✅ اندر حقیقت و مجاز!
کمی به نوک انگشتان پا خیره شده و کم کم از سمت پا به سمت دست ها بالا میآید. "آدم" اولین بار است که خود را اینگونه می بیند. احساس می کند در شیشه ای گرفتار آمده و از پشت قاب شیشه ای خودش را - ببخشید بدنش را- می بیند. در پایین بدن، کف پایش، زبری و نرمی خاک را لمس می کند. دستش را به بدنش می کشد و سپس آن را بالا می برد به سمت نگاهش. نرمی چشمان را حس می کند. حس غریبی است و کمی هم گیج کننده. تا قبل از این فقط می دید اما الان احساس میکند از درونِ قاب چشمانش نظاره گر است؛کمی تنگ است. قبلا بی جهت می دید یعنی همه اطراف را با یک نگاه می دید اما الان جهت دار می بیند؛ یعنی سرش را باید بچرخاند تا ببیند. خدایا چرا اشیاء اینقدر دور شده اند و اینقدر بی حس و حال. قبلاً به هر چه توجه میکردم در آغوشم بود یا در آغوشش بودم. چرا باید دستانم را دراز کنم تا صورت "حواء" را لمس کنم. قبلا نَفَس در نَفَسم بود؛ الان گرچه کنارم است اما اینقدر دور است. قبلا برایم "تو" بود اما الان "او"شده است. پیش از این میوه ها را هم می فهمیدم و میوه ها هم مرا. به صرفِ دیدنشان، هم لمسشان می کردم هم بویشان را می شنیدم، هم طعمشان را می چشیدم و حتی زمزمه ای را که با من داشتند، می فهمیدم؛ رنگِ پُررنگِ چمن ها، موسیقی هم می نواخت. اما الان همه برایم "شیء" شده اند بی روح و منجمد؛ برایم "آن" شده اند. قبلاً همه را "تو" می دیدم. همه أنیس من بودند و من مأنوس با همه. اصلاً همه خودم بودند اما الان همه "او" شده اند؛ حتی "حواء". همه یک نَفَس بودیم، هم نفـْسْ و هم نَفَس. الان همه "دیگری" شده اند. همه غریبه اند. سینه ام تنگ است، بغض گلویم را می فشارد. این غربت غربی چقدر سخت است. اینجا هیچکس آشنا و اهلی نیست. درست مانند کودکی که در ازدحام، مادرش را گم می کند. می خواهم به وسعت همه هستی گریه کنم. ای کاش در آن قربت شرقی که قول گرفتی تا لحظه ای چشم از چشمانت برندارم بر عهدم می ماندم. مرا چه به خلود و مُلک لایبلی؟ خلود و مُلک، خودت بودی یعنی خودِ خودم. چه لذتی داشت آن اشراق شرقی. چرا همه چیز زمخت و تاریک شده؟ آن همه لطافت و نرمی کجا رفت؟ آن موجودات بلورین و نازنین که به یک نگاه آمرانه ات، آن چنان حیا کردند که در من حلّ شدند کجا رفتند؟ خضوع و سجده شان به من نه فقط آنها را، که خود من را هم کُشت و مستغرقِ در عزِّ تو، محو شدم، و وقتی به صحو آمدم خود را هم آغوش بهشتیان دیدم. همه مهربانی ها "چهره به چهره" و "تودرتو" بود. حتی خشم و غضب هم چشم در چشم بود. الان همه چیز دارد بی رنگ میشود، نگرانم که از حقیقت، صورتکی بیش نماند. دل نگران حضورم که دارد از کفم می رود. همه چیز شده تصویر. اشخاص گم شدهاند در ورای تصویر. صورت ها بی روح اند. این صورت ها از آن همه حیات با طراوت بهره اندکی دارند. تار مو و پیچش گیسوی حضور کجا و دلالت بی روح مفاهیم کجا؟ این حیات فقط اسمش حیات است حیات دمِ دستی و پست: حیات دنیا.
دکتر مهدی سپهری
حاج صادق و تیمش هفته گذشته ضربهای کاری و سنگین به آمریکا زده بودند. جزئیاتش بماند. زدن اجتماع آنها به سفارش آمریکا بود، در واقع رژیم صهیونسیتی فقط ابزار جنایت است. مانند زدن شهید سیدرضی و صالح العاروری که گرای هر دو را آمریکا داد و آلت جنایت آمریکا یعنی رژیم تروریستی اسراییل آن را انجام داد. چون دست صهیونیستها به عراق نمیرسید آمریکاییها خودشان هزینه زدن حاج تقوی را متقبل شدند و هنوز هم دارند بابتش هزینه میدهند.
با این حال آمریکاییها فکر میکنند با سیاست ترور راه به جایی میبرند سخت در اشتباه هستند ضربات بعدی که تروریستهای آمریکایی بابت این جنایت متحمل خواهند شد به مراتب کاریتر و موثرتر خواهد بود. سیاست سانسور شدید تلفات آمریکاییها در منطقه به شکلی بسیار اساسی و دقیق در حال اجرا شدن است ارتش آمریکا تهدید کرده که هر کسی که آماری از تلفات یا تصاویری از پایگاههای هدف قرار گرفته منتشر کند به شدت تنبیه خواهد شد.
نظر مقاومت آن اندازه شهامت جسارت و قدرت دارد که با صدای بلند به همه دنیا بگوید در راه مبارزه با شیطان بزرگ و غده سرطانی رژیم صهیونیستی و روباه مکار بیدندان در حال شهید دادن است اما طرف مقابل اگر اعلام کند چه تلفاتی داده است فردا تمام شهرهای آمریکا یکپارچه تراز شده و بایدن همین الان باید از رقابتهای انتخاباتی کنار بکشد.
حسن روحانی برای فرار از محاکمه، نیاز به مصونیت قضایی ناشی از عضویت در مجلس خبرگان دارد.
اما دشمنان خارجی ایران نیاز به حضور او در مجلس خبرگان رهبری دارند و حاضرند میلیاردها دلار خرج کنند تا قبای رهبری را بر تن او ببینند تا از این طریق به تجزیه ایران بپردازند و گربه ایران را به موش تبدیل کنند.
روحانی هم مثل رضا پالانچی (پهلوی) و پسرش حساسیتی برای حفظ تمامیت ارضی ایران ندارد کما اینکه در زمان جنگ اصرار داشت اروند رود به صدام واگذار شود.
هدایت شده از بیداری ملت
17.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔥شهادت یک مینیبوس دانش آموز
🔻روز اول بهمن، اعضای گروه سرود دانش آموزان مدرسه قطب راوندی قم بر اثر اصابت راکت در میان شعلههای سهمگین آتش سوختند و به همراه مربی و راننده و نود نفر از شهروندان قمی به شهادت رسیدند.
🔻هواپیمای متجاوز بعثی که در سال ۶۵، حقوق بشر آمریکایی-اروپایی را میان شهروندان ایرانی توزیع می کرد در سه راه بازار قم، این جنایت دردناک را آفرید.
🔻امروز آن خلبان هواپیمای متجاوز و همرزمانش پیر و فرسوده شدهاند و پشت رایانههای متجاوز نشستهاند و دوباره دانش آموزان ایرانی را هدف گرفتهاند اما اینبار با راکتهای شیطانی فضای مجازی رها شده ...
✍حمیدرضا ابراهیمی
🔴 #بیداری_ملت 👇
@bidariymelat
هدایت شده از محمد خانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌ بـیارزش تـرین پـول دنیا شده ریال ایـران!!
حالا این تحلیل رو ببینید و کمتر #خودتحقیری کنید...
راه درستش اینه که به مردم امید بدید تا #تولید بالا بره و #ارزش_پول_ملی بالاتر بره...
🇮🇷کانال بصائر رضوی
http://eitaa.com/basaerrazavi
سروش
splus.ir/basaerrazavi15
هدایت شده از رادار انقلاب
پارتی بازی پدر برای پسر برای اعزام به سوریه
محمدامین صمدی که دیروز توسط صهیونیستها شهید شد، فرزند سرهنگ مجید صمدی رئیس پلیس سابق مهاجرت کشور بود.
@Radar_enghelabe
هدایت شده از پرسمان و مطالبه گری
⭕️ خاطره تکان دهنده از اسارت سردار خرم بدست داعشی ها در سوریه
سردار عابدین خرم استاندار فقید آذربایجان شرقی را از سال ۹۲ میشناسم. از همان وقتی که مشغول تحقیق و مصاحبه برای کتاب «شام برفی» بودم. سردار خرم هم یکی از شخصیتهای شام برفی بود که باید با او مصاحبه میشد. یکی از همان ۴۸ ایرانی که مرداد ۱۳۹۱ در مسیر فرودگاه دمشق به هتل فرادیس توسط نیروهای تکفیری(عوامل موساد) ربوده شدند و ۱۵۹ شبانه روز در چهارده منزل در ریف دمشق شکنجه شدند.
اتفاقا خرم از لحاظ جایگاه سازمانی ارشدترین فرد آن کاروان بود. در واقع فرمانده سپاه استان آذربایجانغربی اسیر شده بود که البته در بازجوییهای همراه با شکنجه با شوکر و شلاق، خود را معلم جغرافیا و زائر معرفی کرده بود و تا آخر هم پای حرفش ماند. او بارها تحت شدیدترین شکنجهها قرار گرفت. در منزل ششم دیگر نایی برایش نمانده بود. اما وقتی لب به اعتراف نگشود، نقیب عبدالناصر شامیر، فرمانده هنگ تکفیری البرا همه چیز را به شب بعد موکول کرد.
تا شب بعد، جماعت اسیر راهی جز دعا و توسل نداشتند. آنها در زیرزمینی که پیشتر باشگاه ورزشی بود، به حضرت زهرا سلام الله علیها متوسل شدند و آنقدر توسل و دعا را ادامه دادند تا شب به نیمه رسید و نقیب هم راه رسید. صدای گوش خراش موتور برق مانع از شنیده شدن صدای پاهای نقیب و جلادهای همراهش میشد. اما اسرا، او و سمیر و بقیه را میدیدند که با شوکر و کابل از پلهها پایین میآمدند. هنوز پای نقیب شامیر به آخرین پله نرسیده بود که ،،،ادامه در👇
✅ پرسمان و مطالبه گری
کنکاش مسئولین کشوری و شهرستان سراب
@poshtibanenglabsarab313
هدایت شده از سربازان گمنام
🔴 سلاح ورزی رفت /صمد حسنزاده رییس اتاق بازرگانی ایران شد
🔹صمد حسنزاده مدیرعامل گروه صنعتی کاشی تبریز و نایبرییس سوم اتاق با اکثریت آرای هیات نمایندگان اتاق بازرگانی به عنوان رییس جدید اتاق ایران انتخاب و جایگزین حسین سلاحورزی شد.
🔴☫به جمع سربازان گمنام بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/3617980416C11748e2114
سرطانی به نام حجاب استایل
همیشه گفتهایم، بازهم میگوییم، پشت این پدیده دست سرویسهای دشمن است. این را هم مثل بقیه موارد بیایید به ما بگویید "بازهم توهم توطئه داری" و...؛ اما قطعا در آیندهای نه چندان دور، درمورد این افراد هم همه چیز مشخص خواهد شد.
این دختر خانم که مشغول پیانو زدن است و با حجاب کاملش دست کمی از حجاب استایلها در تغییر ذائقهها ندارد، در پاسخ به یکی از کامنتهای مخاطبانش که تصویرش را گذاشتم، از او وقتی درخواست میشود آنهایی که تگ کردی محجبه و... هستند، میگوید من خودم مخالف حجاب اجباری هستم.
یک نفر به این جماعت بیشعورحجاب استایل که عقده دیده شدن و کمبود محبت دارند بگوید که ما در کشورمان چیزی به نام حجاب_اجباری نداریم و پوشش_اجباری داریم.
پوشش اجباری در تمام دنیا وجود دارد، در ایران اسلامی کمی بیشتر، و آن هم طبق نظر شارع مقدس است.
حال اگر با نظر شارع مقدس مشکل دارید، تکلیف ماهم با شما مشخص است. باید مانند پدرانمان که با جنبش فاحشهها در قبل از انقلاب برخورد میکردند برخورد کنیم: یا روسری، یا تو سری.
حال اینکه افراد حقیری در پوشش آزادی دینی و حجاب استایل و... دارند ذائقهها را عوض میکنند، ما دست از سر اینها هم بر نخواهیم داشت.