eitaa logo
جهاد قلم | علی سلیمیان
542 دنبال‌کننده
135 عکس
124 ویدیو
0 فایل
ارتباط: @ali_salimian
مشاهده در ایتا
دانلود
از خون شما دوام خواهیم گرفت یکرنگی و انسجام خواهیم گرفت امروز عزادار شماییم، ولی فرداست که انتقام خواهیم گرفت eitaa.com/alisalimian_poem
♦️ بدهکار به رخت شعر که دارم به تن بدهکارم به واژه واژه تن بی‌کفن بدهکارم به روضه‌های عجیب حسین مدیونم به روضه‌های غریب حسن بدهکارم حسین گفتن من هم اگر حماسی نیست به این دیار، به این مرد و زن بدهکارم سری‌ست روی تنم سبز، خوب می‌دانم به خون سرخ شهید وطن بدهکارم همانقدَر که دم از شعر بی‌هدف زده‌ام به غزه، سوریه، لبنان، یمن بدهکارم به روز حشر چه خاکی به سر کنم، وقتی که هر شهید طلبکار و من بدهکارم؟ نبود درخور غارت متاع سالم من دلی شکسته به آن راهزن بدهکارم @alisalimian_poem
🚩 دختر غزه دیروز دختر شهید شدم امروز خواهر شهید شدم با موشکای بعدی منم شاید مثل عَموم ناپدید شدم سقفی که بود روی سرم دیروز امروز زیر کوهی از آواره دیروز: غصب و غارت و خونریزی امروز: بمب و موشک و خمپاره هفتاد ساله لحظه‌ای آرامش رویای بچه‌های فلسطینه تشییع می‌کنیم همو هر روز بازی کودکانه‌ی ما اینه از کل ایل و طایفه‌مون حالا ما چندتا بچه موندیم و یک عمه عمه میگه توو باور صهیون‌ها حتی نفس کشیدن ما سمّه آغوش گرم خونه‌ی ما حالا تبدیل به خرابه‌نشینی شد اون خنده‌های دورهمی، افسوس شب‌گریه‌های زیرزمینی شد هر لحظه توی آتیش و بمبارون عمه برای ماها سپر میشه توو وحشت شبا واسه‌مون مادر روزا میون جنگ، پدر میشه دیشب یه قصه گفت برای ما از دختری سه‌ساله و بااحساس از عزت و شکوه باباش حسین از غیرت و مرام عموش عباس از توی خون تپیدن مردا و از خیمه‌های رفته به غارت گفت از عمه که پناه یتیما شد از داغ سخت و رنج اسارت گفت دیشب میون گریه که خوابم برد اون دختر سه‌ساله توو خوابم بود دستی کشید روی سرم، انگار پایان اضطراب و عذابم بود گفت این ستم به زودی تموم میشه پیروز این نبرد، فلسطینه چشم به خون نشسته‌ی این مردم فردا طلوع فجرشو می‌بینه توی نگاش مردمو دیدم که آماده‌ان به قدس سلام کنن از صُب(ح) سفارشم به همه اینه تا بعداز این رقیه صدام کنن @alisalimian_poem
45.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 و گفت و گو 🎬 بخش دوم ، و 🗓 دوشنبه، ۲۵ دی‌ماه ۱۴۰۲ 📺 شبکه اصفهان، برنامه صبحونه @alisalimian_poem
🚩 دختر غزه دیروز دختر شهید شدم امروز خواهر شهید شدم با موشکای بعدی منم شاید مثل عَموم ناپدید شدم سقفی که بود روی سرم دیروز امروز زیر کوهی از آواره دیروز: غصب و غارت و خونریزی امروز: بمب و موشک و خمپاره هفتاد ساله لحظه‌ای آرامش رویای بچه‌های فلسطینه تشییع می‌کنیم همو هر روز بازی کودکانه‌ی ما اینه از کل ایل و طایفه‌مون حالا ما چندتا بچه موندیم و یک عمه عمه میگه توو باور صهیون‌ها حتی نفس کشیدن ما سمّه آغوش گرم خونه‌ی ما حالا تبدیل به خرابه‌نشینی شد اون خنده‌های دورهمی، افسوس شب‌گریه‌های زیرزمینی شد هر لحظه توی آتیش و بمبارون عمه برای ماها سپر میشه توو وحشت شبا واسه‌مون مادر روزا میون جنگ، پدر میشه دیشب یه قصه گفت برای ما از دختری سه‌ساله و بااحساس از عزت و شکوه باباش حسین از غیرت و مرام عموش عباس از توی خون تپیدن مردا و از خیمه‌های رفته به غارت گفت از عمه که پناه یتیما شد از داغ سخت و رنج اسارت گفت دیشب میون گریه که خوابم برد اون دختر سه‌ساله توو خوابم بود دستی کشید روی سرم، انگار پایان اضطراب و عذابم بود گفت این ستم به زودی تموم میشه پیروز این نبرد، فلسطینه چشم به خون نشسته‌ی این مردم فردا طلوع فجرشو می‌بینه توی نگاش مردمو دیدم که آماده‌ان به قدس سلام کنن از صُب(ح) سفارشم به همه اینه تا بعداز این رقیه صدام کنن @alisalimian_poem
کجاست منجی این بغض‌های طوفانی؟ طلایه‌دارِ «مِنَ الْمُجْرِمِينَ مُنْتَقِمُون» @alisalimian_poem