✍️ احمد احسانی فر 9. ناقد محترم تا آنجا پیش می رود که در انتهای نقد خود با ساخت دو قطبیِ فقه انقلابی و فقه غیر انقلابی، و با ساخت دو قطبی میان روش فقهی امام خمینی و روش فقهی استاد، امام را «مصلح اجتماعی» خطاب می کند و استاد را با تعریضی تلخ، «مصلحت اندیش ذهنی» می نامد. 10. برخلاف توهم ناقد محترم، مبنای حضرت استاد به صراحت در این مصاحبه بیان شده است: فقدان تاثیر گذاری و بلکه تاثیر گذاری معکوس. کلامِ «فقیه» باید بر مبانی فقهی قویم که خود فقیه بدان اشعار می دهد استوار گردد، نه بر مبانی خودساخته و سیاست زده. به اتفاق فقیهان، تاثیر گذاری شرط وجوب دو فریضه امر به معروف و نهی از منکر است و وجوب آن اناطه بر انگاره غایت گرایانه دارد و کلام استاد نیز دائرمدار همین شرط است: جایی که الزام به حجاب قهری نه تنها بی اثر باشد، بلکه منجر به پیامدهای ناگوار بیشتری گردد؛ از قبیل لجاجت ورزی که منجر به فسق بیشتر می شود، و حتی در سطحی خطرناک تر منجر به سستی یا محو ایمان می گردد. مناط سخن استادِ «فقیه» این است، نه آنچه ناقد محترم پنداشته است. 11. ادله روایی متعدد بر آنچه مناط سخن استاد است دلالت دارد؛ از جمله روایت ابن ابی عمیر از یحیی الطویل از امام صادق علیه السلام: «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّمَا يُؤْمَرُ بِالْمَعْرُوفِ وَ يُنْهَى عَنِ الْمُنْكَرِ مُؤْمِنٌ فَيَتَّعِظُ أَوْ جَاهِلٌ فَيَتَعَلَّمُ وَ أَمَّا صَاحِبُ سَوْطٍ أَوْ سَيْفٍ فَلَا» (کلینی، الكافي (ط - الإسلامية)، ج‌5، ص60). مخاطب امر به معروف و نهی از منکر در این فرمایش امام علیه السلام، مؤمنی است که پند گیرد یا ناآگاهی است که بیاموزد. «موعظه گرفتن» و «تعلیم یافتن» آثاری است که بر امر به معروف و نهی از منکر مترتب می شود. اما اگر مخاطب امر به معروف و نهی از منکر کسی باشد که شمشیر از رو بسته است: فَلَا. امام علیه السلام اساساً امر و نهی را در مقابل لجوجِ عنودی که به مقابله برمی خیزد، منتفی دانسته اند؛ چرا که این امر و نهی نه «موعظه» ای می سازد و نه «تعلیمی» می دهد و در نتیجه اثری از خود بر جای نمی گذارد. 12. تدقیق در فرمایش حضرت استاد نشان می دهد که ایشان با آن که در ساحت مصاحبه هستند، و نه در ساحت تدریس و تحقیق، اما در این ساحت نیز در لفظ و بیان، تعبیرشان عیناً مأخوذ از تعبیر مستعمل در روایت است؛ چنان که ایشان می فرمایند: «اگر به هر دلیلی، ولو سوگمندانهْ ناموجه، نهی از منکر نه تنها پیشگیری نکند بلکه عوارض دیگری ایجاد کند؛ مثل اینکه عده‌ای را روی دنده لج بیندازد یا احساس کنند که باید مخالفت کنند، لذا خود این حرکت باعث ترویج عدم حجاب و برهنگی شود. اینجا جایی است که فقهای ما می‌فرمایند ما دیگر نهی از منکر نداریم». عبارت پایانی استاد که می فرمایند: «ما دیگر نهی از منکر نداریم»، عبارت اخرای بند پایانی فرمایش امام علیه السلام است که می فرمایند: «فلا». حال سؤال این است که آیا آنچه استاد فرمود، در تقابل با منطق فقه و سیره معصومان است یا در تعامل با آن؟ وقتی ایشان در ساحت مصاحبه نیز بر محور گفتمان وحیانی سخن می گوید، آیا ممکن است در فکر و اندیشه در تقابل با روش شناسی اجتهاد مشی کند؟ 13. نه تنها محور در مصاحبه استاد، مصلحت نیست، آن گونه که به زعم ناقد آمده است، بلکه حتی عناوین ثانوی و ملاکات باب تزاحم هم ملاک و ادله مبحوث در مصاحبه نیست؛ چرا که فقیهان مبتنی بر ادله روایی، تاثیر گذاری را شرط داخلی وجوب امر به معروف و نهی از منکر دانسته اند. ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh
🔰 مبنا سازی سلیقه‌ای از مصاحبه فقیهانه حضرت استاد علیدوست (بخش سوم) ✍️ احمد احسانی فر 14. اینکه امام صادق علیه السلام، شناخت تفاوت¬های مخاطبانِ امر به معروف و نهی از منکر و درک خُلق و خوی متفاوت مخاطبان را از الزامات آمر و ناهی می دانند، را چگونه باید تعلیل و تحلیل کرد: «وَ صَاحِبُ‏ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ‏ يَحْتَاجُ‏ أَنْ يَكُونَ... عَارِفاً بِتَفَاوُتِ أَخْلَاقِهِمْ لِيُنَزِّلَ كُلًّا مَنْزِلَتَه‏» (مصباح الشریعه، ص19). آیا جز این است که سخن گفتنِ آمر و ناهی متناسب با تفاوت های مخاطبان منجر به تاثیر گذاری می شود و الّا؛ فلا. دقت در سایر الزاماتی که امام علیه السلام در همین روایت شریف در آمر و ناهی شرط کرده اند را باید چگونه تحلیل کرد؟ نظیر این که آمر و ناهی باید خوش بیان و نیکو کلام باشد: «وَ صَاحِبُ‏ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ‏ يَحْتَاجُ‏ أَنْ يَكُونَ... وَ حُسْنِ الْبَيَان‏»؛ و با مخاطب خود مهربان و انیس و نرم خو باشد و با لطف و شفقت او را دعوت به دین مداری کند: «وَ صَاحِبُ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ يَحْتَاجُ أَنْ يَكُونَ... رَحیماً، لَرفیقاً بِهِم داعِیاً لَهُم بِاللُّطفِ»؛ و خیرخواه مخاطب خود باشد: «وَ صَاحِبُ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ يَحْتَاجُ أَنْ يَكُونَ... ناصِحاً لِلخَلقِ»؛ و باید نسبت به ایذاء و آزاری که به وی در اثر امر به معروف می رسد صابر باشد و با مخاطب به مقابله به مثل برنخیزد و از وی شکایت نبرد... و اگر مخاطب با وی به مخالفت برخاست و معروف را بجای نیاورد و یا به آمر جفا و ستم روا داشت، بر مخالفت یا جفای وی صبر کند: «وَ صَاحِبُ‏ الْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ‏ يَحْتَاجُ‏ أَنْ يَكُونَ... صَابِراً عَلَى مَا يَلْحَقُهُ لَا يُكَافِئُهُمْ بِهَا وَ لَا يَشْكُو مِنْهُمْ... فَإِنْ خَالَفُوهُ وَ جَفَوْهُ صَبَرَ». آیا از مجموع این الزامات در آمر و ناهی نمی توان به این مقصد رهنمون شد که امر به معروف و نهی از منکر در منطق شارع مقصد گرا و غایت گراست و رهاوردش باید اثرگذاری باشد؟ و الا؛ اگر قرار بر الزام قهری همگان به مناسک دینی، بدون رعایت ملاحظات و مزاحمات دیگر باشد دیگر این الزامات در آمر و ناهی چه ضرورت و لزومی می یافت؟ 15. ناقد محترم نه تنها در مبنا شناسیِ سخن استادِ «فقیه» به خطا رفته است، حتی در ملازمات و شرایط و اطراف کلام استاد نیز، تقریری غیر منطبق با مصاحبه استاد ارائه می دهد. ایشان در تبیین نظریات حضرت استاد، از قول ایشان این گونه تقریر می کند که «ربط علّیِ قطعی» و «تلازم ذاتی» میان الزام به حجاب قهری و لجاجت ورزی وجود دارد؛ و آنگاه بر مبنای این تقریر و تبیین غلط از سخن حضرت استاد به نقد آن می پردازد و این رویداد را محتمل و در حدّ یک فرضیه می داند، نه مقطوع و حتمی. در حالی که مطالعه صریح فرمایش استاد، و استعمال ایشان از ساختار و هیات شرطی، گویای محتمل دانستن این رویداد (منجر شدن نهی از منکرِ قهری به لجاجت ورزی مخاطب) است. ایشان چنین فرمودند: «اگر به هر دلیلی... نهی از منکر نه تنها پیشگیری نکند بلکه عوارض دیگری ایجاد کند؛ مثل اینکه عده‌ای را روی دنده لج بیندازد یا احساس کنند که باید مخالفت کنند، لذا خود این حرکت باعث ترویج عدم حجاب و برهنگی شود...». بکارگیری هیات شرطی و استعمال واژه «اگر» در ابتدای این جمله ظهور بر چه مؤدائی دارد؟ قطع یا احتمال. 16. نقد دوم ناقد به این محور بازمی گردد که اگر همه متغیرها در مصلحت سنجیِ حضرت استاد مورد ملاحظه قرار می گرفت و هر یک ارزش گذاری متناسب می شد، این نتیجه حاصل می شد که متغیرهای اهمّی وجود دارد که از وزانت و اعتبار بیشتری نسبت به لجاجت ورزی برخوردارند که با توجه به این متغیرهای فراتر نوبت به متغیرهای فروتری نظیر لجاجت ورزی نمی رسد. 17. ناقد محترم باز هم بجای اینکه سخنِ «فقیه» را بر مبنای قواعد فقهی تحلیل کند، به مفروضات خود در تفسیر سخن ایشان رجوع می کند. حال آن که حضرت استاد در مصاحبه خود تاکید داشتند که گاه الزام قهری به حجاب منجر به سستی یا سلب ایمان در مخاطب می گردد. این سخن استاد را باید بر چه مناطی تحلیل کرد؟ آیا جز این است که در اندیشه استاد «مفاسد و مضارّ بی حجابی» در تقابل با «مفاسد و مضارّ بی ایمانی» مورد سنجش و موازنه قرار گرفته و در نسبت‌سنجی میان این دو متغیر، متغیر بی ایمانی فراتر از متغیر بی حجابی تشخیص داده شده است. ساحت بی ایمانی به ارتداد و خروج فاسق از دین می انجامد و ساحت بی حجابی به خروج فاسق از عدالت منتهی می شود. به راستی در تقابل میان «به ارتداد کشانیدن فاسق» و «بی عدالت دانستن فاسق» باید کدام را اهمّ و کدام را مهم پنداشت؟ آیا این نسبت‌سنجی در کلام استاد مطرح نشد یا ناقد محترم بدان توجه نکرد یا اساساً تفسیر و تحلیل فرمایش استادِ «فقیه» با ملاکات فقهی استوار نگردید؟
🔰 مبنا سازی سلیقه‌ای از مصاحبه فقیهانه حضرت استاد علیدوست (بخش چهارم) ✍️ احمد احسانی فر 18. نقد سوم ناقد بر این محور سامان یافته که روش شناسی تفقهِ حضرت استاد مبتنی بر فقه منفعل و جو زده است که ناقد آن را «بیانیه تسلیم» می خواند؛ و این روش شناسی در تقابل با روش شناسی تفقهِ امام خمینی است که مبتنی بر فقه انقلابی و خلاق است. 19. بمانند نقد دو محور سابق، باز هم خروج از مناطات فقیهانه و رجوع به پیش فرض های خودساخته و سیاست زده، در این قسمت از نقد ناقد محترم جلوه گر شده است. دو قطبی سازیِ عامدانه و مغایر سازیِ قاصدانه میان دو روش فقهی امام و استاد، بدون ملاحظه و تدقیق در نصوص دینی و ادله روایی، از شکننده ترین قسمت های نقد این ناقد محترم است. آیا نفرت افزایی بر ساحت شریعت انور مساله اندکی است؟ آیا بکارگیری روشی که منجر به گرایش مخاطب به کفر و دشمن مسلمین می گردد مساله غیرقابل اعتنایی است؟ آیا وقتی می توان با روشهایی دیگر جلوی بی اعتقادی مخاطب را گرفت، هل دادن وی به سمت لجاجت با پیشوایان دین و خدای این دین، امر مطلوبی در نزد شارع است؟ در یک نقل روایی، امیر المومنین علیه السلام، سپاهیان مسلمان را در جنگ از مقابله با زنان بازداشتند، حتی اگر این زنان به ناموس سربازان اسلام و سرداران و صالحان مسلمان دشنام گویند. سپس امام علیه السلام این فرمایش خویش را این گونه معلّل می نمایند که هرگونه برخورد تقابلی نسبت به زنان، حتی به عنوان مقابله به مثل باعث ننگی، عاری و بدنامی مسلمانان تا نسل‌های واپسین می‌گردد؛ «وَ فِي حَدِيثِ مَالِكِ بْنِ أَعْيَنَ، قَالَ: حَرَّضَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ- صَلَوَاتُ اللهِ عَلَيْهِ- النَّاسَ بِصِفِّينَ، فَقَالَ:... وَ لَا تُهَيِّجُوا امْرَأَةً بِأَذًى وَ إِنْ شَتَمْنَ أَعْرَاضَكُمْ، وَ سَبَبْنَ أُمَرَاءَكُمْ وَ صُلَحَاءَكُمْ؛ فَإِنَّهُنَّ ضِعَافُ الْقُوى وَ الْأَنْفُسِ وَ الْعُقُولِ، وَ قَدْ كُنَّا نُؤْمَرُ بِالْكَفِّ عَنْهُنَّ وَ هُنَّ مُشْرِكَاتٌ، وَ إِنْ كَانَ الرَّجُلُ لَيَتَنَاوَلُ الْمَرْأَةَ فَيُعَيَّرُ بِهَا وَ عَقِبُهُ مِنْ بَعْدِهِ» (کلینی، الکافی، ج9، ص439). تاثیر عامل نفرت از اسلام و پیشوایان دین در این روایت تا حدی است که مسلمین را از برخی امور مباح بازمی دارد. در نقل روایی دیگری، امیر المؤمنین علیه السلام اقامه حد در سرزمین دشمن را خلاف سیره خویش می‌داند و در مقام تعلیل این حکم، عدم پیوستن مجرم به جرگه دشمن در اثر تعصبات و احساسات تند را دلیل این حکم برمی‌شمارد: «عَنْ غِيَاثِ بْنِ إِبْرَاهِيمَ عَنْ جَعْفَرٍ ع عَنْ أَبِيهِ عَنْ عَلِيٍّ ع أَنَّهُ قَالَ: لَا أُقِيمُ عَلَى رَجُلٍ حَدّاً بِأَرْضِ الْعَدُوِّ حَتَّى يَخْرُجَ مِنْهَا مَخَافَةَ أَنْ تَحْمِلَهُ الْحَمِيَّةُ فَيَلْحَقَ بِالْعَدُوِّ» (حر عاملی؛ وسائل الشيعة؛ ج‌28، ص24). 20. ناقد محترم در بخش دیگری از نقد خود، باز هم به تقریری ناصواب از مصاحبه استاد می پردازد؛ آن جا که چاره جوییِ استاد در وضعیت فعلی را «شتابان به سوی ترک نهی‌ از منکر حرکت کردن» می داند و در ادامه، این چاره جوییِ استاد را این گونه توصیف می کند: «آسان‌ترین و ابتدایی‌ترین تجویز در مواجهه با احتمال وقوع مفسده، همین است که حکم به ترک نهی ‌از منکر کنیم، امّا مدخلیّتِ عقلانیّت در این حکم شرعی، منحصر به تشخیص غلبۀ مفسده و استنتاج ترک و تعطیلیِ کنشگری نیست». ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh
🔰 مبنا سازی سلیقه‌ای از مصاحبه فقیهانه حضرت استاد علیدوست (بخش پنجم) ✍️ احمد احسانی فر 21. تقریرها و تبیین های نادرست از مصاحبه استاد، به نحو پی در پی، در اثر عدم رهیافت به مبانی فقهی، و تفسیر به رای و بر مبنای ذهنیت های شخصی، به وفور در نقد ناقد محترم جلوه گر می شود؛ از جمله متن فوق. مشخص نیست کجای مصاحبه استاد سخن از «ترک نهی از منکر» به میان آمده است، آن هم با وصف «شتابان به سمت ترک نهی از منکر حرکت کردن». این تبیین و تقریر از مصاحبه استاد به دلیل عدم تدقیق بر روش های اجرایی امر به معروف و نهی از منکر در سیره معصومان و فرمایشات فقیهان است. ناقد محترم گمان کرده اند که نهی از منکر از منظر شارع منحصراً یک روش اجرایی دارد و آن هم عبارت است از الزام و قهر و اجبار به حجاب؛ و وقتی ملاحظه فرمودند که استاد معظم این روش را در شرایط فعلی با اشکالاتی مواجه دانسته اند، از ظنّ خود این نسبت را به استاد داده اند که ایشان اساساً معتقد به ترک نهی از منکرند، آن هم به نحو «شتابان». 22. تفسیر صواب از فرمایش استادِ «فقیه» بر محور مبانی فقهی این گونه میسر می گردد که شارع یک عنوان کلی دارد بنام «امر به معروف و نهی از منکر». اما در روش اجرا جمود و انحصار ندارد. شارع همان طور که گفته شد در اجرای امر به معروف و نهی از منکر غایت گرا و نتیجه‌محور است. اگر روشی در عصر و مکانی نتیجه درخور و اثر مورد اهتمام شارع را نداشته باشد، امر به معروف و نهی از منکر متروک و مهجور نمی ماند؛ بلکه از روشی به روش دیگر بدل می شود. نقل روش نامؤثر به روش مؤثر، معنایش ترک امر به معروف و نهی از منکر نیست. کسی که امر به معروف و نهی از منکر را صرفاً در یک روش منحصر می کند، طبعاً توان تحلیل صحیح از کلام حضرت استاد را ندارد. 23. سؤال این است که آیا ائمه هدی علیهم السلام کاری جز امر به معروف و نهی از منکر داشتند؟ آیا رسالتی جز هدایت بر ایشان از سوی خدای متعال تعریف شده بود؟ با این حال سیره ها و روش های گوناگون در منطق گفتاری و رفتاری این بزرگواران هویداست. آیا سیره و روش امام حسن علیه السلام در نهی از منکر با سیره برادر شهید خود در نهی از منکر یکسان است؟ آیا سیره و روش ایشان با سیره صادقین علهیما السلام در نهی از منکر مجانست کامل دارد؟ و سایر امامان نیز به همین ترتیب. اگر روش ائمه علیهم السلام در نهی از منکر متفاوت است، بدین معنا است که شارع در روش های اجرایی امر به معروف و نهی از منکر جمود و حصر ندارد؛ بلکه آنچه موضوعیت دارد گزینش روش تاثیر گذار است؛ و روش های اجرایی طریقی هستند برای تحقق این نتیجه. پس اگر حضرت استاد یک روش را با اشکالاتی در بُعد اثرگذاری مواجه می بینند، آیا معنایش این است که ایشان مفتیِ ترک نهی از منکر شده اند؟ به واقع، این تفسیر کلام استاد، مبتنی بر ذهنیت های شریف ناقد محترم است یا مبتنی بر قواعد فقه؟ ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh
💢نقد روش‌شناسانه یا مبناسازی سلیقه‌ای! ✍️ احمد احسانی‌فر ✔️اخیراً استاد ابوالقاسم علیدوست در مصاحبه‌ای به برخی ملاحظات پیرامون حجاب الزامی و جریمه بی‌حجابان پرداخته‌اند. متعاقباً یکی از پژوهشگران (آقای جمشیدی) بر مصاحبه حضرت استاد، نقدی نگاشته و آن را «نقد روش شناسانه» دانسته‌اند که در این باره نکاتی تقدیم می‌گردد. ✂️نقد سخنِ «فقیه» بایسته‌‌هایی دارد که از آن جمله‌‌ می‌توان به این مهم اشاره کرد: فهم دقیق ملاکات و مناطات فقهی و قواعد فقهی و احکام فقهی. بدون احاطه بر این لوازم و یا غفلت از این بایسته اساسی، نقد سخنِ «فقیه» به تفسیر به رای‌‌ می‌گراید؛ چرا که ناقد تصور‌‌ می‌کند که «فقیه» نیز بر اساس ذهنیت‌‌ها و رسوبات فکری خویش سخن گفته و به همین دلیل سخن «فقیه» را بر مبنای تصوراتِ پیشینی خود تفسیر و تحلیل‌‌ می‌کند، نه بر مبنای مبانی فقهی. به ویژه اگر ناقد با ملاکات سیاسی و به نحو سیاست زده به متن‌خوانی سخنِ «فقیه» اقدام کند، در این صورت نقد وی به «بیانیه سیاسی» نزدیکتر‌‌ می‌شود تا «نقد فقیهانه». 👈 متن کامل یادداشت را در «اجتهاد» ملاحظه نمایید: http://ijtihadnet.ir/?p=71025 ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh
💢حجاب در میانه گفتگوی حوزویان ✔️در گفتمان انقلاب اسلامی، مسئله حجاب به عنوان مفهومی اسلامی و ضرورت شرعی مورد تأکید و توجه است؛ هرچند در عرصه روش و اجرا، اختلاف‌ نظرهایی بین صاحب نظران وجود داشته و دارد. استاد ابوالقاسم علیدوست به‌تازگی در گفتگویی به ابعاد مسئله حجاب و میزان مداخله حاکمیّت در این زمینه پرداخت که با واکنش‌هایی روبرو بود. (اینجا بخوانید) بعد از آن، احمدحسین شریفی (رئیس دانشگاه قم) در دو یادداشت کوتاه، ادبیات خاصی را در نقد ایشان به‌کار برد و مهدی جمشیدی (عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی) نیز تحلیل استاد علیدوست را با نگاهی روش‌شناسانه مورد نقد قرار داد و ‌‌‌به تبیین قواعد مصلحت‌اندیشی در بازسازی اجتماعی پرداخت. در این میان، نقد احمدحسین شریفی با واکنش‌ سید مرتضی حسینی کمال‌آبادی (از شاگردان استاد علیدوست) و نقد مهدی جمشیدی با واکنش احمد احسانی‌فر (از شاگردان استاد علیدوست) همراه بود که گزارشی از این نقدها بدون دخل و تصرف در محتوا پیش‌رو قرار می‌گیرد. 👈 در «اجتهاد» بخوانید: http://ijtihadnet.ir/?p=70988 ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh
🔰 نامه همدلانه مجتبی زارعی به آیت الله ابوالقاسم علیدوست 🔺 اگرهوشمندان انقلابی نبودند "کاتالیزور مصلحت"، دستگاه فقه را از ریشه قطع می کرد؛ مثل ارّه کردن سانتریفیوژها! (بخش اول) فاضل ارجمند حضرت آیت الله جناب آقای علیدوست دام عزه سلام و رحمت واسعه الهی توضیحات خوب جناب عالی در خبرگزاری رسا پیرامون بیانات قبلی تان حول مصلحت که در سایت جماران درنسبت امربه معروف و قاعده ی مصلحت منتشر شده بود ضمن نکته هایی ارزشمند اما ابهاماتی جدید پدید آورد؛ با احترام درچارچوبی همدلانه بطور کلی موارد زیر را به جناب عالی تقدیم می دارد ؛ یک: حضرت عالی یکی از صاحبان مبرز کرسی فقه و فقه المصلحه در کشور هستید و خود بهتر می دانید و نیز بیان فرمودید که "مصلحت" را بعنوان سند افتاء در بحث مذکور نیاورده و حجیت آن را "حجیتی ابزاری" شناسایی می نمایید بنظرم این گزاره بدوا غوغا زیستان را ازآن وجود شریف ناامید کرده و خواهد کرد چون دوستداران فقه مترقی امامیه می دانند که استصلاح و مصلحت در تفقه شیعی مرجعیت مستقلی ندارد و اعتبارآن در حدود اضطرار و برای خیر عمومی در امر اجتماعی و آنهم تابعی از مقصود شارع مقدس است. دو: چهار طیف عمده با قاعده ی مترقی مصلحت در شیعه سر ستیز داشته و دارندالف) جریان روشنفکریِ متقدم که مصلحت اندیشی شیعه را بر محافظه کاری و تبانی اش با حاکمان جور و دستگاه سلطه حمل می نمود ب) جریان یونانی زده و هلنی مآب همانند مرحوم دکتر سید جواد طباطبایی ؛ صاحب رآیِ زوال اندیشه سیاسی ایران که می گفت مسلمانان قادر به درک مصلحت عمومی به عنوان امری بنیادین نشده و نیستند ج) جریان روشنفکری تجدید نظر طلب و غربزده که طرح مصلحت را از حیث نظری و نیز به حیث ابزار تبدیل گر به ساختار ونهاد از سوی فقیه حکیم ؛ امام خمینی (ره) فرصتی طلایی برای سکولار کردن فقه و جمهوری اسلامی تلقی کرده و می کند د) جریان انقلابی ظاهر گرا که بدون شناخت قاعده و ظرفیت های مصلحت به دوگانه سازی تصنعی مصلحت_ حقیقت و مصلحت_ دیانت مبادرت ورزیده است؛ به نظر می رسد نباید در فهم این چهار طیف به تحدید و ساده سازی در مفهوم و دامنه مصلحت در سپهر عمومی ایران دست زد زیرا خطری بزرگ در راه است و عده ای به این همانی مصلحت و سکولاریسم در تحولات آینده امیدها بسته اند ؛ اندیشه و مفهوم مصلحت در برخی سایت های تجدید نظر طلب همانند جماران و نیز نزد برخی صنعت گران ژورنالیسم با مصلحتی که جناب عالی به عنوان ابزار بدان می نگرید کاملا متفاوت و از دو تبارند ؛ جریان سومِ نامبرده شده دربالا بیش ازسی سال است که درپی سکولار کردن مدیریت فقهی از طریق عنصر مصلحت است؛ قدری در اظهارات آقای سعید حجاریان ؛ افسر عالیرتبه ی اطلاعاتیِ سابق و طراح سکولاریزاسیون قاعده ی مصلحت و نیز فشار از پایین و چانه زنی در بالا تامّل کنیم ؛ او می گوید :"" آیا می توان در گذار بسوی مدرنیته و در تیزاب نقد مدرن مخمّری را بکار گرفت که فقه را به قانون تبدیل و در نتیجه ولایت مطلقه فقیه به حاکمیت قانون و دستگاه فقهی ما به دستگاه حقوق عرفی تبدیل شود بنظر من این مخمر که چیزی جز عنصر مصلحت نیست در اندیشه امام وجود دارد چگونه‌ عنصر مصلحت می تواند به عنوان مهمترین کاتالیزور عرفی کننده ، دستگاه فقه را به نظام حقوقی عرفی تبدیل کند "" با این دام بزرگ ماباید از حیث واژگان و دانش واژه ها و خاستگاه مصلحت در چهارجریان بالا بخصوص جریان سوم تآملات نظری و اجتماعی داشته باشیم ؛ بدیهی است آن چیزی که افسر اطلاعاتی تجدید نظر طلب( حجاریان و رفقایش در حوزه و دانشگاه ) از Interest و Expediency و مصلحت به عنوان سود مادی و جلب دموکراسی خواهانه ی منفعت و بهتر است بگویم دموکراتیزاسیون در مصلحت، اراده کرده و یا در اردوگاه رسانه ای خویش اراده می نمایند با فقه المصلحه در بیان شما دانشمند محترم اسلامی که از موضع دردمندی ، تامین نظر و فرمان شارع مقدس را اراده می فرمایید کاملا متفاوت است ؛ شما مصلحت را ابزار صلاح و خیر برین و خیر دنیا و آخرت می دانید اما دموکراتیزاسیون آن را عین متدولوژی به حساب آورده و ازشریعت جدا کرده است ؛ تصدیق می فرمایید مصلحت بمثابه ی کاتالیزور و دام گستری حجاریان برای غایات مدرنیته و مصلحت بمعنای نیل به فرامین الهی ، دو ساحتی جداگانه اند در نظر آنها مصلحت، فقط و فقط عبارت است از مصلحت شخص حاکم و جریان حاکم و بس. (ادامه در بخش دوم ) ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh
🔰(بخش ۲) نامه همدلانه مجتبی زارعی به آیت الله ابوالقاسم علیدوست 🔺 اگرهوشمندان انقلابی نبودند "کاتالیزور مصلحت"، دستگاه فقه را از ریشه قطع می کرد؛ مثل ارّه کردن سانتریفیوژها! البته گندم نمایان جو فروش در جریان سوم ممکن است بگویند این برچسب است و مصلحت در گفتمان مدرن نسبتی با مصلحت شخص حاکم ندارد پاسخ این است که مگر نه این است که مصلحت در نظر ایشان همانا جلب منافع با اراده ای سکولار است اگر چنین است آیا فرقی دارد که این متفعت بسود توتالیتاریانسیم باشد یا نفع طبقاتی خاص و یا حتی اکثریت ؟! نتیجه این که مطالعه و کاربست مصلحت در غربِ جدید پیشفرضی ایدئولوژیک و سکولار داشته و فاقد حقیقتی بنیادین و فضیلتی راستین است برعکس ، اینکه همین عنصر در اسلام با دستور شریعت مورد تآملات نظری و عملی قرار می گیرد ؛ جریان سوم و غربزده حتی همانند جریان یونانی زده وهلنی مآب دوم که دربالا آمد و مصلحت را به عنوان خیر عمومی ( صرفنظر از واقعیت آن در دولت شهرهای یونانی ) در نظر داشت متفاوت است ؛ جریان سوم همانا در پی مسلط کردن مصلحت و نفع طبقه ای خاص با انواع دسیسه ها و جنگ های شناختی و نیز شامورتی بازی به عنوان مصلحت ملت بوده و است و مگر همین جریان بخاطر تامین مادی سبد انتخاباتی و تآمین سوخت ماشین های جلب رآی ، ولنگاری و سودای برهنگی طبقاتی از جامعه را در تحولات ۲۰۰ روز گذشته به عنوان خواستد همه ایرانیان در سپهر عمومی جانشانی نکرده است ؟! با توجه به مباحث گفته شده به نظر می رسد اینک سطوح مصلحت از حیث خاستگاه نظری در جامعه نخبگانی و سیاسی و فقهی با وجود التقاط نظری و چارچوب مفهومی ، یکسان پنداشته شده است و سیاستمداران و احزاب و بنگاههای رسانه ای زحمات فقهی و اجتهادات فقهی دانشمندان متعهد و اسلامگرا ( که متفاوت با فقه خوانان هستند) همانند جناب عالی را برای هواهای نفسانی خویش مصادره به مطلوب کرده اند مع الاسف در این میان برخی دلسوزی های نظریه پردازان انقلابی و جوان حوزه علوم اجتماعی هم بصورت غیر منصفانه ای بر عدم رعایت ادب تحقیق و نیر بی اطلاعی از فقه و اصول فهم اش حمل شده است اما با کمی صبوری و شرح صدر علمی معلوم می شد که دانشمندان متشرعِ فقه و نیز محققین انقلابی علوم اجتماعی در یک سو و یک جبهه اما کمین نشستگانِ تبدیل دستگاه دینی _ معرفتیِ فقه به دستگاه حقوق عرفی در سویی و جبهه ای دیگر قرار دارند ؛ وانگهی مگر نه این است که فقیهان متعهد و اسلام پناه برای تفقه و اکتشاف حکم ، به موضوع شناسان اجتماعی و سیاسی و..... نیازمندند ؛ پس اگر چنین است که است آیا می توان از موضع یک فقیه دردمند به جوانان صاحب نظر علوم اجتماعی و سایر علوم که در طی سی سال نبرد معرفتی از خود میدان و درمیدان نگذاشتند تا سربازان مدرنیته و برخی نفوذی های پروژه ی سکولاریزاسیون - که سال ها در قامت افسران اطلاعاتی در مراکز تحقیقات استراتژیک صاحب مناصب بودند - موفق شوند را مورد بی مهری قرارداد ؟ محققین و دانشمندان انقلابی و جوانانی که اگر نبودند دستگاه خشن سکولاریزم ، دستگاه معرفتی فقاهتِ حکیمانه را از بیخ و بنیاد ارّه می کرد آنگونه که اره کرد سانتریفیوژها را! بله ! موضوع فقه و علوم اجتماعی اسلامی و... متفاوت است اما آیا غایت فقه ، کلام ، فلسفه و سیاست هم متفاوت است ؟ بی شک غایت علوم انسانیِ اسلامی ، نورانی شدن و استکمالِ نفس انسانی و اجتماعی و خیر و سعادتِ عمومی است اما غایت سکولاریسم و مصلحت تعقیب شده ی گفتمان مدرن برخی سایت ها که در سوء استفاده از دانشمندان دردمندِ فقه ، صاحب مهارت اند همانا نشانیدن انسان بجای خدا و تآمین مصلحت های طبقات خاص بجای مقصود شارع مقدس در اداره انسان است ؛ نزاعی که اینک در پروژه ی عریانیزاسیون درسطح علمی با کلید واژه ی مصلحت تعقیب می شود ؛ مفهومی التقاطی و مادی گرایانه که با مصلحت به مفهوم متعالی و ابزار مقوم تآمین خیر عمومی و برین و ره آموز صلاح دین و دنیا و دنیا و آخرت در حکمت متعالیه و اسناد و متون اسلامی و حِکمی نسبتی نداشته و ندارد. دوستدار شما مجتبی زارعی دانشیار فلسفه سیاسی دانشگاه تربیت مدرس @Dr_Zareii_Siasatefetrat ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh
💢 گذار از مصلحت اندیشی بی مبنا به مصلحت اندیشی ضابطه مند و فقهی ▪️(پاسخی به نامه دکتر زارعی به آیت الله علیدوست) 🖊 سید محمد صدرا متولی امامی 🔻حضور محترم دکتر مجتبی زارعی، استاد ارزشمند علوم سیاسی دانشگاه تربیت مدرس سلام علیکم 🔹نامه همدلانه حضرتعالی خطاب به آیت الله علیدوست در خصوص جایگاه مصلحت در فقه شیعه، گویای دغدغه ارزشمند شما برای حفظ جایگاه رفیع مصلحت در اسلام، بخصوص در عرصه حکمرانی است. البته به نظر می رسد آن چه مرقوم داشته اید، به شکل درد و دل های یک استاد متعهد دانشگاهی با یک عالم دینی است و نه به شکل نقد علمی دیدگاه های ایشان! 1️⃣ اگر به کتاب شریف «فقه و مصلحت» مراجعه کنید، حضرت آیت الله علیدوست زید عزه، قبل از بیان دیدگاه های خود در خصوص جایگاه مصلحت در فقه شیعه، عمده نگرشهای موجود در جهان اسلام در خصوص مصلحت را مطرح کرده و مرحله به مرحله، با ظرافت نقادی می کنند. یکی از رویکردهای مورد توجه ایشان، اندیشه های روشنفکری و عرفی سازی فقه و احکام اسلامی است که در فصل اول، مورد ارزیابی و نقادی قرار گرفته است. ▫️بنابراین تمامی تلاش آن فقیه ارجمند، پیراستن «مصلحت»، از افراط و تفریط های موجود در جهان اسلام و رونمایی از «مصلحت اندیشی فقهی و منضبط» است. یکی از توصیه های همیشگی آن حسنه عصر در دروس خارج، رعایت انضباط فقهی در استنباط، برای دست یابی به فقه پایا و پویاست. اگر عده ای ناآگاه از مبانی فقه شیعه، «مصلحت اندیشی» را در غیر از جایگاه واقعی آن به کار می گیرند و آن را ابزاری برای اهدافی چون عرفی شدن فقه اسلامی و بی مبالاتی در حدود و احکام شریعت تلقی کرده اند، خدشه و خراشی به اساس بحث استاد علیدوست وارد نمی کند؛ همچنان که از مفاهیمی چون «آزادی»، «حقوق بشر» و «عدالت» در موارد متعدد سوء برداشت و سوء استفاده های فراوان شده است. ▫️آیت الله ابوالقاسم علیدوست، تنها فقیهی است که در دوران ما، تلاش کرده اند با وسواس علمی و انضباط فقهی، جایگاه «مصلحت» را در فقه شیعه بازنمایی کرده و این موضوع پراهمیت را که به دلیل واهمه برخی بزرگان شیعه از عرفی شدن فقه یا گریش به قیاس و استحسانات عقلی، به دست فراموشی سپرده شده بود، به جایگاه اصلی اش برگردانند. 2️⃣ اما درباره آنچه توصیه کرده اید که ایشان از نظر متخصصان، کارشناسان و جامعه شناسان از باب موضوع شناسی بهره مند شوند، باید عرض کنم که ایشان، موسس «دروس خارج فقهی ـ کارشناسی» در قم هستند؛ به این صورت که ابتدا، کارشناسان موضوع و متخصصین فن، ابعاد تخصصی موضوع مورد بحث را برای طلاب ارائه می کنند و در ادامه، آیت الله علیدوست آن موضوع را از منظر فقه اسلامی و روش شناسی اجتهادی مورد ارزیابی قرار می دهند. برای نمونه، می توان به درس خارج »فقه بورس» که آیت الله علیدوست با حضور مرحوم سید عباس موسویان و برخی مدیران و کارشناسان سازمان بورس برگزار میکردند، اشاره کرد. 🔺به نظر می رسد کتاب «فقه و مصلحت»، بیشتر سوء تفاهم ها و ابهامات پیرامون این بحث را مرتفع کرده و حتی زبان علمی مناسبی برای نقد «مصلحت اندیشی های بی مبنا» برای همگی ما فراهم می کند. و الحمدلله رب العالمین ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh
قیاس ناپذیری جمهوری اسلامی و دولت علوی ✍️سید محمدصدرا متولی امامی بسمه تعالی اخیراً یادداشتی حکیمانه از استاد کم نظیر حوزه های علمیه، حضرت آیت الله علیدوست منتشر شد که ناظر به سخنان حجه الاسلام عالی و برخی دیگر از خطبایی است که سعی می کنند با لیست کردن برخی فسادهای دوران حکومت امیرالمومنین علیه السلام، وجود فساد در جمهوری اسلامی را طبیعی جلوه دهند. لینک یادداشت : https://eitaa.com/salsabeal/267 شکی نیست که در دوره حاکمیت رسول اکرم(ص)، دوران حکومت علوی(ع) و دولت امام مجتبی(ع)، برخی مسئولان و دولتمردان مرتکب مفاسدی می شده اند که اغلب با برخورد و شدت عمل حضرات معصومین مواجه بوده است؛ با این حال به نظر می رسد مقایسه آن فسادهای فردی با فسادهای امروز، نتیجه چندانی در اعتماد مردم به نظام اسلامی نداشته و مصداقی از قیاس مع الفارق است. 🔹هرچند دفاع از نظام اسلامی وظیفه همگانی است، اما هر نوع دفاعی نمی تواند روا و نتیجه بخش باشد. آن چه مانع از تشبیه فساد برخی افراد در حکومت امیرالمومنین با فساد موجود در جمهوری اسلامی می شود، توجه به زمینه ها و ساختارهای سیاسی و اجتماعی زندگی مردم است. بینش فردی، خرد و اتمیک، صرفاً وجود برخی فسادها در دوران حکومت علی (ع) را مورد استناد قرار می دهد تا وجود فساد در نظام جمهوری اسلامی را نیز طبیعی و گریزناپذیر جلوه دهد؛ اما بینش تمدنی و ناظر به ساختارهای اجتماعی، این دو را یکسان انگاری نمی کند. در ادامه، آنچه مانع از قیاس پذیری جمهوری اسلامی با دولت علوی است را در دو محور به اجمال بیان می داریم: 1️⃣ در شرایط کنونی که دولتمردان نظام مقدس جمهوری اسلامی با شعارهایی چون ریشه کنی فساد، تورم یک رقمی، حل مشکل بورس در یک هفته، ریشه کنی بیکاری در یک سال، ساخت یک میلیون مسکن در هر سال و... رأی مردم را جذب می کنند و بر کرسی دولت می نشینند، انتظار مردم را در حد شعارهایی که سر داده اند بالا برده و در صورت خلف وعده های مکرر و وجود فسادهای متعدد که هر روز از یکجا شنیده می شود، اعتماد مردم به نظام، انقلاب و امید به آینده فرو ریخته و درصورت مقایسه این وضعیت با دوران امیرالمومنین، پایه های ایمان مردم به اسلام و اهل بیت نیز متزلزل می شود. 2️⃣ نکته اساسی در درک حکومت امیرالمومنین (ع)، ریل گذاری اقتصاد و سیاست بر پایه آموزه های اسلامی و سنت رسول الله (ص) بوده تا جایی که بسیاری از صحابه پیامبر و خواص ایشان، به دلیل عدالت و اصرار بر سنت رسول اکرم، دست از حمایت علی برداشتند و حتی در تعبیر ابن ابی الحدید است که «قتل علی لشده عدله». تقسیم عادلانه منابع و بیت المال، عدم تبعیض اقتصادی و ایجاد بستر مناسب برای تجارت حلال، از مهمترین محورهای دولت علی (ع) بود که حضرت در جمله کوتاهی موفقیت دولت خویش را این گونه بیان می کنند: مَا أَصْبَحَ بِالْكُوفَةِ أَحَدٌ إِلاَّ نَاعِماً إِنَّ أَدْنَاهُمْ مَنْزِلَةً لَيَأْكُلُ اَلْبُرَّ وَ يَجْلِسُ فِي اَلظِّلِّ وَ يَشْرَبُ مِنْ مَاءِ اَلْفُرَاتِ . در این شرایط است که مردم دوران امیرالمومنین، احساس امنیت اقتصادی کرده و در معیشت خود به تعبیر حضرت متنعم شده اند. هرچند نظام جمهوری اسلامی، موفقیت هایی در عرصه علم، سیاست، امنیت و صنعت داشته، لکن هنوز بسیاری از ریل گذاری های نظام اسلامی ما، رنگ و بوی عدالت علوی ندارد و چون با نام اسلام و انقلاب است، روز به روز به اعتماد مردم لطمه می زند. گسترش بانک های ربوی، کاهش ارزش پول ملی، فاصله طبقاتی اسف بار، مشکلات مردم در تأمین مسکن و عدم توانایی ایشان برای یک ازدواج ساده، همه نشانگر فاصله عمیق و تفاوت ماهوی نظام اقتصادی جمهوری اسلامی با نظام اقتصادی دولت علوی است. یکسان انگاری ماهیت نظام اقتصادی جمهوری اسلامی با ماهیت نظام اقتصادی دولت علوی، مغالطه ای آشکار و توجیه گر تداوم وضع موجود خواهد بود. 3️⃣در نهایت، جا دارد به برخی دوستان انقلابی تذکر دهم که وقتی نقدهای دلسوزانه شخصیت ارزشمندی مانند آیت الله علیدوست را تحمل نکنیم و با کلمات زشت و عبارت های ناپسند از آنها فرار کنیم، دیگر چگونه می توانیم به جذب حداکثری اقشار مختلف مردم و توسعه فرهنگ انقلاب اسلامی در سایر جوامع فکر کنیم؟ 🔹والحمدلله رب العالمین ۲۲ محرم الحرام ۱۴۴۵ ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 🆔 @alidost_fiqh
💢باید به حجابِ جوششی برسیم/ نه به خشونت مطلق معتقدم نه به یله و رها بودن جامعه/ می‌خواهند خاکریز چادر را بزنند، جلوتر بروند و به حداقلِ پوشش برسند ✔️استاد ابوالقاسم علیدوست: 🔹در بحث حجاب ممکن است بخشی از خانم‌ها توجیه و قانع نشده باشند. اگر جهاد تبیین صورت گیرد و قضیه بیان شود، بسیاری قانع می‌شوند. البته بخشی از بی حجابی ناشی از لجبازی است؛ اما کسی از حاکمیت ناراضی است، چیزهایی دیده است و فرض کنیم که حق دارد ناراضی باشد اما آیا باید حکم الهی را مسخره کند یا حکم الهی را زیر سؤال ببرد؟ خانمی که بدون حجاب به خیابان می‌آید قبل از اینکه با حکومت لجبازی کرده باشد، حکم خدا را سبک کرده است. نمی‌دانم چه مقدار سخن من به این افراد می‌رسد، لکن به عنوان برادر بزرگ‌تر و پدر به آن‌ها دلسوزانه می‌گویم که این قضیه قصۀ «گنه کرد در بلخ آهنگری به شوشتر زدند گردن مسکری» نشود. 🔸اینجا از برخی گلایه کنم که اخلاق کاربردی می‌نویسند اما فحش راهبردی می‌دهند! گفته بودند که فلانی از بی‌حجابی دفاع کرده است. من این‌ها را نفرین می‌کنم. یعنی من از بی‌حجابی دفاع کرده‌ام یا گفته‌ام که باید بسیار دقیق عمل شود؟ اگر سال گذشته حرف ما برای بعضی‌ها خیلی عجیب و غریب بود الان فکر نمی‌کنم برای کسی عجیب و غریب باشد. فکر می‌کنم حاکمیت باید دقت بسیاری کند، از کارشناسان بیشتری کمک بگیرد و مردم مذهبی، بیشتر به موضوع اهمیت نشان دهند؛ یعنی از درون مردم این کار صورت گیرد. ما باید به حجاب جوششی برسیم یعنی به نوعی شود که حدأقل طیف وسیعی از مردم از درون و داخل به حجاب گرایش پیدا کنند. 🔹من نه به خشونت مطلق معتقدم، ـ چون گاهی اجرای قانون به شکل خشونت است ـ و نه مثل بعضی‌ها که می‌گویند جامعه یله و رها باشد؛ چون متأسفانه برخی هیچ مرزی را مراعات نمی‌کنند... گاهی اوقات برخی برای اینکه به جان بی‌حجاب بیفتند می‌گویند این‌ها عفیف نیستند. در سخنرانی‌ها برخی افراد مقیدند بی‌دقت صحبت کنند یکی می‌گوید خانوادۀ این‌ها ضعیف است، دیگری می‌گوید لقمه‌های پاک نخورده‌اند. یا تهمت فساد می‌زنند، این‌ها زنان فاسدی هستند و ... آخرین نمونه آن همین هفته یک نفر از این حرف‌ها زده بود. 🔸ای کاش پدیدۀ کشف حجاب و بی‌حجابی در کنار سایر مفاسد دیده می‌شد. این مهم است. مطمئن باشید اگر دولت بتواند مسئله بی‌کاری، گرانی و تورم را حل کند، الحمدلله امنیت وجود دارد اما در گوشه و کنار گاهی ناامنی دیده می‌شود، دولت بتواند این مسئله را هم حل کند، می‌تواند بیان خوبی از کارهای مثبتی که انجام می‌شود داشته باشد. لذا مسئله بی‌حجابی و بدحجابی هم حل می‌شود. نمی‌گویم صد درصد بلکه بسیاری از آن حل می‌شود. 🔹من این را نمی‌گویم که حاکمیت باید همه چیز را حل کند بعد سراغ حجاب برود. چون ممکن است حرف من با حرف آن‌ها مخلوط شود در حالی که حرف آن‌ها را نمی‌گویم. اینکه عملاً هر روز با یک اختلاس، دزدی، سوء رفتار، سوء مدیریت و کار در دست کاردان نبودن مواجه شویم و از سوی دیگر روی این مسئله تأکید کنیم یا همه بحثِ خطبه‌های نماز جمعه حجاب باشد، صحیح نیست. پس صرف تأکید بر مسئله حجاب و بی‌توجهی به اولویت‌های دیگر کشور شایسته نیست. 🔸تصور می‌کنم اگر اسلام هم وارد ایران نشده بود و پدران و مادران و اجداد ما همان دین مجوسیت را داشتند باز هم بر مسئله حجاب تأکید می‌کردند. لذا واقعاً جامعه متدینان از وضعیت فعلی ناراحت هستند، ممکن است به برخی از رفتارها انتقاد داشته باشند که دارند، اما قطعاً بخشی از اهمیت مسئله حجاب برای مردم ایران به دلیل عِرق دینی و ملی است. 👈 متن کامل این گفتگو را بخوانید: http://ijtihadnet.ir/?p=73082 ✅ کانال دروس و دیدگاه های استاد علیدوست 📚 @alidost_fiqh