eitaa logo
میرزا | علیرضا 🇵🇸
142 دنبال‌کننده
496 عکس
158 ویدیو
1 فایل
طلبه | جهادی | متعهد به ارزش های انقلاب اسلامی| دهه هشتادی | دلنوشته | خاطرات | اصالتا کربلایی @ali8J4reza بله https://ble.ir/alireza84javaheri
مشاهده در ایتا
دانلود
🔺خاطرات روز اول🔺 ساعت ۱۰ صبح شده بود تقریبا رسیدیم به روستای دو بلوطان تا رسیدم آقای دهیار رو دیدم بعد از سلام و احوالپرسی گفتم شروع کنیم گفت نه باوو ملت خفتن 💤 گفتم باشه بعد خودش رفت مراسم فاتحه خوانی برای ده بالایی گفتیم ما هم بیایم گفتن نه فهمیدم دلشون نیست که من برم منم گفتم باشه رفتن ما هم رفتیم توی مسجد 🕌ساکن شدیم بعد آقای اومد که تو شرکت نفت🛢️ کار میکرد کولر خونه عالم رو راه انداخت و برق رو درست کرد حالا خونه عالم به فرش ۱۲ متری صرفا جهت اطلاع! بعد بچه ها اومدن براشون صحبت کردن یکی بود اسمش امیر محمد بود پییرررم کرد بعد اذان گفت نماز جماعت خوندیم با هم وقت. ناهار شد ولی ناهاری در کار نبود تا اینکه یکی از اهالی آبگوشت خوشمزه ای آورد که خیلی تند بود ما هم خوردیم و یک لیوان دوغ هم روش بعد استراحت کردیم و بعد از ظهر هم با یک پسری به نام امید رفتیم تو روستا کتیبه می‌دادیم به مردم رفتم دم در خونه یکی از اهالی به نام آقا ابراهیم به زور منو برد تو و خلاصه یه فیضی رسوندیم بعد یه چایی هم زدیم یا علی مدد خونه ی بعدی رفتم چند تا سگ 🐶 بهم میخواستن حمله کنن با توجه به شرایطشون که بهمون گفته بودن یکی از اهالی در خونشو باز کردم گفت سریع بیا تو ما هم که سریع رفتیم منزلش بنده خدا مادر پیری داشت و خودش هم تهران کار میکرد . بعد گذشت دم در خونه اهالی رفتیم و خلاصه تقریبا به همه خونه ها کتیبه دادیم چقدر ذوق میکردن مردم و کتیبه رو میبوسیدن آره خلاصه اینجا ساعت ۸/۳۰ شب به بعد اصطلاحاً قبرستون ⚰️(هیچکسی رو نمیبینی) میشه ساعت ۹ بود مقداری مطالعه کردم ۱۰ هم خوابیدم واقعا روز خوبی بود ایشالا امروز هم بهتر از دیروز باشد . برای ما دعا کنید یا علی https://eitaa.com/alireza110javaheri