18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚩 حسینِ فاطمه
🎥 بانوای: #حاج_مهدی_رسولی
بغض کرد و گفت مردم! شعلهها از در گذشت
بر سر دختر چه آمد تا که بابا درگذشت
زد به سینه، چند یازهرای اشکآلود گفت
بعداز آن از چند و چون روضهی مادر گذشت
روضهخوان رفت و به ظهر داغ عاشورا رسید
من همان جا ایستادم... شعلهها از در گذشت
من میان کوچه بودم، روضهخوان در کربلا
آه، آن شب بر دل من روضهای دیگر گذشت
تازیانه رفت بالا و غلاف آمد فرود
تیغ پشت تیغ از جسم علیاکبر گذشت
شعله بود و محسن ششماهه و دیوار و در
تیری آمد از گلوی تشنهی اصغر گذشت
میخ در بر سینهی پرمهر مادر حمله کرد
آب دیگر از سر عباس آبآور گذشت
ریسمان بر گردن حبلالمتین انداختند
قافله از بین غوغای تماشاگر گذشت
ذکر حیدر داشت زهرا مسجد از جا کنده شد
ذکر حیدر داشت مولا از دل لشکر گذشت
درد پهلو، زخم بازو... فاطمه از پا نشست
تیر و نیزه از تن فرزند پیغمبر گذشت
من سراپا اشک بودم، طاقتم از دست رفت
روضهخوان از ماجرای خنجر و حنجر گذشت
روضهها اینجا گره میخورد، بابا رفته بود
هیچکس اما نمیداند چه بر دختر گذشت
#علی_سلیمیان
eitaa.com/alisalimian_poem
#حضرت_علیاصغر_علیهالسلام
🚩 هدیه
تیر میچرخید و میآمد... علی سیراب شد
بعداز آن در جنگها کودککشی هم باب شد
نالهاش خشکید، گوش اهل خیمه تیز شد
مادرش خوشحال: گویا اصغرم سیراب شد
تیر گاهی مثل خنجر میدرد حلقوم را
از کمان گویی که شمشیر سهسر پرتاب شد
گاه با یک تیر زخمی میشود چندین هدف
بعد اصغر تیر در دست پدر قلاب شد
خون اصغر را به صحن آسمان پاشید و گفت:
هدیهای ناقابل است این، آسمان بیتاب شد
با خودش آورد مهتاب به خون غلتیده را
در مسیر خیمه قلب سنگها هم آب شد
روضهی اصغر نه اینها نیست، آن جاییست که
پشت خیمه چشم در چشم رباب، ارباب شد
#علی_سلیمیان
eitaa.com/alisalimian_poem
هدایت شده از حوزه هنری اصفهان
سهشنبه های ماه
♨️ همنشینی ماهانه شاعران استان اصفهان
📌 اولین سه شنبه هر ماه؛
در همسایگی گنبدهای فیروزهای
🗓️ سهشنبه ۳ مرداد 1402، ساعت 17
🏛️ مکان: خیابان استانداری گذر سعدی عمارت تاریخی سعدی
🔰شبکه اطلاعرسانی حوزههنری اصفهان
ℹ️Instagram.com/artesfahan.ir
🌐www.artesfahan.ir
🔘eitaa.com/art_esfahan
✨ ble.ir/artesfahan
حوزههنری قلب تپنده فرهنگ و هنر نصفجهان
هدایت شده از جهاد قلم | علی سلیمیان
Shab04Moharram1399[01].mp3
10.72M
من میان کوچه بودم، روضهخوان در کربلا
آه، آن شب بر دل من روضهای دیگر گذشت
🖋 شاعر: #علی_سلیمیان
🎙 بانوای: #حاج_میثم_مطیعی
eitaa.com/alisalimian_poem
هدایت شده از جهاد قلم | علی سلیمیان
#حضرت_علیاکبر_علیهالسلام
🚩 مثل حیدر
به میدان مثل حیدر آمد و طوفان به راه انداخت
یکی بود و عجب ترسی به جان یک سپاه انداخت
به خود لرزید لشکر، یک قدم حتی عقبتر رفت
به خیل جمعیت وقتی که چرخید و نگاه انداخت
پیمبرصورت و سیرت، علیهیبت، حسنطینت
سران جنگ را هم اینچنین در اشتباه انداخت
کسی در پاسخ "هل من مبارز؟" نیست، حرکت کرد
خروشید و یکایک دست و پا در بین راه انداخت
به لشکر زد، رجز میخواند و میچرخید با شمشیر
صد و هشتاد سر را باکلاه و بیکلاه انداخت
چنان طوفان پاییزی که در جنگل به پا خیزد
سر و دست یلان خیرهسر را مثل کاه انداخت
کسی از روبرو با او نمیجنگید، یک نامرد
کمین از پشت کرد و نیزه بر پهلوی ماه انداخت
الهی بشکند دستی که از بالای زین او را
میان گرگهای زخمخورده، بیپناه انداخت
هزاران تیغ بالا رفت، پایین رفت، بالا رفت...
تصور کن عجب جنگی علیاکبر به راه انداخت
پدر این صحنه را طاقت نمیآورد، زود آمد
علی را دید و خود را بر زمین از اسب، آه...
#علی_سلیمیان
eitaa.com/alisalimian_poem
شعرخوانی(3).mp3
14.55M
🎙 #شعرخوانی
🏴 شب هفتم محرم ۱۴۴۵
اصفهان، هیئت حضرت عباس ابن علی علیهالسلام، مجموعه فرهنگی سلمان
eitaa.com/alisalimian_poem
#حضرت_عباس_علیهالسلام
🚩 آبرو
سروقد است و ماهرو عباس
یاسعطر و نسیمخو عباس
می و سرمستی مدام، حسین
ساقی و ساغر و سبو عباس
کار بالا که میگرفت، حسین
چارهای ناب داشت: کو عباس؟
شرحه شرحه اطاعت از حق را
شرح دادهست مو به مو عباس
کربلا را ورق ورق گشتم
هرکجا بود کو به کو عباس
چه نمازیست این که دستش را
داده در لحظهی وضو عباس؟
نالهای میرسد به گوش هنوز
تشنهام تشنهام عمو عباس
مشک اما به خیمهها نرسید
استخوان مانده در گلو عباس
گره افتاده بود در کارش
کشته شد پای آبرو عباس
گره افتاد اگر که در کارت
از ته دل فقط بگو عباس
من گرفتار یک نگاه توام
مددی یا مَن اِسْمُهُ عباس
#علی_سلیمیان
eitaa.com/alisalimian_poem
هدایت شده از جهاد قلم | علی سلیمیان
#حضرت_امالبنین_سلاماللهعلیها
🚩 قیام اشک
اول به زینبش دم در احترام کرد
با اذن او ورود به بیتالامام کرد
تا خاطرات شعلهور از یادها رود
معروف شد به اُمّ بنین، ترک نام کرد
از او سزاست درس بگیرند مادران
نامادری که مادریاش را تمام کرد
حیدر، حسن، حسین، علی، باقرالعلوم
عزت ببین که خدمت این پنج امام کرد
آمد بشیر و مادر سقا فقط سوال
از سرورش حسین علیهالسلام کرد
در امتداد خون شهیدان کربلا
با اشک، در مقابل دشمن قیام کرد
با چار مصرعی که فدای حسین شد
این شاعر آخرین غزلش را تمام کرد
#علی_سلیمیان
eitaa.com/alisalimian_poem
17.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #شعرخوانی
#امام_حسین_علیهالسلام
🚩 صراطالمستقیم
به خاک افتاده دید اصحاب و یاران قدیمش را
از آن سو شمرها دیدند احوال وخیمش را
نگاهی کرد این سو، دید اکبرهای اصغر را
کمی هم آن طرفتر مجتبیهای کریمش را
در این سو مشک، آن سو دست، آن سوتر علم در دست
که پاشیدند در میدان علمدار حریمش را
در آغوشش کشید و یک به یک بوسید طفلان را
همان طفلان بیسامان بعد از این یتیمش را
به میدان زد، یکی بود و به جنگ لشکری آمد
چنین پیمود بیپروا صراطالمستقیمش را
به دشت کربلا تحریف شد قرآن که از والفجر
جدا کردند بسم الله رحمن الرحیمش را
چنان بر قامت قرآن بیسر تاختند آخر
که پاشیدند از هم یا و سین و حا و میمش را
#علی_سلیمیان
eitaa.com/alisalimian_poem
#حضرت_زینب_سلاماللهعلیها
🚩 رسول عاشورا
باشکوه است و شکیبا، به پیمبر رفته
استوار است و جنمدار، به حیدر رفته
چارسالهست ولی مادر این خانه شده
دختر امّ ابیهاست، به مادر رفته
خواهر شاه کریم است، کریمهست، آری
شاه برگشته گدایی که از این در رفته
از همان کودکیاش سنگ صبور غمهاست
عمر او یکسره با داغ مکرر رفته
شاهد داغ نبی بوده و دیدهست به چشم
چه به روز پدرش بعد پیمبر رفته
غم محسن، غم مادر، غم بابا دیده
تشت در دست به بالین برادر رفته
حرفش این است که همراه حسینش باشد
شرط کردهست سپس خانهی شوهر رفته
با خود آورده به میدان پسرانش را هم
به طرفداری حق با دو دلاور رفته
کیست این زن؟ که اباالفضل رکابش شده است
به طواف قدمش قاسم و اکبر رفته
کیست این زن؟ که به توصیف مقام صبرش
واژهها آمده و رفته و ابتر رفته
از بلا هیچ ندیدهست به جز زیبایی
هرچه پیش نظرش بر سر نی سر رفته
قامتش خم شده از داغ و قیامش باقیست
تازه زینب به علمداری لشکر رفته
کربلا تازه شروع است برای زینب
تازه انگار قلم بر سر دفتر رفته
بنویسید که این اول بسمالله است
این شروع است، کجا قصه به آخر رفته؟
او رسولیست که مبعوث شد از عاشورا
و به روشنگری مردم کافر رفته
کوفه و شام شد از هیبت او زیر و زبر
که چنین بتشکنآهنگ و سخنور رفته
دست خالی که نه هفتاد و دو تا معجزه داشت
با روایاتی از آن مصحف پرپر رفته
تازه انگار که برگشته نبی از معراج
سیبی آورده که هوش همه از سر رفته
وای اگر تیغ بلیغش به سخن باز شود
ذوالفقار است که در خندق و خیبر رفته
شیرزن خطبه چنان خواند که در کاخ یزید
همه گفتند اسدالله به منبر رفته
کیست این زن؟ چه بگویم؟ که قلم میلرزد
واژه در واژه تمام غزلم میلرزد
همه حیرتزده از هیبت پیغمبریاش
غرق در واهمه از هیمنهی حیدریاش
خطبهای خواند که طوفان شد و پرهاشان ریخت
پیش تیغش همه شمشیر و سپرهاشان ریخت
مجلس بادهی بیدادگران ریخت به هم
شام عیاشی آن خیرهسران ریخت به هم
جمعیت از شرر خطبه به فریاد شدند
کاخ لرزید و اسیران همه آزاد شدند
گرچه با کوهی از اندوه و مصائب برگشت
زینب از شام بلا فاتح و غالب برگشت
بین آن لشکر کافر عَلَم افراخت و رفت
سرفرازانه سوی کربوبلا تاخت و رفت
رفت تا زود به آغوش حسینش برسد
به عزاداری بینالحرمینش برسد
گرچه با داغ دل و قدّ خم و موی سفید
اربعین نزد امام آمده با روی سفید
زینب آموخت به ما غیرت و جانبازی را
رسم روشنگری و راه سرافرازی را
"یاحسین"ی که جهان یکسره بر لب دارد
یادگاریست که از حضرت زینب دارد
چه جوانهای رشیدی که به زیر علمش
خونشان ریخته در راه دفاع از حرمش
تا مبادا که دوباره به اسارت برود
آجری از حرم عشق به غارت برود
تا مبادا که همان واقعه تکرار شود
باز هم فاطمه دلخون و عزادار شود
شیعه پیش نظرش آینهی عاشوراست
عبرتآموختهی حادثهی کربوبلاست
جان فدا کرده که از راه، امامش برسد
نهضت عشق به آن حُسن ختامش برسد
گرچه چندیست جهان شبزده و تاریک است
به غم فاطمه سوگند سحر نزدیک است
آفتابی که شبیخون بزند بر این شب
کاش یارب برسد زود، به حق زینب
#علی_سلیمیان
eitaa.com/alisalimian_poem
🔺 همانها
امامی را به روی نیزه با تکبیر میبردند
امام دیگری را در غل و زنجیر میبردند
امام خردسال کاروان را در بیابانها
به نیش تازیانه، طعنه و تحقیر میبردند
همین دیروز وقتی دعوت آنها اجابت شد
برای بیعت خود نیزه و شمشیر میبردند
و چندی پیش، بعد از کشتن دیگر امام خود
به تشییع غریبش نیز با خود تیر میبردند
همانهایی که از دست علی نان و نمک خوردند
و از خوان کریمش کاسه کاسه شیر میبردند
#علی_سلیمیان
eitaa.com/alisalimian_poem
#امام_حسین_علیهالسلام
🚩 چه حسینی
این خدا کیست حسین این همه دیوانهی اوست؟
وسط معرکه در سجدهی جانانهی اوست
آنچنان روز اَلَست از ته دل گفت بَلَی
تا ابد هرچه بلا هست به پیمانهی اوست
چه حسینی که همه مست نگاهش هستند
و اباالفضلِ علی ساقی میخانهی اوست
چه اباالفضل رشیدی که رسیدهست به عرش
دست آن کودک دردانه که بر شانهی اوست
آه از سورهی وَالفجر که در عاشورا
آخرین آیهی آن کودک دردانهی اوست
این حسین است که هرجا گرهی در کار است
چارهاش یک نظر رحمت ریحانهی اوست
این حسین است که معراج عزادارانش
سجده بر تربتی از خاک درِ خانهی اوست
اربعین چشم جهان دید چه شمعیست حسین
چقدَر زائر دلسوخته پروانهی اوست
#علی_سلیمیان
eitaa.com/alisalimian_poem