🌺 بحث روایتی سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰بحث روایتی
🔸در مجمع البيان مى گويد: سيد ابو احمد براى ما حديث كرد كه حاكم ابو القاسم حسكانى برايم حديثى با ذكر سند از جعفر بن محمد الصادق از پدران بزرگوارش (عليهم السلام ) نقل كرد كه فرمودند: بعد از آنكه رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) على (عليه السلام ) را به خلافت نصب كرد و فرمود: (من كنت مولاه فعلى مولاه :هر كه من مولاى او هستم على مولاى او است )، خبر به شهرهاى عرب رسيد از آن جمله خبر به گوش نعمان بن حارث فهرى رسيد، از ديار خود حركت نموده به نزد رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) مشرف شد و عرضه داشت : به ما دستور دادى كه به (لا اله الا الله ) اعتراف كنيم، و نيز به اينكه تو رسول خدايى شهادت دهيم، و دستور دادى جهاد كنيم، حج بجاى آوريم، روزه بگيريم، نماز بخوانيم، و ما هم قبول كرديم، آيا به اين مقدار راضى نشدى تا اينكه اين پسر را به خلافت نصب نموده گفتى: (من كنت مولاه فعلى مولاه )حال بگو بدانم اين از ناحيه خودت بود و يا از ناحيه خداى تعالى ؟ فرمود: به آن خدايى سوگند كه به جز او معبودى نيست، اين دستور از ناحيه خدا بود.
🔸نعمان بن حارث برگشت، در حالى كه مى گفت : (بار الها اگر اين سخن حق است و از ناحيه تو است پس سنگى از آسمان بر سر ما ببار) همينكه سخنش تمام شد خداى تعالى با سنگى آسمانى بر سرش كوبيد و او را در جا كشت، و اين آيه را نازل فرمود: (سال سائل بعذاب واقع ).
🔸مولف: اين معنا به چند طريق از طرق شيعه نيز نقل شده ، و بعضى از علما آن را رد كرده اند كه حديثى جعلى است، چون سوره #معارج در مكه نازل شده. ولى خواننده عزيز توجه نمود كه گفتيم در مكى بودن اين سوره اشكال است.
🔸و در الدر المنثور است كه فاريابى، عبد بن حميد، نسائى، ابن ابى حاتم، حاكم (وى حديث را صحيح دانسته ) و ابن مردويه، همگى از ابن عباس روايت كرده اند كه در تفسير جمله (سال سائل ) گفته است: سائل نضر بن حارث بود كه گفت: (بار الها اگر خلافت على حق و از ناحيه تو است سنگى از آسمان بر سر ما ببار).
🔸و نيز در همان كتاب است كه ابن ابى حاتم از سدى روايت كرده كه در تفسير (سال سائل ) گفته: اين آيه در مكه درباره نضر بن حارث نازل شده، كه گفته بود: بارالها اگر اين همان حقى است كه از ناحيه تو نازل شده ...، و عذاب وى در روز جنگ بدر واقع شد.
🔸مؤلف: اين معنا از غير سدى نيز روايت شده . و در بعضى از روايتشان آمده كه : گوينده (بارالها اگر اين حق و از ناحيه تو است ...) حارث بن علقمه بوده كه مردى از عبد الدار بود.
🔸و در بعضى ديگر آمده كه سائل عذاب ابوجهل بن هشام بوده كه در روز جنگ بدر درخواست آن را كرد. و لازمه اين حديث آن است كه سوره معارج در مدينه نازل شده باشد، و اين با آنچه كه در اين احاديث آمده كه در مكه نازل شده مغايرت دارد و به هر حال سوره بعد از سخن آن گوينده كه گفت : (بارالها اگر اين همانا حق و از ناحيه تو است ...) نازل شده، و ما در سابق در باره سياق آيه سخن گفتيم.
🔸و در امالى شيخ به سندى كه به امام صادق (عليه السلام ) رسانده از آن جناب نقل كرده كه فرمود: آگاه باشيد و به حساب كشى از نفس خود بپردازيد، قبل از اينكه خداى تعالى از شما حساب بكشد براى اينكه در قيامت پنجاه موقف است، هر موقفى مثل هزار سال از سالهاى دنيا است، آنگاه اين آيه را تلاوت فرمود: (فى يوم كان مقداره خمسين الف سنه ).
🔸مؤلف : اين معنا در روضه كافى هم از حفص بن غياث از آن جناب نقل شده.
🔸و در مجمع البيان است كه ابو سعيد خدرى روايت كرده كه گفت: شخصى از رسول خدا (صلى اللّه عليه و آله و سلم ) پرسيد: بلندى روز قيامت چقدر است ؟ فرمود به آن خدايى كه جان محمد به دست اوست براى مرد آنقدر سبك است كه به قدر يك نماز واجبى كه در دنيا بخواند بيشتر طول نمى كشد.
🔸مؤلف: اين روايت را الدر المنثور هم از عده اى از كتب حديث از ابو سعيد از آن جناب نقل كرده.
🔸و در تفسير قمى در ذيل آيه (يوم تكون السماء كالمهل ) مى گويد: مهل به معناى قلع و مس آب شده است، آن روز آسمان نيز اينطور ذوب مى شود.
🔸و در همان كتاب در روايت ابى الجارود از امام باقر (عليه السلام ) آمده كه در معانى جمله #يبصرونهم مى فرمود: يعنى با اينكه دوستان ايشان را معرفى مى كنند (كه اين فلان رفيق تو است ) با اين حال احوال يكديگر را نمى پرسند.
🔸ودر همان كتاب در تفسير جمله (نزاعه للشوى ) فرمود: چشم او را مى كند و رويش را سياه مى كند
و باز همان كتاب در تفسير (تدعوا من ادبر و تولى ) فرمود: يعنى تو او را به سوى ايمان مى كشانى و او مى گريزد
__________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 ترجمه آیات 9⃣1⃣تا5⃣3⃣ سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰ترجمه آیات
🔸آرى انسان به منظور رسيدنش به كمال حريص خلق شده9⃣1⃣
🔸و نيز اينطور خلق شده كه در برابر شر به جزع در مى آيد0⃣2⃣
🔸و از رساندن خير به ديگران دريغ مى نمايد 1⃣2⃣
🔸مگر نمازگزاران2⃣2⃣
🔸كه بر اين كار خود مداومت دارند 3⃣2⃣
🔸(و حرص خود را در راه بندگى خدا به كار مى برند ) و كسانى كه در اموالشان حقى معلوم4⃣2⃣
🔸براى سائل و محروم است5⃣2⃣
🔸و كسانى روز جزا را همواره تصديق مى كنند6⃣2⃣
🔸و كسانى كه از عذاب پروردگارشان دلواپسند7⃣2⃣
🔸چون هيچ كس از عذاب پروردگارش ايمن نيست8⃣2⃣
🔸و كسانى كه شهوت خود را حفظ مى كنند9⃣2⃣
🔸مگر در مورد همسران و كنيزان خود كه به خاطر به كار بردن نيروى شهوت در آن موارد ملامت نمى شوند 0⃣3⃣
🔸پس اگر كسى براى اطفاى شهوت به دنبال غير آنچه ياد شد باشد چنين كسانى تجاوزگرند 1⃣3⃣.
🔸و كسانى كه امانتها و پيمان خود را محترم مى شمارند 2⃣3⃣
🔸و كسانى كه پاى شهادتهاى خود مى ايستند3⃣3⃣
🔸و كسانى كه بر نماز خود محافظت دارند ۳۴
🔸چنين كسانند كه در باغهاى بهشت مورد احترامند۳۵
__________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 بیان آیات9⃣1⃣ الی5⃣3⃣ سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰بیان آیات
🔸اين آيات به اولين سبب و انگيزه اى كه انسان را به رذيله اعراض از ياد خدا و به جمع اموال و گنجينه كردن آن و در آخر دچار آتش خالد شدن وا مى دارد اشاره مى كند، آتشى كه فرمود: (لظى نزاعه للشوى . و آن سبب عبارت است از حالتى در انسان به نام هلع - شدت حرص كه حكمت الهى اقتضاكرد آدمى را به اين صفت بيافريند، تا به وسيله اين صفت به آنچه مايه خير و سعادتش مى باشد هدايت شود، چيزى كه هست اين خود انسان است كه اين مايه سعادت خود را مايه بدبختى خود مى سازد، و به جاى اينكه در راه سعادت خود صرف كند، در راه بدبختى خود صرف مى كند، و همين مايه سعادت خويش را مايه هلاكت دائمى خود مى كند، مگر كسانى كه ايمان آورده و عمل صالح مى كنند، كه در جنات از عزت و احترام برخوردارند.
__________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیات 9⃣1⃣تا1⃣2⃣ سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰إِنَّ الانسنَ خُلِقَ هَلُوعاً 9⃣1⃣
🔰إِذَا مَسهُ الشرُّ جَزُوعاً 0⃣2⃣
🔰وَ إِذَا مَسهُ الخَْيرُ مَنُوعاً1⃣2⃣
🔸كلمه #هلوع صفتى است كه از مصدر (هاء_لام_ عین ) - به فتحه هاء و لام - كه به معناى شدت حرص است اشتقاق يافته و نيز گفته اند كه اين كلمه را دو آيه بعد تفسير كرده چ، پس هلوع كسى است كه هنگام برخورد با ناملايمات بسيار جزع مى كند، و چون به خيرى مى رسد از انفاق به ديگران خوددارى مى كند. و به نظر ما اين وجه بسيار وجه خوبى است و سياق آيه هم با آن مناسب است، چون از سياق دو جمله (اذا مسه الشر جزوعا) و (اذا مسه الخير منوعا)
پيداست كه مى خواهد هلوع را معناكند.
🔸از نظر اعتبار عقلى هم هلوع چنين كسى است، چون آن حرصى كه جبلى انسان است حرص بر هر چيزى نيست، كه چه خير باشد و چه شر، چه نافع باشد و چه ضار نسبت به آن حرص بورزد، بلكه تنها حريص بر خير و نافع است، آن هم نه هر خير و نافعى، بلكه خير و نافعى كه براى خودش و در رابطه با او خير باشد، و لازمه اين حرص اين است كه در هنگام برخورد با شر مضطرب و متزلزل گردد، چون شر خلاف خير است، و اضطراب هم خلاف حرص. و نيز لازمه اين حرص آن است كه وقتى به خيرى رسيد خود را بر ديگران مقدم داشته، از دادن آن به ديگران امتناع بورزد، مگر در جايى كه اگر كاسه اى مى دهد قدح بگيرد؛ پس جزع در هنگام برخورد با شر و منع از خير در هنگام رسيدن به آن از لوازم هلع و شدت حرص است.
🔸و اين هلع كه انسان مجبول بر آن است - و خود از فروع حب ذات است - به خودى خود از رذائل اخلاقى نيست و چطور مى تواند صفت مذموم باشد با اينكه تنها وسيله اى است كه انسان را دعوت مى كند به اينكه خود را به سعادت و كمال وجودش برساند، پس حرص به خودى خود بد نيست، وقتى بد مى شود كه انسان آن را بد كند و درست تدبير نكند، در هر جا كه پيش آمد مصرف كند، چه سزاوار باشد و چه نباشد، چه حق باشد و چه غير حق، و اين انحراف در ساير صفات انسانى نيز هست، هر صفت نفسانى اگر در حد اعتدال نگاه داشته شود فضيلت است، و اگر به طرف افراط و يا تفريط منحرف گردد، رذيله و مذموم مى شود.
🔸پس انسان در بدو پيدايشش در حالى كه طفل است هر آنچه كه برايش خير و يا شر است مى بيند، و با آن غرائز عاطفى كه مجهز به آن شده خير و شر خود را تشخيص مى دهد، و مى فهمد كه چه چيزى را دوست مى دارد و قواى درونيش اشتهاى آن را دارد، اما بدون اينكه براى آن چيز حد و اندازه اى قائل باشد. و وقتى به درد و يا مكروهى بر مى خورد دچار جزع مى شود، و چون كسى مى خواهد مزاحمش شود، به هر طريقى كه بتواند و لو به گريه و فرياد از تجاوز او جلو گيرى مى كند.
كودك همچنان بر اين حال هست تا به حد رشد و عقل برسد و حق و باطل و خير و شر را تشخيص داده و به آنچه درك مى كند اعتراف نمايد، در اين هنگام است كه بسيارى از حق و باطلها و خير و شرها در نظرش بر عكس مى شود، يعنى بسيارى از امورى كه به نظرش حق بود، باطل و باطلها حق مى شود.
🔸حال اگر در همان اوان بخواهد نسبت به حق و باطلهاى دوران كودكيش كه مصادر همه آنها هواى نفس و اشتهاى دلش بود، پافشارى كند و زير بار احكام عقلش در تعيين حق و باطلها نرود، خداى تعالى بر دلش مهر مى زند، در نتيجه به هيچ حقى بر نمى خورد مگر آنكه آن را باطل مى انگارد، و به هيچ صاحب حقى بر نمى خورد مگر آنكه به حقش ستم مى كند، و اما اگر عنايت الهى او را دريابد، همه غرائز او و از آن جمله حرصش به جاى حرص بر هواى نفس، حرص بر حق طلبى مى شود، چنين كسى ديگر در برابر هيچ حقى استكبار نمى ورزد و هيچ صاحب حقى را از حقش منع نمى كند.
🔸پس هر انسانى در همان آغاز تولدش، و در عهد كودكى و قبل از رشد و بلوغش مجهز به حرص شديد هست، و اين حرص شديد بر خير صفتى است كمالى كه اگر نبود به دنبال كمال و جلب خير و دفع شر از خود بر نمى آمد، همچنان كه قرآن كريم فرموده: (و انه لحب الخير لشديد)(انسان سخت دوستدار خیر است) #عادیات_۸.
🔸ادامه🔰
⏪ادامه
🔸و چون به حد بلوغ و رشد رسيد به دستگاهى ديگر مجهز مى شود، و آن عبارت است از عقل كه با آن حقائق امور را آنطور كه هست درك مى كند، اعتقاد حق و عمل خير را تشخيص مى دهد، آن وقت است كه حرص شديد در ايام كودكيش كه او را در هنگام برخورد با شر به جزع در مى آورد، و در هنگام رسيدن به خير از بذل خير جلوگيرش مى شد، مبدل به حرصى ديگر مى شود، و آن حرص شديد به خير واقعى و فزع شديد از شر اخروى است، و با در نظر گرفتن اينكه خير واقعى عبارت است از مسابقه به سوى مغفرت پروردگار، و شر واقعى عبارت است از نافرمانى خداى تعالى، در نتيجه چنين كسى از كار خير سير نمى شود، و پيرامون گناه نمى گردد، و اما نسبت به شر و خير دنيوى حرصى نمى ورزد، و از حدودى كه خداى تعالى برايش معين كرده تجاوز نمى كند، در هنگام برخورد با گناه حرص خود را با فضيلت صبر كنترل مى كند، و نيز در برابر اطاعت پروردگار حرص خود به جمع مال و اشتغال به دنيا را با فضيلت صبر كنترل مى كند
و همچنين هنگام برخورد با مصيبت، جزع خود را با فضيلت صبر ضبط مى كند، و همين حرص به منافع واقعى براى چنين انسانى صفت كمال مى شود.
🔸و اما اگر انسان از آنچه عقلش درك مى كند و فطرتش به آن اعتراف مى نمايد روى بگرداند، و همچنان (مانند دوران طفوليتش ) پاى بند هواى نفس خود باشد، و همواره آن را پيروى نموده مشتاق باطل و متجاوز از حق باشد، و حرصش بر خير دنيوى كنترل نداشته باشد، خداى تعالى نعمتش را مبدل به نقمت نموده، آن صفت غريزيش را كه بر آن غريره خلقش كرده بود، و آن را وسيله سعادت دنيا و آخرتش قرار داده بود، از او مى گيرد و مبدل مى كند به وسيله شقاوت و هلاكتش تا او را به اعراض از حق و جمع مال دنيا و گنجينه كردن آن وا بدارد، و اين معنا همان است كه در آيات متعرض آن شده است.
🔸از آنچه گذشت روشن شد كه اگر صفت حرص را در آيات مورد بحث (كه از خلقت بشر سخن مى گويد، و با در نظر گرفتن اينكه مى خواهد حرص را مذمت كند)، به همه انسانها نسبت داده، با (احسن ) بودن خلقت هر چيز كه آيه: (الذى احسن كل شى ء خلقه ) #سجده_۱۷ از آن خبر مى دهد منافات ندارد، چون حرصى كه منسوب به خداست حرص بر خير واقعى است ، و حرصى كه صرف جمع مال و غفلت از خدا مى شود منسوب به خود
انسانها است، اين خود انسان است كه حرص خدادادى را مثل ساير نعمتها به سوء اختيار و كج سليقه گى خود به نقمت مبدل مى سازد.
🔸زمخشرى به منظور فرار از اشكال بالا گفته: در اين كلام استعاره اى بكار رفته، و معنايش اين است كه انسان از آنجايى كه هميشه در مقام عمل، جزع و منع را مقدم بر صبر مى دارد، و خلاصه جزع و منع در او حكومت دارند، مثل اين شده كه جزع و منع فطرى و جبلى او است، و گويا اين دو صفت را از شكم مادر با خود آورده، و اختيارى خود او نيست.
🔸و خلاصه آيه شريفه مى خواهد اين دو صفت را تشبيه كند به صفاتى كه جبلى آدمى است، نه اينكه بخواهد آن دو را فطرى و جبلى بداند، چون اگر مى خواست چنين چيزى را افاده كند ديگر اين دو صفت را مذمت نمى كرد، چون خدا عمل خودش را مذمت نمى كند، دليل اينكه اساس كلام تشبيه است ، اين است كه مؤمنين را كه با نفس خود جهاد مى كنند و آن را از جزع و منع نجات مى دهند، استثناء كرده.
🔸ليكن اين توجيه درست نيست ، چون گفتيم صفت حرص كه جزع و منع لازمه آن است،
به عنوان نعمت و فضيلت خلق شده بود، و اين خود انسان است كه آن را از فضيلت بودن خارج مى كند و به صورت رذيله اش در مى آورد، از نعمت بودن خارجش ساخته به صورت نقمت در مى آورد، و مذمتى هم كه شده از حرص منحرف شده است نه حرص خدادادى، و يا به عبارت ديگر از حرص بشرى شده است، نه حرصى كه خدا در بشر قرار داده.
🔸و استثناى مؤمنين هم نه از اين جهت است كه اين صفت در آنان وجود ندارد( چون می بینیم حرص مومنین اگر از دیگران بیشتر نباشد کمتر نیست،اما حرصشان را در عبادت وخدمت به خلق و تحصیل علم مصرف می کنند وسیر نمی شوند و همچنانکه مرحوم حاج میرزا حسن جلوه این بیت را درباره حرصش به علم سروده است:
(تارکم من مال دنیا را ولکن بهر دانش
گوئیا عباس دوسم یا از او دختر گرفتم)
، بلكه استثناى آنان از اين جهت است كه مؤمنين حرص خود را به همان صورت كمال و فضيلت اصلى باقيش گذاشتند، و به صورت رذيله و نقمت مبدل نكردند.
🔸مفسرى ديگر براى توجيه اين استثناء گفته است: استثناى منقطع و بدون مستثنى منه است. و خواننده گرامى خودش از نادرستى اين توجيه آگاه است
__________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 2⃣2⃣سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰إِلا الْمُصلِّينَ2⃣2⃣
🔸اين استثناء از انسان هلوع است، و اگر از ميان همه امتيازات مؤمنينى كه در آيات بعد ذكر مى شود نماز را اختصاص به ذكر داد، براى اين بود كه شرافت نماز را رسانيده، و بفهماند نماز بهترين اعمال است.
🔸علاوه بر اين، نماز اثر روشنى در دفع رذيله هلع مذموم دارد، چون در آيه (ان الصلوه تنهى عن الفحشاء و المنكر) نماز را بازدارنده از هر فحشاء و منكر دانسته.
______________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 3⃣2⃣سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰الَّذِينَ هُمْ عَلى صلاتهِمْ دَائمُونَ3⃣2⃣
🔸اينكه كلمه #صلاة را به ضمير #هم اضافه كرده دلالت دارد بر اينكه بر خواندن نمازشان مداومت داشته اند، نه اينكه دائما در نماز بوده اند، و ستودن آنان به مداومت در نماز اشاره است به اينكه اثر هر عملى با مداومت در آن كامل مى شود.
________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیات 4⃣2⃣و 5⃣2⃣سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰وَ الَّذِينَ فى أَمْوَلهِِمْ حَقُّ مَّعْلُومٌ4⃣2⃣
🔰 لِّلسائلِ وَ الْمَحْرُومِ5⃣2⃣
🔸بعضى از مفسرين حق معلوم را به زكات واجب تفسير كرده اند.
و در حديثى از امام صادق عليه السلام آمده كه حق معلوم زكات نيست، بلكه مقدار معلومى است كه به فقرا انفاق مى كنند، و #سائل به معناى فقيرى است كه از گدايى و سؤال عفت دارد، و سياق آيه خالى از تأييد اين حديث نيست، براى اينكه زكات مواردى معين دارد، و منحصر در سائل و محروم نيست، بلکه در آیه ۶۰ سوره توبه مواردش عبارت است از فقرا،مساکین، ومامورین جمع آوری زکات وکفاری که با دادن زکات به ایشان می توان دل هایشان را متمایل به اسلام کرد، و آزاد کردن بردگان و هر موردی که خدا راضی باشد، و ظاهر آيه مورد
بحث انحصار موارد حق معلوم در دو مورد سائل و محروم است
__________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 6⃣2⃣سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰وَ الَّذِينَ يُصدِّقُونَ بِيَوْمِ الدِّينِ 6⃣2⃣
🔸آنچه از سياق شمردن اعمال صالحه بر مى آيد اين است كه مراد از (تصديق يوم الدين ) اين است كه مصلين علاوه بر تصديق قلبى روز جزا عملا هم آن را تصديق مى كنند، به اين معنا كه سيره زندگيشان سيره كسى است كه معتقد است هر عملى كه انجام دهد به زودى در مورد آن بازخواست، و بر طبق آن جزا داده مى شود، حال چه اينكه عملى خير باشد و چه شر، اگر خير باشد جزاى خيرش مى دهند، و اگر شر باشد جزاى شرش مى دهند.
🔸و تعبير به جمله #يصدقون دلالت دارد بر اينكه تصديقشان استمرار هم دارد، پس دائما مراقبند در هر عملى كه مى خواهند انجام دهند خدا را فراموش نكنند، اگر او آن عمل را خواسته انجامش دهند، و اگر نخواسته تركش كنند.
__________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🌺 تفسیر آیه 7⃣2⃣سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰وَ الَّذِينَ هُم مِّنْ عَذَابِ رَبهِم مُّشفِقُونَ7⃣2⃣
🔸و كسانى كه از عذاب پروردگارشان ترسانند، كه آنچه درباره تصديق به يوم الدين گفتيم، در اينجا نيز مى آيد، پس هم ترس درونى دارند، و هم عملشان عملى است كه از اين ترس خبر مى دهد.
🔸و لازمه اشفاقشان از عذاب پروردگار، علاوه بر مداومتشان به اعمال صالحه و مجاهدتشان در راه خدا، اين است كه به اعمال صالحه خود اعتماد ندارند، و از عذاب خدا ايمن نيستند، چون ايمنى از عذاب با خوف و اشفاق نمى سازد.
🔸و سبب و علت اشفاق از عذاب اين است كه عذاب در مقابل مخالفت است، پس بجز اطاعت درونى چيزى نيست كه آدمى را از عذاب نجات دهد. از سوى ديگر اطمينانى هم به نفس و درون آدمى نيست، چون ما زورمان به هواى نفسمان نمى رسد،
مگر به آن مقدار توانايى كه خداى سبحان به ما داده ، خدايى كه مالك هر چيز است، و مملوك چيزى نيست همچنان كه خودش فرمود: (قل فمن يملك من اللّه شيئا) #مائده_۱۷.
🔸علاوه بر اين خداى سبحان هر چند اهل اطاعت را وعده نجات داده ، و هر چند خودش فرموده: خدا خلف وعده نمى كند، ليكن اين هم هست كه وعده، اطلاق قدرت او را مقيد نمى كند، پس او در عين اينكه خلف وعده نمى كند به هر چه بخواهد قادر است، و مشيتش نافذ، در نتيجه در هيچ حالى نمى توان از او ايمن بود، به اين معنا كه چنين نيست كه نسبت به خلف وعده اش قادر نباشد، و به همين جهت است كه مى بينيم با اينكه ملائكه خود را به عصمت معرفى كرده به خوف هم توصيفشان نموده، مى فرمايد: (يخافون ربهم ) و با اينكه انبياى خود را معصوم معرفى نموده در باره آنان فرموده: (و يخشونه و لا يخشون احداالا الله )(از خدا می ترسند واز احدی نمی ترسندمگر خدا) #احزاب_۳۹. همينطور در عين اينكه در آخر آيات مورد بحث به طور جزم در باره مؤمنين فرموده (اولئك فى جنات مكرمون )، در عين حال در آيه مورد بحث مى فرمايد از عذاب خدا اشفاق و ترس دارند.
__________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a
🔸سلام علیکم
🔸امروز سالگرد وفات مادر عزیزم هست
ممکن هست برای شادی روحش صلواتی بفرستید🌺
🌺 تفسیر آیه 8️⃣2️⃣سوره #المعارج از تفسير شریف المیزان
🔰إنَّ عَذَاب رَبهِمْ غَیرُ مَأْمُونٍ8️⃣2️⃣
🔸این جمله علت ترس مؤمنین از عذاب پروردگارشان را بیان نموده، روشن می سازد که مؤمنین در ترسیدن از عذاب مصابند، و
وجه آن را بیان کردیم.
_____________________
🌷شادی روح علامه طباطبایی ره صلوات👇
https://eitaa.com/joinchat/3198156911C12d6d8964a