آسمانی که انگار با نور قرمزی روشن شده بود. دانههای برف که آرام و بیصدا میباریدند و وقتی از جلوی نور پنجره کوچک همسایه عبور میکردند، انگار شور بیشتری پیدا میکردند، درختها و باغچه حیاط با یکرنگی خاصی بیخیال مرزها شده و با هم قاطی شده بودند. ماشینهای پارک شده توی کوچه میزبانهای مهربانتری برای برفها بودند و وقتی هنوز همه جا فقط خیس شده بود، شیشه و سقف اونها سفید شده بود و ساعاتی بعد کاملا زیر لحاف ضخیم برف خوابیده بودند. اتاق روشنتر از شبهای دیگه و همینطور شور و شوق فردای برفی و سفید، مانع خوابیدنم میشد، کنار پنجره مینشستم و نگاهم با دانههای برف بازی میکرد. شبهای برفی از زیباترین و نابترین لذتهای زندگی من بود و اگر برفی باشه که بباره هنوز هم غرق لذت کودکانه میشم.
#تصویرسازی #نقاشی_دیجیتال #برف #شب_برفی #زمستان #کودکی #بازی #برف_بازی #خاطرات #دوران_کودکی #خاطرات_قدیم
@alimiriart
عکس ها و داستان های بیشتر 👇👇
https://eitaa.com/joinchat/1049624617Cb56a7be9f6