💢خلاصه ارائه آقای حسین افتخاری:💢
- ما در جبهه انقلاب مسائلی داریم و یکی از این مسائل «روایت» است و باید آن را بفهمیم که چگونه میخواهیم آن را انجام دهیم.
مسأله دیگر، مسأله تبیین است که باید آن را در نسبت با حرکت عمومی خود و دشمن و وضعیت کنونی و آینده خود و دشمن مورد توجه قرار دهیم. به همین نسبت مسأله سبک زندگی را پیش رو داریم و برای نقطه عزیمت ان باید چارهجویی کرد و از همه اینها مهمتر «مهندسی ایمان» است که نقطه آماج و هدف دشمن است. ما با هشدرای طرف هستیم که در این میان رهبری خود را خراب کرد؛ بهگونهای که فرمودند ما اشتباه کردیم و شما این اشتباه را نکنید. این اشتباه سادهانگاری نسبت به مسائل انقلاب است. ما نباید مسائل را ساده بیان کنیم؛ اتفاقا باید آن را بسیار پیچیده بیان کرد تا بنیانهای آن فهم شود.
- وقتی وارد مسأله علم، فکر و عقلانیت میشویم، پیچیدگیها به حدی است که تعارضهای بسیار زیادی درجلوه میکند در سطوح مختلف. وقتی به مسأله علم میپردازیم، دو نگاه کاملاً معارض وجود دارد؛ الف) علم زاده ذهن بشر است و اگر شما این را بپذیرید در این صورت علم را بر بنیاد منطقی میدونید که ذهن بشر براساس آن عمل میکند. پس برایناساس یک مسأله یکسان و فراگیر است برای جوامع مختلف؛ اعم از یهودی و مسلمان. لذا مدیریت همین مدیریت است و تمام متدها و روشهای برای ساخت جامعه کافی است. ب) در مقابل اگر علم را زادۀ قلب بشر بدانیم، در این صورت چون قلب بشر براساس ایمان عمل میکند و چون ایمانها ناهمسان است، حتی در مورد ساینس هم علم یکسان نخواهد بود. در این صورت، علم یهودی، مسیحی و اسلامی دارد و این علمی که از تمدن غرب میگیریم نمیتوانیم با آن جامعه خود را بسازیم.
- پس علم دینی که به درد ما بخورد از کجا میآید؟ پاسخ ما به این سؤال این خواهد بود که این سؤال از اساس غلط است که علم دینی چگونه ممکن است؛ چرا که علم از اساس ایدئولوژیک و دینی بوده است؛ هیچ علم غیردینی نداریم. دین شما میتواند الحاد باشد یا اسلام. این ایدئولوژی است که بنیاد علم قرار میگیرد و بر همین پایه پیش خواهد رفت. ساختار معرفتی انسان نیز اینگونه است که ایمانش بنیاد ساینسش است.
- اگر بخواهیم علم جبهه انقلاب را درست کنیم باید تفکیکی را قائل شویم؛ اول اینکه منطق ثابت نیست. بلکه ما با منطقی مواجهیم که با منطق صدق گزارهها مواجهیم که توسط ارسطو چارچوب بندی شده است. برای این منطق، 2500 سال دانش و ادبیات وجود دارد و در فلسفه اسلامی نیز به شدت بسط پیدا کرد. این منطق صدق است، نه منطق ذهن. مسأله این است که عقلانیت جبهه را باید براساس چیز دیگری غیر از منطق صدق فهم کرد.
- هر کسی در پارادایمی زندگی میکند؛ ایمانیاتی دارد که نتیجه و خروجی آن معرفت میشود. اما از ایمانیات تا معرفت، مراحلی طی میشود. این ایمانیات به او عقلانیتی میدهد که او را به سمتی خیر یا شر میکشاند. مجموعه اینها به سمتی میرود که معرفت را بسازد اما در فلسفه علم بنیاد علم بر استدلال استوار است. در فرایند تفکر این عقل است که تفکر را فرامیگیرد و خواستهای خود را به آن ارجاع میدهیم. چنانکه هگل منطق عدم تناقض را ناظر به اثبات دولت کریمه مسیحیت پیش میبرد.
- در مقابل منطق صدق، منطق فهم قرار دارد که بنیاد باورهای ما و زاویه نگاه ما را قرار میدهد. همچون کسی که زاویه خود را به مسائل فرصتمحور میبیند و نه تهدیدمحور است. زاویه نگاه ماست که برآمده از قلب ماست و ما مادامی که نتوانیم منطق فهم درستی در عقلانیت جبهه و سپس در میان جبهه ایجاد کنیم، نمیتوانیم حرف از عقلانبت برای جبهه بزنیم. منطق فهم غربی، امروز در همه ما نفوذ کرده است. امروز ما در منطق فهم ادبیات نداریم، فقط و فقط کلیاتی را میدانیم که مجموعه نگرشها و حب و بغضهای ما و ... در حال ساخت قلب ماست که زاویه دید ما را به وجود میآورد. اینها برآمده از منطق فهم ماست که دارای پیچیدگیهای عظیم است و این غلط است که فکر میکنیم میتوانیم با ساینس جبهه بسازیم. اگر این پیچیدگی را لحاظ نکنیم، نمیتوانیم عقلانیت بسازیم مگر همین عقلانیت غربی را کپی کنیم.
#طرحی_برای_تفکر
https://eitaa.com/alimohammadi1389/612
💢خلاصه ارائه آقای سعید غلامی:💢
- میان عرصه عمل و کسانی که در میدان فعال هستند با اهل نظر و تفکر فاصله وجود دارد و این را به خصوص در شهرستانها میتوان مورد توجه قرار داد و نوع پرداخت و انتقال اهالی تفکر با اهالی عمل به این فاصله دامن میزند. اما ما افرادی را سراغ داریم که در میدان است و رهیافت عملیاتی دارد و آن را تبدیل به واژه و ادبیات میکند و آن را در میدان (روستا – شهرستان) جاری میکند و عمومیت میبخشد. وقتی از ابتدا وتا انتها را خود آن فرد پیش میرود وبراساس بازخوردها مجدد شروع به بازسازی میکند، از بسیاری از مجموعهها و ساختارها و سازمانها قدرت راهبری بیشتری دارد. او برخی اصول و رعایت میکند. ما باید از ادبیات ساده استفاده کنیم و از زبان هنر و رسانه استفاده کنیم. ما در این فاصله به اشتباه میدمیم.
- زمانی که مسأله را باز میکنیم، استراتژیهای مختلفی را برای حل مسأله میتوان داشت؛ الف) همه جانبه به حل مسأله بپردازیم. ب) مدل مواجهه گلوگاهی به نحوی که اگر یک مسأله را حل کنیم، بقیه مسائل خودبهخود حلی میشود. در مسأله عقلانیت نیز نباید همه جانبه ورود کرد چرا که دچار مسائل و پیچیدگیهای متعدد میشویم بلکه باید گرانیگاهی به مسأله توجه کرد.
- بدنه نخبگانی ما در حال مهار شدن است و این کار اشتباهی است و باید ترتیبی اتخاذ کنیم که در استانها همه بتوانند از افراد اندیشمند استفاده کنند و اینطور نباشد که هر کس با تیم خودش فقط کار کند.
#طرحی_برای_تفکر
https://eitaa.com/alimohammadi1389/613
💢خلاصه ارائه آقای هانی ایرانمنش:💢
- یک زمانی مسألۀ ما «گفتوگو» بود؛ بسط گفتارهای فکری انقلاب در مقابل جریان روشنفکری. تاریخچه حضور ما در کانون اندیشه جوان حول محور شکلدهی این امر در یک فضای آزاد و در قالب همایشها، نشستها، کتابها، سایتها و ... بوده است.
- به تدریج در مواجهه با دولت احمدینژاد، مجلس، روی کار آمدن آقاعزیز در سپاه، صداوسیمای آقای ضرغامی و ... تقریباً به این جمعبندی رسیدیم که این گزارۀ کافی بودن منابع ما برای حکمرانی، خیالی بیش نیست و دره عمیقی میان مبانی و حکمرانی وجود دارد. از این بعد، مطالعات راهبردی برای ما اهمیت زیادی پیدا کرد و حضور در مرکز استراتژیها، مکرز پژوهشهای مرکز، انجمنهای فکری در این مرحله معنادار شد. در این زمینه نیز، مسأله اصلی جبهه فرهنگی و فکری بود که بتوانیم به صورت جمعی وارد کنشگری شویم و طرح بحث اشراق از پس از 88 در این برهه رقم خورد.
- از سال 92، مسأله اصلی ما تمدن شد و مدل کنش فکری ما نیز تغییر کرد؛ کارهایی از قبیل ورود به عرصه سبک زندکی، کارهای جهادی، فعالیتهای ذیل پیشرفت، رفتار ما ذیل عقلانیت را تغییر داد که در بنیاد کرامت، نهضت اجتماعی، ستاد پیشرفت جلوه پیدا کرد.
- ما با سه جریان اصلی تفکر مواجه هستیم؛ الف) جریانی که قائل است ما از علم و تفکر غرب عقب ماندهایم و باید خود را به آن برسانیم. حال با اسلامیسازی عرصهها یا فارغ از آن؛ ب) جریان دیگر به تحولات علمی عالم کاری ندارد و قائل به تراث عظیم تفکری و ادامه آن است. بخش عمده ای از حوزه ما در این مسیر جلو میرود؛ ج) جریان دیگر، مسأله تمدن و تنازع با تمدن غرب را مسأله خود قرار دادهاند.
- محل بحث ما ماجرای سوم است. در نسبت با جریان سوم، زمانههای متعددی را طی کردهایم تا احساس عقبماندگی عمومی برای ما تبدیل به مسأله اساسی شد. ما رویکردهای متعددی داشتیم لکن غالب رویکردهای ما، به صورت سلبی بوده است و به دنبال بازآفرینی تراث خود برای مقابله با تهاجمات غرب بوده است. برهه کوتاهی در اوایل دهه 60 عقلانیت ما از حالت منفعل خارج میشود اما در میانه دهه، دوباره با طرح بحثهای روشنفکری دینی رو به انفعال میرود و به دنبال پاسخ به جریان روشنفکری هستیم.
- مسأله اصلی، عقلانیتی است که با آن میخواهیم تمدنسازی و حکمرانی کنیم. میخواهیم کنشی فعالانه و ایجابی داشته باشیم و این مستلزم بازسازی جریان شبکه و عالم عقلانیت است. ما با 5 لایه عقلانیت مواجه هستیم؛ الف) عقلانیت نظری؛ ب) عقلانیت عملی و انضمامی؛ ج) عقلانیت ابداعی (خلاق)؛ ج) عقلانیت رصدگر، تحلیلگر، اکتشافی؛ د) عقلانیت گفتمانی و ورایتگر. ما دچار نحوی از انسداد در عقلانیت نظری هستیم و مبانی ما نتوانسته است مسائل ما را حل کند و رفتار متفاوتی را خلق کند. این عقلانیت با فعال شدن چهار لایه دیگر از انسداد خارج میشود. لذا مسألهمحوری را همان عقلانیت انضمامی، نوآوری را همان عقلانیت خلاق میتوان در نظر گرفت و عقلانیت روایتگر و رصدگر را با همراهی در آن در نظر گرفت.
- این عقلانیتها با این الزامات فعال میشوند: الف) عقلانیت جبههای و جمعی و ناظر به رقابت جلو میرود؛ ب) ما نیازمند عقل مجاهد هستیم؛ ج) ما نیازمند عقلانیت مصلح اجتماعی هستیم. برایناساس، مسأله تحول سبک زندگی و زیست اصحاب تفکر اهمیت زیادی دارد و تا این مسأله دچار تحول نشود، عقلانیت نیز متحول نمیشود؛ د) تحول نهادها و جریانهای پیشران همچون معلمان، دانشجویان، طلاب و ... از اهمیت زیادی برخوردار است؛ ه) از نشانههای عقلانیت، عبور از تحجر است و از نقاط مهمی که شبکه عقلانیت به آن نیازمند است، فهم تحول زمانه است. نیشن استیت در حال تحولات است و معانی سنتی آن دستخوش تحول جدی خواهد شد. نظم اجتماعی نیز در آینده دستخوش تحول خواهد شد؛ همچون آموزش و پرورش و ...
#طرحی_برای_فردا
https://eitaa.com/alimohammadi1389/614
💢خلاصه ارائه حجت الاسلام علی محمدی:💢 1️⃣ از 2️⃣
- پس از مواجهه ما با جریان غرب و شکست خوردن از روس و تحولاتی که توسط جریان روشنفکری، دربار قاجار، علمای اصلاحطلب و تحولگرا شکل میگیرد و منتهی به مشروطه میشود، این امر از اهمیت زیادی برخوردار است که این تحول چگونه قابل صورتبندی است؟ مهمترین انگاره، انگاره ثابت و متغیر است؛ این ثابت و متغیر ابتدا توسط فقها در ناحیه احکام طرح گشت و بزرگانی مثل میرزای نایینی در تنبیه الامه گفتند که ما دسته حکم شرعی داریم؛ یکی احکام ما نص فیه و دیگری احکام مالا نص فیه. در طرح فکری میرزای نایینی، حیطه ثابت، حیطه احکامی است که در منابع دینی به صورت منصوص آمده است و حیطه متغیر، حیطه ای است که حکم مشخصی در شریعت ندارد، ولی هر چند از عرفیات است که جامعه می توانند با عقل جمعی خود بدان نائل شوند، ولی تشخیص نهایی به عهده اولیای الهی (اولی الامر) است تا از چارچوب شریعت (احکام ثابت) خارج نشود.
همین دوگانه، در ادبیات بزرگانی دیگر مانند علامه طباطبایی تعمیق می شود و منجر به طرحی می شود در خصوص ثابت و متغیر ابعاد جامعه. در این طرح، نیازهای انسان و به تبع آن، جامعه، به دو بخش ثابت و متغیر تقسیم می شود. بخش ثابت جامعه، حیطه روابط انسانی است که اسلام با ارسال شریعت خود، وضعیت مطلوب آن را بیان کرده است و بخش متغیر جامعه، حیطه رابطه انسان با طبیعت است که متغیر است و البته باید در چارچوب شریعت اسلام (و نه لزوماً بر آمده از آن) باشد. بر این اساس آن تحولاتی که در حیطه روابط انسانی در غرب اتفاق می افتد به هیچ وجه، حرکتی از نقص به کمال نیست، بلکه از غلطی به غلط دیگر افتادن است.
مرحوم شهید مطهری به گمان بنده در برخی مواقع، تلاش کرده که بحث را تا حدی جلو ببرد، لذا ایشان در کتاب نظام حقوق زن در اسلام، صحبت از این میکند که هر تحولی که در جامعه شکل می گیرد اعم از حیطه ای که دارد، یا پیشرفت است یا انحراف است؟ در پس این طرح بحث است که مرحوم شهید مطهری از دو دسته «جامدها» و «جاهلها» می نالد و آنها را مانع اصلی پیشرفت و تکامل جامعه می داند.
- شهید صدر در کتاب اقتصادنا تلاش میکند میان ثابت و متغیر صورتبندی جدیدی کند و احکام را به دو دسته ثابت و متغیر تقسیم میکند و برخلاف میرزای نائینی، تلاش میکند مؤشرات و نشانگرهایی را تعریف کند تا فقیه بتواند با تکیه بر آنها، استنباطی در حیطه متغیر داشته باشد.
- اما به نظر حقیر، طرح حضرت امام ره، کاملاً متفاوت است؛ امام بر فراز این تجربیات تاریخی ایستاده است. مسئله حضرت امام ره ثابت و متغیر نیست؛ بلکه دوگانهای که برای ایشان مهم است؛ ولایت حق و ولایت باطل و یا دوگانه ظلمت و نور است. تفکر حضرت امام ره در مواجهه با جامعه، ناظر به حرکت و تکامل کلیت جامعه است؛ همین دوگانه تحت عنوان اینکه جامعه ذاتاً تحولمند است که این تحول اگر در مسیر درست و حق باشد، پیشرفت است و اگر در مسیر باطل باشد، پسرفت و انحطاط است، در ادبیات حضرت آقا کاملاً متبلور است.
- شهید صدر ره در کتاب «الاسلام یقود الحیات»، از انقلاب اسلامی متأثر شده و آنجا که دربارۀ رسالت اسلام صحبت میکند، اسلام را یک انقلاب اجتماعی و مسیری برای آزادسازی انسان و رساندن به خلافت الهی میداند. از نگاه ایشان، جریان انبیا، جریانی است که میخواهند جامعه توحیدی را دوباره (بعد از دوره امة واحده) بازسازی کنند و به انسانها کمک کنند تا در منزلت خلافت الهی خود به درستی مستقر شوند. این انقلاب توحیدی که انبیاء پرچمداران آن هستند، دو رکن اساسی دارد؛ الف) آزادی از درون (جهاد اکبر)؛ ب) آزادی از برون (جهاد اصغر). توأمانی این دو رکن است که می تواند یک انقلاب آزادی بخش واقعی و اجتماعی رقم زند و یک حرکت اجتماعی ظلم ستیز را استقرار و استمرار بخشد و مانع این شود که انقلابیون خود به تدریج در موضع ظلم و استکبار قرار گیرند.
- حضرت امام ره در سال 66، در پاسخ به سخنرانی حضرت آقا در ضمن ماجرای قانون کار، به صراحت توضیح می دهد که ولایت مفوضه به رسول مکرم اسلام که ولایت فقیه نیز شعبه ای از آن است، نمی تواند در ذیل احکام فرعیه اسلام باشد. تمسک حضرت آقا به آیه شریفه «إنّ الله لایغیر ما بقوم حتی یُغیروا ما بانفسهم»، ناظر به حرکت تکاملی یکپارچه و فراگیری است که باید در همه ارکان و اضلاع جامعه جاری شود.👇
https://eitaa.com/alimohammadi1389/615
💢ادامه خلاصه ارائه حجت الاسلام علی محمدی 💢 2️⃣ از 2️⃣
- پس از انقلاب اسلامی اگر دهه اول را دهه شکلگیری گفتمان مصلحت بدانیم که در ذیل آن جریانبندیهای فکری و سیاسی شکل گرفته است و اگر دو دهه بعد را جریان اصلاحات و اصولگرا تلقی کنیم و اگر جریان دهه چهارم را دوگانه سازش و مقاومت در عمل تلقی کنیم، دهه پنجم که دهه کنونی ماست، دورهی دوگانهی توسعه و پیشرفت است. در این درگیری، صحنه درگیری دیگر صحنه نزاعهای فرهنگی، کلامی و حتی صرفاً رسانهای نیست، بلکه آنچیزی که تعیین کننده این تقابل است، میزان تحقق ان ارزشها و تجسد بخشیدن در عرصه اجتماعی و کارآمدی است.
در مصاف پیشرفت و توسعه ما دو محور اصلی داریم؛ یکی محور اصلاح حکمرانی ملی و دومی اصلاح حکمرانیهای محلی. محور اول، ناظر به مرحله سوم انقلاب اسلامی یعنی مرحله دولت اسلامی است و محور دوم، ناظر به مرحله چهارم انقلاب اسلامی یعنی مرحله جامعه اسلامی است.
در هر کدام از این دو محور، یک نقطه کانونی وجود دارد که باید در اصلاح این دو محور بر روی آنها متمرکز شد. این دو نقطه کانونی می تواند نظم و آرایش جدیدی را برای جبهه فکری و فرهنگی انقلاب اسلامی به ارمغان بیاورد. نقطه کانونی محور اول (اصلاح حکمرانی ملی)، انصراف از تمرکز بر روی مقوله سیاستگذاری و سندهای بالادستی و عطف نظر و عمل بر سر مقوله برنامه ریزی ملی و لوازم تحقق و اجرای آن است. نقطه کانونی محور دوم (اصلاح حکمرانی محلی)، انصراف از تمرکز از فعالیتهای خیریه ای و غیررسمی و عطف نظر و عمل بر سر مقوله مشارکت و وارد کردن مردم از مرحله تصمیمسازی تا مرحله تصمیمگیری و اجرا و نظارت است.
این دو محور با توجه به کانونهای تحول آن، می تواند بخش عظیمی از فعالیت جبهه فکری انقلاب اسلامی را منتظم کند و یک حسِ همجبههای بودن را به صورت واقعی ایجاد خواهد. البته شکل گیری این انتظام، نیازمند دو پیشنیاز بسیار مهم است که اگر این پیشنیازها تأمین نشود، این انتظامِ همافزا شکل نمیگیرد.
پیشنیاز اول عبارتست از «الگوی اتصال نظر تا عمل» که رسالتش بیان چگونگی و مراتب و مراحل سیر ارزشها و مبانی تا مرحله تحقق و تجسد است.
پیشنیازدوم هم عبارتست از «سه مسئله شامل و فراعرصه ای» که مصداقاً عبارتند از «نظریه تمدن نوین اسلامی»، «نظریه هویت اسلامی ایرانی» و «نظریه پیشرفت اسلامی ایرانی».
ما در مؤسسه معنا، حدود 6 سال است که بر روی این دو پیشنیاز و تقریر، تحلیل و تنظیم ادبیات تخصصی آن متمرکز هستیم.
#طرحی_برای_تفکر
https://eitaa.com/alimohammadi1389/616
💢خلاصه ارائه آقای نیکمنش:💢
- در ستادها، غالباً به نیروهای عملیاتی نگاه بالا به پایین وجود دارد؛ گویی فقط افراد ستادنشین هستند که میفهمند؛ اما اساساً آن چیزی که نیروهای عملیاتی میفهمند با آنچه در اتاق فکرهای ستادها میگذرد متفاوت است. لذا به دلیل عدم وجود زیست همدلانه در این دو لایه، چنین تصور میشود برای ستادها که منجی نیروهای عملیاتی هستند. تقریباً حرفی که نیروهای فکری تهراننشین میزنند را نیروهای عملیاتی درک نمیکنند. این مسیر سبب شده است که نیروهای عملیاتی نیز از نیروهای فکری ستادی منقطع شده و براساس فهم خود جلو بروند. اساساً امروز مسأله اهل فکر، مسأله مردم نیست.
- تجربه ما اثبات کرده است که غالب افراد در دورههای آموزشی، میل به سمت امور تکنیکی و فرمیک دارند و عده محدودی به سمت مباحث فکری و اندیشهای میرفتند. اساساً خیلی به مسأله فکر و اندیشه در میدان توجهی نمیشود. ما در سامانه «دانه»، کلاسها و دورههایی توسط خود مخاطبان برگزار میشود که بیش از 80 درصد از آنها ناظر به مسائل تکنیکی است.
- قطعاً ما متوجه این هستیم که باید در حوزه فکر و اندیشه باید به یک دستگاه منسجم دست پیدا کنیم و دانش و علم و الهیاتی وجود داشته باشه که از آن فلسفه مطلق و مضاف و علم تولید شود و این امر محقق نمیشود مگر در مقام مسألهبندی و در مسألهمندی است که باید به تاریخ تفکر توجه شود و مهم است که چگونه این مسأله در چرخۀ سیاستگذاری قرار گیرد. از طرفی نیز میدانیم که برای پیادهسازی این سیاستها نیازمند خلق روایت و میدانهای جدید و گفتمانسازی هستیم و نوآوریهای اجتماعی و رسانه در این امر اثر گذار هستند اما در کنار آن با مسائلی مواجه هستیم از قبیل سستی و رخوت در امر اندیشه و انقطاع میان اهل تفکر و اهل عمل. باید علتیابی کرد و دلیل اینکه کسی حرفی را تولید نمیکند را دریافت. لذا نمیدانیم چگونه باید اهالی نظر و عمل را ملطفت کرد تا به درک مبارزه و جنگ برسیم.
- ما تجربههایی داریم اما نتوانستهایم این فرهنگ مبارزه را عمومی کنیم. این امر نیازمند یک تفکر شبکهای است که در آن هر کسی در هر نقطه و خط فرمانی چگونه فکر کند. آن چیزی که در این میان نمیفهمیم، این است که چگونه میتوانیم پلتفرمی را ایجاد کنیم که ماهیت آن شبیه به ماشین حل مسأله باشد تا حول حل مسأله تمام بازیگران را با نگاه شبکهای و مبارزه کنار هم جمع کنیم.
- ما نیازمند افرادی هستیم که ساحت عمل و نظر را با هم جمع کنند و توأمان تفکر راهبردی و میدانی را دارا باشند. نه افرادی که ادای آنها را در میآورند؛ ما رسالت خود را در شناسایی و آموزش چنین افرادی قرار دادهایم.
#طرحی_برای_تفکر
https://eitaa.com/alimohammadi1389/617
💢خلاصه ارائه حجت الاسلام فلاح شیروانی:💢
- ما با یک دعوت عمومی و کلیدی از طرف حضرت آقا روبهرو هستیم به نام آزاداندیشی که جزء اموری است که ضریت اهمیتی راهبردی آن بسیار بالاست. مقوله آزاداندشی دارای مختصاتی است از قبیل اینکه: الف) مورد تأکید مکرر رهبری است؛ ب) مورد مطالبۀ جامعه روشنفکری است که تبدیل به یک پُز شده است و آن را برسر ما میکوبند؛ ج) محل اتهام جامعه انقلابی است که ایدئولوژیک فکر کرده و آزاداندیش نیستند.
- آزاداندیشی یک مسأله مدرن نیست؛ بلکه یک مسأله توحیدی در ادامه سیری که پیامبران ترسیم کردهاند میباشد و ما در انقلاب اسلامی این اراده تاریخی پیامبران را شکوفتگی برایش پدید آوردیم. آزاداندیشی دغدغه حقیقت را دارد؛ حال آنکه در جهان مدرن، آزادی دغدغه است و نه حقیقت. همچنین آزاداندیشی که یک نکتۀ سلوکی است. همچنین میان آزاداندیشی و ازادی بیان تفاوت وجود دارد اگرچه که در نهایت باید به یکدیگر پیوند بخورند. ازاداندیشی یک پدیده درونی است که به صورت فردی و فرهنگی قابل جلوه شدن است.
- آزاداندیشی از جایگاه راهبردی برخوردار است؛ مبتنی بر نظر رهبری که میفرمایند «ما همه راههای پیشرفت را بارها و بارها بررسی کردیم و دیدیم همۀ آنها به تولید علم برمیگردد». پیشرفت در افق تمدن که همه خواستههای ماست در نهایت از کوی تولید علم میگذرد. «تولید علم بدون آزاداندیشی، خیال خام است». لذا دارای یک موقعیت و وزن راهبردی سنگین است. همچنین ایشان از منظری دیگر میفرمایند: «آزاداندیشی عامل انحصاری رشد اجتماعی است». بدون آزاداندیشی به رشد اجتاعی نمیتوان رسید. ما در مکبت امام یک نظریه پایه داریم؛ اراده ملی جانمایۀ پیشرفت همهجانبه و حقیقی است. روح پیشرفت اراده ملی است که مبتنی بر آن اسناد و سیاستها و راهبردها تدوین میشود.
- مردمسالاری در این میان، قوارۀ قالبی است که به جامعه میخواهیم ارائه دهیم؛ اساساً با مردمسالاری است که جامعه به سعادت میرسد. در همین نقطه است که اندیشههای کلامی به میان میآید که هیچ قدرتی بر قدرت اراده مردم نمیتواند غلبه کند؛ چنانکه امام خمینی به وفور به آن اشاره میکرد اما کسی فهم نمیکرد؛ لذا تئوریزه نشد و در طرحها قرار نگرفت. مردمسالارانه زیستن محتاج درگیری معرفتی مردم است، این زیست جدید به شعور مردم احتیاج دارد. امروز برا حکمرانی به شعور مردم نیاز نداریم و این یک غلط تاریخی است که شرق و غرب این خطا را کردهاند و سخن نو انقلاب قرار بود این را تغییر دهد و این انسانیترین نگاهی است که میتوان به مقوله حکمرانی و زیست اجتماعی داشت. چنانکه رهبری لعنت کرد کسانی را که میخواهند جوانان ما غیرسیاسی باشند؛ البته اگر بخواهیم دیکتاتورانه اداره کنیم، نیازی به شعور مردم نداریم، اما نظامی که اساساً بر دوش مردم است چگونه میتواند به اهداف خود برسد بدون احتیاج به شعور مردم. رشد کمی و کیفی این شعور نیز منحصراً در آزاداندیشی است.
- آبشخور تولید علم و رشد مردم در گرو ازاداندیشی است. مجموعاً میتوان به یک تز رسید که عبارت است از: آزاداندیشی مساوی با انقلابیگری است؛ لذا گام دوم انقلاب را باید بر آزاداندیشی سرمایهگذاری کرد. اساساً بدون آزاداندیشی، انقلابیگری معنا ندارد و جسدی بیروح است. برگ برتر جبهه انقلاب این است که در آزاداندیشی است که میتوان صحنه را بهم ریخت. این پرچم به دست جبهه انقلاب نمیرسد چراکه فقر تئوریک در این زمینه وجود دارد؛ لذا در زمینه آزاداندیشی دچار رکود هستیم لذا دچار اضطرار خود در این زمینه نیستیم و این فرصت تاریخی و این مطالبه توحیدی را از دست ما بیرون میآورد.
- آزاداندیشی نیاز به آزادی بیان و گفتوگو دارد. پدیده گفتوگو از اهمیت زیادی دارد؛ الگوهای منبر ما حتی باید تغییر کند. ما در زمینه گفتوگو بسیار عقب هستیم و فرهنگ گفتوگو نداریم. این گفتوگو فضا را عوض کرده و به جامعه بسط پیدا میکند. ما گفتوگو را برای تولید مردمی اندیشه نیاز داریم. اراده مردمی است که به معجزههای اجتماعی میانجامد.
#طرحی_برای_تفکر
https://eitaa.com/alimohammadi1389/618
💢خلاصه ارائه حجت الاسلام علی اصغر سهرابی:💢
- بیش از آنکه این مهم باشد که ما به چه فکر میکنیم و آورده ما در این فضا چیست، مهم این است که در چه ظرفی فکر میکنیم و آیا به این ظرف توجه داریم یا نه. به نظر میرسد که عقلانیت و تفکر را باید به عنوان یک امر اجتماعی دید و در عرصۀ تفکر که مصار کثرت و واگرایی و گسست است، تا اجتماعی نبینیم این امر را، نمیتوان بار آن را پیش برد.
- برای هر جریان فکری، وجوهی از حقیقت آشکار شده است و جمع تمام آنها بخشی از حقیقت است. در چنین فضایی که هر هرکس اندیشهای دارد و این اندیشه منظر اوست به عالم، طبیعی است که گسستها، واگراییها و متعهد به هم نبودنها شکل میگیرد. مسأله مهم در این فضا، مسأله پیوستگی است؛ پیوستگی اهل تفکر که این امر با گفتوگو حاصل نمیشود؛ ظرف غیر از گفتوگو است. عدم وجود این پیوستگی سبب شده است به صورت طبیعی نتوانیم این بار را پیش ببریم. این پیوستگی سبب تعهد میشود؛ ما اهل تفکر به یمدیگر تعهدی نداریم و هر کس تلاش میکند نسبت درستی را با حقیقت برقرار کند.
- اندیشه اولین رکن هویتیابی است و هر کسی که اندیشهای دارد و هویتی مییابد، از دیگران متمایز میشود. ما تعهدی نداریم که باید با هم حرکت کنیم؛ لذا احساس نیاز به هم پیدا نمیکنیم؛ ما قرار نیست همفکر شویم اما نیاز به با هم حرکت کردن داریم. این اقتضاء فضای تفکر است که به سمت یکپارچگی نخواهد رفت و خود گفتوگو ممکن است به عدم یکپارچگی بیانجامد.
- پیش از این ما نیاز به تربیت داریم؛ بزرگان اهل تفکر ما باید از تعایش فکری سخن بگویند تا این ظرف ساخته شود. در غیراینصورت این اهداف در دسترس نخواهد بود. سبک زندگی اهل تفکر از همان تربیت ریشه میگیرد؛ تربیتی که اولاً بتواند اتصالات ما را تنظیم کند و در ادامه نتایجی را افراد حاصل میکنند.
#طرحی_برای_تفکر
https://eitaa.com/alimohammadi1389/619
💢خلاصه ارائه حجت الاسلام حاجابوالقاسم:💢
- ما نیازمند مسیر فکری برای اتصال روحانیت به دولت هستیم. وگرنه صرف دفاع از عملکرد دولت در برابر روحانیت، دغدغه ما نیست. ما نیازمند همفکر شدن هستیم و باید به دنبال مدلی برای آن باشیم.
- سؤالی که مطرح است این است که چه کنیم تا فکرها به هم نزدیک شود و تحمل طرفینی در این مسیر داشته باشیم.
ـ مسأله دیگر بحث آزاداندیشی است اما مرز آن با هرجومرج فکری باید مشخص شود. باید بتوان سامانی به اندیشهها داد که در نهایت یک حرکت رو به جلو و نه یک درگیری و دعا نصیب ما شود.
- دو مدل را میتوان مورد توجه قرار داد:
الف) مدل نگاه همعرض به فکرها؛ باید به فکر همدیگر احترام گذاشت و با مدارا همدیگر را تحمل کرد. هر کسی حظی از حقیقت دارد و اینم مدل در اندیشه غربی بیشتر دنبال میشود و مبنای این مدل از تعامل فکری، نسبیگرایی در اندیشه است. اینکه بگوییم هرکسی حظی از حقیقت دارد، با مدل اندیشه حق و باطل، در تعارض است. این مدل در واقع شرکت تعاونی حقیقت است؛ همه ما به نحوی در حقیقت سهیم هستیم. معنای تعاونی این است که همه دارای منافعی هستیم و برای به رسمیت شناخته شدن منافع خود، باید به منافع دیگری نیز احترام گذاشت. غربیها در جنگ نیز، همه را در منافع سهیم میکنند؛ زیرا آنها به شدن عملگرا هستند و اساساً فکر و اندیشه برای آنها زیاد مهم نیست بلکه محصول و نتیجه اهمیت دارد.
ب) مدل نگاه هرمی به تفکر؛ ما هرمی را ترسیم میکنیم که در قله آن، یک تفکر برتر قرار میگیرد و در دامنه آن، تفکرات دیگری. در این مدل هرمی، هر فکری در جای خود قرار میگیرد و یک تعایش به معنای صحیح میان آنها اتفاق میافتد.
- غالباً ما میان دو مفهوم دانش و اندیشه تفاوت میگذاریم، اما چنینی تفاوتی در روایات و احادیث یافت نمیشود. ما با عبارت علم نافع و غیرنافع مواجهیم؛ علم غیرنافع علمی است که در مرتبه دانستهها مانده و به مرحله عمل منتهی نشده و علم نافع آن است که به مرحله عمل ختم شده است اعم از عمل درونی و جوانحی؛ چه عمل بیرونی و جوارحی و چه عمل اجتماعی. حتی در حوزه مسائل اخلاقی نیز این امر جاری است. اگر علم امتداد پیدا کند و در درون انسان به راهبردهایی جهت ساخت ارزشهای اخلاقی تبدیل شد به علم نافع تبدیل میشود.
- آن چیزی که به دانش و اندیشه تعبیر میشود باید ناظر به علم نافع و غیرنافع تعبیر شود. اگر علمی با طرق تحقق همراه شد، این علم میدانی و نافع میشود و اگر همراه نشد، علم غیرنافع خواهد بود. این مسیر تحقق علم را اندیشه میدانندو اندیشه مابازای قرآنی و روایی ندارد مگر اینکه همان علم نافع اگر بخواهد نافع شود، باید از مسیر راهبردهایی بگذرد که تحقق راهبردها را تسهیل میکند.
- اینکه رهبری را اندیشمند بدانیم و نه دانشمند، یک خطای بزرگ است؛ ایشان هم دانشمند است و هم اندیشمند. اساساً بدون دانشمندی، اندیشمندی معنا ندارد. چراکه باید چارچوب کلان در ذهن باشد و براساس آن یک راهبردی را طراحی کند برای میدانی شدن آن علم. همان چیزی که در حوزه است اگر کنار گذاشته شود، به این معناست که امام و آقا را از درون تهی کردهایم. امام اگر یک اندیشهورز است و اندیشه انقلابی دارد، این اندیشه مبتنی بر دانش دینی امام است؛ آن دانشی که مبنا و پایه هر حرکتی در مسیر انقلاب امام است.
- برای همدلی در فکر و اندیشه، نیازمند مدل هرمی هستیم که در قله آن یک دانشمند و علاوهبر آن اندیشهورزی نیز در سطح کلان میکند؛ راهبردهای کلان به ما توصیه میکند. یک پله پایینتر و در دامنه قله، اندیشههای ان دانشمند برتر برای مرتبه پایینی تبدیل به دانش میشود و او یک پله کار را به مرحله پایینی نزدیکتر میکند با اندیشهورزی خود. در این سلسله مراتب، اندیشه این شخص نیز برای عدهای تبدیل به دانش میشود و بر پایه آن اندیشهورزی میکنند و راهبردهای کلی را به راهبردهای جزئیتر تبدیل میکنند تا به میدان عمل برسد.
#طرحی_برای_تفکر
https://eitaa.com/alimohammadi1389/620
10.54M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📺 موشن گرافی رویداد احیای عاصمه 📺
https://zil.ink/ehyaa_e_asemeh
🔰با ما همراه باشید
🔻رویداد احیای عاصمه🔻
@ehyaa_e_asemeh
🔹هو الحی🔹
🔶اختتامیه و مرحله نهایی🔶
🔸رویداد احیای عاصمه🔸
پنجشنبه ۱۹ اسفند
🔰رقابت ۴ تیم ۱۳ تیم برای طراحی دوره تخصص فقه تحقق
💢 داوران روز اختتامیه💢
1⃣ حجت الاسلام عالم زاده نوری
2⃣ حجت الاسلام قاسمیان
3⃣ حجت الاسلام وکیلی
4⃣ حجت الاسلام حیدری
5⃣ حجت الاسلام رهدار
💠 با حضور :💠
👤 حجت الاسلام عاشوری
👤 حجت الاسلام علی محمدی
👤 حجت الاسلام سهرابی
👤 حجت السلام گلی
⚠️از تمامی طلاب کشور دعوت می شود با شرکت در اختتامیه علاوه بر مشارکت در روند داوری با ارائه ایدههای خود به دبیرخانه رویداد تا تاریخ
۱۸ اسـفند از جوایـز ارزشمند مادی و معنـوی
بهرهمند گردند.
📌جهت کسب اطلاعات بیشتر به صفحات رویداد در پیام رسان های اجتماعی مراجعه نمایید.
https://zil.ink/ehyaa_e_asemeh
🕗 زمان: پنجشنبه ۱۹ اسفند ماه ساعت ۸:۰۰ الی ۱۶:۳۰
📍مکان:تهران، حوزه علیمه مشکات علی بن موسی الرضا
روابط عمومی 09011305302
@ehyaa_e_asemeh
🔵رویداد احیای عاصمه🔵
#از_آسمان_تمنا_تا_فرش_موفقيت
.
💡اولين کارگاه ارتقاء مهارت مسئله محوری
🔰🔰🔰🔰
.
🔍چگونه معضلات خود را شناسائی کنيم؟
🔦چگونه فهم خود را از معضلات عمق ببخشيم؟
🧠چگونه به ايدهای برای حلمسئله خود برسيم؟
⚙چگونه ايده خود را اجرائی کنيم؟
.
🕰زمان برگزاری: ۱۹ و ۲۰ اسفند ماه ۱۴۰۰
.
💎با حضور هستههای پيشرفت «تعليم و تربيت» در شهرستان قم
🆔آیدی اینستاگرام:
http://yun.ir/xqs29b
🆔لینک کانال ایتا:
https://eitaa.com/maana_hamandishi
#مسئله_يابی
#حل_مسئله
#اثربخشی
#مسئله_محوری
#تعليم_و_تربيت
#پیشرفت_منطقه_ای
#دبیرخانه_هم_اندیشی_ها
#مرکز_علوم_نوین_اسلامی